یونس شکرخواه، استاد روزنامه نگاری گفت: به نظرم نهاد روزنامهنگاری ما خیلی جلوتر از دیگر نهادهاست و اینکه گمان کنیم روزنامهنگاران ما در برابر هوش مصنوعی بازی را باختهاند، تحلیل اشتباهی است.
به گزارش جماران؛ شفقنا نوشت: عنوان«پدر روزنامهنگاری آنلاین » را دوست ندارد و معتقد است؛ چون دیگران دیرتر به درک فضای وب و قابلیتهای آن پی بردند به دنبال اطلاق چنین عناوینی بر او هستند. کمتر از یک ماه است که به سن ۶۶ سالگی رسیده و همچنان برای توسعه روزنامهنگاری و ارتباطات حرفها و تجربههای زیادی دارد. یونس شکرخواه این روزها شاید کمتر در فضای رسانهای دیده شود؛ اما افکار و دغدغههای رسانهایاش همچنان او را همراهی میکنند. دکتر یونس شکرخواه با حضور در اتاق گفتگوی شفقنا، ضمن روایتی از فعالیت این روزهایش و نگاهی به وضعیت رسانهها و خبرنگاران، نگران مخمصههای روزنامهنگاری و پیشروی تکنولوژیهای روز دنیاست در ادامه متن این گفتگو را بخوانید.
همچنین شفقنا افتخار میزبانی و تجلیل از سه دهه فعالیت روزنامه نگاری استاد شکرخواه را هم داشت.
رسانههای جدید نیازمند کارهای بنیادیتر و جدیتری هستند
ما معمولاً دکتر شکرخواه را جزو چهرههایی میشناسیم که در فضای رسانهای بیشتر دیده میشد، اما این روزها کمتر خبری از شما دیده و شنیده میشود، از فعالیت این روزهایتان برایمان بگویید…
این روزها در تلاشم تا فرایندهایی را که در حال نزدیکشدن به روزنامهنگاری است، مطالعه و تشریح کنم یا ابعادی که از آن فرایند را شناختم در اختیار مخاطبانم قرار دهم. محور اغلب فعالیتهایم هم آموزش است. مثلاً همواره در رسالههای دانشجویانم تلاشم بر این بوده که به سمت مسئلهمحوری بروند و مسئلهای را حل کنند. به طور نمونه، آیا ما یک مجموعه قابلاستناد در دست داریم که رسانههای داخلی را ریختشناسی کند؟ چقدر متوجه فعالیت زنان در رسانهها هستیم؟ چقدر متوجه این مسئله هستیم که طراحی مجموعه رسانهای در دست زنان روزنامهنگار است؟ هر چند متأسفانه هیچگاه به این موضوعات پرداخته نشده است. باتوجهبه اینکه حوزه روزنامهنگاری خلأهای زیادی دارد و از طرفی دیگر رسانههای جدید نیازمند کارهای بنیادیتر و جدیتری هستند، سعیام بر این بوده که متوجه مسائل کاری خودم باشم و خیلی برونگرایی نداشته باشم.
به حرفه روزنامهنگاری با مهربانی نگاه کنیم
در حال حاضر عصای دست دانشجویان دکتری هم هستم هر چند که حتی برخی از رسالههای آنها با من نیست. فعالیت جدی دیگرم در کانال تلگرام است. از دیگر فعالیت این روزهایم ترجمه و تألیف است. همچنین در فکر انتشار یک کتاب برای بیان خاطرات و تجربههای روزنامهنگاری با چند تن از همکاران و دوستان هستیم. باتوجهبه سابقهام در روزنامه، هفتهنامه، ماهنامه و فصلنامه میتوانیم با دوستانم به این جمعبندی برسیم که در این کتاب این مسئله را با تأکید فراوان گوشزد کنیم که به حرفه روزنامهنگاری با مهربانی و به صورت حرفهایتر نگاه کنند و بهعنوان نردبان به آن نگاه نشود و به روزنامهنگاران بهعنوان افرادی که جیبهایشان پر از مین است ننگرند. در واقع هدف کلی از نوشتن این کتاب، پایبندی به یک نوع نگاه آشتیجویانهتر از بالابهپایین به روزنامهنگاری است. چون اولین فشاری که از بیرون به ما روزنامهنگاران وارد میشود از طرف مسئولان است و باید با تولید ادبیات آنها را به فضای واقعی روزنامهنگاران نزدیکتر کنیم.
