ریچارد نفیو، معمار تحریمهای ایران و از اعضای هیات آمریکا در مذاکرات هستهای در نشریه «فارن افرز» نوشت: اگرچه توافق ممکن و ارجح است، دستیابی به آن دشوار خواهد بود. ترامپ علاقه خود را به چیزی که آن را یک توافق «ساده» برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای توصیف میکند، نشان داده است، اما شرایط هر توافقی باید پیچیده باشد تا تأثیرگذاری لازم را داشته باشد. تهران و واشنگتن باید بر سر میزان محدودیتها بر برنامه هستهای ایران، چگونگی تنظیم قواعد مربوط به رفتار منطقهای ایران و اینکه ایران چه میزان رفع تحریمها و تضمینهای امنیتی دریافت خواهد کرد، به توافق برسند.
به گزارش جماران؛ به نقل از انتخاب، ریچارد نفیو، معمار تحریمهای ایران و از اعضای هیات آمریکا در مذاکرات هستهای در نشریه «فارن افرز» نوشت: برای دو دهه، ستیزه جویان در واشنگتن از ایالات متحده خواسته اند تا به برنامه هستهای ایران حمله کند؛ و برای دو دهه، مطالبه آنها رد شده است. دلیلش هم آن است که استدلالها علیه اقدام نظامی قانعکننده و صریح بوده است. بعلاوه، قابلیتهای هستهای ایران در مرحله ابتدایی قرار داشت. جامعه بینالمللی بر لزوم اثبات صلحآمیز بودن اهداف هستهای ایران متحد بود و بنابراین وقتی مشخص شد که این اهداف کاملاً صلحآمیز نیستند، در تحریم ایران نیز تقریباً متفقالقول عمل کرد. این تحریمها هزینههای سنگینی را بر جمهوری اسلامی تحمیل کرد و آن را به سمت مذاکرات سوق داد.
در ادامه این مطلب آمده: هنوز دلایل خوبی برای بمباران نکردن ایران وجود دارد. حمله به این کشور باعث تزریق هرج و مرج و بیثباتی بیشتر به خاورمیانه خواهد شد. این کار منابع قابل توجهی از آمریکا را در زمانی که واشنگتن میخواهد بر مناطق دیگر تمرکز کند، مصرف خواهد کرد. اگر این حملات موفقیتآمیز نباشند، اعتبار آمریکا را تضعیف میکند؛ و احتمال شکست بالاست: حتی دقیقترین حملات ممکن است برنامه هستهای ایران را فقط به تأخیر بیندازد. بهترین و پایدارترین راهحل برای این مسئله همچنان یک توافق دیپلماتیک است.
اما امروز، پرونده مخالفت با اقدام نظامی چندان ساده نیست. برنامه هستهای ایران دیگر در مرحله ابتدایی نیست؛ در واقع، این کشور تقریباً هر آنچه برای ساخت سلاح نیاز دارد را داراست. در همین حال، تهران آسیبپذیرتر و نیازمند بازدارندهای جدیدتر نسبت به چند سال پیش است: شبکه شرکای آن آسیب دیده است. جامعه بینالمللی اکنون در مورد فشار آوردن به ایران دچار شکاف است. هنوز تحریمهای سختی علیه ایران وجود دارد، اما این تحریمها به طور مداوم توسط چین، هند و روسیه و دیگران نقض میشوند. اجرای کامل این تحریمها ممکن است امکانپذیر باشد، اما این امر مستلزم همکاری ویژه چین است، آن هم در زمانی که پکن با خصومت دوحزبی از سوی واشنگتن مواجه است. روابط روسیه با ایران نیز قویتر از دهههای گذشته شده است و از طریق پیوندهای دفاعی متقابل تقویت شده است. انگیزههای تهران برای هستهای شدن بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته و هزینههای پیشبینیشده آن احتمالاً کاهش یافته است.
با توجه به خطرات اقدام نظامی، ایالات متحده باید در ابتدای دولت ترامپ، تلاش پایانی و دارای حسن نیت برای مذاکره جهت توقف برنامه هستهای تهران را انجام دهد. در غیر اینصورت باید آماده باشد تا در دنیایی با سلاحهای هستهای ایران زندگی کند و ممکن است چارهای جز حمله به ایران - و آن هم به زودی - نداشته باشد. احتیاط ایجاب میکند که واشنگتن اکنون طرحی برای اقدام نظامی ترسیم کرده و اطمینان حاصل کند که ایران این تهدید را واقعی تلقی میکند، حتی در حالی که یک بار دیگر مسیر دیپلماسی را امتحان میکند.
