ترس در سطح جمعی و سیاسی را نمی‌توان به راحتی نادیده گرفت و از آن عبور کرد. چون در سطح فردی سود و زیان این رفتار متوجه خود شخص است، در حالی که در سیاست که امری عمومی است، زیانی که متوجه عامل رفتار می‌شود، جزء بسیار کوچکی از زیان کل است. حتی اگر زیان او هم زیاد باشد، چه دلیلی دارد که مردم و دیگران باید متقبل چنین زیانی شوند؟

به گزارش جماران؛ عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی در روزنامه اعتماد نوشت:

شاید عنوان یادداشت برای برخی افراد عجیب بیاید، مگر ترس چیزی است که از آن بتوان دفاع کرد، آن هم شجاعانه!؟ عنوان‌های دیگری هم بود، از جمله؛ در دفاع از ترس، در ارزش ترس، قدرت پنهان ترس، که هر کدام وجهی از این مسأله را نشان می‌داد. ولی در جامعه ایران که فعلاً بازار شجاعت و جسارت گرم است، طبعاً چنین عنوانی یا موضوعی با استقبال برخی مواجه نخواهد شد. ولی چه باک که باید نوشت.

 ابتدا باید تکلیف شجاعت را با کلمات دیگری که مغایر آن است چون جسارت و گستاخی روشن کنیم. جسور در ادبیات عامیانه کسی است که کارهای خطرناک و پرریسک می‌کنند. از سوی دیگر شجاعت در تقابل با ترس نیز نیست، شجاعت در برابر بزدلی و هراس است و نه در برابر ترس، چون در شجاعت، ترس کاملاً مستتر است و ترس نوعی سازوکار دفاعی هر موجود زنده‌ای است. 

 شیر که نماد شجاعت و قدرت در حیوانات است، کاملاً ترس را می‌فهمد و با غریزه حفظ بقای خود آن را عجین کرده است. یک ویدیوی پربازدید نزدیک شدن سه شکارچی مرد از قبیله ماسایی به یک گله ۱۵تایی شیر را که در حال خوردن شکار بوفالوی خود هستند نشان می‌دهد. این سه مرد فقط تیر و کمان و قمه دارند، شیرها با دیدن آنان به سرعت از لاشه دور می‌شوند و دور درختچه‌ها پنهان می‌شوند و به تماشای این سه نفر می‌نشینند. 

 این سه مرد هم می‌آیند هر کدام یک دست یا ران را می‌برند و می‌روند و بقیه را برای شیرها می‌گذارند. اگر شیرها حمله می‌کردند در کسری از ثانیه آنها را می‌کشتند، ولی ترسیدند و فرار کردند، زیرا می‌دانستند که اینها قدری غذا می‌خواهند، و قصد آسیب زدن بیش‌تر ندارند، و اگر به آنان حمله کنند، هر تیری که از کمان بیاندازند، یا ضربه‌ای که با قمه بزنند، چنان زخمی می‌زند که شیر در نهایت کشته می‌شود. بنابراین با یک محاسبه ساده عقلانی ترسیدند و زندگی را ترجیح داند و دو باره برگشتند و مابقی طعمه را خوردند. 

 این ترس نافی شجاعت و قدرت شیر نیست، بلکه محصول حس غریزه بقاست. البته اگر همه راه‌ها را بر آنها ببندند، حتماً با حمله پاسخ می‌دهند. همچنان که از ابتدا هم شکارچیان حمله‌ای به آنها نکردند، بنابراین نه تنها ترس تعارضی با شجاعت ندارد، بلکه لازمه آن نیز هست. اصولاً این غریزه اگر در موجودات زنده وجود نداشته باشد، نسل آنها منقرض خواهد شد. 

