محمود سالاری معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: به‌هرحال کنسرت حواشی دارد. منظورم عمدتا کنسرت پاپ است. به‌هرحال کنسرت‌ها یک‌سری مسائل در اطراف خود دارند که شئونات زیارتی و حال معنوی مشهد را- که لازمه و ضرورت حضور زائر در آنجاست- تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، حتی خود هنرمندان هم این را پس ذهن‌شان دارند که کنسرت‌شان را جای دیگری به‌جز مشهد و حداقل دو کیلومتر آن ‌طرف‌تر برگزار کنند. این الان پذیرفته ‌شده است. در اروپا هم که ممکن است مثل من و شما به دین نگاه نکنند، این پذیرفته ‌شده است که یانی می‌تواند در آکروپلیس برنامه موسیقی اجرا کند اما در واتیکان نمی‌تواند. این ملاحظات اجتماعی و اعتقادی و مبنایی را آنجا هم می‌بینید.

به گزارش جماران؛ روزنامه فرهیختگان نوشت: با معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سه حوزه موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی گفت‌وگو کردیم. بنا به مسائل مختلفی که در هر کدام از این سه حوزه هنری وجود دارد، جنس سوالات متفاوت و به‌تبع آن پاسخ‌ها و منظر پاسخگویی هم متفاوت است. متن گفت‌وگوی روزنامه «فرهیختگان» با محمود سالاری معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را در ادامه بخوانید.

 

در روزگار سخت کرونا به معاونت هنری وزارت ارشاد آمدید و در این دوسال چالش‌های بسیاری پیش‌روی شما و هنرمندان بود. مهم‌ترین چالشی که با آن مواجه بودید چه بود و چه اقداماتی برای رفع آن انجام دادید؟

وقتی دولت سیزدهم روی کار آمد، رکودی در کارهای هنری بود و اجراهای صحنه‌ای موسیقی و تئاتر تعطیل یا بی‌رمق بودند. معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد که چهار اداره کل شامل هنرهای نمایشی، موسیقی، آموزش و هنرهای تجسمی را تمشیت می‌کند، تقریبا به لحاظ اقتصادی در مضیقه فراوانی بعد از دو سال کرونا به سر می‌برد. مستحضرید که حوزه هنر مثل حوزه موادغذایی نیست که وقتی همه‌چیز گران شد هم بالاخره مجبورند آن را بخرند، هنر و فرهنگ، در شرایط سخت اقتصادی سریع از سبد فرهنگی و اقتصاد معیشت مردم حذف می‌شود. لذا وقتی ما آمدیم وضعیت این‌چنین بود و تلاش زیادی صورت گرفت تا رونق و امید به حوزه‌هایی که عرض کردم برگردد و احساس رخوت از اهالی هنر دور شود. شعار محوری دولت، عدالت اجتماعی و عدالت‌محوری بود و ما باید برای این بخش هم تدبیر می‌کردیم. به این منظور طرح آموزش هنر در مناطق محروم به‌صورت رایگان کلید خورد و ما ابتدا با احتیاط ورود کردیم و بعد که دیدیم از طرح استقبال شد، سامانه‌ای تشکیل دادیم و هنرمندان زیادی به این سامانه ورود کردند و آموزش‌ها شروع شد. برخی از هنرآموزان ما اساتیدی بودند که در شهرستان‌ها و استان‌ها حضور داشتند و امکان برگزاری کلاس نداشتند و این امکان برایشان فراهم شد. این اتفاق مهمی بود. در کنار اینها تمرکززدایی شد و جشنواره مناطق که هفت، هشت سال بود تعطیل شده بود، دوباره احیا شد و هنرمندان استانی مشغول شدند. دستاورد این جشنواره‌ها تزریق امید در بین بچه‌های شهرستانی و گروه‌های استانی بود که در یک رقابت سالم شرکت کردند و دیده شدند. در حوزه موسیقی، فقط به بخش پاپ توجه می‌شد اما ما به بخش‌های نامرئی آن مانند موسیقی نواحی و ردیف دستگاهی توجه کردیم که آموزش‌ها رواج فراوانی دارند و آموزشگاه‌های موسیقی در این حوزه در استان‌ها فعالیت می‌کنند و همچنان مجوز برای اینها صادر می‌شود. جشنواره ملی موسیقی جوان ما یکی از پررونق‌ترین جشنواره‌هاست که رسانه‌ها کمتر به آن می‌پردازند. برجسته‌ترین اساتید موسیقی کشور در جشنواره جوان داوری می‌کنند. تصور عامه این است که اساتید کنار کشیده‌اند و خلوت‌گزین‌ شده‌اند و همکاری ندارند، ولی این‌طور نیست و حضور دارند. در جشنواره موسیقی نواحی هم حضور اینها پررنگ است و ما آن را به‌خوبی پشت سر گذاشتیم. اینها کارهایی بود که باید آرام‌آرام در دو سال گذشته انجام می‌شد و به رونق و بالندگی می‌رسید اما ناگهان اغتشاشاتی در کشور رخ داد که انرژی زیادی از کشور گرفت. جریانی می‌خواست تمام فعالیت‌های هنری را منجمد و صفر کند و جوری شرایط را جلوه دهد که هیچ‌کس نمی‌تواند در کشور فعالیت فرهنگی و هنری داشته باشد. سالن‌ها، کنسرت‌ها، گالری‌ها و هر جایی که می‌خواست فعالیت‌ کند مورد هجمه حیثیتی یا فیزیکی قرار می‌گرفت. در این فضا همه به میدان آمدند و مدد کردند تا توانستیم جشنواره فجر را برگزار کنیم. ابتدا جشنواره تئاتر فجر بود و چون زنده بود، این امکان وجود داشت که هر اتفاقی در سالن‌ها بیفتد اما یک‌سری از هنرمندان پذیرفتند که به آنها توهین شود و از سوی جریانی که ادعای آزادی دارد، تحقیر شوند با این حال آمدند و کار کردند. جشنواره تئاتر فجر به‌خوبی برگزار و برای بقیه جشنواره‌ها و رویدادهای فرهنگی خط‌شکن شد. اگر این زمین می‌خورد بقیه هم دومینو‌وار تحت‌الشعاع قرار می‌گرفتند. ما از مرحله انجماد در حوزه فرهنگ و هنر عبور کردیم و بعد از جشنواره‌ها، سالن‌ها باز شدند و اجرای صحنه‌ای شروع شد و تماشاگران آرام‌آرام دوباره به سالن‌ها برگشتند و امروز اقبال خیلی خوب است.

اینها مهم‌ترین اتفاقاتی بودند که در حوزه مرئی فرهنگ‌وهنر ایجاد شدند. در حوزه نامرئی هم ما به سند راهبردی هنر توجه کردیم و توانستیم با نشست‌هایی آن را آماده کنیم. برای سند موسیقی تلاش‌های فراوانی شده بود و باز ادامه پیدا کرد. سند هنرهای تجسمی نیز آماده شد. از آن طرف زیرساخت‌ها و سخت‌افزارهای موردنیاز استان‌ها مانند پلاتوها، سالن‌های تئاتر و کنسرت و پروژه‌های نیمه‌کاره با همت خود آقای وزیر تکمیل شدند و به مدار اجرا آمدند و در دسترس هنرمندان قرار گرفتند.

