انتظار دلسوزان انقلاب اسلامی این نیست که اگر انتقاداتی به عملکرد آیتالله هاشمی در امور اجرایی و نظامی بنظر میرسد، گفته نشود، موضوعی که نه خود آن مرحوم و نه هیچ یک از دوستداران ایشان به آن راضی نبودند و نیستند. کمترین سخن همه کسانی که به تاریخ ایران و انقلاب اسلامی و بخصوص جنگ تحمیلی و دفاع مقدس مردم ایران علاقه دارند این است که واقعیت جنگ آنگونه که بوده نقل شود.
به گزارش جماران؛ روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
هفته دفاع مقدس بار دیگر در حالی آغاز شده است که مدت هاست یکی از آسیبهایی که در تاریخ دفاع مقدس شاهد آن هستیم، تحریف و مخدوش کردن برخی وقایع و واقعیتهای جنگ هشت ساله میباشد. تحریفی که از سکوت تا وارونه نقل کردن و ناقص بیان کردن و همچنین سانسور خبری واقعیتها را در بر میگیرد. رویکرد تحریفی با انگیزههای سیاسی و سلبی نه فقط از طریق برخی گروهها و احزاب و شخصیتهای افراطی درحال انجام است، که متاسفانه این خدشه و تحریف از سوی رسانهها و تریبونهای رسمی نظام نیز اعمال میشود. یکی از بزرگترین تحریفها، کینهتوزی و حملات ناجوانمردانه به شخصیت آیتالله هاشمی رفسنجانی بعنوان نماینده امام (ره) و فرمانده جنگ است.
انتظار دلسوزان انقلاب اسلامی این نیست که اگر انتقاداتی به عملکرد آیتالله هاشمی در امور اجرایی و نظامی بنظر میرسد، گفته نشود، موضوعی که نه خود آن مرحوم و نه هیچ یک از دوستداران ایشان به آن راضی نبودند و نیستند. کمترین سخن همه کسانی که به تاریخ ایران و انقلاب اسلامی و بخصوص جنگ تحمیلی و دفاع مقدس مردم ایران علاقه دارند این است که واقعیت جنگ آنگونه که بوده نقل شود. دروغ و تحریف و سکوت و سانسور در مورد آیتالله هاشمی رفسنجانی کمترین ضررش بیاعتمادی گویندگان و نویسندگان دستگاههای تبلیغی و تبیینی نظام و باور نکردن هیچ سخن درستی از ناحیه این گویندگان و نویسندگان است. جوانان از تحریف کنندگان خواهند پرسید وقتی وقایع بسیار نزدیک به ما اینگونه مخدوش و غیر قابل اعتمادند، چگونه میتوان به بیان تاریخی از سایر وقایع انقلاب اسلامی و قبل از آن اعتماد کرد؟
اینکه در رسانههای رسمی و صدا و سیما آیتالله هاشمی رفسنجانی را تا مرز اتهام خیانت به جمهوری اسلامی پیش بردند، چه سودی برای آنان داشت؟ نقش جایگاه و تاثیر آقای هاشمی، امین امام خمینی(ره) در جنگ چه بود؟ واقعیت این است که حتی یک مرور گذرا و سطحی از نقش و جایگاه هاشمی رفسنجانی در دفاع مقدس، نشان خواهد داد که این نقش، نه قابل تحریف است، نه تقلیل پذیر.
نماینده امام در شورای عالی دفاع
جمهوری اسلامی ایران کمتر از 4 ماه پس از عزل بنی صدر توانست اولین و موفقترین عملیات نظامی خود از ابتدای جنگ را اجرا کند. عملیات ثامنالائمه(ع) 5 مهر 1360 آغاز شد و پس از 42 ساعت نبرد، با آزادسازی 150 کیلومتر از اراضی اشغال شده، حصر آبادان شکسته شد. محوریت این عملیات با ارتش بود که سپاه هم در کنار آن میجنگید. این موفقیت به این معنی بود که با حذف بنی صدر، فراتر از حوزه سیاسی، حوزه نظامی و عملیاتی جنگ هم به وحدت رسیده و جمهوری اسلامی باوجود وقایع خرداد 60، توانسته است استراتژی نظامی خود را بازیابی و اجرا کند. این استراتژی بر همکاری ارتش و سپاه مبتنی بود. این راهبرد که تا پایان جنگ ادامه یافت، به این معنی بود که لازمه پیروزی و موفقیت در جنگ، همکاری و همراهی سپاه و ارتش و بسیج داخلی و همافزایی نهادهای داخلی در حمایت از جبههها است. هاشمی رفسنجانی نخ تسبیح این پیوند بود.
16 روز بعد از عملیات ثامن الائمه(ع) امام خمینی(ره) طی حکمی آیتالله هاشمی رفسنجانی که ریاست مجلس شورای اسلامی وقت را به عهده داشت، به عنوان نماینده خود در شورای عالی دفاع منصوب کردند. به عبارت دیگر، گویی در آن زمان کمتر کسی همچون هاشمی رفسنجانی میتوانست نه فقط نماینده امام در شورای عالی دفاع، بلکه به عنوان هماهنگکننده ارتش و سپاه عمل کند. بویژه اینکه مطابق قانون اساسی و نیز تاکید امام، همه نیروهای نظامی موظف بودند از دستورات شورای عالی دفاع تبعیت کنند.