فیلم زیادتر می بینم و نگاهی به گذشته دارم که شامل تألیف، روایت تجربهها و خاطرات است. درست است که دو سال از بازنشستگیام میگذرد، اما اصلاً از حرفهام فاصله نگرفتهام. صحبت از حرفه روزنامهنگاری شد، بد نیست در اینجا یادی از یک اصل مهم که بهشدت در همشهری آنلاین دنبال میکردم، داشته باشم. اگر چه خودم سردبیر و دبیر و گزارشگر و خبرنگار بودم؛ اما هیچگاه از دوستان مشهورم بهخاطر رسانهای که در آن فعالیت میکردم، استفاده نکردم. آخرین فعالیتم در همشهری بود که بیش از ۱۳ سال سردبیر همشهری آنلاین بودم. با اینکه دوستان معروفم در آنجا رفتوآمد داشتند، اما خبرنگاران حق گفتگو با این افراد را نداشتند و به نظرم در چنین موقعیتهایی این نوع گفتگوها شکار روزنامهنگار نیست و لذا این اصل حرفهای بود که نگذارم دیدار یک دوست با من در تحریریه به یک گفتگو برای آپلود بینجامد. به همین خاطر عدم حضور من را بهپای بیتوجهی به مسائل رسانه و روزنامهنگاری نگذارید. خیلی از مواقع بهعنوان مشاور برای راهاندازی و ارتقای رسانهها هم در تحریریهها حضور دارم و در تولید ادبیات برای رسانهها در تلاش بودم تا همفکر و یاریگر آنها باشم.
روزنامهنگار مبتدی از همان اول با محیط و تجربهها دستوپنجه نرم کند
وضعیت امروز رسانهها و روزنامهنگاران را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا روزنامهنگاران ما قدرت سابق در سطح جامعه را دارند؟
باورم بعد از ۳۵ سال روزنامهنگاری این است که هیچ مسئلهای نمیتواند آدم را زمین بزند، مگر اینکه مسئله را نادیده بگیرید. اگر بهعنوان روزنامهنگار مسئله را به رسمیت بشناسانیم، راهکار درون همان مسئله است. کافی است دستمان به جیب مسئله برسد. فکر میکنم این روزها روزنامهنگاری در مخمصه بدی افتاده است. بهغیراز فشارهای بیرون، دچار فشارهای درونی چه از جانب مسئولان، همکاران یا رسانههای آنلاین هم هست. شاید تجارب کسانی که در این حرفه پوستاندازی کردهند، بتواند برای روزنامهنگاری امروز بسیار کمککننده باشد. حتی روایت و گفتن یک خاطره ساده و حتی خاطرات و تجربههایی که ما از این عرصه و حرفه داریم. شک ندارم این تجربهها و روایتها قدرت این را دارند که فردی را از یک مسیر برگردانند و این کمک به روزنامهنگاری است. متأسفانه ما اغلب فکر میکنیم باید مدام درباره اصول خبرنویسی بگوییم و بنویسیم، درحالیکه حاشیهایترین مسائل همین موضوعات هستند. باید روزنامهنگار مبتدی از همان اول با محیط و تجربهها دستوپنجه نرم کند و راز و رمز این حرفه این است که ما را به یک اعتدال میکشاند. روزنامهنگاری اگر بهجای پیشه تبدیل به شغل شود، بازی را باخته است. البته باید بر این مسئله تأکید کنم که نباید از وجود و امکانات رسانههای نوین غافل شد؛ اما آنچه مرا اینجا میآورد، هویت رسانه و روزنامهنگاران است. حرفه ما بخشی از هویت ماست.