معایب درگیری نظامی
دلایل بسیاری برای دادن یک فرصت نهایی به دیپلماسی وجود دارد. اول و مهمتر از همه، مقامات آمریکایی نمیدانند که آیا یک حمله نظامی موفق خواهد بود یا خیر. ایالات متحده و شرکای آن ممکن است ابزار لازم برای نابودی همه تأسیسات اصلی هستهای ایران را داشته باشند. اما این تضمینی برای از بین بردن تمام مواد هستهای یا حتی تمامی تجهیزات هستهای کشور نیست، برخی از این تجهیزات ممکن است در مکانهای عمیق و مخفی ذخیره شده باشند. تهران میتواند، یا در پیشبینی حملات آمریکا یا بهسرعت پس از آن، بخشی از اورانیوم غنیشده خود را به سایتهای مخفی منتقل کند و به اندازه کافی مواد برای تولید چندین بمب را حفظ کند.
اگر ایران توسط یک قدرت هستهای اعلامشده - که شامل ایالات متحده میشود - مورد حمله قرار گیرد، تهران انگیزه تازهای برای توسعه بازدارندگی خود پیدا خواهد کرد و ممکن است تصور کند که مشروعیت بینالمللی بیشتری برای این کار دارد؛ و با وجود اورانیوم غنیشده در دسترس، ایران قبلاً اصلیترین ماده اولیه را در اختیار دارد. عناصر اساسی ساخت بمب برای ایران شناخته شده است، بنابراین این کشور برای مونتاژ سریع بمب آماده خواهد بود. به همین دلیل بود که توافق هستهای ۲۰۱۵ یا برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، بر جلوگیری از دستیابی به مواد هستهای تمرکز داشت، نه تجهیزات تسلیحاتی یا موشکها.
در واقع، رشد تخصص هستهای ایران طی دههها به این معنی است که این کشور حتی اگر حملات نظامی تمام تجهیزات و مواد موجود آن را غیرقابل استفاده کند، باز هم میتواند یک سلاح اتمی بسازد. بازسازی برنامه هستهای آن زمانبر خواهد بود، اما حملهای که نطنز و سایتهای دیگر را نابود کند پایان مشکل نخواهد بود؛ درست همانطور که مرگ فیزیکدان ایرانی محسن فخریزاده در سال ۲۰۲۰ یا حمله به سایت تولید سانتریفیوژ ایران در سال ۲۰۲۱ پایان مشکل نبود. بمباران راکتور عراق در سال ۱۹۸۱ برنامه هستهای این کشور را پایان نداد؛ بلکه حتی برنامه تسلیحات هستهای عراق در سالهای بعد تشدید شد. بمباران راکتور الکبار در سوریه در سال ۲۰۰۷ ممکن است موفقتر بوده باشد، اما درگیری این کشور در جنگ داخلی، ارزیابی اثرات بلندمدت حمله بر تصمیمگیری هستهای آن را دشوار کرده است.
برای نابودی دائمی اهداف هستهای ایران، ایالات متحده ممکن است مجبور شود ایران را بهطور دائمی هدف حمله قرار دهد یا حملهای بسیار گستردهتر انجام دهد. هر دو کارزار بسیار طولانیتر و دشوارتر از یک کمپین محدود خواهند بود و فرض اینکه واشنگتن تعهد لازم برای انجام این اقدامات را دارد، سادهلوحانه است. این بدان معناست که حملات به ایران مشکلاتی در زمینه اعتبار برای رهبران ایالات متحده ایجاد خواهد کرد، بهویژه اگر واشنگتن سرانجام حملات خود را متوقف کند و تهران یک سلاح اتمی تولید کند.
علاوه بر این، پس از شروع حملات، سخت است که تصور شود بهجز در صورت تغییر در دولت ایران، تهران بهسرعت به دیپلماسی بازگردد. تغییر حکومت خود تضمینی برای دستیابی به نتیجهای بهتر در مورد برنامه هستهای یا دیگر فعالیتهای مخرب نیست. حتی اگر جمهوری اسلامی فروپاشد، ممکن است فقط با جایگزینی بدتر جایگزین شود. ایران ممکن است به هرجومرج فرو رود.