از این پس نقش آیتالله هاشمی رفسنجانی در دفاع مقدس، بیشتر و پررنگتر شد تا جایی که امام خمینی، در تاریخ 30 بهمن 1362 ایشان را به سمت فرماندهی دنباله عملیات والفجر منصوب کردند. از این تاریخ تا پایان جنگ، ارتباط هاشمی با فرماندهان ارتش و سپاه منظمتر، حضور او در قرارگاههای عملیاتی در جنوب و غرب کشور بیشتر و طرحریزیها برای انجام عملیات، عمدتاً با حضور و نظر او انجام میشود. این چیزی است که هم تاریخ جنگ و هم تاریخ شخصی آیتالله هاشمی رفسنجانی به ما میگوید.
نقشی فراتر از یک فرمانده
مطابق حکم امام در سال 62، آیتالله هاشمی رفسنجانی عملاً به «سمت فرماندهی دنباله عملیات والفجر» منصوب شد، اما مطابق آنچه پژوهشگران تاریخ جنگ ایران و عراق و از راویان جنگ میگویند، نقش هاشمی رفسنجانی، چند بعدی و فراتر از فرماندهی صرف یا هدایت و هماهنگی ارتش و سپاه بود.
یک پژوهشگر جنگ، نقش هاشمی رفسنجانی در جنگ را در 5 محور دستهبندی میکند: «تولید گفتمان رسانهای و سیاسی کشور»، «پشتیبانی از جنگ»، «حضور در ساختار تصمیمگیری جنگ»، «تصمیمسازی برای ادامه جنگ "،" فرماندهی و پایان دادن به جنگ» و «هدایت دیپلماسی.» این نقش متکثر و جایگاه اثرگذار متنوع، چند دلیل داشت که نخست شخصیت خود آیتالله هاشمی رفسنجانی در اجماعسازی میان ارکان مختلف کشور، اعم از نظامی و سیاسی بود. دیگر اینکه ساختار قانونی جمهوری اسلامی در آن زمان، نقش مجلس و بویژه ریاست آن را در اداره کشور برجسته کرده بود. این دو دلیل باعث شده بود که آقای هاشمی علاوه بر هدایت کلان جنگ، وظیفه هماهنگی بخشهای کشوری و لشکری را برعهده بگیرد، یا آنچه از آن به عنوان پشتیبانی جنگ یاد میشود. نقش دیگر هاشمی رفسنجانی پشتیبانی از جنگ بود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی امکانات و تجهیزات مورد نیاز جنگ را از طریق دولت تامین میکرد. او نیازمندیهای نیروهای مسلح (سپاه و ارتش) را دریافت و با هماهنگی سیستم مدیریتی کشور و با اطلاع از منابع و بودجه، اقدام به رفع برخی از نیازها میکرد. درعین حال، هاشمی رفسنجانی علاوه بر ریاست مجلس شورای اسلامی، سخنگوی شورای عالی دفاع و خطیب نماز جمعه تهران هم بود. از این رو سخنان و مواضع او در خصوص جنگ تحمیلی بازتاب وسیعی در رسانههای داخلی و خارجی پیدا میکرد. به گفته پژوهشگران جنگ «محافل سیاسی و رسانهای خارج از کشور به گفتههای ایشان استناد کرده و حرفهای آقای هاشمی را مبنای تحلیل و اظهارنظر در ارتباط با جنگ قرار میدادند و از مسیر تجزیه و تحلیل حرفهای ایشان درمییافتند که ایران به دنبال چیست."
تدوین استراتژی برای جنگ
ابعاد ارتباط آقای هاشمی رفسنجانی با دفاع مقدس، یعنی ارتباط با بخشهای مختلف سیاسی، اداری، دیپلماسی و نظامی کشور، باعث شده بود او درکی عملی و واقعبینانه درباره جنگ داشته باشد. به همین دلیل بود که حسین علایی، نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه، در میزگردی که برگزار شد، تاکید کرد که «بزرگترین کار هاشمی رفسنجانی در جنگ، اعلام استراتژی جنگ جنگ تا یک پیروزی به جای جنگ جنگ تا رفع فتنه بود.»
علایی در گفتوگویی دیگر این مساله را این طور تشریح کرد: «آقای هاشمی رفسنجانی که فرمانده جنگ بود نگاهی واقعگرا به مسائل جنگ و کشور داشت و معتقد بود که باید جنگ را هرچه سریعتر با ناکام گذاشتن صدام تمام کرد تا بتوان به بازسازی خرابیها و سازندگی ایران پرداخت؛ بنابراین همه رزمندگان معتقد به گجنگ جنگ تا پیروزی» بودند، اما راهبرد مسئولان کشور و فرماندهان سپاه و ارتش برای نیل به این هدف متفاوت بود. آقای هاشمی رفسنجانی با توجه به واقعیتهای میدان جنگ و توانمندیهای اقتصادی کشور بهدنبال انجام یک عملیات بزرگ موفق و سرنوشتساز بود تا بتوان با برتری در جبههها و بهرهگیری از دستگاه سیاست خارجی به جنگ پایان داد.»