 

شما در بین صحبت‌هایتان به حضور اساتید معتبر موسیقی در جریان داوری جشنواره موسیقی جوان اشاره‌ای کردید و تاکید به جایی داشتید که این تفکر وجود دارد که اساتید کنج عزلت نشسته‌اند و فعالیتی ندارند. به نظر می‌رسد که این تصور عامه در تمام بخش‌های حوزه هنر و فرهنگی وجود دارد که دستگاه‌ فرهنگی در تعامل با اهالی هنر نگاه محدودی دارد. ظاهرا بین فعالیت‌های شما و تصور عامه فاصله معناداری وجود دارد. اینکه شما در عرصه‌های مختلف هنری فعالیت می‌کنید اما اینها در فضای رسانه دیده نمی‌شود؟ فارغ از اینکه رسانه‌ها، ‌جریان‌ها و سیاست‌های خاص خودشان را دارند شما چگونه می‌توانید اتمسفر رسانه‌ای را به نفع فعالیت‌های خود ترغیب کنید.

به‌هرحال رسانه‌ها هر کدام برای خودشان سیاست‌هایی دارند و از طرفی هنرمندان هم معذوریت‌هایی برای رسانه‌ای کردن خودشان دارند. جشنواره موسیقی جوان را دولت برگزار می‌کند. دولت‌ها هم رویکردهای مختلفی در طول این سال‌ها داشته‌اند. دولت اصلاح‌طلب یا اصولگرا داشتیم و این هنرمندان دل‌شان نمی‌خواهد با رسانه‌ای‌شدن این بحث‌ها به یک جناح خاص منسوب شوند یا جناح خاصی از آنها بهره‌برداری تبلیغاتی کند. ما هم به این خواسته هنرمندان احترام می‌گذاریم، بنابراین معمولا هنرمندان بزرگ ما ترجیح می‌دهند رسانه‌ای نشوند یا اگر قرار است اطلاع‌رسانی شود اصحاب هنر این کار را انجام دهند؛‌ مثلا جوانی که دارد شرکت می‌کند بداند چه کسی او را داوری می‌کند. همین.

 

اما جنس حمایت‌های معاونت هنری و وزارت ارشاد که قرار نیست معطوف به کارهای سیاسی و جناحی باشد، پس چرا چنین اتفاقی می‌افتد؟

ما خطوط سیاسی را خیلی در فعالیت‌هایمان در عرصه هنر وارد نکردیم اما خود هنرمندان ملاحظاتی دارند. پارسال در جشنواره فجر ما داورانی حضور داشتند که محترم بودند ولی بعضی که شناخته‌شده هستند در فضای مجازی مورد هجمه و بی‌احترامی قرار گرفتند. طبیعتا هنرمند در این فضا دست به عصا می‌شود و در لاک خود فرو می‌رود و ترجیح می‌دهد رسانه را کنار خود نیاورد. در حوزه موسیقی ما برای داوران این حوزه خط‌کشی نمی‌کنیم و برای ما اصالت هنری یک داور مهم است.

 

حرف من این است که تعداد مجوزها و همراهی‌هایی که معاونت هنری برای مثلا اجراهای کنسرت داشته، عدد قابل‌توجهی است اما کافی است جلوی یک کنسرت گرفته ‌شود این تلقی شکل می‌گیرد که معاونت هنری وزارت به‌عنوان بخشی از حاکمیت، مخالف شادی و تفریح مردم است.

کاملا درست است. متاسفانه ناجوانمردی و بی‌انصافی در فضای مجازی وجود دارد و این نکته که به‌درستی فرمودید را وارونه جلوه می‌دهند. اخیرا در نشستی که در خانه تئاتر بودم یکی از اساتید دانشگاه درباره تعطیلی آثار نمایشی گفت. من به ایشان گفتم شما می‌دانید چند تئاتر در کشور اجرا می‌شود یا چه تعداد از آنها تعطیل شده‌اند، گفت نه. سوالات دیگری پرسیدم که جواب ایشان باز منفی بود و نمی‌دانست، به ایشان گفتم پس شما چطور وقتی عدد و رقم نمی‌دانید و اطلاعات اولیه را ندارید تحلیل می‌کنید؟! اینها کم‌لطفی و بی‌انصافی است. جلوی اینها را جز اخلاق نمی‌تواند بگیرد. پیامبر در گفت‌وگویی با امیرالمومنین به ایشان گفتند مهم‌ترین خصلت انصاف است. در فضای مجازی متاسفانه ما با بی‌انصافی یک جریان مواجه هستیم وگرنه خودشان هم می‌دانند که سالن‌های تئاتر ما دو یا سه سانس اجرا دارند. این به دلیل تعدد آثار درحال اجراست. اگر تئاتر مرده باشد که این‌طور نیست.

 

فارغ از بی‌انصافی‌ها و غرض‌ورزی‌هایی که وجود دارد، به‌نظر می‌رسد مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد در اطلاع‌رسانی‌ها ملاحظه آن بخشی از جامعه ایمانی را می‌کند که تمایل چندانی به اجرای کنسرت موسیقی در کشور ندارند و به همین دلیل است که حجم حمایت‌های وزارت ارشاد در حوزه موسیقی اعلام رسانه‌ای نمی‌شود. آیا این گزاره درستی است؟

من شخصا این ملاحظه را تابه‌حال نداشته‌ام، ولی ملاحظه دیگری در پس ذهنم دارم. در جامعه‌ای که مشکلات معیشتی و انقباضات اقتصادی وجود دارد، وقتی شما می‌گویید قشری هستند که می‌توانند 300 تا 700 هزار تومان پول بلیت کنسرت بدهند، ممکن است واکنش‌هایی ایجاد شود. طبیعتا شما ترجیح می‌دهید تا جایی که می‌شود روی این اتفاق زیاد مانور ندهید. این ملاحظه شخصی من است و سیاست وزارتخانه نیست. شخص خود من دوست ندارم چیزهایی را به رخ بکشم، چون این کار با توجه به شرایط اجتماعی‌مان شاید اخلاقی و قشنگ نباشد.

 

به‌صورت شفاف آماری از حجم کنسرت‌های یک‌سال اخیر دارید؟ گفتید همه فکر می‌کنند کنسرت‌هایی که اجرا شدند عموما پاپ هستند، می‌توانید به‌صورت دقیق بگویید که به تفکیک چه تعداد اجرای موسیقی پاپ، موسیقی سنتی و نواحی بوده‌اند؟

بله، تعداد کنسرت‌های پاپ و اجراهای صحنه‌ای نواحی، ایرانی و کلاسیک روی سامانه هستند. سال گذشته سه‌هزار و 913 کنسرت داشتیم. اینها کنسرت‌های بالای هزار و 200 نفر هستند. تعداد کنسرت‌ها یا اجراهای صحنه‌ای نواحی یا سنتی ما واقعا چندین برابر پاپ است، منتها آنها رسانه ندارند و اجراها محدود و منطقه‌ای هستند و به همین دلیل دیده نمی‌شوند.

