بر اساس مشخصههای جمجمه این بانوی هفتهزارساله، صورت و موهایش بازسازی شده بود. این کشف مهم که کنارش اشیای مختلف دیگری نیز بود، تاریخ سکونت در تهران را به بیش از هفت هزار سال پیش گسترش میداد. آن موقع پیشنهاد دادیم که محل کشف این بانو و اشیای پیرامونش به سایتموزهای تبدیل شود و مطمئن بودیم که این کار بر بافت اجتماعی و فرهنگی و زندگی مردم در آن منطقه نیز تأثیر خواهد گذاشت، اما این کار اتفاق نیفتاد و گویا بعد آن مکان به پارکینگ تبدیل شد.
به گزارش جماران؛ احمد مسجد جامعی وزیر پیشین ارشاد در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت:
سال ۱۳۹۳ در خیابان مولوی تهران اسکلت بانویی هفتهزارساله پیدا شد که قدمت زندگی در تهران را به بیش از هفت هزار سال گسترش داد. از قضا بانویی موفق به این کشف شده بود که آن روزها کارشناس ارشد باستانشناسی بود و احتمالا حالا به درجه دکتری نائل شده باشد.
بر اساس مشخصههای جمجمه این بانوی هفتهزارساله، صورت و موهایش بازسازی شده بود. این کشف مهم که کنارش اشیای مختلف دیگری نیز بود، تاریخ سکونت در تهران را به بیش از هفت هزار سال پیش گسترش میداد. آن موقع پیشنهاد دادیم که محل کشف این بانو و اشیای پیرامونش به سایتموزهای تبدیل شود و مطمئن بودیم که این کار بر بافت اجتماعی و فرهنگی و زندگی مردم در آن منطقه نیز تأثیر خواهد گذاشت، اما این کار اتفاق نیفتاد و گویا بعد آن مکان به پارکینگ تبدیل شد. تهران شهری است با پیشینه طولانی و درخشان در تاریخ ایران، به همین دلیل تصویب روز تهران در چهارمین شورای اسلامی پایتخت بیسابقه بود؛ تا آن روز هیچ شهری روزی ویژه خود نداشت. این ایده را سال ۱۳۹۷ در اجلاس مشترک کلانشهرها و مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها در تبریز مطرح کردیم و از آن پس بسیاری از شهرها، بهویژه مراکز استانها برای خود روز و هفتهای نمادین به ثبت رساندهاند، اما متأسفانه در این میان، تهران که خود مبتکر آن است، هر سال ضعیفتر از گذشته به این مهم میپردازد. در شورای پنجم، روز تهران به هفته تهران ارتقا یافت و هر کمیسیونی ساماندهی برنامههای یک روز را در پایتخت بر عهده گرفت. دو روز هم بهطور مشخص، برای ری و شمیران در نظر گرفته شد. بهجز اینها طرحی مبنی بر راهاندازی خانه تهران و موزه تهران شکل گرفت که سابقهای طولانی داشت و تقریبا از جلسات کارشناسی شورای سوم، با حضور اعضایی شامل شهرداران، استانداران و گروهی از نمایندگان ادوار شورا، روی آن کار شده بود. طرح اولیه برگرفته از الگوی خانههای هنرمندان، سینما و... بود که برای مدیریت شهری بهتنهایی کارساز نیست؛ زیرا در کارهای شهر، بهجز مدیران اجرائی، نظریهپردازان، شوراها، شورایاران، معماران و مهندسان، به مشارکت صاحبان سرمایه، بانکها، اصناف و بازرگانان هم نیاز داریم. بنابراین تصمیم گرفتیم که این طرح را با مشارکت صاحبنظران اصلاح و تکمیل کنیم. از کسانی که بر این باور تأکید داشتند، میتوان از مرحوم ناصر تکمیلهمایون و سیدعبدالله انوار نام برد. آنان بهدرستی درباره چنین مرکزی یادآور میشدند که رفتوآمد مدیران اجتنابناپذیر است و این رفتوآمد ناگزیر باعث میشود که انباشت تجربه و اسناد شکل نگیرد. بنابراین چنین مراکزی باید فارغ از مسائل روزمره جایگاهی مستقل و حقوقی داشته باشند و دستگاههای اجرائی شهر و نمایندگان مردم در شورا و شورایاریها در آن عضو باشند. نمونه موفق چنین ایدهای در بخش تاریخ و فرهنگ ایران «بنیاد موقوفات دکتر محمد افشار» است که با میراث آن مرحوم و با مشارکت صاحبنظران و همکاری آنان شکل گرفته و فعالیت میکند.
