نکات قابل تأملی وجود دارند که نشان میدهند جنگ تمامعیاری در کار نخواهد بود؛ یکی از مهمترین ادله این است که بر خلاف رویه سابق کشورهای عربی خلیج فارس که از اعضای اولیه و ثابت همه ائتلافهای نظامی به رهبری آمریکا بودند، در ائتلاف اخیر به جز بحرین که به طور رسمی به این ائتلاف پیوسته و دلیل آن نیز حضور ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در این کشور است، بقیه کشورهای مهم عربی از پیوستن به ائتلاف خودداری کرده یا آن را منوط به تحقق شرایط خاصی کردهاند.
به گزارش جماران؛ محمد مهدی مظاهری استاد دانشگاه در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:
در شرایطی که پخش تصاویر جنازههای کودکان و شنیدن صدای شیونها و نالههای زنان و کودکان مجروح و هراسیده به بخش ثابت شبکههای خبری جهان تبدیل شده و افکار عمومی جهانی در حال عادتکردن به دیدن این فجایع است، نه قطعنامه محکم و الزامآوری در شورای امنیت علیه اسرائیل تصویب میشود، نه تحریمی علیه این رژیم جنایتکار وضع میکنند و نه کشورهای غربی و آمریکا حاضرند قدمی برای متوقفکردن اسرائیل در غزه بردارند. جنگ در غزه با شدت تمام ادامه دارد و تعداد شهدای آن از مرز 21هزار نفر که اکثر آنان نیز کودکان، زنان و افراد غیر نظامی بیگناه هستند، فراتر رفتهاست، اما ظاهراً کشورهای غربی تنها دغدغهای که دارند آزادی تجارت و کشتیرانی در دریای سرخ است!
طنز تلخ ماجرا این است که تنها ائتلافی که با گذشت نزدیک به سه ماه از کشتار بیوقفه غیر نظامیان در غزه شکل میگیرد، نه برای مقابله با رژیم یاغی اسرائیل و اجبار آن به توقف جنگ، بلکه علیه نیروهایی است که کوشیدهاند نسبت به اقدامات اسرائیل بیتفاوت نباشند و هزینههای جنگ برای این رژیم و حمایت از آن برای سایر کشورها را بالا ببرند. در واقع، با شدتگرفتن محاصره فلسطینیان در نوار غزه و ممانعت اسرائیل از ارسال کمکهای بشردوستانه به مردم این باریکه، ارتش ملی یمن تصمیم گرفت در اقدامی متقابل کشتیهای صهیونیستی یا کشتیهایی که به مقصد سرزمینهای اشغالی حرکت میکنند را توقیف و ناامن کند تا اسرائیل مجبور شود راه ارسال دارو و غذا به دست مردم غزه را باز کند. در نتیجه آنها از ۱۹ نوامبر 2023 حملههای خود را به کشتیهای عازم سرزمینهای اشغالی آغاز کردند و این امری بود که به مذاق حامیان اسرائیل خوش نیامد.
با این که در مقطع کنونی، بخشهایی از حقوق بینالملل که به حقوق جنگ، حقوق بشر و حقوق بشردوستانه اشاره دارد، ولی برای کشورهای اروپایی و آمریکا جذابیت چندانی ندارد و حقوق دریاها و رعایت آزادی دریانوردی برای آنها به حدی مهم است که به ایجاد ائتلاف نظامی دریایی روی آوردهاند؛ ائتلافی که رهبری آن با آمریکا است و در روزهای نخست شکلگیری قرار بود 20عضو داشته باشد و کشورهای بیشتری هم به آن بپیوندند، اما هنوز آغاز به کار نکرده بود که کشورهای فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و استرالیا از آن خارج شدند.
هرچند این کشورها اعلام کردهاند که خود رأسا برای تأمین امنیت کشتیرانی در دریای سرخ اقدام میکنند، اما به نظر میرسد اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه به مرزی از وقاحت رسیدهاست که کمتر کشوری میخواهد اعتبارش را صرف حمایت از آن کند، کما اینکه برخی دیگر از کشورهای همراهشده با ائتلاف نیز نخواستهاند نامشان افشا شود؛ زیرا هم از بیآبرویی در عرصه بینالمللی نگرانند و هم از واکنشهای هزینهساز جبهه مقاومت.
در چنین شرایطی که ائتلاف شکننده آمریکایی در دریای سرخ با گسست و خروج سریع برخی کشورهای عضو مواجه شد و این امر به نوعی به «تحقیر آمریکا» تعبیر میشود، این کشور کوشید با حمله هوایی به قایقهای ارتش یمن در 10 دیماه 1402 و کشتن ۱۰نفر از رزمندگان دریایی یمن که در حال توقیف یک کشتی تجاری بودند، به رفیقان نیمهراه خود در ائتلاف و همچنین اعضای جبهه مقاومت ثابت کند که آمریکا در حمایت از اسرائیل و تأمین امنیت دریای سرخ مصمم است. انگلیس نیز که همواره از شرکای سنتی ایالات متحده در مداخلات نظامی بوده، اعلام کرده لندن قصد دارد با هماهنگی شرکای خود حملاتی علیه یمنیها در دریا و خشکی انجام دهد. چنین اقدامات و مواضعی، احتمال گسترش دامنه جنگ در منطقه را افزایش دادهاست، اما آیا واقعاً با شکلگیری ائتلاف آمریکایی، شرایط منطقه به سمت جنگ تمام عیار میرود؟
در این زمینه، نکات قابل تأملی وجود دارند که نشان میدهند جنگ تمامعیاری در کار نخواهد بود؛ یکی از مهمترین ادله این است که بر خلاف رویه سابق کشورهای عربی خلیج فارس که از اعضای اولیه و ثابت همه ائتلافهای نظامی به رهبری آمریکا بودند، در ائتلاف اخیر به جز بحرین که به طور رسمی به این ائتلاف پیوسته و دلیل آن نیز حضور ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در این کشور است، بقیه کشورهای مهم عربی از پیوستن به ائتلاف خودداری کرده یا آن را منوط به تحقق شرایط خاصی کردهاند.