 

یکی از مسائل مهمی که در یکی، دوسال اخیر داشتید و فقط برخی از آنها رسانه‌ای‌ شدند، درباره حواشی کنسرت‌ها بودند. در برخی استان‌ها می‌دیدیم که در اجرای کنسرت‌ها اختلال ایجاد می‌کردند و حتی کنسرت‌ها لغو می‌شدند. شما چه اقداماتی درخصوص این رفتارها داشتید که خارج از محدوده قانون بود و اصولا چه می‌شود کرد که این رویه ادامه پیدا نکند؟

در استان‌ها مجوز اجرای صحنه‌ای موسیقی برعهده استان است، یعنی اداره کل استان، شورای فرهنگی و عمومی و شورای تامین استان باید تصمیم بگیرند که یک کنسرت در آنجا برگزار بشود یا نشود. دلیلش هم این است که تعداد نفرات سالن‌های آنها کم است. ما در مرکز موسیقی مجوز سالن‌های بالای هزار و 200 نفر را صادر می‌کنیم. زیر این تعداد را در خود استان درباره‌اش تصمیم می‌گیرد. شورای تامین استان شرایط سیاسی- امنیتی شهر را بهتر می‌داند. بالاخره آنجا می‌دانند که الان مسابقه مهم فوتبال درحال انجام است و نیروهای امنیتی و انتظامی درگیر آن هستند و همزمان ممکن است نتوانند امنیت آن سالن کنسرت را برقرار کنند. اینها شرایط و اقتضائات استانی است که دست خودشان است، بنابراین من نوعی یا هر کسی که جای من باشد هم نمی‌توانیم دخالت کند. یک زمان استاندار می‌گوید من الان شرایط برگزاری کنسرت در استانم را ندارم، خب ندارند. اما اگر مجوزی داده شد، باید پای آن بایستند. چالش اینجاست. به این ترتیب هنرمند هزینه تبلیغات نمی‌کند و بلیت نمی‌فروشد، مثلا در استان یزد وقتی اجرای صحنه‌ای موسیقی سنتی در شهر اردکان لغو شد، من به معاون سیاسی- امنیتی استان زنگ زدم و با ایشان صحبت کردم. ایشان اقتضائات استان را گفت، من هم توجیهاتم را عرض کردم. ایشان بزرگوارانه پذیرفت و به آن گروه اجرا دادند و آنها اجرا کردند. متاسفانه در برخی استان‌ها ما نگاه‌های خاص یا انقباضاتی را داریم و در برخی استان‌ها هم نداریم. همه سالن‌ها در اختیار ارشاد نیست. در همین تهران سالن‌هایی داریم که یکی دست وزارت کشور است، یکی دست برج میلاد است، یکی دست موسسه نمایشگاه‌های بین‌المللی است، یکی هم هتل است و کاملا خصوصی. ممکن است یک کنسرت‌گذاری با صاحب سالن سر اجاره یا هر چیز دیگری اختلاف پیدا کند. آن اختلاف مربوط به ارشاد نیست. رسالت ما این است که در این اختلافات کنار هنرمند باشیم و او را حفظ کنیم. هم من و هم مدیران کل تلاش کرده‌ایم این رسالت فراموش نشود. اگر موردهایی پیش‌ آمده استثنا بوده‌اند. هنرمند برجسته‌ای در اصفهان مشکل اجرا پیدا کرد، طبیعتا من زنگ زدم با مدیرکل آنجا صحبت کردم که این هنرمند باید اجرا کند. دلیل ما هم این است که اعتقاد داریم رسالت‌مان مراقبت از هنرمندان و حال آنهاست. هنرمند نباید به‌خاطر یک‌سری اتفاقات خارج از اختیار خودش آسیب ببیند. برای انجام این رسالت من تمام توانم را گذاشته‌ام. اگر در جایی اتفاقی افتاده یا از زیر نگاه من دررفته یا برای حل آن زورم نرسیده است.

 

چرا در شهر مشهد کنسرت اجرا نمی‌شود؟

این را در جمع هنرمندان هم گفته‌ام. آیا تابه‌حال کسی در واتیکان کنسرت داده؟ در اروپا هم هست. هیچ ممنوعیتی هم وجود ندارد. هر کسی می‌خواهد به میلان، رم یا شهرهای دیگر می‌رود و کنسرت برگزار می‌کند. درواقع استدلالی وجود دارد. مشهد استثنای کشور ماست، ضمن اینکه در سال گذشته در همانجا هم موسیقی مناطق و به‌خصوص موسیقی جنوب خراسانی چندین برنامه اجرا کرده‌اند. درحال‌حاضر فقط موسیقی پاپ در خود شهر مشهد اجرا نمی‌شود، نه در طرقبه، شاندیز، سبزوار و این‌جور جاها. این مساله در استان خراسان نیست. شهر مشهد نباید از زیارتی ‌بودن دور شود و نباید به این معنا توریستی بشود. ما تلاش کردیم که شأن معنوی شهر مشهد و زائران حرم آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) حفظ شود.

 

مگر می‌شود اجرای موسیقی‌ای باشد که مجوزش را جمهوری اسلامی صادر کند و شأن معنوی یک شهر زیر سوال برود؟

بله می‌شود. به‌هرحال کنسرت حواشی دارد. منظورم عمدتا کنسرت پاپ است. به‌هرحال کنسرت‌ها یک‌سری مسائل در اطراف خود دارند که شئونات زیارتی و حال معنوی مشهد را- که لازمه و ضرورت حضور زائر در آنجاست- تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، حتی خود هنرمندان هم این را پس ذهن‌شان دارند که کنسرت‌شان را جای دیگری به‌جز مشهد و حداقل دو کیلومتر آن ‌طرف‌تر برگزار کنند. این الان پذیرفته ‌شده است. در اروپا هم که ممکن است مثل من و شما به دین نگاه نکنند، این پذیرفته ‌شده است که یانی می‌تواند در آکروپلیس برنامه موسیقی اجرا کند اما در واتیکان نمی‌تواند. این ملاحظات اجتماعی و اعتقادی و مبنایی را آنجا هم می‌بینید.

 

پس با این استدلال به کسی که مانع اجرای کنسرت در شهر اردکان یزد می‌شود باید حق داد، چون او هم می‌گوید اینجا دارالمومنین است و نباید فضای معنوی شهر از بین برود؟

خیر، اتفاقا با این استدلال نباید به او حق داد. گفتند آنجا دارالمومنین است. من گفتم نه، مشهد و قم استثنای ما هستند، چون حرم اهل‌بیت(ع) اینجا هستند. اینکه یک جریان در خوزستان بیاید بگوید در اینجا خون شهدا ریخته شده، بنابراین نباید کنسرت برگزار شود، پذیرفته‌‌شده نیست. ما هر آنچه داریم از شهداست، ولی این استدلال‌ها برای ما در عدم‌ برگزاری کنسرت‌ها پذیرفتنی نیست. نشاط جامعه و حال مردم برای ما مهم است.

