آقای محمدعلی اسلامی ندوشن از همان کسانی است که میتوان او را میراث انسانی ایراندوستی خواند؛ جدای از کارهای فراوان او دربارۀ ایران، فردوسی و شاهنامه، مجموعهای را برای جوانان سرپرستی کرد که آنها را با تاریخ و جغرافیا و میراث طبیعی و میراث معنوی و رویدادها و بزرگان کشور آشنا سازد و این کار را با همکارانی دانشمند همچون محمد دبیرسیاقی، غلامحسین یوسفی، محمداسماعیل رضوانی و احمد اقتداری و م. ا. بهآذین به سرانجام رساند که جمعآوری و مدیریت این سلایق مختلف خود نشاندهندۀ وجهی از تنوع فرهنگ ایرانی است.
به گزارش جماران؛ احمد مسجد جامعی در روزنامه اطلاعات نوشت: چندی پیش، بزرگداشت آقای پاپلی یزدی مؤلف کتاب شاهزاده حمام، در خانۀ اندیشمندان بود؛ کتابی خواندنی که تاریخ اجتماعی نیمقرن گذشته را با جزئیات روایت کرده است و تاکنون، بارها و بارها، تجدید چاپ شده و روشن است که در نظر خوانندگان، بسیار مقبول افتاده است.
آقای پاپلی یزدی چهرۀ نامآشنای علم جغرافیا و استاد دانشگاه فردوسی مشهد و برندۀ کتاب سال کشور است و تألیفات و تصنیفات بسیار دارد.
مؤلف در بخشی از جلد نخست، خاطراتی از دورۀ مدرسه آورده و گزارشی از کتابهای جغرافیا و تاریخ کلاسهای پنجم و ششم ابتدایی داده و تأثیر آن را بر رفتار دانشآموزان ذکر کرده است.
آن کتابها، که ما هم صفحهبهصفحه و سطربهسطرشان را خواندهایم، در قطع سلطانی با خط زیبای نستعلیق و با همکاری بزرگترین خوشنویسان و نقاشان و با چاپ و صحافی نسبتاً نفیس تدوین شده بود و خط و نقاشی و انشاء آن را الگو و سرمشق تکالیف، بازیها و دیگر کارهایمان قرار میدادیم.
پدیدآوردندگان و مؤلفان این آثار از بزرگان این رشتهها در ایران و گاه حتی در جهان بودند؛ همچون استاد حسن گنجی و استاد محمد احصایی. کسانی که هم، سرزمین و گذشته و کلیت ایران را خوب میشناختند و هم، به جایگاه اسلام و تشیع اشراف داشتند و همچنین، به اهمیت تعلیمات عمومی و به گفتۀ خودشان، «علمالاشیاء» واقف بودند.
البته این قضایا ریشهدار است؛ زمانی در قانون مشروطه، تشکیل شورای عالی معارف در محل مدرسۀ عالی سپهسالار، که تباری حوزوی داشت و نهاد آموزش سنتی در آنجا برقرار بود، تصویب شد.
اعضای دور نخست این شورا، کسانی مانند علامۀ دهخدا، بدیعالزمان فروزانفر، ملکالشعرای بهار، سید محمد مشکات و سید مهدی مجتهد لاهیجی بودند که چندین سیاستگذاری فرهنگی را برای تدوین کتابهای درسی به تصویب رساندند که «حب وطن» و «حب دیانت» از محوریترین آنها بود.
ذیل چنین اهدافی بود که کتابهای درسی شکل گرفت. حال به گزارش شاهزاده حمام برگردیم که میگوید در مدرسۀ دولتی یزد، دو گروه یکی به فرماندهی اسکندر مقدونی و دیگر با فرماندهی آریوبرزن ایرانی تشکیل شده بود و بنابر قرار، هریک از کلاسهای پنجم و ششم نمایندگی یکی از دو لشکر ایرانی و یونانی را عهدهدار بودند.
آقای پاپلی از دانشآموزی نام میبرد که بنابر تقسیمبندی مدرسه، جزو لشکر یونانیها بود؛ اما حاضر نبود در برابر آریوبرزن ایرانی قرار گیرد؛ ازاینرو، به سپاه ایران پیوست و در کنار آنها، با اسکندر مقدونی جنگید. همین دانشآموز بعدها، در برابر بعثیها ایستاد و تا فیض شهادت پیش رفت.
در همین شورای عالی معارف، برای صیانت از دیانت مباحثی جدی مطرح شد؛ برای نمونه، وقتی بحث نظریۀ داروین برای نقل در کتابهای درسی پیش آمد، دو شیوه وجود داشت؛ یکی شیوهای که امروزه، برای همۀ ما آشناست و آن نادیدهگرفتن کل مسئله و حذف سؤال و برخورد با پرسش و پرسشگری.
