آیت الله العظمی جوادی آملی گفت: عالم شدن تنها کافی نیست، چه بسا عالمانی که علمشان سبب جهل آنها بوده است «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ»، پس این دو اصل می خواهد یکی علمی است که از طریق حوزه و دانشگاه باید علم را کسب کند، ولی این یک عقد دیگری هم می خواهد که بین علم و جان انسان است که می شود اعتقاد، اگر کسی عقد دوم را خوب نبسته باشد و اعتقاد نداشته باشد، علم او برایش هیچ فایده ای ندارد و این عقل که «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان و اکتُسب به الجنان» از طریق مسجد و حسینیه و نماز شب و نماز اول وقت و مواظب بودن و اهل محاسبه بودن شب و روز به دست می آید؛ لذا اینجا فرمود عاقل کسی است که از این زرق و برق دنیا فرار می کند و خود امیرالمومنین وقتی به آن مقام بالا رسیدند فرمودند دنیا در نزد منِ علی «عَفْطَةِ عَنْز» است.
به گزارش جماران؛ آیت الله جوادی آملی تأکید کردند: عالم شدن در حوزه و دانشگاه، نیمی از راه است، این به درد کتاب و درس گفتن می خورد، اما بخواهد عقیده پیدا کند و بهشتی شود و از تکاثر برهد و به کوثر برسد، یک عقلی می خواهد که با دست آن، علم و اندیشه عقل نظری را به عقل عملی گره بزند!
جلسه درس اخلاق هفتگی آیت الله جوادی آملی این هفته در محل مسجد اعظم قم به صورت حضوری برگزار شد. ایشان در این جلسه، به شرح حکمت 119 نهج البلاغه پرداختند.
آیت الله جوادی آملی بیان داشت: وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در این کلمه حکیمانه فرمودند: «مَثَلُ الدُّنْیا کَمَثَلِ الْحَیةِ، لَینٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوْفِهَا؛ یهْوِی إِلَیهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ، وَ یحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ» انسان در زندگی یک دشمن درونی دارد که همان هوای نفس اوست و این را وجود پیامبر فرمود: «أعدى عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ» و یک دشمن بیرونی دارد که همین ابزار دنیوی و زرق و برق دنیاست.
وی توضیح داد: جریان دنیا در قرآن کریم و همچنین در سنت اهل بیت(ع) و خصوصاً نهج البلاغه، دو فصل جداگانه دارد که محل بحث است؛ یکی دنیا همین نظام تکوینی است که ناظر به خلقت الهی است در مقابل نظام تکوینی آخرت که زمینی دارد و آسمانی دارد و یک فصل نیز درباره آثار سوء دنیا در برابر فضائل اخلاقی است، درباره همین مقامات و اوهام و قراردادهای دنیایی است که بدترین دشمن انسان است.
آیت الله جوادی آملی بیان داشت: خداوند در قرآن دنیا را مذمت کرده است، دنیایی که من و ماست، دنیایی که مقام و خودبینی و غرور هست و من برترم در آن وجود دارد مورد مذمت قرار گرفته است: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ…» و این دشمن زگهواره تا گور از کودکی تا بزرگسالی با ما هست و اگر با ما نبود که خطرش را ذکر نمی کرد؛ لذا در طول زندگی باید انسان از این دنیا بر حذر باشد.
وی تصریح کرد: اینکه برخی جملات با تمثیل بیان می شود برای این است که تمثیل دست فهم شنونده را بالاتر می برد و دامنه اوج گرفته ی مطلب را هم پایین تر می آورد تا توازنی بین فهم شنونده و دامنه مطلب حاصل شده و شنونده بهتر مطلب را درک کند؛ لذا امیرالمومنین علی(ع) برای درک بهتر از این دنیا، می فرمایند: «مَثَلُ الدُّنْیا کَمَثَلِ الْحَیةِ» مثل دنیا، همانند مار است که «لَینٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوْفِهَا» ظاهری نرم دارد، اما در درون آن زهری کشنده است.
آیت الله جوادی آملی اظهار داشت: «سم» به معنای مایع نیست، «سم» یعنی سوراخ و این مایع چون سوراخ کننده و کشنده است و به عمق می رسد به آن سم می گویند. حضرت می فرمایند مقامات و زرق و برق دنیا هر چند ظاهر آن زیبا و و خوشحال کننده است اما باطن آن سوراخ می کند و به عمق جان می رساند و برای انسان حیات باقی نمی گذارد. اگر دنیا کسی را گرفت، همان لحظه سوراخ می کند، اینطور نیست که مهلت بدهد.
وی عنوان کرد: مولا امیرالمومنین علی(ع) در ادامه می فرمایند «یهْوِی إِلَیهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ، وَ یحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ»؛ مردم جاهل به سمت دنیا می روند، ولی انسان عاقل از آن دوری می کند. جهل گاهی در مقابل علم است که قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت به توده مردم می گویند عالم بشوید و «طلب العلم فریضة» که این هر چند کمال است اما مشکل را به تنهایی حل نمی کند، و گاهی جهل در مقابل عقل است، لذاست که به علما گفته اند «عاقل» بشوید، سرّش این است که انسان تنها اندیشه نیست، انسان با «اندیشه» و «انگیزه» زندگی می کند و این دو کاملا از هم جداست، ممکن است کسی صد درصد چیزی بداند، علم داشته باشد ولی عمل نکند، چون دستگاه اندیشه از دستگاه انگیزه جداست؛ دستگاه اندیشه در حوزه و دانشگاه است که موضوع و محمول و «است» و «نیست» را خوب بررسی می کند، اما وظیفه دیگر این است که عصاره عقد اول را به جان خود گره بزند و عقد ثانی بشود که می شود «اعتقاد»؛ برای همین است که عالم شدن در حوزه و دانشگاه، نیمی از راه است، این به درد کتاب و درس گفتن می خورد، اما بخواهد عقیده پیدا کند و بهشتی شود و از تکاثر برهد و به کوثر برسد، یک عقلی می خواهد که با دست آن، علم و اندیشه عقل نظری را به عقل عملی گره بزند!
آیت الله العظمی جوادی آملی گفت: عالم شدن تنها کافی نیست، چه بسا عالمانی که علمشان سبب جهل آنها بوده است «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ»، پس این دو اصل می خواهد یکی علمی است که از طریق حوزه و دانشگاه باید علم را کسب کند، ولی این یک عقد دیگری هم می خواهد که بین علم و جان انسان است که می شود اعتقاد، اگر کسی عقد دوم را خوب نبسته باشد و اعتقاد نداشته باشد، علم او برایش هیچ فایده ای ندارد و این عقل که «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان و اکتُسب به الجنان» از طریق مسجد و حسینیه و نماز شب و نماز اول وقت و مواظب بودن و اهل محاسبه بودن شب و روز به دست می آید؛ لذا اینجا فرمود عاقل کسی است که از این زرق و برق دنیا فرار می کند و خود امیرالمومنین وقتی به آن مقام بالا رسیدند فرمودند دنیا در نزد منِ علی «عَفْطَةِ عَنْز» است.
آیت الله جوادی آملی در پایان بیان داشت: اگر ما این مشکلات را نداشته باشیم، دیگر آن وقت تقصیر را به دین و قرآن وروایات مرتبط نمی کنیم بلکه می فهمیم که همه اینها نور و طیب و طاهر هستند و این ما هستیم که باید این مشکلات را بر طرف کنیم که در این صورت هیچ حادثه ای برای ما پیش نمی آید؛ لذا فرمود که عقلا می فهمند که دنیا ظاهرش زیبا هست ولی درونش سم مهلک است.