صرفنظر از نتیجه، حملات به ایران، منابع ایالات متحده را تحت فشار قرار خواهد داد. گزارشهای نگرانکنندهای در مورد کمبود مهمات و رهگیرهای دفاع موشکی ایالات متحده وجود دارد؛ بنابراین هزینههای اضافی در زمانی نامناسب برای واشنگتن به وجود خواهد آمد. وضعیت بینالمللی امروز پیچیده است. روسیه همچنان به جنگ علیه اوکراین ادامه میدهد. خطر حمله چین به تایوان وجود دارد؛ و تقریباً کل خاورمیانه بیثبات است. یک کارزار نظامی جدید علیه ایران، ایالات متحده را تحت فشار قرار خواهد داد اگر اروپا، جنوب جهانی و شرکای عرب واشنگتن، نسبت به اقدام نظامی آمریکا مخالف یا بدبین باشند - که احتمالاً چنین خواهند بود.
معاملهگری
هزینههای بالای حمله به ایران به این معناست که ایالات متحده باید دوباره دیپلماسی را امتحان کند؛ و دلایلی برای خوشبینی وجود دارد که علیرغم وضعیت ناپایدار، دو کشور میتوانند به توافق برسند. ابتکارهای اروپایی ها در اوایل دهه ۲۰۰۰ منجر به تعلیق کوتاهمدت فعالیتهای هستهای ایران شد. زمانی هم که این ابتکارها در درازمدت نتیجهای نداشتند، روسیه و چین را وادار به حمایت از تحریمهای سازمان ملل کرد. در سال ۲۰۱۳، توافق برجام منعقد شد. برجام بخشهای مهمی از برنامه هستهای ایران را تحت نظارت بینالمللی قرار داد.
هر یک از این ابتکارات در نهایت شکست خوردند. ایران به برجام پایبند بود؛ حقیقتی که حتی دولت اول ترامپ نیز در گزارشهای اجباری خود به کنگره درباره این توافق تأیید کرد. برجام به دلیل خروج دونالد ترامپ از آن در دوره اول ریاست جمهوریاش فروپاشید. اما ترامپ دقیقاً به این دلیل که توافق قبلی را لغو کرد، در موقعیت مناسبی قرار دارد تا جایگزینی برای آن طراحی کند. مذاکرات برای بازگشت ایالات متحده و ایران به رعایت کامل و متقابل برجام در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ به دلیل بیاعتمادی ایران به ایالات متحده برای پایبندی به توافق پس از انتقال قدرت و امتناع ایالات متحده از در نظر گرفتن سایر رویکردهای دیپلماتیک شکست خورد. اما اگر خود ترامپ با یک توافق جدید موافقت کند، ایران ممکن است باور داشته باشد که این توافق پابرجا خواهد بود. اکثر دموکراتها از دیپلماسی حمایت کردهاند و اگر ترامپ موافقت کند، جمهوریخواهان نیز ممکن است چنین کنند.
اگرچه توافق ممکن و ارجح است، دستیابی به آن دشوار خواهد بود. ترامپ علاقه خود را به چیزی که آن را یک توافق «ساده» برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای توصیف میکند، نشان داده است، اما شرایط هر توافقی باید پیچیده باشد تا تأثیرگذاری لازم را داشته باشد. تهران و واشنگتن باید بر سر میزان محدودیتها بر برنامه هستهای ایران، چگونگی تنظیم قواعد مربوط به رفتار منطقهای ایران و اینکه ایران چه میزان رفع تحریمها و تضمینهای امنیتی دریافت خواهد کرد، به توافق برسند. رسیدگی به تمامی این مسائل به مذاکرات گسترده نیاز خواهد داشت—بهویژه برای اطمینان از اینکه توافق پایدار، قابل راستیآزمایی و قابل اجراست—و نیاز به مشارکت طرفهای بیشتری خواهد داشت اگر مسائل منطقهای در کانون توجه قرار گیرند. مذاکرات چندجانبه حتی در بهترین زمانها دشوار است. جنگ روسیه در اوکراین و تنشها میان پکن و واشنگتن تنها دو عامل مزاحم هستند که این روند را امروز بسیار دشوارتر میکنند.