 

به نشست خانه تئاتر اشاره کردید. یکی از حرف‌های اصلی شما درباره هنر نمایشی این بود که چون در حوزه ادبیات نمایشی تولیدات ارزنده‌ای ندارند، به حاشیه‌های همچون مساله سانسور پناه می‌برند. این اشکال در تولیدات فاخر ادبیات نمایشی را از کجا می‌دانید؟

در یک دوره بعد از مشروطه جریان هنر نمایشی تا جایی که می‌شد خودش را به مسائل اجتماعی نزدیک کرد و ادبیات نمایشی به حوزه‌های اجتماعی و سیاسی ورود کرد. بعد از انقلاب نویسندگانی مثل غلامحسین ساعدی، مرحوم اکبر رادی، استاد بهرام بیضایی و... کارهایی می‌نوشتند که مبنای قوی ادبیات نمایشی داشت. درام قوی و کاراکترها و شخصیت‌پردازی درست داشت، درعین‌حال لایه‌های مفهومی و معنایی هم داشت. با آمدن جریانات رسانه‌ای بعدی و گسترش رادیو و تلویزیون و اینترنت، هرچه جلو آمدیم، از عمق انسان نه به معنی عمق بچه‌های تئاتر، بلکه از عمق اندیشه انسان کاسته شد، چون با سرعت ‌گرفتن اجتماع و عملیات زندگی، حوصله از مردم گرفته شد. زمانی شما صبر می‌کردید دو هفته‌نامه شما به دست مخاطب‌تان برسد و دو هفته هم طول می‌کشید تا جواب شما بیاید. اینترنت اولش دایل‌آپ بود. شما چند دقیقه می‌نشستید تا وصل شود و شما خوشحال می‌شدید. الان دو دقیقه اینترنت وصل نشود، کلافه می‌شویم. سرعت بالا رفته و این نسلی که آمده حوصله ایستادن، گوش‌کردن، خواندن و عمق‌بخشی ندارد. این نسل دست‌به‌قلم شده اما طبیعتا آثار عمیقی فرهیختگان در حوزه ادبیات نمایشی آنچنانی که در دوره‌های قبل داشتیم نمی‌بینیم. این فقط مخصوص ایران نیست. الان دیگر تنسی ویلیامز و آرتور میلر در ادبیات نمایشی جهان هم نداریم. همه‌جا به این آفت دچار شده است. در چنین شرایطی مطلقا هیچ حکومتی مقصر نیست. حکومت فقط باید بستر فراهم کند تا اتفاقات بزرگ رقم بخورند. حکومت‌ها ناگزیرند که از اصولی مراقبت کنند. شما ترجمه کتاب «سینمای امنیت ملی» را که می‌خوانید می‌فهمید چگونه در آمریکا این مراقبت‌ها اعمال می‌شوند. دوستان ما در نشست عنوان آن را سانسور گذاشتند اما واقعیت این است که همه‌جای دنیا مراقبت انجام می‌شود. از آن طرف شکل اقتصاد و امر معیشت تغییر کرده و گیشه مهم شده است. گیشه همیشه مهم بوده اما همیشه اولویت اول بچه‌های تئاتر اندیشه بوده‌ نه گیشه، ولی در این دوره عده‌ای و نه همه تئاتری‌ها، از گیشه تئاتر بیشتر بهره‌مندند تا از اندیشه تئاتر. این آفتی است که در اجراها دیده می‌شود. وقتی اثری روی صحنه است و یک چهره محبوب سینما یا تلویزیون در آن کار هست و شما می‌بینید این چهره حتی بیان ندارد و صدایش روی صحنه تئاتر به ردیف دوم هم نمی‌رسد، معلوم است که این فرد برای فروش و به خاطر گیشه آورده شده است. درحالی که اولین ویژگی بازیگر تئاتر، رسایی بیان اوست. در این شرایط مراقبت از اندیشه خیلی کار سختی می‌شود. در آن نشست من تاکید کردم که اگر ما جلوی اندیشه را می‌گیریم، حتما کار خطایی می‌کنیم اما اگر جلوی مسائلی گرفته می‌شود که اسمش تئاتر نیست و حاشیه و توجه بیشتر به گیشه است، باید دوستان ما در اداره کل هنرهای نمایشی را بابت این موضوع تحسین هم کرد. ما باید از تئاتر مراقبت کنیم. تئاتر ژانگولر، شعبده‌بازی و کنسرت نمایش نیست. تئاتر یک چهارچوبی دارد که باید حفظ شود.

 

شما در دوره‌ای مدیر بنیاد هنرهای نمایشی بودید. چه اقداماتی انجام دادید که وضعیت ادبیات نمایشی بهتر شود؟

کاش کسانی که آن موقع در وزارت ارشاد و معاونت هنری مسئولیت داشتند، ملتفت آن کار می‌شدند. متاسفانه کار عقیم ماند. ما شروع به تولید متن و برگزاری دوره‌های نمایشنامه‌نویسی برای بچه‌های بااستعداد در کل کشور کردیم، یعنی جشنواره تئاتر منطقه‌ای برگزار می‌شد. کار ضعیف بود اما نویسنده کار خودش را کرده بود، یعنی اجرا ضعیف بود. به بعضی از بزرگان ادبیات نمایشی سفارش دادیم و برگزاری دوره‌ها شروع شد. قرار شد تعداد زیادی نمایشنامه تولید شود، چون ما اگر تئاترمان گسترده شود اما تولید اثر به معنای نمایشنامه نداشته باشیم، طبیعتا باید سر این سفره غذای غربی بگذاریم و به سمت ترجمه برویم. درواقع به این صورت بستری آماده می‌شود که اندیشه ناصواب در این سفره سرو شود. ما ابتدا باید متن تولید کنیم وگرنه به بیراهه می‌رویم. هر گروهی 20 تا 30 متن خوب باید داشته باشد. بعد می‌توان گروه‌ها را گسترش داد وگرنه به دام ترجمه می‌افتیم، آن هم ترجمه ناشایستی که قرار است آداپته شود و به خورد فرهنگ ما برود. یک شترگاوپلنگی می‌شود که نه اصل اثر و اروپایی است و نه به درد فرهنگ ما می‌خورد و بعد به کار کسی هم نمی‌آید. من هنوز هم اهتمام دارم و با برخی دوستان صحبت کردم که این کار را راه بیندازیم اما هنوز نشده است.

 

آن زمان وزارت ارشاد همراهی نکرد، چرا الان این اتفاق نمی‌افتد؟

به دلیل نبود اعتبار و زیرساختی که مدنظر ماست. البته من هنوز پیگیرم. هزینه‌های الان با آن موقع خیلی متفاوت شده است. من آن زمان با پنج میلیون دوره نمایشنامه‌نویسی را با دعوت از 70 نویسنده یا بچه‌های بااستعداد برگزار کردم و اساتید خوبی هم آمدند اما الان با چه عددی می‌توان این کار را کرد، نمی‌دانم. الان بودجه تئاتر فقط کفاف روزمرگی آن را می‌دهد. امیدوارم مجلس و سازمان برنامه واقعا همکاری کنند، چون بودجه تئاتر واقعا ضعیف است.

 

کل بودجه معاونت هنری چقدر است؟

پارسال صد میلیارد تومان که بیشتر شبیه شوخی است.