خاتمه دادن به جنگ
مهمترین نقش آیتالله هاشمی رفسنجانی را باید در خاتمه دادن به جنگ تحمیلی در سال 1367 دانست. ایشان از انجام اقدامات سیاسی و دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ حمایت میکرد. گرچه وزارت امورخارجه در آن زمان ابتکار عمل صلح خواهی را در فعالیتهای دیپلماتیک، علم نکرده بود و تا حدودی دفاعی عمل میکرد ولی هاشمی رفسنجانی از تلاش برای تصویب قطعنامهای به نفع ایران در سازمان ملل حمایت میکرد. شاید بتوان گفت تنظیم و صدور قطعنامه 598 که پس از عبور قوای ایران از اروندرود و قطع ارتباط عراق با دریای آزاد صورت پذیرفت، از علائم نیاز به یک دیپلماسی فعال جنگی در تمامی دوران دفاع مقدس بود. آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا از فرماندهان جنگ خواسته بود تا طرح خود را برای تداوم و پیروزی در جنگ ارائه کنند. نامه تکان دهنده فرمانده کل وقت سپاه و نوشته رئیس سازمان برنامه و بودجه بیانگر آن بود که با شرایط وقت، پیروزی نظامی بهزودی امکان پذیر نیست و توان کشور برای جنگیدن طولانی مدت و کسب پیروزیهای قاطع نظامی مناسب نیست و راهی جز غلبه بر دشمن از طریق "نجنگیدن" و "خاتمه دادن به جنگ" وجود ندارد. لذا او آماده یک فداکاری بزرگ شد و به امام خمینی پیشنهاد کرد که ایشان مسئولیت خاتمه یافتن جنگ از طریق پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل را میپذیرد و خود را قربانی رسیدن به صلح برای ملت ایران میکند. ولی امام خمینی که همیشه صادقانه و شفاف، واقعیات اوضاع و مشکلات کشور را برای مردم بیان میکرد شخصا با پذیرش آتش بس، به جنگ 8 ساله پایان دادند. پس از رحلت امام خمینی نیز، آیتالله هاشمی رفسنجانی توانست در پاسخ به مکاتبات رئیسجمهور عراق، آتش بس در جبههها را تبدیل به اعتراف کتبی صدام حسین مبنی بر معتبر بودن معاهده 1975 کند و خیال ایران را از شروع جنگی دوباره راحت کند.
قضاوت درست در مورد جنگ
جنگ تحمیلی، با آن همه رشادتها و جانفشانیهای رزمندگان و فرماندهان و نیز پشتیبانیهای عظیم ملت در پشت جبههها، قطعاً اتفاقی مقدس و سرنوشت ساز بود. اما در روایت تاریخ جنگ و آنچه در هر روز این رویداد عظیم به وقوع پیوست، باید فارغ از این نگاه، با رویکردی علمی و عینی و تاریخی همراه باشد. در این صورت است که میتوانیم قوتها و ضعفهای خود در بخشهای مختلف را شناسایی و از آن برای آینده جمهوری اسلامی درس بیاموزیم. آنچه بیش از هر چیز میتواند به این درسآموزی آسیب بزند، جناحی و سیاسی کردن روایت از جنگ واعمال برخی سانسورهای خبری است، روایتی یکسویه نگر که هر تصمیم آیتالله هاشمی رفسنجانی را تقبیح میکند. این نگاه، باعث کمرنگ شدن وجهه ملی، ارزشی و اسلامی جنگ نیز خواهد شد. بنابراین، چه در بررسی کارنامه آیتالله هاشمی رفسنجانی در جنگ، و چه نقش سایر عوامل، همچون دولت و دستگاه اداری و پشتیبانی جنگ یا تصمیمات فرماندهان در عرصه میدانی نبرد، باید واقع بینی را جایگزین رویکرد سیاسی کرد.
این همان نکتهای است که دلسوزان نظام در زمینه مقابله با تحریف جنگ مدام بر آن تاکید دارند.
*یک مرور گذرا از نقش و جایگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی در دفاع مقدس، نشان خواهد داد که این نقش، نه قابل تحریف است، نه تقلیل پذیر
*نقش آیتالله هاشمی رفسنجانی در جنگ در 5 محور دستهبندی میشود: «تولید گفتمان رسانهای و سیاسی کشور» «پشتیبانی از جنگ» «حضور در ساختار تصمیمگیری جنگ» «تصمیمسازی برای ادامه جنگ، فرماندهی و پایان دادن به جنگ» و «هدایت دیپلماسی»
نقش متکثر و جایگاه اثرگذار ومتنوع آیتالله هاشمی رفسنجانی در جنگ، چند دلیل داشت که نخست شخصیت خود هاشمی در اجماعسازی میان ارکان مختلف کشور، اعم از نظامی و سیاسی بود.