اما پیداست که دانشآموزان بعدها، خواه و ناخواه، با این نظریه برخورد میکنند، در آن صورت، تکلیف چیست؟
به تازگی، کتابی انتشار یافته است به نام داروین در عهد قاجار: سه رسالۀ قاجاری پسامشروطه. آقای دکتر یدالله سحابی، استاد دانشکدۀ علوم دانشگاه تهران و عضو برجستۀ جبهۀ ملی، که همراه شیخ مهدی حائری یزدی، از علمای وقت و فرزند بنیادگذار حوزۀ علمیۀ قم، که در آن سالها، در این شورا عضو بودند، برای طرح این موضوع راهی اندیشیدند مبنی بر اینکه آقای دکتر سحابی در این باره کتابی تألیف کند که نتیجهاش همان کتاب مشهور خلقت انسان است و شرکت سهامی انتشار با مدیریت زندهیاد جناب حسن محجوب آن را چاپ کرد و در کتابخانۀ مساجد و مدارس و منازل، بهویژه طبقۀ مذهبی، نسخهای از آن پیدا میشد.
در دیداری که در ماه رمضان امسال از قرآنهای نفیس موزۀ ایران باستان داشتیم، متوجه شدیم که برگزاری نخستین نمایشگاه قرآنهای موزهای همزمان و همراه با راهاندازی موزۀ ملی ایران در همین محل در همان دهۀ 1320 ش شبوده است. در آن سالها، موزۀ ملی ساختمان واحدی داشت. و تمام تاریخ ایران تا دورۀ قاجار را در عمارت آجری زیبای برگرفته از الگوی طاق کسرای مدائن در ابتدای خیابان سی تیر (قوامالسلطنۀ سابق) در بر میگرفت که نشاندهندۀ فهم یکپارچه از تاریخ ایران است.
زمانی که در دولت بودم، طرح یکپارچهسازی ساختمانهای میدان مشق برای گسترش موزۀ ملی داده شد تا در عمارتهای پیرامونی بخشهای مختلف آن گنجینۀ تاریخی گنجانده شود و با تقسیمات غیرکارشناسانه، بیسبب به تفرقۀ معنایی دربارۀ ایران دامن زده نشود و به گسترشِ همدلی میان ایرانیان بینجامد و تداوم تاریخی و فرهنگی ایران همچنان، برقرار بماند.
هنر بزرگ فردوسی در شاهنامه همین بود که نگذاشت وحدت فرهنگی و تاریخی ایران آسیب ببیند. بگذریم از آنکه برخی از کسانی که تا سی سال پیش، اصلاً، برای ایران قبل از اسلام ارزشی قائل نبودند، حالا از آن سوی بام افتادهاند و برای دورۀ پس از اسلام اعتباری قائل نیستند.
بههرحال، کسانی که در آن سالها، ذیل مصوبۀ مجلس مشروطه سیاستگذاری کردند که حب وطن و حب دیانت باید سرلوحۀ آموزش عمومی کشور باشد، با دوراندیشی هوشمندانه و آگاهی بسیار، این اصول را بنا نهادند و نتایج درخشانی هم به بار آوردند.
اگرچه بعدها، دستگاه حکومتی شعار «خدا، شاه و میهن» را طرح کرد و در عمل، از خدا و میهن هم چندان خبری نبود؛ اما بزرگان فکر و فرهنگ ایران، که چهرههای مقبول و معقولی داشتند، به همان شعار اولیه وفادار ماندند و اگر در برخی مجامع و مراکز فرهنگی هم، چنین شعارهایی طرح میشد، خانوادهها و بزرگان فرهنگی با سخنرانیها و کتابها و نشریات همچنان از حب وطن و حب دیانت مراقبت میکردند.
آقای محمدعلی اسلامی ندوشن از همان کسانی است که میتوان او را میراث انسانی ایراندوستی خواند؛ جدای از کارهای فراوان او دربارۀ ایران، فردوسی و شاهنامه، مجموعهای را برای جوانان سرپرستی کرد که آنها را با تاریخ و جغرافیا و میراث طبیعی و میراث معنوی و رویدادها و بزرگان کشور آشنا سازد و این کار را با همکارانی دانشمند همچون محمد دبیرسیاقی، غلامحسین یوسفی، محمداسماعیل رضوانی و احمد اقتداری و م. ا. بهآذین به سرانجام رساند که جمعآوری و مدیریت این سلایق مختلف خود نشاندهندۀ وجهی از تنوع فرهنگ ایرانی است.
بههرحال، اگر آن روز در مدرسهای که آقای پاپلی درس میخواند، آن دانشآموز حتی در بازی در برابر آریوبرزن، سردار دلیر ایرانی، نایستاد و صف خود را از اسکندر مقدونی که پیروز آن ماجرا بود، جدا کرد، از همان نسل برخاسته بود و اگر بزرگان جبهۀ فداکاری در راه وطن و دین همچون همت و زینالدین و چمران و هزاران مثل آنها درخشیدند، سابقهشان به چنان تربیتی میرسید.