روزنامهنگاران از اختصاص یک مکان برای فعالیتها و جلسات خودشان محروم اند
به نظر شما انعکاس روایت و تجربه روزنامهنگاران پیشکسوت باید در چه بسترهایی برای نسل امروز بازگو شود که مثمرثمر باشد؟
فکر میکنم اگر بخواهیم به بیان روایت و تجربههای خود بپردازیم و هر کس به چگونگی تأسیس رسانهها یا از چگونگی انحلال رسانهاش بگوید، جنبهای از این کار به روایتی از افراد اثرگذار در آن رسانه برمیگردد، چرا که داروندار یک سازمان نیروهای انسانی آن هستند. این افراد را باید انجمنهای صنفی و مدنی نیابت کنند که بهعنوان نماینده روزنامهنگاران هستند و مشروعیت خود را از رأی روزنامهنگاران به دست آوردهاند. اما در حال حاضر چقدر انجمن خودمان را جدی میگیریم که بگوییم در زمینه انتشارات فعالیت داشته باشد یا برگزارکننده نشستهای ماهانه باشد. پس بخش دیگر شامل نهادها میشود که آن حرفه را نیابت میکنند. بخش دیگر این مسئله به وجود یک ساختمان اختصاصی برای روزنامهنگاران است که تسهیلکننده فعالیت رسانهها و جلسات آنها باشد. در این بنای اختصاصی میتوانیم افرادی که روزی روزنامهنگار بودند و الان دیگر نیستند را دور هم جمع کنیم. در مجموع این بنا یا پاتوق میتواند صدای روزنامهنگاری باشد و در این بنا تعهد سازمانی به یکدیگر داشته باشند و کاور کننده فعالیت و دیگر رویدادها در جامعه باشند و از همه مهمتر در مرامنامهها مراقب یکدیگر باشیم. هر کس هر تخلفی کرد به او انتقاد و هشدار دهیم. متأسفانه در این سالها روزنامهنگاران از اختصاص یک مکان برای فعالیتها و جلسات خودشان محروم بودهاند. حتی ما از فرهنگسراها هیچ سهمی نداریم. به نظرم وقتی یک نهاد صنفی شروع به تولید ادبیات، ایجاد موقعیت، ایجاد هویت کند و نیروهای انسانی خود را تکریم کند، آنوقت دور ما یک حریم کریستال کشیده خواهد شد و همه ما را شفاف خواهند دید.
همه ما باید سپاسگزارم آقای سیدفرید قاسمی بهخاطر نوشتن کتابهای تاریخ حرفهمان باشیم. اما نباید یک نفر بهتنهایی جور نوشتن تمام تاریخ روزنامهنگاری را بِکشد. نهادهای ما باید با نظارت این نوع افراد شروع به تألیف کتابهای تاریخ روزنامهنگاری کنند و روزنامهنگاران باید بنای مخصوص و به نام خود را در هر شهری داشته باشند که پاتوق آنها شوند و طبیعتاً همه روزنامهنگاران در چنین پاتوقی از یکدیگر انرژی میگیرند. هویتشان را ارائه میکنند و نقش اجتماعی خود را به نمایش میگذارند ولی متأسفانه غرق روزمرگی اجرا و تولید هستیم.
در صحبتهایتان به وضعیت امروز روزنامهنگاران اشاره کردید و گفتید دچار مخمصه شدهاند… مهمترین دلیل گرفتاری در این مخمصه را چه میدانید؟
یکی از دلایل آن نگاه بدبینانه و از بالابهپایین به روزنامهنگاران است. افرادی که خود را مُجاز میدانند به خبرنگاران حمله و فحاشی کنند، قطعاً از یک عدم شناخت نسبت به خبرنگاران رنج میبرند و از طرفی دیگر اینها در ذهنشان پیرو نظریه گلولههای جادویی هستند. طبق این نظریه رسانه هر آنچه گفت، رخ میدهد؛ بنابراین چون به این نظریه معتقدند از روزنامهنگاری میترسند.