ضرورت شکلگیری چنین مرکزی امری اجماعی بین تهرانپژوهان است که زمانی در قالب خانه تهران و موزه تهران مطرح شد و حتی خانه اتحادیه برای آن در نظر گرفته شد و اگر دغدغههای روزمره مدیران شهری آنها را از کارهای بلندمدت بازنمیداشت، تهران برای خود خانهموزهای داشت که بهسرعت الگوی دیگر شهرها میشد و محل اظهارنظر کارشناسانه درباره برنامهها و طرحهای شهری بود و میتوانست اعتماد گروههای علمی و سرمایهگذاری مؤسسات مالی و حمایت دستگاههای اجرائی را جلب کند.
هرچند سابقه پایتختی تهران طولانی نیست، نشانههای بسیاری ازجمله بانوی هفتهزارساله تهرانی تنها بیانگر وجهی از تاریخ آن است. ما در موزه ملی و برخی موزههای استانی، مردان نمکی را داریم. از تمدن هفتهزارساله ری بسیار شنیدهایم؛ اما تنها در منطقه مرکزی تهران است که سخن از بانوی هفتهزارساله میرود. این کشف برای محققان فرصت مطالعاتی بینظیری فراهم کرد و مقالات متعددی دربارهاش نوشته شد. در بررسیها معلوم شد که او در 34سالگی به خاطر عفونت ناشی از شکستگی استخوان کتف فوت کرده و چشمان قهوهایاش را برای همیشه بسته است. زمانی ری عروس جهان بود و برخی میهمانان دانشمند خارجی ما در جستوجوی بقایای آن بودند و از آن دوره با شور و شوق یاد میکردند. حالا که کشف این بانوی هفتهزارساله توسط بانویی جوان تاریخ تهران را چنین گسترش داده است، بد نیست از بانوان دیگری هم یاد کنیم و تهران را از این زاویه ببینیم. در منطقه پانزده خرداد امامزادهای به نام سیده ملکخاتون قرار دارد که در واقع اولین فرمانروای زن پس از اسلام در ایران است. سیده ملکخاتون که نام اصلیاش شیریندختِ اسپهبد رستمِ طبری بود که پس از فوت همسرش فخرالدوله به دلیل صغیربودن فرزندانش زمام امور را در دست گرفت و ری یکی از بهترین دورانش را در دوران فرمانروایی او سپری کرد. او با سیاست سلطان محمود را از حمله به ری بازداشت و بسیاری از دانشمندان را ازجمله ابنسینا را به ری دعوت کرد. نکته جالبتر اینجاست که آلبویه چنان اقتداری یافتند که خلفای عباسی نیز اگرچه در ظاهر خلیفه بودند، اما تحت نفوذ آلبویه قرار داشتند. اما تهرانِ زنان به ملکه سیده خاتون محدود نیست. شاهدخت صفوی مشهور به خانوم، نخستین کسی بود که در شهر نوبنیاد تهران صفوی در دوره شاه طهماسب نخستین تأسیسات فرهنگی، بهداشتی و اجتماعی را بنیاد نهاد؛ نخستین مدرسه شهر، مدرسه خانوم که محدوده آن اکنون در امامزاده یحیی واقع است و مدرسه فرهنگ، محل انتخابات شورایاریها، تبارش به آنجا میرسد. تکیه خانوم، نخستین تکیه شهر تهران و حمام خانوم در محدوده بازارچه نایبالسلطنه کنونی بین خیابانهای ری و پانزده خرداد ازجمله کارهای اوست که امروز اثری از آنها نیست. از دوره قاجار هم زنان قدرتمندی را میتوان یافت که نمونه مقتدرش فخرالدوله دختر مظفرالدین شاه است که سرگذشت عجیبی دارد. او که یکی از خواستگاران ناکامش دکتر محمد مصدق بود، با امینالدوله ازدواج کرد و توانست او و خانوادهاش را در پیچ تاریخی کودتای رضاخان حفظ کند. او جز این بنیانگذار اولین مؤسسه تاکسیرانی بود. مسجد فخالدوله را ساخت و در تعلیم و تربیت بچههای بیبضاعت نقش داشت و هنگامی که فوت کرد ۲۸ کودک را تحت سرپرستی داشت. دوره پایتختی تهران داستانهای فراوانتری دارد. از ماندگارترین آنها فعالیت بهیادماندنی زنان و مردان تهرانی در ماجرای ربودن بانوان گرجی از