روزنامه اطلاعات در انتقاد از اخراج اساتید نوشت: این اضطراب و ناهنجاری شایسته دانشگاه نیست. برای دانشگاه و هر محیط علمی و آموزشی، یک علامت برای سلامت وجود دارد و آن آرامش و از قدرت اندیشه و قوّتِ پژوهش و طرح آرا و نظریههای بدیع و تازه، که نویدبخش علم و خالق نگرش و طرحی نو در جهان گذرنده و درحال تحول و تکامل ماست.
به گزارش جماران؛ سیدمسعود رضوی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت: از قدیم ترین اندرزهای کهن در ادب و فرهنگ ما که بدان حکمت گفته می شود، یکی هم این ابیات رودکی است:
تا جهان بود از سرِ آدم فراز
کس نبود از رازِ دانش بی نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راهِ دانش را به هرگونه زبان
گِرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
دانش اندر دل چراغ روشن است
وز همه بد، بر تن تو، جوشن است
کیست که اهمیت و ارزش علم و دانش و ضرورت تولید علم و متعلقات آنرا نداند؟ کیست که از دستاوردهای بزرگ آن که حاصل فکر و آزمایش و پژوهش متصل و بی وقفه است بتواند چشم پوشد و از پزشکی و مهندسی و ابزارهای مربوط به آی تی و وسایط ارتباطی تا فلسفه و اخلاق و روان شناسی و ادبیات و علم الاجتماع و آمار و اقتصاد خود را محروم کند و با تقابل دروغین میان علم و ایمان، خرافه و جهل را بگسترد و بساط علم و دانش را کم فروغ سازد.
خدای سبحان در کتاب قرآن سوره رعد فرمود: قل هل یستوی الاعمی والبصیر، ام هل تستوی الظلمات والنور...، و در سوره زمر فرمود: قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون، انما یتذکر اولوالالباب.
در ماههای اخیر استفهام و اضطرابی در اخبار دانشگاه و احوال استادان پیش آمده که هیچ جای انکار و توجیه ندارد. مرتب و مکرر، و گاه در فهرستی مطول، از اسم و رسم استادان مطرود باخبر می شویم و نامهای آموزگارانی که از کار و تدریس محروم شده اند، منتشر می شود.
این اضطراب و ناهنجاری شایسته دانشگاه نیست. برای دانشگاه و هر محیط علمی و آموزشی، یک علامت برای سلامت وجود دارد و آن آرامش و از قدرت اندیشه و قوّتِ پژوهش و طرح آرا و نظریه های بدیع و تازه، که نویدبخش علم و خالق نگرش و طرحی نو در جهان گذرنده و درحال تحول و تکامل ماست.
اما اخبار اخیر، موضوعی فراگیر و پرگفتگوست که باید از شدت و حدّت آن بکاهیم و بر مبنای منافع ملت و حکت دولت و مصلحت این نهاد راه درست و پایداری برای اداره و ادامه آن بیندیشیم. شخصاً و به نام و نشان دوستان دانشوری را می شناسم که از خادمان دانش و یاوران پژوهش و بزرگان قلم و نگارش هستند. کسانی که در دوران تحصیل زبده و در عرصۀ تدریس خبره بوده و هستند و اینک به جای آنکه قدر بینند و در صدر نشینند، از دانشگاه بیرون، و از کلاس و درس محروم شده اند.
در حقیقت آنچه در عالی ترین مراکز علم و دانش، پژوهش، آموزش، فرهنگ و هنر کشور روی داده و یا درحال رخ دادن است، بزرگان و دلسوزان را نگران ساخته، و صاحب نظران و دانایان را به ابرازِ انذار و هشدار واداشته است. دانشگاه نهادی است بااهمیت و بی نهایت ظریف. قدرت و استحکامش در همین ظرافت است.
روابط و ضوابطی دارد که اگر در کشور ما یک سده سابقه دارد، در جهان حدود هفتصد سال و بیشتر از عمر و تاریخ آن می گذرد. این دستورالعمل ها و شیوه ها را نسل اندر نسل، دانشمندان و نوابغی آزموده و جان و فکر خویش فرسودهاند
تا به دست ما رسیده و از ثمراتش بهره مند شده ایم. چرا باید آزموده های ناگوار و راه های ناهموار را توصیه می کنیم و خود و مملکتی را دچار صدمه و هزینه های افزون و زاید میکنیم!
هرچند کآزمودم از وی نبود سودم
من جرّب المجرّب حلّت به الندامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بُعدها عذاب فی قربهاالسلامه
نهادی همچون دانشگاه در ارتباط با چهار عنصر حیاتی در جوامع جدید پیدا شده و اگر کسی می کوشد چنین وانمود کند که دانشگاه در عصر جدید پدید آمده و یک زائدۀ فرهنگِ غربی است، سخت در اشتباه است این چهار ویژگی ذاتی دانشگاه که هویت و حقیقت آن را ساخته اند عبارت است از:
1. آزادی بحث و جدل و ضمانت از استقلال علم و فرهنگ و فکر و پژوهش و آزادی در پردازش و جویش و اشاعه علم و پرسش و فرهنگ،
2. رابطه مستقیم با صنعت و مدیریت و بهینه سازی زندگی انسان از طریق اندیشه و آزمون و رهیافتها و اختراعات جدید، ایجاد ثروت و مهارت در نسل جوان و جویشگران نوجوان،
3. اخلاقی بودن و احترام و کنش متقابل میان استاد و دانشجو و احراز صلاحیت علمی و برای استاد و اعضای هیئت علمی، به گونه ای که تنها معیار اعتبار علم است و اخلاق و ضوابط تعیین شده توسط هیئت علمی دانشگاه،
4. صیانت از علم در برابر جهل و نگاهبانی از دانش در برابر خرافه و مبارزه با شبه علم.
تجربه های جهان بیانگر آن است که شکوفایی دانشگاه موجب شکفتگی جامعه خواهد بود و پژمردگی جوانان و مردمان یک مملکت رابطه ای مستقیم و بی واسطه با افسردگی و واژگونگی ابتکار و اعتبار دانشگاه دارد.
در همین معنا پند فردوسی رابخوانیم با امید به سعادت این سرزمین گرامی و ملت بزرگ ایران: بیا تا جهان را به بد نسپریم/ به کوشش همه دست نیکی بریم/ نباشد همی نیک و بد پایدار/ همان به که نیکی بود یادگار/ همان گنج و دینار و کاخ بلند/ نخواهد بُدن مر تو را سودمند/ فریدون فرخ فرشته نبود/ به مشک و به عنبر سرشته نبود/ به داد و دهش یافت این نیکویی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی...