محمدتقی سیفایی، مدیرکل ادیان و مذاهب سازمان تبلیغات اسلامی گفت: اتفاق تلخ 8 مهر رقم خورد و عده زیادی از مردم بیگناه مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، شهید و جانباز شدند و بخشی از نیروهای نظامی و امنیتی هم به شهادت رسیدند. اگر کسی خطایی کرده و جرمی مرتکب شده از هر طرفی که باشد، باید به مر عدالت با او برخورد شود. اصلا فلسفه وجود انقلاب اسلامی اقامه عدالت است. این مطالبه هنوز هم وجود دارد که اگر خطایی شده -که حتما شده- اگر کسی تحریکی کرده، مسئولی مدیریت درستی در صحنه نداشته باید پیگیری و مجازات شود. این زخم کمی نیست، تعداد زیادی از مردم بیگناه و نیروهای نظامی که کشته شدهاند، فرزندان این ملتند.
به گزارش جماران؛ روزنامه فرهیختگان نوشت: شهریورماه سال گذشته انتشار خبری پیرامون تعرضی که به یک دختر بلوچ صورت گرفته بود، واکنشهای گستردهای را در پی داشت و احساسات عمومی جامعه سیستانوبلوچستان را جریحهدار کرد. مطالبه اصلی مردم سیستان برخورد با مسببان این فاجعه تلخ بود و نمازجمعه زاهدان نیز به یکی از بسترهای اصلی طرح و پیگیری این مطالبه تبدیل شده بود. اما سومین جمعه بعد از انتشار این خبر با روزهای قبل تفاوت داشت. ۸ مهرماه عدهای قلیل بعد از نمازجمعه شروع به پرتاب پراکنده سنگ به سمت کلانتری نزدیک مصلی نمازجمعه زاهدان میکنند؛ اما واکنش نیروهای حاضر در کلانتری منجر به رقم خوردن روز بسیار تلخی میشود. روزی که زخمهای عمیقی بر پیکر جامعه سیستانوبلوچستان وارد شد و خانوادههایی از این استان را به سوگ عزیزانشان نشاند. زخمهایی که با گذشت قریب به ۱۰ ماه از آن روز تلخ هنوز التیام نیافتهاند و هر روز که میگذرد با کهنهشدن آنها التیامشان نیز دشوارتر از پیش میشود. در گفتوگویی که با محمدتقی سیفایی، مدیرکل ادیان و مذاهب سازمان تبلیغات اسلامی داشتیم به عوامل رقم خوردن این حادثه تلخ، شرایط و مطالبات فعلی مردم سیستانوبلوچستان و راهکارهای برونرفت از شرایط فعلی استان که بهشدت در معرض سوءاستفاده دشمنان قرار دارد پرداختهایم. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
وقتی راجعبه جامعه سیستانوبلوچستان صحبت میکنیم دقیقا از چه حرف میزنیم؟ ارزیابی شما از فضای مذهبی، قومی و اقلیمی این استان چیست؟
زیباییهایی که ما در زندگی شهری از آن محروم شدهایم هنوز در آنجا جریان دارد. هنوز میتوانیم زیبایی زندگی واقعی را در سیستانوبلوچستان ببینیم. کسی که یکبار به منطقه سیستانوبلوچستان رفته باشد و با بدنه این مردم آشنا شده باشد، میزان صفا، صداقت، تدین، نجات و میهماننوازی غیرقابل وصف این مردم را حس میکند و میفهمد. این موارد را با التفات عرض میکنم که میهمان برایشان محترم و عزیز است. بعضا دیدهام در سیستانوبلوچستان میهمانهای یکماهه دارند و تا روز آخر هم همچون روز اول استقبال میکنند. برای ما که در تهران زندگی میکنیم اصلا قابل فهم نیست. شاید کسی باور نکند که ما 11 هزار شهید اهلسنت در کشور داریم که برخی از اینها واقعا پرچم افتخاری برای جمهوری اسلامی هستند. یکی از مظلومیتهای منطقه سیستانوبلوچستان این است که این شهدا کمتر دیده شدهاند. یکی از این شهدا، شهید سبیل اخلاقی 11 و نیمساله است. فردی از منطقه نیکشهر سیستانوبلوچستان که شناسنامهاش را دست میزند و به جبهه رفته و در شلمچه به شهادت میرسد. مادر بزرگوار ایشان میگفت موقعی که پسر من شهید شد منطقه ما جاده نداشت و به همین دلیل با هلیکوپتر پیکر او را آوردند. توصیه میکنم که مخاطبان کتاب «چوکان خمینی» به معنی بچههای خمینی را بخوانند. کتابی که حوزه هنری استان سیستانوبلوچستان زحمتش را کشیده است. جهاد سازندگی از پیشانی شناخت مردم استان سیستانوبلوچستان با انقلاب بوده است و چه آشنایی خوب و صادقانهای. شهید سبیل اخلاقی در یک منطقه محروم و دورافتاده چگونه انقلاب اسلامی را شناخته است. برای خود من سوال بود. چندین بار این توفیق را پیدا کردم خدمت پدر و مادر بزرگوار شهید برسم. یک بار که به منزلشان رفتم پرسیدم. مادرش میگفت زمانی که بچههای جهاد اینجا بودند من نان برایشان میپختم و پسر من با بچههای جهاد با انقلاب آشنا شد. بعد از انقلاب هم صحنههای زیبایی از شکست طرح دشمن را در سیستانوبلوچستان میبینیم. دشمن از یک چیز هیچوقت نگذشته و آن استفاده از هر فرصتی برای تعمیق شکافها بوده است. شکافهایی که شاید بعضا در یک خانواده هم وجود داشته باشد. من مثلا با برادر خودم و خانواده خودم هم یک اختلاف نظری داشته باشم، اما یک خانواده هستیم. حتی شاید بعضا از هم کدورت داشته باشیم اما خانواده بودن ما بر همه چیز ارجحیت دارد.
