در سوریه، زیانهای زیادی را در چند ماه اخیر متحمل شدهایم که قطعاً ناشی از خیانت عوامل نفوذی است. این هشدار را بارها در همین چند ماه دادهایم ولی متأسفانه گوش شنوائی یافت نشد. آیا مسئولان ما از خود پرسیدهاند روسیه که آسمان سوریه را در اختیار دارد چرا با پدافند پیشرفته خود مانع جنایات رژیم صهیونیستی علیه نیروهای ایرانی نمیشود؟ چرا چنین حوادثی برای نیروهای روسی مستقر در سوریه اتفاق نمیافتد؟ با قطع نظر از پاسخ این سؤالها اصولاً چرا ما به جای رجزخوانی بعد از حوادث به سراغ اقدامات پیشگیرانه قبل از حوادث نمیرویم؟ آیا ما به یک بازبینی در وضعیت امنیتی خودمان نیاز نداریم؟!
به گزارش جماران؛ در سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی چاپ امروز (شنبه 18 فروردین 1403) آمده است:
بسمالله الرحمن الرحیم
بعد از جنایت انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه 1360 در سرچشمه تهران توسط منافقین که منجر به شهادت آیتالله بهشتی و 72 تن از افراد زبده انقلابی شد، مردم در مراسم تشییع پیکرهای پاک این شهدا و در تظاهرات متعددی که آن روزها برگزار میشد شعار «دشمن در چه فکریه – ایران پر از بهشتیه» سر میدادند. مدتی بعد، آیتالله موسوی اردبیلی که علاوه بر ریاست قوه قضائیه امام جمعه موقت تهران هم بود، در خطبه نمازجمعه گفت شعار «ایران پر از بهشتیه» درست نیست، ما فقط یک بهشتی داشتیم که از دست دادهایم و در جامعه ما کسی با ویژگیهای شهید بهشتی وجود ندارد.
در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سطح امام جمعههای موقت تهران بالا بود و شخصیتهای جامعی مانند آیتالله موسوی اردبیلی، آیتالله هاشمی رفسنجانی و... عهدهدار این وظیفه مهم بودند و با تکیه بر استقلال فکری که داشتند مطالب مورد نیاز جامعه را در خطبههای نمازجمعه مطرح میکردند و به صورت دستوری و نمایشی خطبه نمیخواندند و تلاش میکردند تحت تأثیر فضاها و احساسات موجود قرار نگیرند. به همین دلیل بود که آیتالله موسوی اردبیلی برخلاف شعار پررونق آن روزها با صراحت اعلام کرد ایران پر از بهشتی نیست و ما با از دست دادن بهشتی دچار خسران بزرگی شدهایم.
این سخن مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی کاملاً واقعبینانه بود، زیرا اگر آیتالله بهشتی را دشمن از ما نگرفته بود امروز ایران در پرتو مدیریت او به همان پیشرفتی رسیده بود که براساس آرمانهای انقلاب اسلامی وعده آن داده شده بود. اگر بهشتی در میان ما بود، امروز از بیعدالتی، بحران اقتصادی و ریزشها خبری نبود و جمهوری اسلامی ایران میتوانست حرف اول را در تمام زمینهها در منطقه بزند و در سطح بینالمللی در شمار معدود کشورهای مطرح باشد.
حوادث تلخی که در ماههای اخیر منجر به از دست رفتن تعداد زیادی از نیروهای زبده کشور شدهاند، باید ما را به یاد سخن دقیق مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی درباره شهید بهشتی بیندازند و مانع شعارزدگی کشور شوند. ما تا چه وقت قرار است خودمان را با شعارهائی از قبیل اینکه با ریخته شدن خون این نیروهای زبده هزاران نفر مانند آنها جایشان را پر خواهند کرد سرگرم کنیم؟ اینها که هر روز در سوریه و لبنان و تهران و راسک و چابهار از دست میدهیم، سرمایههای ملی کشورمان هستند که سالهای طولانی هزینههای زیادی برای رسیدنشان به این مرحله از تجربه و مهارت و کاردانی صرف شد. چرا اجازه میدهیم این ثروتهای عظیم ملی به این راحتی از دست بروند؟ در استان سیستان و بلوچستان، زمینه مردمی بسیار خوبی برای بالا بردن سطح امنیت و جلوگیری از جنایاتی از قبیل آنچه اخیراً در راسک و چابهار رخ داد وجود دارد. چرا از این زمینه ارزشمند با مدیریت کارآمد و تدابیر شایسته استفاده نمیشود؟ چرا امکانات کافی برای ارتقاء سطح امنیت به استان سیستان و بلوچستان اختصاص نمییابد؟ چرا توجه همهجانبه به این استان در اولویت ویژه قرار نمیگیرد تا مانع سربازگیری گروههای تروریستی و مزدوران بیگانه شود؟ حساسیتهای مرزی و برونمرزی استان سیستان و بلوچستان ایجاب میکند از نظر مدیریتی و تخصیص امکانات، نگاه ویژهای به آن بشود. ما قدرت اطلاعاتی و امنیتی خوبی داریم که باید آنها را با مدیریت قوی به فعلیت درآوریم و مانع بروز این حوادث تلخ شویم.
در سوریه، زیانهای زیادی را در چند ماه اخیر متحمل شدهایم که قطعاً ناشی از خیانت عوامل نفوذی است. این هشدار را بارها در همین چند ماه دادهایم ولی متأسفانه گوش شنوائی یافت نشد. آیا مسئولان ما از خود پرسیدهاند روسیه که آسمان سوریه را در اختیار دارد چرا با پدافند پیشرفته خود مانع جنایات رژیم صهیونیستی علیه نیروهای ایرانی نمیشود؟ چرا چنین حوادثی برای نیروهای روسی مستقر در سوریه اتفاق نمیافتد؟ با قطع نظر از پاسخ این سؤالها اصولاً چرا ما به جای رجزخوانی بعد از حوادث به سراغ اقدامات پیشگیرانه قبل از حوادث نمیرویم؟ آیا ما به یک بازبینی در وضعیت امنیتی خودمان نیاز نداریم؟!