به طور ویژه، عربستان که مهمترین کشور عرب حوزه خلیج فارس است و تصمیمات آن میتواند جهتدهنده به عملکرد سایر کشورهای عربی باشد، با وجود اینکه ارتشی مجهز به تسلیحات آمریکایی دارد و ۳۶درصد از واردات خود را از طریق بنادر دریای سرخ انجام میدهد، اعلام کرده که علاقهای به حضور در ائتلاف آمریکا در دریای سرخ ندارد. دلیل اتخاذ چنین رویکردی، در کنار نگرانی مقامات سعودی از تخریب وجهه و اعتبارشان در جهان اسلام به خاطر کمک به رژیم اسرائیل، این بودهاست که ریاض در یک سال اخیر گامهای بلندی برای تنشزدایی و بهبود روابط با ایران و سایر کشورهای عضو محور مقاومت برداشته و به طور خاص درصدد توافقی با نیروهای انصارالله برای پایاندادن به جنگ با یمن است. بر این اساس به نظر میرسد تحلیل مقامات سعودی این بودهاست که در صورت پیوستن به ائتلاف آمریکایی، تلاشهای یک سال اخیر آنها بیاثر میشود و به احتمال زیاد شهرهای عربستان بار دیگر به هدف حملات صنعا تبدیل خواهند شد. علاوه بر نکات فوق «توافق پکن» میان ایران و پادشاهی عربستان، تهران و ریاض را به عدم ایجاد تهدید علیه یکدیگر در سراسر منطقه ملزم کردهاست و به نظر میرسد عربستان در مقطع کنونی نمیخواهد به این توافق لطمه بزند.
مصر نیز که از دیگر کشورهای مهم جهان عرب است و البته از زمان شروع جنگ غزه تلاشهای بسیاری برای پایان آن انجام داده و اخیراً نیز طرح صلحی برای پایان جنگ ارائه داد که مورد پذیرش دو طرف قرار نگرفت، ترجیح داده تا به ائتلاف آمریکایی در حمایت از اسرائیل نپیوندد. قطر در چند ماهی که از جنگ میگذرد، همواره میانجی صلح و در تکاپو برای آتشبس بوده و بنابراین حرفی از عضویت این کشور در ائتلاف نیست. امارات هم موضعی نسبتاً مشابه سایر کشورهای عرب اتخاذ کرده، هرچند عدم عضویت این کشور در ائتلاف قطعی نیست؛ مقامات ابوظبی اعلام کردهاند که موضوع پیوستن به ائتلاف آمریکایی در دریای سرخ را بررسی میکنند و فقط در صورت تحقق برخی شروط ازجمله حمله قاطع آمریکا به صنعا به این ائتلاف میپیوندند! موضعی که نشان میدهد آنها در شرایط عادی به دنبال افزایش تنش با جبهه مقاومت و به ویژه انصارالله یمن نیستند و فقط در صورتی با آمریکا در ائتلاف همکاری میکنند که این کشور تضمین بدهد حوثیهای یمن را بمباران و توان عملیاتی آنها را نابود خواهدکرد، امری که در مقطع کنونی بعید به نظر میرسد.
اتخاذ چنین رویکردی از سوی کشورهای مهم جهان عرب در حالی است که برای بسیاری از آنها این مسأله محرز شدهاست که رئیسجمهوری آمریکا به دلیل نزدیکی به انتخابات نیاز به اقدامات ماجراجویانه فرامرزی، بزرگنمایی قدرت آمریکا در مناطق مختلف و تشکیل ائتلافهای بینالمللی و اقدامات دستهجمعی دارد و البته میکوشد تعهد خود را به حمایت از امنیت اسرائیل نیز نشان دهد، اما در صورت افزایش درگیریها و بالارفتن هزینهها، همچون مورد افغانستان، خروج و فرار را بر ماندن و حمایت از کشورها و ملتهای منطقه ترجیح میدهد یا همچون زمان حمله حوثیهای یمن به تأسیسات نفتی آرامکو، هیچ اقدامی برای حمایت از متحدان سنتی خود انجام نمیدهد و منافعش را در مناطق و رقابت با کشورهای دیگر جستجو خواهدکرد.
به نظر میرسد کشورهای عرب با رسیدن به چنین درکی از آمریکای فرصتطلب و ابنالوقت، به این بلوغ و تحلیل رسیدهاند که برای حفظ اعتبار و منافعشان، باید به حفظ صلح و امنیت در منطقه پایبند باشند و زمینه جدیدی برای گسترش درگیریها در منطقه و رویارویی با جبهه مقاومت ایجاد نکنند. در چنین شرایطی، اگر کشورهای عرب بر همین موضع خود باقی بمانند و آمریکا نیز موفق به جذب آنها و کشورهای اروپایی بیشتری برای مشارکت در ائتلاف نشود، احتمال گسترش جنگ در منطقه ضعیف میشود و آمریکا هم با توجه به نزدیکی انتخابات، احتمالا با یکی دو حرکت نمایشی دیگر در دریای سرخ، به دنبال تنشآفرینی بیشتر نخواهد رفت و ناچار به مسکوتگذاشتن ائتلاف و پیگیری راه حلهای دیگر خواهد شد.