 

به نظر می‌رسد هنوز بخش‌هایی مثل موسیقی و تئاتر و هنرهای تجسمی برای مدیران کشور جدی نیست؟

هر سال 20 درصد اضافه می‌شود. امسال با صحبت‌هایی که با دکتر اسماعیلی کردیم، انصافا ایشان با ما همراهی کردند و حتی امسال ایشان در رابطه با بودجه تاکید کرد که من می‌خواهم در جلسه بودجه معاونت هنری باشم، چون عملیاتی که در معاونت هنری انجام می‌شود، خیلی گسترده است.

 

اما فقط بودجه دو، سه نمایشی که نهادهایی همچون حوزه هنری و سازمان اوج اجرا کردند به اندازه کل این بودجه معاونت هنری است.

بگذریم.

 

ببینید گردش مالی تئاتر وابسته به آثاری شده که سیاستگذاری و هدایتش از داخل مجموعه معاونت هنری وزارت ارشاد نیست. چرا شما وارد عرصه تولید نمی‌شوید؟

به دلیل مشکل اقتصادی که بودجه ما دارد، نمی‌توانیم وارد چرخه تولید شویم.

 

بودجه شما در بخشی هنرهای نمایشی چقدر است؟

سال گذشته اعتبار ما برای حمایت و تولید در عرصه تئاتر، 40 میلیاردتومان بوده است، یعنی به اندازه یک فیلم سینمایی.

 

واقعا این رقم شوخی است.

بله، نکته من هم همین است. این را با اجراهایی مقایسه کنید که به اسم اجرای فاخر روی صحنه می‌روند و از یک اجرای درست، کامل و قوام‌دار هم برخوردار نیست. زرق‌وبرق دارد، یعنی بازیگر و موسیقی فاخر دارد اما من ‌جرات نمی‌کنم بگویم که این کار اغواگری است. تماشاگر می‌رود آن بازیگر یا خواننده را ببیند و از موسیقی‌اش لذت ببرد و اندیشه‌ای پشت آن نمایش نیست. ما دوره دانشجویی، خودمان می‌رفتیم از درام نمایش لذت ببریم، برایمان مهم نبود بازیگر آن کیست یا چه کسی در آن می‌خواند، از اندیشه کار لذت می‌بردیم. بعضی از دوستان تئاتری حتما از این حرف‌های من گله‌مند می‌شوند و به من حمله خواهند کرد، چون می‌گویند کار من سالن را پر کرد اما به نظر من کار او سالن را پر نکرد، بلکه یک عده‌ آمدند فلان خانم بازیگر یا فلان آقای خواننده را ببینند. یک عده هم آمدند که پز بدهند ما رفتیم آن کار فاخر را ببینیم. این‌جور تحلیل‌کردن خودفریبی است.

 

عارضه‌های این اتفاق برای مجموعه تئاتر چیست؟

اندیشه به حاشیه می‌رود.

 

تئاترهای لاکچری تعبیری بود که برای برخی اجراها در سال‌های پیشین مطرح می‌شد. در دوره شما توقع این بود که این اتفاق نیفتد.

ما تا جایی که توانستیم با این جریان همراهی نکردیم و به صاحبان اجرای این تئاترها هم گفتم ما داریم چیزی را نماد می‌کنیم که حقیقت و اصالتی ندارد. ما باید از کاری حمایت کنیم که می‌دانیم کار خوبی است. من برخی از تئاترها را در تئاتر شهر، چهارسو و قشقایی می‌بینم. بعضی از بازیگران این کارها را هم اصلا نمی‌شناسم اما می‌بینم کارشان خیلی خوب است. اینها را مردم باید ببینند. من اگر کمکی هم باید بکنم، باید به اینها بکنم.

 

یعنی برخی از نهادهای فرهنگی که اتفاقا داعیه تولید آثار ارزشمند هنری در عرصه تئاتر را دارند، پول‌ و سرمایه می‌آورند، بدون اینکه نسبت به حوزه تئاتر از شمای معاونت هنری مشاوره‌ای بگیرند و نهایتا کاری می‌سازند که فقط پول را از بین برده است.

ما که اهل مشورت در بعضی کارها نیستیم. نهادهایی هستند که پول و امکانات دارند و بنابراین مشورتی نمی‌گیرند. من نمی‌توانم به زور به یک مجموعه بگویم بیا با ما مشورت کن و قانونا هم نمی‌توانم جلوی کارش را بگیرم، چون از مسیر قانونی مجوز می‌گیرند. واقع مساله این است که ما باید از تئاتر اصیل و اندیشمند و تئاتری که طبقه متوسط بتواند آن را ببیند، مراقبت کنیم. اغواگری در ذات تئاتر جایی ندارد. در همه جای دنیا تئاتر مربوط به طبقه متوسط متفکر و اندیشمند است. الان حوزه تعزیه زنده و پویاست. از استان‌ها درخواست داریم که ما را مرکز تعزیه کنید یا مرکز تعزیه برایمان بسازید. این اتفاق مهمی است. فکر می‌کنم تئاترهای آیینی و سنتی ما هم باید به سمت اندیشه، ایمان و امید سوق پیدا کنند. نباید به سمت این برویم که چه کسی بازیگر بهتری است یا خوشخوان‌تر است. اینها انحراف است.

 

سال گذشته کوروش زارعی دبیر جشنواره تئاترفجر گفته بود نمایش‌هایی که در جشنواره فجر روی صحنه بروند، در آینده در تئاتر شهر هم اجرا می‌شوند. آیا این تئاترها اجرا داشتند؟

برخی از اینها خودشان منصرف شدند و دلایلی هم داشتند. برخی هم در چهارسو یا قشقایی که سالن‌های کوچک هستند، اجرا کردند. پرکردن سالن‌های بزرگ کار هر گروهی نیست. گروه باید شناخته‌شده باشد که سالن برای 20 تا 30 شب پر شود. بعضی از گروه‌ها خودشان هم می‌دانند این توان را ندارند، بنابراین یا منصرف شدند یا مثلا در سالن چهارسو اجرا کردند. اصلا به نظر من، تئاتر در سالن چهارسو معنی می‌دهد. فاصله بین تماشاگر و صحنه شاید حس را کمتر منتقل کند.

 

شرایط جشنواره تئاترفجر پارسال با دوره قبلی خیلی فرق می‌کرد. امسال برنامه‌ای دارید که آثاری اجرا شوند که بعدها در تئاتر شهر هم بتوانند اجرا کنند؟

پارسال هم ما به گروهی سفارش کار ندادیم. اینها در شهرستان‌ها یا استان‌های خودشان پرفروش هستند. من در بوشهر ساعت 10:30 شب گفتم که می‌خواهم به تئاتر بروم. گفتند که اینجا این ساعت تماشاچی نمی‌آید. ما رفتیم و سالن پر بود. این گروه در استان خوب فروش می‌کند اما در تئاتر شهر طبیعتا مخاطب زیادی نخواهد داشت. دلایل متعددی هم دارد؛ از تفاوت فرهنگی تا شناخته‌شده‌نبودن اینها. ما واقعا به کسی سفارش ندادیم که برای ما کار به جشنواره بیاورد. امسال هم این کار را نمی‌کنیم. کار باید از دل هنرمند تولید شود و اگر دوست داشت به جشنواره بیاید. دبیر جشنواره و شورای سیاستگذاری هر دوره‌ای از جشنواره حتما برنامه‌هایی دارند که بتوانند کارها را رونق دهند و به لحاظ تکنیکی به آنها غنا ببخشند. آقای سقاییان امسال زحمت جشنواره را می‌کشند و حتما برنامه‌هایشان را اعلام خواهند کرد. من هنوز در این زمینه‌ها با ایشان گفت‌وگویی نکردم.