روزنامهنگار ما پابهپای روزنامهنگاری دیجیتال جلو نرفت
اگر دیگران بگویند که نظریههای مرتبط با روزنامهنگاری فقط گلولههای جادویی نیست و روزنامهنگاری با نظریات دیگری هم تعریف میشود از جمله اینکه مخاطب اصلاً تأثیرپذیر نیست و در برابر نظریه گلوله جادویی، نظریه مرگ مؤلف رولان بارت را مطرح کنند، آن نگاه و رویکرد به روزنامهنگاران متفاوت خواهد شد. این نظریه میگوید زمانی که یک نویسنده به آخر کتاب میرسد و کتاب تمام میشود بهنوعی پایان و مرگ خود نویسنده است. چرا که مخاطب هم فارغ از نویسنده، برداشتهای خود را در ذهن دارد. به دوستانی که فشار زیادی بر خبرنگاران و رسانهها میآورند باید گفته شود که شما تحت نظریههایی هستید که میگویند رسانهها تأثیر پر شدت دارند. اما اگر معتقد به این نظریه باشند که رسانهها را کم شدت ببینند یا حتی اصلاً تأثیرگذار ندانند، قطعاً نوع دیگری به رسانهها نگاه خواهند کرد. ترس نسبت به خبرنگاران و روزنامهنگاران یا برای حفظ موقعیت خودشان است یا بهخاطر باور به نظریه تزریقی است که همین بخش اصلی مخمصه روزنامهنگاری است. متأسفانه مسئولان طوری با روزنامهنگاران و رسانههای چاپی برخورد میکنند که گویی رسانههای برخط و مجازی وجود ندارند. درحالیکه در همین فضای پلتفرمهای آنلاین، مسائل بیاساس و بیپایهای گفته میشود. همچنین این فضا آزادی بیشتری را فراهم کرده تا هرکس هر آنچه دلش بخواهد را بگوید که نیازمند نظارت همین رسانههای چاپی است. عامل دیگر این مخمصه خود ما روزنامهنگاران هستیم، چون هنوز نمیدانیم چگونه یک گزارش را بنویسیم. یا چگونه یک گزاره منطقی پیوسته را شکل دهیم چون جایگزینی نسل جدید با نسل حرفهای یکشبه رخ داد. متأسفانه در حوزه درونی رسانهها، جابهجایی قدرت بر پایه تجارب حرفهای، رخ نداد. وقتی یک جوان از راه رسیده یکشبه بهعنوان دبیر یا سردبیر تحریریه معرفی میشود، خب معلوم است چه تبعاتی در پی خواهد داشت. این عامل هم بهشدت بر مخمصه افتادن روزنامهنگاری تأثیر داشته است.
عامل بعدی عقب افتادن از دنیای دیجیتال است. به این معنا که روزنامهنگار ما پابهپای روزنامهنگاری دیجیتال جلو نرفت. زمانی که جامجم آنلاین را راهاندازی کردم تعداد کمی نیرو داشتم؛ اما وقتی از آنجا بیرون آمدم به یک مجموعه بزرگتر و مستقل رسیده بود. مدام از من بهعنوان پدر روزنامهنگاری آنلاین یاد میشود در حالیکه این خلا و نقص روزنامهنگاران ما بوده که سراغ آموزش و یادگیری روزنامهنگاری آنلاین نرفتند. خاطرم هست زمانی که در ده شصت در روزنامه کیهان بودم خیلی در تقلا برای تهیه یک دوربین دیجیتال بودیم که در نهایت هم خریدیم. در آن دهه روی جلد زن روز و کیهان ورزشی، عکس روی جلد با دوربین دیجیتال گرفته میشد. درحالیکه دلیلی نداشت که در واردکردن دوربین آنقدر تعلل داشته باشیم. چرا باید تحریریههای ما از زیرساختهای دیجیتال و قوی برای نیروهای خود محروم باشند. الان در خبرگزاریهای دنیا دیوار دیجیتال (Digital wall) دارند. یک سرویس که اعضایش فقط جلوی مانیتورها مینشینند و به نوعی یک روزنامهنگاری کافه نشینی برای کسب خبر از شبکههای جهانی تلویزیونی است. به هر حال، فشارهای بیرونی، عدم گزار منطقی بیننسلی در تحریریهها و فاصلهگرفتن از تحولات دیجیتال، سه عامل اساسی مخمصه روزنامهنگاری ما هستند. همه اینها بهراحتی در ایجاد کانالهای فارسیزبان علیه ایران اثرگذار هستند و به دیگر زبان در انتقال ثقل قدرت خبری از رسانههای داخلی به خارجی و این خیلی دردآور است. عدم مفاهمه در تحریریهها و عدم مفاهمه با کانونهای قدرت و عدم مفاهمه با تحولات تکنولوژیک، مشکلات و آسیبهای زیادی را برای روزنامهنگاران ما ایجاد کرده است.
روزنامهنگاری فعلی به تحلیل و کنش نزدیکتر است
برای رهایی از این مخمصه چه راهکاری را پیشنهاد میدهید؟
در حوزه سواد رسانهای جز اولین نفراتی بودم که در این زمینه مقالاتی نوشتم. برداشتی که از سواد رسانهای داشتم با برداشتی که الان رایج شده بسیار متفاوت است در مقالات هم بسیار توضیح دادم که ما سواد رسانهای را میآموزیم برای اعاده و احیا عدالت نه برای روزنامهنگار شدن. اگر روزنامهنگاری را دوشاخه کنیم یک شاخه آن تبیینی و شاخه دیگر تحلیلی است. روزنامهنگاران نسل ما بر این باورند که وظیفه ما بیانکردن رویداد و تبین اتفاق است و لذا موضع سیاسی نداریم. اما اگر کسی بخواهد فعالیت سیاسی از طریق رسانه انجام دهد و از طریق رسانه به جای نبیینگری، دست به تغییرگری بزند، میتواند حزب تشکیل دهد و امتیاز رسانهایاش را هم بگیرد. به گمانم روزنامهنگاری فعلی به تحلیل و کنش نزدیکتر است.