حمله پیشدستانه
با این حال، دلیل برای امیدواری وجود دارد که تهران و واشنگتن، با زمان و خلاقیت کافی، بتوانند به نوعی توافق برسند. اما پیشرفتهای هستهای ایران زمان را به یک عامل مهم تبدیل کرده است. اگر ایالات متحده رویکرد «فشار حداکثری» را برای آماده کردن ایران برای مذاکرات بعدی دنبال کند، تهران میتواند با پنهان کردن مواد هستهای خود، ساخت بمب، خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، یا انجام هر سه، پاسخ دهد. اگر تلاشها برای رسیدن به توافق شکست بخورد، ایالات متحده باید آماده استفاده از نیروی نظامی باشد.
سلاحهای هستهای ایران در کوتاهمدت تهدیدی وجودی برای ایالات متحده ایجاد نمیکند. زرادخانههای هستهای واشنگتن بهمراتب از ذخایر ایران بیشتر خواهد بود. با این حال، اگر ایران موفق به تولید سلاحهای هستهای شود، این امر دیگران در خاورمیانه را به انجام چنین کاری ترغیب خواهد کرد و مسابقات تسلیحاتی را ایجاد میکند که خطر جنگ هستهای را افزایش میدهد. حتی اگر ایران سلاحهای هستهای را به گروههای نزدیک به خود منتقل نکند—اگرچه تصمیم ایران برای تجهیز حوثیها و حزبالله به موشکهای بالستیک این انتقال هستهای را محتملتر میکند—زرادخانه هستهای ایران میتواند جزو اهداف گروههای تروریستی برای دسترسی به آن قرار گیرد. بسیاری از شرکای ایالات متحده نیز در محدوده آتش ایران قرار خواهند گرفت، همانطور که بخش قابلتوجهی از منابع انرژی جهان نیز چنین است. بنابراین، دنیایی که ایران در آن سلاح هستهای داشته باشد، دنیایی بهمراتب خطرناکتر برای ایالات متحده و شرکای آن خواهد بود.
حمله به برنامه هستهای ایران مزایای استراتژیکی فراتر از جلوگیری از دستیابی یک دشمن خطرناک به سلاح هستهای خواهد داشت. برای مثال، این حملات منابع محدود ایران را بیش از پیش تحت فشار قرار میدهد. کشوری، که بار دیگر به عقب رانده شده است، بیشتر از همیشه برای تهدید منافع ایالات متحده با مشکل مواجه خواهد شد. ایران باید همزمان بین بازسازی برنامه هستهای خود، بازسازی حزبالله، انبار مجدد نیروی موشکی خود و مدیریت مشکلات اقتصادی کلی خود که همچنان تحت تحریمها است، تعادل ایجاد کند. به زبان ساده، ایران مجبور خواهد شد انتخابهای واقعی در مورد جهتگیری استراتژیک خود انجام دهد. این کشور تمام سیستمها و روشهای بازدارندگی اصلی خود را از دست خواهد داد و دیگر نمیتواند به سلاحهای هستهای بهعنوان یک گزینه ارزان و سریع برای بازسازی آنها روی آورد.
اگر تلاشها برای رسیدن به توافق شکست بخورد، ایالات متحده باید آماده استفاده از نیروی نظامی باشد.
علاوه بر این، تهران پس از حمله ایالات متحده زمان و منابع کمتری برای آزار یا تضعیف همسایگان خود خواهد داشت و انگیزه بیشتری برای تلاش بهسوی ترتیبات امنیتی سازنده منطقهای خواهد داشت. این عقبنشینیها همچنین فشار بر سایر کشورها برای دستیابی به زرادخانههای هستهای خود را کاهش خواهد داد.