 

در حوزه هنرهای تجسمی یک ایرادی درباره حراج تهران گرفته شد. گفته می‌شد فاصله‌ بین واقعیت هنرهای تجسمی و حراج تهران زیاد بود، یعنی قیمت‌گذاری‌ها در حراج تهران کاملا متفاوت با قیمت‌گذاری‌ها در گالری‌هاست. آیا این نقد را قبول دارید؟

مستحضرید که حراج تهران را بخشی خصوصی برگزار می‌کند و ما فقط بر اصالت آثار و درستی شیوه قیمت‌گذاری و نه عدد آن، نظارت داریم. در این شیوه ممکن است اثری 50 میلیارد قیمت گذاشته شود. ما به این مساله ورود نمی‌کنیم. نکته دیگر حساب‌هایی هستند که پول این آثار فروخته‌شده وارد آن می‌شوند. این حساب‌ها باید روشن و واضح باشند که شائبه پولشویی ایجاد نشود، بنابراین ما حکم فدراسیون یا داوری را داریم که از درست اجراشدن قوانین مراقبت می‌کنیم. اینکه کدام تیم می‌برد یا می‌بازد، به ما ارتباط پیدا نمی‌کند. دوستان زیادی درباره تخلفات این حراجی نوشته‌اند که من تقریبا با تمام کسانی که در این زمینه یا قلم زدند یا در رسانه‌ها شبهه ایجاد کردند، شخصا گفت‌وگو کرده‌ام، یعنی به آنها زنگ زده‌ام و از آنها جویای سند شدم که به من برسانند. تا این لحظه مطلقا از هیچ نهاد نظارتی یا رسانه‌ای یا نویسنده‌ای، سند یا مدرکی دال بر تخلف یا پولشویی یا کلاه‌برداری یا اینکه اثر دروغینی به‌عنوان اثر اصیل فروخته شده، دریافت نکرده‌ام، بنابراین نمی‌توانم جلوی فعالیت آنها را بگیرم. ممکن است شما بگویید در آنجا عددسازی شده، خب به نظر من می‌توانند آن عدد را نخرند. مثالی بزنم. وزن یک انگشتر یک‌مقدار به‌خاطر نگینش و یک‌مقدار هم به‌خاطر خود انگشتر است. قیمت یک انگشتر گاهی براساس وزن آن است، گاهی فروشنده هر قدر که بخرند آن را می‌فروشد. قیمت‌گذاری اثر هنری به متریال و مقدار رنگی که استفاده شده یا زمانی که هنرمند برای آن صرف کرده، ارتباطی ندارد. دقت کنید که اطراف کشور ما آثار هنری با قیمت‌های بالا فروش می‌روند و قیمت‌های ما هنوز پایین هستند. اگر ما بخواهیم عزت هنرمندمان را حفظ کنیم، باید طوری رفتار کنیم که این هنرمند اثرش آن طرف آب به ثمن بخس فروش نرود. یکی از راه‌های حفظ کرامت هنرمند همین است. این دفاع من از هیچ حراجی نیست. اشتباه نشود. این سیاست ما در حوزه هنر برای عزتمنددیدن هنرمندمان در دنیاست.

 

شما از قیمت‌گذاری حراج تهران دفاع می‌کنید؟ چون می‌گویند کارشناسان مجهول‌الهویه هستند.

آنجا شورایی دارد. در حراج مثلا یک بانک می‌خواهد خرید کند. بانک‌ها نسبت به پول حساسیت فراوان دارند. آنها که نمی‌آیند یک آدم بی‌سواد در حوزه نقاشی یا ناآگاه به قیمت‌گذاری را به حراج بفرستند که سرش کلاه رود. یک گالری‌دار هم همین‌طور. در تمام دنیا موزه‌ها هم از این حراج‌ها خرید می‌کنند. اگر موزه کسی را به حراجی می‌فرستد، حتما آدمی است که بلد کار است. این اتفاق امکان ندارد. این دفاع من از حراج تهران نیست. من دارم سازوکار کل حراج‌ها را عرض می‌کنم. اثری که صد میلیون است، در حراج هر قدر هم قیمت‌سازی کنند، نهایت صدوپنجاه تومان فروش می‌رود، چون آدم‌هایی که آنجا می‌روند، کارشان را بلد هستند، مگر اینکه یک نمایش ساختگی یا شو رخ دهد و این نمی‌تواند اتفاق بیفتد.

 

خب ما خریداران را هم نمی‌شناسیم.

اینکه خریداران شناخته‌شده نیستند به این دلیل است که در تمام دنیا فقط نهادهای نظارتی می‌توانند آنها را بشناسند، آن هم برای چک‌کردن حساب این افراد و فهمیدن مبدا و مقصد پول. ما سال گذشته به این دوستان اعلام کردیم که در کاتالوگی که می‌دهند، اسم و شماره کارت و شماره حساب را اعلام کنید که همه پول‌ها به آنجامی‌رود. وظیفه اینها این است که عکس کار را در کاتالوگ بگذارند و توضیحش را قرار دهند. درباره اصالت اثر هم بگویند که امضایش کجاست، شماره حساب بدهند و قیمت را هم اعلام کنند. اینجا یک‌سری آثار را حذف کردند که اینها نمی‌توانند فروش روند. یک‌سری آثار هم پیشنهاد شد. شکل کار درست بود. ما در منطقه‌ای هستیم که اگر این کار را هم نکنیم، دومی ندارد. من بارها به بچه‌های مذهبی گفتم که شما بیایید یک حراج درست کنید اما این کار را نمی‌کنند.

 

شما در بخشی از صحبت‌هایتان اشاره کردید که باید اقتصاد هنر بچرخد و کرامت هنرمندان حفظ نمی‌شود. اما انتقادی که هست اینکه تولیدکننده اثر یا هنرمند نفعی نمی‌برد، بلکه انباردارها نفع می‌برند و در این فرآیندی که شکل گرفته، ذی‌نفع هنرمند نیست.