خانههایشان در این شهر به دست گریبایدوف، سفیر روسیه، است که به قتل وی انجامید. زمانی در تهرانگردی محله باغ ایلچی، بخشی از بنای نیمهویران آن سفارت را دیدیم که در روبهروی آن چناری بود که به قول مرحوم استاد انوار، عمری برابر با همین واقعه داشت؛ البته، اگر تاکنون آن را برای آمدوشد آسانتر خودروها، از بیخ و بن نکنده باشند یا در آن محل مرکز خریدی نروییده باشد. نخستین حرکت اعتراضی به گرانی ارزاق را نیز زنان به راه انداختند؛ آنها در برابر در شمالی کاخ گلستان در دوره ناصری جمع شدند و حرکتشان زمینهساز برکناری کلانتر تهران و کشتهشدن او شد. زمانی که در مشروطهگردی، به محل انجمن مفاخر، خانه پیشین امیربهادر جنگ، رفته بودیم، از تجمع زنان در آنجا سخن به میان آمد که تقاضای آزادی حامیان عدالتخانه را داشتند و نامهای به شاه تسلیم کردند.
پروین اعتصامی بیشک ماندگارترین شاعری است که در زمانه ما، نام و شعر او ذکر منابع و مدارس و زینت محافل و مجالس بوده است و در دوره حضورم در شورای چهارم و پنجم برای حفظ آثار باقیمانده از خانه پدری وی کوشش نتیجهبخش بسیاری شد تا نام این شاعر با آن بنا نمایانتر شود. خانه جلال و سیمین نیز یادگاری از دورهای دیگر از تاریخ تهران است که در شورای چهارم خریداری و در شورای پنجم به بهرهبرداری رسید.
پس از انقلاب هم زنان بسیاری در این شهر نقشآفرین بودند که نمیتوان نقش آنان را نادیده گرفت. در کنار زنان فعال در حوزههای علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی باید یادی کنیم از مادران، همسران و دختران شهیدانی که برای حفظ سرزمینمان جنگیدند و زنانی که خود مستقیما در دفاع مقدس نقش داشتند. تهران از همه این دورهها آثاری ماندگار در خود دارد که از آن جمله میتوان به بیش از 400 بنای ثبتشده اشاره کرد. عمده تأسیسات تمدنی جدید از تهران آغاز شده است. همه اینها اهمیت شهری بزرگ را با چهار فصل نشان میدهد که نه در کنار دریا، بلکه در دامنه کوهی سترگ پا گرفته است و تا کویر قم را در بر میگیرد؛ شهری که آن را چنارستان نامیدهاند. چنارهای صفوی در کاخ گلستان تا پیش از تخریب قناتهای مسیر متروی بازار چنان شاداب بود که برای آبیاری آنها نیاز به حفر چاهی با عمق بیش از صد متر وجود نداشت. شهری که پایتخت انقلاب مشروطیت و جنبش ملیشدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی امروز ایران است. چنین شهری امروزه، بیش از هشت میلیون سکنه دارد که آمدوشد و معیشت و سلامت و ارتباطات آنها امری بس مهم است. در شرایط آلودگی آب و هوا و خاک و مهاجرتهای فصلی و کاری و اشغال فضاهای شهری با دستفروشی و مشاغل کاذب و افزایش کودکان کار و خیابان و هزینههای روزافزون خدمات، چگونه باید برای رفاه و آسایش و آرامش شهروندان عمل کرد. سادهانگاری است اگر فکر کنیم با همین عده و عُدهای که در هر دوره بر سر کار میآیند و بیشترین نیروی خود را صرف اثبات خود و ناکارآمدی دیگران میکنند، بتوان به سوی رستگاری و شادابی و شادی ساکنان این شهر پیش رفت. شهر را چگونه به خانهای بزرگ تبدیل کنیم؟ جز آنکه باید زمین را بسان مادری دید و شهر را آغوش او. این نابسامانیها را چگونه باید به سامان رسانید؟ آیا جز با مشارکت فراگیر و همکاری عالمانه برای حفظ منابع طبیعی و بناها و میراث ملموس و ناملموس تاریخی و فرهنگی و صیانت از هویت شهری راهی دیگر باقی مانده است؟