 بنابراین ترس نه تنها یک احساس طبیعی و لازمه بقاست، بلکه یک احساس ضروری و‌ متعارف هم هست، تا انسان خطرات احتمالی پیش روی خود را بشناسد و پیامدهای میان‌مدت و بلندمدت را نیز در نظر بگیرد. اگر کسی ترس نداشته باشد، درکی از خطراتی که گریبان او را خواهد گرفت نخواهد داشت. مثل درد که یک احساس طبیعی و لازم است. اگر درد نداشته باشیم، متوجه هیچ بیماری و خطری نمی‌شویم. باید بترسیم تا خطر را درک کنیم و در تصمیمات و رفتارهای خود محتاط‌تر شویم. این همان جنبه قدرت پنهان ترس است.

 ولی در اینجا دو نکته مهم وجود دارد. اول اینکه رعایت ترس در سطح فردی با جمعی فرق می‌کند. افراد می‌توانند برحسب علایق و سلایق و یا انتخاب خود ترس را کنار بگذارند. سود و زیان این امر متوجه خودشان می‌شود. شاید قدری هم متوجه نزدیکان و خانواده شود. اتفاقاً برخی از پیشرفت‌ها نیز محصول عبور از ترس‌های فردی است. گر چه شکست‌های آنها چندان به چشم نمی‌آید و برای مردم اهمیتی ندارد، ولی موفقیت‌های آن عالم‌گیر می‌شود. 

 ولی ترس در سطح جمعی و سیاسی را نمی‌توان به راحتی نادیده گرفت و از آن عبور کرد. چون در سطح فردی سود و زیان این رفتار متوجه خود شخص است، در حالی که در سیاست که امری عمومی است، زیانی که متوجه عامل رفتار می‌شود، جزء بسیار کوچکی از زیان کل است. حتی اگر زیان او هم زیاد باشد، چه دلیلی دارد که مردم و دیگران باید متقبل چنین زیانی شوند؟ 

صدام حسین بدون ترس به کویت حمله کرد، در حالی که عقل سلیم و متعارف می‌توانست آینده آن را پیش‌بینی کند. او در کوتاه‌مدت قهرمان عرب نامیده شد، گر چه در درازمدت ساقط و اعدام شد، ولی زیانی که مردم عراق و کویت دیدند را چه کسی باید پاسخگو باشد؟

 نکته بعدی و بسیار مهم این است که ترس لازم و ضروری است ولی غلبه ترس بر فرد یا سیاست، چنان او را در تصمیمات محتاط می‌کند که باید گفت از ترس مرگ دست به خودکشی می‌زند! بنابراین مدیریت ترس و نقطه مناسب برای انتخاب عمل و تصمیم کجاست؟ یک سوی این طیف، محافظه‌کاری شدید است که فرد یا جامعه را زمین‌گیر می‌کند، سویه مقابل، رادیکالیسم و آنارشیسم و هرج و مرج رفتاری و سیاسی است. 

 در سطح فردی نمی‌توان نظر خاصی داد، هر کس برحسب خصوصیات روانی و دانش خود و... تصمیماتی می‌گیرد و اگر با سعی و خطا همراه باشد، تصمیم خود را متعادل می‌کند. ولی در سطح عمومی و سیاسی راه‌حل گفتگوی آزاد و به دور از احساسات است. باید ساختارهایی منعطف و به نسبت دموکراتیک برای جامعه شکل داد که تصمیمات جمعی و غیر فردی در آنجا گرفته شود. پاسخگویی در برابر جمع بیش‌تر شود. در مجموع اصل را بر رعایت موارد ترس گذاشت، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.

 آنچه که نوشته شد در نقد وضعیت رفتاری کسانی است که اتفاقاً نه شجاع هستند و نه حتی جسور، بلکه افراد ترسویی هستند که فقط حاضرند در کف فضای مجازی به جیب و هزینه دیگران نمایش شجاعت و جسارت دهند و خود را واجد اعتماد به نفس معرفی کنند. تاریخ شاهد گویای این نوع تهورها و جسارت‌هایی است که تمام هزینه‌ها آن از جیب ملت‌ها پرداخت شده است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

کلمات کلیدی عباس عبدی

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.