شما این را هم در نظر بگیرید که من هنرمند، وقتی اثرم را تولید کردم، موقع فروش کسی نیست از من بخرد. زمانی من به خانه استاد خلیل‌فر رفتم و تابلوی معراج را از ایشان 75 میلیون تومان خریدم. ایشان آن ‌زمان مریض بودند. این هنرمند به من گفت دغدغه من این روزها این تابلویم است که نمی‌دانم بعد از مرگم چه می‌شود! من هم آن را خریدم که خیالش راحت باشد. اگر من این تابلو را از هنرمند نخرم، چه کسی می‌خرد. اصلا چند نفر از هنرمندان ما هستند که توان فروش کارهایشان را داشته باشند؟ ما حراجی‌ها را موظف کردیم که شرایط عمومی حراج را بگویند. اینکه چه کسانی می‌توانند به این حراج بیایند و شماره حساب و شماره کارت واریز مبلغ آثار را اعلام کنند. وقتی اثر و قیمت آن مشخص است، شما در حراج می‌توانید آن را نخرید یا اگر خواستید می‌توانید بخرید. 90 درصد هنرمندان ما کار بیزنس آثار هنری را بلد نیستند، یعنی اگر همین اتفاق هم نیفتد، هنرمند ما نمی‌تواند کارش را بفروشد. من یک اثر هنری را از هنرمندش 30 میلیون خریدم، چون هنرمندش دو دست ندارد و آن را با پا کشیده است. ممکن است هزاران نفر از این بهتر هم بکشند اما این فرد دست ندارد و کسی هم از او کار نمی‌خرد. اگر کسی نباشد که از هنرمندان خرید کند، همین هم گیر هنرمندان نمی‌آید.

 

من این را از شما به‌عنوان کسی می‌پرسم که با برخی از معاونت‌ هنری‌های پیشین جنس‌تان متفاوت است. شما از دغدغه‌ شخصی خودتان گفتید؛ اینکه تعداد کنسرت‌ها را اعلام نمی‌کنید تا قشر ضعیف جامعه فاصله خود را از قشری که می‌توانند بلیت 700 هزار تومانی بخرند، حس نکند. اینکه در رسانه‌ها اعلام می‌شود حراج تهران رکورد زد و تابلوها هم قیمت‌های گزافی را نشان می‌دهند، در پیشگاه مردمی که مثل کارشناسان متوجه این جنس قیمت‌گذاری نیستند چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

ببیند اول اینکه اگر من بخواهم اقتصاد هنر را راه بیندازم، طبیعتا باید قیمت یک اثر هنری را بالا بگذارم تا اثر بعدی خارج از حراج هم قیمتش بالا بیاید. نکته دوم اینکه ما باید متوجه باشیم که خریداران حراج تهران فقط شخص نیستند. اینها نوعا موزه‌دار یا بانک هستند و... الان بانک ملی یا پاسارگاد موزه‌های خیلی خوبی دارد. خریداران معمولا نهاد هستند و نه شخص.

 

اما ‌انگیزه خریداران اینچنینی بیشتر تجاری است تا هنری؟

بله، تمام بانک‌های مهم دنیا یک گالری کنار بانک‌شان دارند، از منهتن تا... ، چون برایشان شأن و شخصیت می‌آورد. وقتی شما اثری از رامبراند را روی دیوار اتاق من می‌بینید، برخوردتان با من متفاوت می‌شود. برای یک بانک 30 میلیارد تومان رقم بالایی نیست. از آن طرف بانک‌ها در تمام دنیا کار مبادله انجام می‌دهند، مثلا بانک سوئیس یک اثری دارد و آن را با اثری دیگر مبادله می‌کند. ما داریم مدام از اقتصاد هنر حرف می‌زنیم. من از مهم‌ترین آدم‌های اقتصادی دولتی این مملکت مثلا رئیس بنیاد فلان یا رئیس مجموعه اقتصادی فلان که داشت درباره وضعیت هنر گله می‌کرد یک سوال پرسیدم. به او گفتم آیا شما تابه‌حال یک تابلو از یک نقاش متدین که شهید یا امام کشیده، پنج میلیون یا 500 هزار تومان خرید داشته‌اید؟ گفت نه. گفتم پس چرا هنرمند باید کاری که تو می‌گویی بکشد؟ ما در حوزه اقتصاد، فرهنگ و هنر را هم مدیریت می‌کنیم. نقاشی که می‌داند اگر عکس شهید بکشد کسی از او نمی‌خرد، اما کاری دیگر بکند از او می‌خرند، در درازمدت به کدام سمت می‌رود؟ نهادهای پولی ما در این کشور یا بانک‌ها هستند یا بنیادهای تعاون یا موسسات اعتباری و بیمه‌ها. پول در اینجاهاست. اینها اگر در عرصه هنر وارد نشوند، چه کسی می‌آید؟ اگر اینها از هنر متعهد حمایت نکنند، چه کسی باید حمایت کند و چه باید کرد؟ اگر گله‌ای وجود دارد، باید اینها را تقویت کرد. اگر حراج‌هایی که در کشور هستند، بتوانند آثار را وارد یک چرخه اقتصادی کنند، آرام‌آرام جریانی اقتصادی راه می‌افتد اما اگر این اتفاق نیفتد، دلال‌ها وارد می‌شوند. باید این ایراد را رفع کنیم، نه اینکه کار را زمین بگذاریم. همسر امیر قطر در چند سال اخیر آثار خوبی را با قیمت‌های گزاف جمع کرده، چون آنجا یک موزه‌ هنرها به راه انداخته و یک شعبه لوور را گرفته و ما در چنین منطقه‌ای هستیم. برای هنرمندان باید شأن قائل شویم. اینکه قیمت را پایین بیاوریم درست است؟ به‌نظر شما آثار پیکاسو به آن قیمتی که فروخته می‌شوند، می‌ارزند؟ اگر آثار گران‌قیمت دنیا را مرور کنیم، می‌بینیم برای آنها قیمت‌سازی شده، نه اینکه واقعا آنقدر ارزش داشته باشند.

 

باز هم اینها پاسخ سوال من نیست که چگونه می‌شود نسبت این جنس حراجی‌ها را با واقعیت هنرمندان حوزه تجسمی حفظ کرد؟

دلیل اینکه قیمت‌ها به این صورت است به این خاطر است که تعداد حراج‌ها کم هستند. جنس آثاری که عرضه می‌شوند، لاکچری شده است. ما این اتفاق را باید تکثیر کنیم و از آن طرف گروه‌هایی را وارد این ماجرا کنیم که اینها این کار را به‌لحاظ فرهنگی تغذیه کنند.

 

پس قبول دارید تعداد محدودی از هنرمندان با آثار محدودی در این حراج شرکت می‌کنند و البته که مجموع خریداران هم محدود است.

کاملا، اما اینها دلیل بر پولشویی نیست. اینجا تک است و بی‌رقیب‌بودنش برای مجموعه اقتصاد هنر آورده‌ای می‌آورد، پس بودنش بهتر از نبودنش است. می‌توان حراج‌هایی را در کنار حراج تهران تعریف کرد و هنرمندان بیشتری را وارد کرد، به این شکل است که قیمت‌ها می‌شکنند. معنی اقتصاد همین است. آن‌وقت مردم می‌توانند آثار هنری را به‌عنوان کالای سرمایه‌ای بخرند. من دیروز با مسئولان گفت‌وگویی داشتم. به آنها گفتم بیمه‌ها را موظف کنید آثار هنری را به‌عنوان آثار قیمتی بپذیرند و آنها را بیمه کنند. بانک‌ها هم آثار هنری را به‌عنوان وثیقه قبول کنند. یک اثر هنری یک یا دو میلیارد قیمت دارد اما برای یک وام 50 میلیونی آن را قبول نمی‌کنند. اینکه بهتر از چک است. چک معلوم نیست پاس شود یا نشود. اجمالا می‌خواهم بگویم من از این حراج خاص دفاع نمی‌کنم اما همه‌جای دنیا حراج برای اقتصاد دنیای فرهنگ مهم است. نکته من این است.