به قدرت روزنامهنگاری در حل مسئله باور دارم
حال این سؤال مطرح است که آیا سواد رسانهای قرار است ما را با تکنیکهای روزنامهنگاری آشنا کند؟ قطعاً نه این موضوع مربوط به آموزش روزنامهنگاری است. سواد رسانهای را باید نوه نقد ادبی دید. مثلاً اگر روزنامهای سرمقاله یا هر مطلب و گزارشی نوشت مخاطبی که سواد رسانهای میداند قطعاً آن مطلب را بهراحتی قبول نمیکند. ما در سواد رسانهای میگوییم اگر نویسندهای در مطلبش مدام میگوید «من» و اگر گفت «تو» حواست را حسابی جمع کن که متوجه استدلالهایش باشی. اگر سرمقاله خواست از منِ روزنامهنگار و تو مخاطب، ما درست کند، سوار چنین قایقی نشوید. در واقع ما در سواد رسانهای این مسائل و اصول را آموزش میدهیم. پیشنهاد و راهکار من این است اگر آن فشار بیرونی اجاره دهد- هر چند اگر اجازه ندهد، این راه با زخمیشدن و تحمل فشار باز خواهد شد- و روزنامهنگاری به جایی برسد که شبکههای اجتماعی را در حوزه خبری خود به رسمت بشناسد_هر چند مطمئنم که به چنین جایی میرسیم – آنوقت روزنامهنگار مقتدر معلوم میشود. در اینجا بر این نکته تأکید کنم که رسانه اجتماعی (social media) و شبکه اجتماعی (social network) با هم متفاوتاند. رسانه اجتماعی یک ابزار ارتباطی است، اما شبکه اجتماعی یک مکان است نه یک ابزار ارتباط از طرف سازمان با رسانه یا توده مردم. در غرب هم مردم بهغلط این دو واژه را بهجای یکدیگر به کار میبرند. در واقع فیسبوک و توییتر، مکان و پاتوق هستند که دارای نوعی کنوانسیون و میثاق فرهنگی هستند و تاکید من بر همین شبکههای اجتماعی است و اینکه میگویم سوشال نتورکها یا همان شبکههای اجتماعی باید به حوزه خبری روزنامهنگاران تبدیل بشوند را با مثال تصریح میکنم، مثلاً اگر دادگاهی حوزه خبری یک روزنامهنگار باشد موضوعات آن قتل، سرقت، آدمربایی و…است، اما در همین حوزه عفو و بخشش هم وجود دارد. یعنی یک روز خبرهای خوب دارد و روزی دیگر پر از خبرهای تلخ است. لذا اگر شبکه های اجتماعی حوزه خبری ما بشوند فرق دوغودوشاب روشنتر میشود. بنابراین همچنان نگران فاصلهگرفتن و دوری رسانههایمان از فضای آنلاین و بهروز دنیا هستم. در واقع رسانههای ما چون خودشان را از نزدیک با فضای وب تطبیق ندادند از خیلی از رویدادهای رسانهای و جدید فاصله گرفته و فضای وب بیشتر برایشان یک ژست است و در این فاصلهای که بین رسانههای جدید و روزنامهنگاری ما ایجاد شده شبکههای اجتماعی هم توسعه زیادی پیدا کردهاند.به نظر من برای روزنامهنگاران تکنیک مهم است نه خود ساختار تکنولوژی. من همواره به قدرت روزنامهنگاری در حل مسئله باور دارم و به نظرم هر مسئلهای که زیر ذرهبین روزنامهنگاری آورده شود، حل خواهد شد. این قدرت روزنامهنگاری است.