سرانجام، حمله به برنامه هستهای ایران میتواند به تقویت اعتبار آمریکا کمک کند، حتی اگر شکست در این زمینه باعث تضعیف آن شود. در دو دهه گذشته، جهان در مورد تعهد واشنگتن به مقابله با تهدیدات شک و تردید پیدا کرده است. دولت اوباما یک خط قرمز در برابر استفاده بشار اسد از سلاحهای شیمیایی ترسیم کرد، اما از حفظ آن خودداری کرد. ترامپ نیز به حملات متعدد ایران علیه نیروهای آمریکایی و زیرساختهای انرژی متحدان آمریکا پاسخ نداد. اگر اکنون دولت ایالات متحده ببیند که ایران باوجود وعدههای مکرر مبنی بر جلوگیری از دستیابی به سلاح هستهای، به این هدف دست یافته است، کشورهای چالشگر، سؤالات بیشتری در مورد حفظ تعهدات ایالات متحده خواهند پرسید و این امر خطرات جدی برای دوستان و متحدان واشنگتن به همراه خواهد داشت. حمله به ایران قطعاً تنها (یا شاید حتی بهترین) راه برای تقویت ادراک از قدرت آمریکا نیست، اما ممکن است نقشی ایفا کند.
فرض این موضوع البته بر این است که حملات واشنگتن به اندازهای عمیق و کافی باشد که در نهایت در جلوگیری از سلاح هستهای ایران موفق شود. ایالات متحده بدون شک میتواند تأسیسات هستهای شناختهشده ایران را نابود کند، اما این تنها برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای کافی نخواهد بود. چنین موفقیتی احتمالاً نیاز به بیش از یک دور حمله، حضور بلندمدت نظامی آمریکا و آمادگی ایالات متحده برای گسترش حملات خود دارد. آمریکا باید اکنون به فکر طراحی این حملات به گونهای باشد که پیامدهای منفی آن بیثباتی را کاهش دهد. صحبتهای بیپایه و اساس در مورد حملات به اصطلاح ساده—یا چگونگی حل یک چالش چند دههای توسط چند بار بمباران—ممکن است جذاب به نظر برسد، اما هیچ جایگزینی برای ارزیابی جدی، صادقانه و مستمر از نوع حملات، مدتزمانی که باید ادامه یابند، هزینهها و چگونگی اجتناب از بدترین نتایج وجود ندارد.
بحران خاموش
قدرت واشنگتن بر محاسبات هستهای تهران در نهایت محدود است. هیچکس در ایالات متحده نمیداند مقامات ایرانی چگونه وضعیت فعلی خود را ارزیابی میکنند. بازگشت تحریمهای حداکثری ممکن است عاملی برای تولید سلاح اتمی تبدیل شود. اما درگیری اخیر ایران با اسرائیل، همراه با اقتصاد نامساعدش، ممکن است همین حالا کافی باشد تا تهران را در زمان دلخواه خود به سمت سلاح هستهای سوق دهد. سیاستمداران آمریکایی باید شروع به گنجاندن این موضوع در محاسبات خود کنند که سلاحهای هستهای ایران در نهایت یک واقعیت است که باید مدیریت شود، اما فرصتی محدود برای جلوگیری از این نتیجه وجود دارد.
بنابراین، اکنون وقت آن است که واشنگتن به اقدامات شدیدتر فکر کند. زمانی که ایالات متحده توافق برجام را امضا کرد، این تصمیم را گرفت که زمان گریز هستهای ایران به یک سال را حفظ کند.
زمان گریر هسته ای، میزان زمان برای تولید مواد هستهای قابل استفاده برای تولید یک سلاح هستهای اس و برای این طراحی شده بود که ایالات متحده و شرکای آن فرصتهایی برای یافتن راهحلهای دیپلماتیک و در صورت لزوم، متحد کردن جهان در پشت یک پاسخ نظامی داشته باشند. اما این حاشیه امنیتی دیگر وجود ندارد؛ ایران از زمانی که در سال ۲۰۲۱ تولید اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی را آغاز کرد، در حال گریز بوده است. سکوت نسبی در ماجرای بحران هستهای کنونی میان ایران و ایالات متحده بیشتر به دلیل جنگهای شدید در سایر نقاط جهان است تا خویشتنداری تهران یا دیپلماسی مؤثر واشنگتن. هیچ تضمینی وجود ندارد که این بحران برای مدت طولانی آرام بماند. این واقعیت که ممکن است استفاده از نیروی نظامی برای جلوگیری از گریز هستهای ایران ضروری باشد، باید بهعنوان یک شکست سیاستگذاری دولتهای دموکرات و جمهوریخواه دیده شود. نقاط ضعف گزینه حمله به ایران بسیار جدی هستند، بنابراین مسیر امنتر این است که یک بار دیگر برای مذاکره تلاش شود. اما اگر این تلاش شکست بخورد، واشنگتن باید آماده باشد.