 

این روزها یک فضای رسانه‌ای حول و حوش مهدی یراحی شکل گرفته است. بیشتر چهره‌های مشهور در حوزه موسیقی هستند و در حوزه تئاتر یا هنرهای تجسمی شاید این جنس شهرت کمتر باشد. مدیریت چهره‌های مشهور هنری و سلبریتی‌ها نیاز به ظرافت‌ دارد. الان می‌بینیم که از خارج دستگاه‌های مدیریت فرهنگی در مواجهه با هنرمندان اقداماتی صورت می‌گیرد. به‌نظر شما معاونت هنری چه اقدامات پیشگیرانه‌ای می‌توانست انجام دهد که اتفاقات از چهارچوب هنر خارج نشود؟ وقتی اتفاقی درباره هنرمندی مانند مهدی یراحی می‌افتد، شما به‌عنوان مدیر یک دستگاه فرهنگی کجای این مساله قرار دارید؟

یک کارگروه روی این موضوعات تصمیم می‌گیرد اما ما و مدیران کل ما وقتی که احساس می‌کنیم دوستی دارد به‌سمتی می‌رود که ممکن است نهادهای قضایی یا امنیتی وارد شوند، با تلفن یا حضوری با آنها گفت‌وگو می‌کنیم. خودم به بعضی از آقایان در ماجرای اغتشاشات پارسال زنگ زدم که فلان پست اینستاگرامی را نگذار یا اینکه گفتیم حواستان باشد که اینها دارند برای شما پوست خربزه می‌گذارند، از خودت مراقبت کن. این کار را مدیران کل ما هم کردند. من باز یک نشستی داشتیم که دوستانی مطلع از نهادهای مختلف را دعوت کردیم و هنرمندان هم آمدند. در این جلسه توضیح داده شد که چه اتفاقی دارد می‌افتد. بخش زیادی از هنرمندان در این نشست‌ها مصون ماندند.

ببینید ما الان 90 هزار عضو صندوق هنر داریم. پارسال در همین اغتشاشات مصون ماندند. از این تعداد 9 هزار نفر یعنی 10 درصد هم به میدان نیامدند. ممکن است چهره‌هایی آمدند که سروصدا داشت اما تعداد اینها به 500 نفر نمی‌رسید. این طرف هم چهره‌های مشهور زیادی داشتیم که به میدان نیامدند و توهین شنیدند. می‌خواهم بگویم از طریق گفت‌وگو، ارتباط، پیغام‌دادن، برگزاری نشست کار انجام شد. در طبقه بالای تالار وحدت تعدادی از هنرمندان دعوت شدند و در نشستی برای آنها توضیح داده شد که چه اتفاقی دارد می‌افتد و از آنها خواستیم مراقبت کنند و جلو انداخته نشوند. درواقع آگاهی‌بخشی شد. خود من و مدیران کل با بعضی تلفنی و با بعضی حضوری در این مورد صحبت کردیم. همچنین دعوت‌ها، نشست‌ها، سخنرانی‌ها و نمایش فیلم توسط نهادهای امنیتی داشتیم و هنرمندان را توجیه کردیم. بعضی از دوستان هنرمند ما یا اصولا این حرف‌های ما را نمی‌پذیرفتند یا کار به سمتی می‌رفت که نهاد قضایی وارد می‌شد. در این حالت دوم قاضی کار خودش را می‌کند و دیگر به حرف من گوش نمی‌دهد. برای آقای یراحی نهاد قضایی حکم داده که دستگیر شود، ولی در طول این مدت ما با بسیاری از هنرمندان و به‌ویژه خواننده‌ها و تهیه‌کنندگان اینها در ارتباط بودیم. در همین ساختمان ما جلسه‌ای با تمام تهیه‌کنندگان موسیقی گذاشتیم و به آنها توضیح دادیم که از خوانده‌هایتان مراقبت کنید تا جوگیر نشوند و اتفاقی برایشان نیفتد. در آن جریان تعدادی هم گرفتار شدند. برای خیلی از آنها خود ما پادرمیانی کرده و خواهش کردیم. همین الان سجاد افشاریان در تئاتر شهر اجرا دارد. خیلی از خواننده‌هایی که می‌گفتند ما دیگر روی صحنه نمی‌آییم، بعد از عید دیدیم که آمدند و اجرا کردند.

 

الان برای فردی مثل مهدی یراحی می‌توانید کاری انجام دهید یا از دست شما خارج شده است.

این تصمیم را نهاد قضایی برای او گرفته است. ما می‌توانیم برویم گفت‌وگو کنیم اما وقتی کسی نمی‌خواهد حرفی را بپذیرد، من کاری برایش نمی‌توانم بکنم. اولین گام این است که طرف خودش بخواهد که اتفاقی برایش بیفتد. وقتی تصور هنرمند ما این است که این کار او نوعی مبارزه و حق‌طلبی است، من کاری نمی‌توانم برای او انجام دهم. خیلی از دوستانی که الان روی صحنه هستند، در آن جریان حضور داشتند و پادرمیانی و گفت‌وگو و آگاهی‌بخشی برایشان صورت گرفت. من خودم بارها برای بسیاری از بچه‌های تئاتر به قوه قضائیه زنگ زدم و با مشاور محترم دادستان مفصل صحبت کردم. برخی از اینها جوگیر شده یا تحت فشار آن کارها را کرده بودند.

 

پس شما دنبال انتقام‌گیری نیستید؟

اگر بودیم که این همه آدم اجرا نداشتند. نمونه آن همین آقای سجاد افشاریان است که گفتم در تئاتر شهر اجرا دارد. فقط ایشان هم نیست.

 

اگر یراحی مجوزی برای کنسرتش بخواهد، شما به او می‌دهید؟

یراحی خودش به‌سمتی رفت که از یک جایی به بعد نخواست تعامل کند. خیلی‌ها پست گذاشتند که ما دیگر با جمهوری اسلامی یا این دفتر موسیقی کاری نداریم و دیگر مجوز نمی‌گیریم. همه اینها روی صحنه اجرا کردند. شما لیست‌ها را ببینید حرف مرا باور می‌کنید. ما دنبال انتقام یا گرفتن حال کسی نیستیم. وقتی خود آقا رفتارشان این‌طور نیست، چرا ما باید این کار را بکنیم! اما باید طرف هم خودش بخواهد. بعضی‌ها از اپوزیسیون ‌بودن قهرمان ‌بودن می‌بینند. من نمی‌گویم تو بیا طرف من، ولی پای حق بایست. ما با هیچ‌کس مشکلی نداریم. فقط طبیعتا ما نمی‌توانیم اجازه دهیم کسانی که بی‌حجاب شده‌اند کار کنند که البته برخی باز خودشان پذیرفتند که طبق قوانین کشور کار کنند و الان روی صحنه هستند.

 

پس کسی که تن به قانون دهد، شما از حضورش ممانعت نمی‌کنید؟

برایمان مهم این است که قانون رعایت شود.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.