با مطرح نشدن یک مسئله، آن مسئله این فرصت را مییابد که آلودهتر و گستردهتر شود. درست اس که وب یک فضای مهم و گسترده است اما میتواند به زیر ذرهبین روزنامهنگاران کشانده شود. پیشنهادم این است که شبکههای اجتماعی میتوانند بهعنوان یک سرویس برای رسانههای ما تعریف شوند. درک نشانههای فضای وب بسیار مهم است و این مهم میتواند خود را در مدیریت رسانهها نشان دهد. درکنشدن مسائل زیرساختی هم از دیگر معضلات مهم ما در فضای جدید رسانهای است. مثالها و مصداقهای این موضوع هم فراوان است. مثلاً همین صحبتهایی که درباره قطعی اینترنت در روز کنکور گفته میشود. واقعاً درک برخی از افراد از اینترنت جوی آب است نه دیتا به معنای واقعی. آیا کسی که این صحبتها را میکند نمیداند زندگی استارتاپ از چه راهی میگذرد؟ یا کسانی که صحبت از فیلتر اینستاگرام میکردند و میکنند، نمیدانند امرارمعاش خیلیها به همین رسانه وابسته است.
اصلاً نگرانی نسبت به هوش مصنوعی برای روزنامهنگاران ندارم
امروزه صحبت از ورود هوش مصنوعی به دنیای رسانهای و کار خبررسانی است باتوجهبه مشکلاتی که فرمودید آیا تحریریههای در برابر این تکنولوژی با مشکلات جدی روبرو خواهند شد؟
به نظرم نهاد روزنامهنگاری ما خیلی جلوتر از دیگر نهادهاست و اینکه گمان کنیم روزنامهنگاران ما در برابر هوش مصنوعی بازی را باختهاند، تحلیل اشتباهی است. به دلیل اینکه روزنامهها بیگ دیتا یا به عبارت دیگر دیتای فشرده و بزرگ دارند و هوش مصنوعی مبتنی بر الگوریتم است و الگوریتمهای آن عمدتا در بیگ دیتاهای و دیتاهای حجیم جوابگو است. مثلاً در مدارس نمیتوان از هوش مصنوعی برای جمعیتنگاری استفاده کرد، چون میتوان با استفاده از کارت شناسایی دانشآموزان، درصد و غیره دانشآموزان را تعیین کرد. هوش مصنوعی اساسا به بیگ دیتا نیاز دارد که روزنامهها و خبرگزاریها آن را دارند. پس آنچه که روزنامهنگاران ما به آن نیاز دارند و باید روی آن کار بشود، این است که چطور از هوش مصنوعی برای پردازش اطلاعات استفاده کنند، ما مسئول جمعآوری دیتا نیستیم من اصلاً نگرانی نسبت به هوش مصنوعی برای روزنامهنگاران ندارم. چون مقوله تکنولوژی عجیبوغریب نیست. اصل داستان بیگ دیتاهاست.
مثلاً به آتشنشانیهای تهران بگویند برای هزار مترمربع اگر جایی آتش بگیرد چه تعداد ماشین باید اعزام کرد؟ چقدر نیرو در صحنه باید داشت؟ در این موقعیت قطعاً پردازش تجربه کل آتشنشانان تهران و حتی کل آتشنشانان ایران برای هوش مصنوعی بسیار آسان است. اما ذهن انسان چنین قدرتی را نه در پردازش و نه در پاسخ سریع ندارد.هوش مصنوعی بهتنهایی ایدهای ندارد این ما هستیم که از طریق واردکردن دیتاها به آن ایده تزریق میکنیم. مثلاً به هوش مصنوعی میگوییم یک رسانه را با رسانههایی که بعد از آن تأسیس شدند، مقایسه کند، هم از لحاظ تعداد نیروی کار و هوش مصنوعی همه مؤلفهها را بهراحتی در دسترس کاربران میگذارد؛ چون از قبل به او داده شده است. هوش مصنوعی این فرصت را به وجود آورده که بتوانید پردازشها و خروجیهای موردنظرتان را بگیرید. یا مثلاً میتوان از هوش مصنوعی این درخواست را داشت که تجربه روزنامهنگاری در جهان را خلاصه کند. باز هم تأکید میکنم که خود تکنولوژی هوش مصنوعی مساله روزنامهنگاران نیست مهارتهای به کار گرفتن آن را باید یاد بگیریم.
فلسفه هوش مصنوعی به فلاسفه مربوط است و تاثیرات جامعهای آن به جامعهشناسان و به ارتبطشناسان. اما ما روزنامهنگاران باید مهارتهای کار با هوشمصنوعی را فرا بگیریم. مهارت های کار با هوش مصنوعی برای ما روزنامهنگاران فایدههایی بسیار زیادی از جنبههای مضمونی و دیداری خواهد داشت.