«سعید معیدفر» به بررسی و تحلیل دادههای مرکز آمار ایران مبنی بر اینکه طی سال گذشته نزدیک به ۲۶ درصد جوانان در سن ۱۵ تا ۲۴ ساله کشور نه مشغول تحصیل بودهاند، نه دنبال مهارتآموزی و شغل پرداخت و گفت: این معضل ناشی از اختلالی است که در روند توسعه کشور اتفاق افتاده است. زمانی که کشوری از برنامه توسعه برخوردار باشد و در آن برنامه تقریبا نقشهای جدی تعریف شده باشد و برنامههای توسعه در اختیار افراد متخصص و کسانی که دارای فرایند جامعهپذیری شغلی مثبت هستند، قرار گیرد، در چنین جامعهای انگیزه ارتقا و تحرک افزایش مییابد.
به گزارش جماران؛ یک جامعهشناس گفت: وقتی جامعه دچار اختلال در فرآیند توسعه است، افراد انگیزه چندانی برای تحصیل یا فراگیری مهارت ندارند.
«سعید معیدفر» جامعهشناس در گفتوگو با ایلنا به بررسی و تحلیل دادههای مرکز آمار ایران مبنی بر اینکه طی سال گذشته نزدیک به ۲۶ درصد جوانان در سن ۱۵ تا ۲۴ ساله کشور نه مشغول تحصیل بودهاند، نه دنبال مهارتآموزی و شغل پرداخت و گفت: این معضل ناشی از اختلالی است که در روند توسعه کشور اتفاق افتاده است. زمانی که کشوری از برنامه توسعه برخوردار باشد و در آن برنامه تقریبا نقشهای جدی تعریف شده باشد و برنامههای توسعه در اختیار افراد متخصص و کسانی که دارای فرایند جامعهپذیری شغلی مثبت هستند، قرار گیرد، در چنین جامعهای انگیزه ارتقا و تحرک افزایش مییابد.
وی ادامه داد: در دنیای مدرن از آنجا که فرایند توسعه امری اجتناب ناپذیر است، تحولات به طور مداوم به سمت پیشرفت و توسعه کشور سوق پیدا میکند و این خود ظرفیت بزرگی را برای تحقق الگوهای توسعه و همچنین برای ورود نیروهای انسانی به این برنامه های توسعه ایجاد میکند و به همین دلیل است که معمولا کشورهای توسعه یافته زمینههای ارتقا و تحرک اجتماعی بیشتری دارند و این موجب میشود، افراد از کودکی دنبال تلاش باشند و مدارج مختلف تحصیلی و ارتقا شغلی را طی کنند تا بتوانند در برنامههای توسعه، نقش ایفا کنند.
اختلال در فرآیند توسعه، موجب بیانگیزگی جوانان میشود
وی در ادامه افزود: اگر به دلایلی اختلالی در الگوهای توسعه بوجود آید و در نهایت فرصتهای شغلی برای ورود افراد به چرخه توسعه فراهم نباشد، آن نیرویی که با فرآیندهای قبلی درصدد ارتقای خود بوده است، عملا پشت فرصتهای شغلی و موقعیتهایی که بتواند در آن نقش ایفا کند، تراکم پیدا میکند، چون نقشی برای آنها نیست و فرصتهای شغلی ندارند و به همین دلیل افراد پس زده میشوند؛ در واقع کسانی که تلاش کردند برای تحصیل، کسب مهارتها و تخصصهای لازم اینها پس زده میشود. در نهایت وقتی فرد برای اشتغال و برای ورود به نقشهای اجتماعی و اقتصادی با موانع مواجه میشود به تبع آن کسانی که در ردیفهای بعدی قرار میگیرند، عملا انگیزههای تحصیلی و شغلی خود را از دست میدهند. لذا خیلیها احساس میکنند که تحصیل برای آینده شغلی آنها فایدهای ندارد، لذا در مجموع کسب مهارتهای فردی و حرفهای دیگر برای آنها اهمیت چندانی ندارد.
وی افزود: بنده یک دانشگاهی هستم و میبینم که دانشجویانم نگران آینده شغلی خود هستند و تحقیقات و مطالعات هم در پیمایشهای ملی نشان میدهد که افراد به شدت نگران آینده شغلی خود هستند، این نگرانی برای بیشتر جوانان به خصوص در جامعه ما که مردان باید نانآور خانواده باشند و اشتغال داشته باشند به شدت ضدانگیزش است.
جوانان سر بار خانوادهها شدهاند
وی ادامه داد: شاهد هستیم افراد حتی در مقاطع تحصیلی دکتری ترک تحصیل میکنند و یا کسانی هستند که مدرک عالیه خود را اخذ کردند و بشدت دنبال کارند، اما کار مناسبی پیدا نمیکنند و فعالیتهای دیگری به ناچار انجام میدهند که موجب بیانگیزگی میشود. این قشر از افراد سربار خانواده خود هستند و خانواده مجبور به حمایت از فرزندان خود است.
وی در پاسخ به این سوال که این افراد زندگی خود را چگونه میگذرانند، گفت: این افراد به نحوی سربار خانواده میشوند و هزینههای زندگی آنها را خانواده تامین میکند، چون کار مناسبی برای آنها وجود ندارد. در واقع خانواده جور ناکارآمدی نهادهای دیگر را میکشد و اگر این خانواده از فرزندان خود حمایت نکند و وضعیت نیز به همین شکل ادامه پیدا کند، با ناهنجاریها و آسیبهای شدید اجتماعی مواجه خواهیم شد.
معیدفر افزود: خانوادهها برای اینکه جلوی این آسیب ها را بگیرند با چنگ و دندان از فرزندان خود حمایت میکنند. بنابراین مقصر خانواده نیست مقصر اصلی در این فرآیند اساسا اختلال جدی است که در روند توسعه کشور به وجود آمده و میتوان گفت خانواده تاثیر تبعی دارد نه تاثیر اصلی.
وی در پاسخ به این سوال که این جوانان از کدام طبقه جامعه هستند، گفت: این بحث عمومی است و اقشار متوسط به خصوص بالای جامعه باید دچار چنین وضعی شده باشند، چرا که بیشتر اقشار ضعیف جامعه، قدرت حمایت از فرزندان خود را ندارند و فرزندان آنها ناچار میشوند درگیر کارهایی شوند که ظاهرا شغل نیست، اما به هر حال یک جور گذران زندگی است. اکنون شاهد اشتغال کاذب در سطح جامعه هستیم. برای مثال در مترو و برخی خیابان ها به جوانانی از طبقه ضعیف جامعه برمی خوریم، که برای گذران زندگی دستفروشی میکنند.