در این سالها مردم سیستانوبلوچستان اجازه ندادند این استان نماد جدا شدن از ایران باشد، سیستانوبلوچستان همیشه پاره تن ایران بوده است. مردم آنجا هم خودشان را با افتخار ایرانی میدانستند و در سالهای انقلاب اسلامی هم نمونههای زیادی در این استان وجود داشته است و در واقع از بیعرضگیهای ما بوده که نتوانستیم خیلی از این موارد روایت کنیم. مثلا دو پسر جوانی که در یک خانه بزرگ شدند؛ همان خانههای قدیمی زاهدان که در هر اتاق یک خانواده زندگی میکردند، یکی شیعه و دیگری سنی بود؛ یک زابلی یکی بلوچ. اینها با هم بزرگ شدند، مدرسه رفتند و با هم جبهه رفتند. یکی شهید شد، آن یکی جانباز شد. این واقعیت منطقه سیستانوبلوچستان است. به وفور از این موارد داریم و نتوانستیم اینها را روایت کنیم و متاسفانه دشمنان ما روایت کردند و ماهم مراقبت نکردیم که باید اینجا روایت درست داشته باشیم.
حضور علما و شخصیتهای انقلابی که پیش از انقلاب به این منطقه تبعید شدهاند، چقدر توانسته در ایجاد روحیه انقلابی مردم سیستانوبلوچستان موثر واقع شود؟
استفاده از گسلهای قومی و مذهبی همیشه لقمه چربی برای طواغیت بوده لذا میبینیم که قبل از انقلاب سلسله طاغوت و پهلوی خیلی از علمای ما را به منطقه سیستانوبلوچستان تبعید کردند تا اینها در منطقه اهل سنت فرصت بروز نداشته باشند یا به اختلافهای قومیتی دامن زده شود. همین امر اما تبدیل به عامل آشنایی مردم آنجا با انقلاب اسلامی شد. یک فرد خیلی انقلابی را من در سیستانوبلوچستان دیدم و از او پرسیدم که چگونه با انقلاب آشنا شده است. گفت یک خانم نابینا که از فامیلهای ما بود قبل از انقلاب در اطراف ایرانشهر زندگی میکرد. سیل ایرانشهر که آمد من رفتم سر بزنم که ببینم این بنده خدا وضعیتش چگونه است. نشسته بودم که در منزلشان را زدند. رفتم دم در دیدم یک طلبه سید یک گونی آرد آورده بود و طلبه که رهبر انقلاب بودند باعث آشنایی این فرد با انقلاب بودند. یا مثلا حضرت آیتالله مکارم در چابهار تبعید بودند. در نیکشهر عزیزان انقلابی را میبینیم که اینها جزء همراهان آیتالله مکارم در زمان تبعید ایشان در چابهار بودند. جناب مولوی عبدالرحمن چابهاری هم یکی از ارکان انقلابی آن موقع بودند. یا مولوی ساداتی که به رحمت خدا رفتند یکی دیگر از افرادی است که باید از ایشان اسم ببریم. حضرت آقا فرمودند ایشان جزء انقلابیون قبل از انقلاب بودند. تعبیر حضرت آقا این بود که ایشان جزء انقلابیون بصیر بودند. ایشان خیلی لاغراندام بودند لذا حضرت آقا در توصیفشان فرمودند پیرمرد، چهارتا تیکه استخوان چنان از انقلاب دفاع میکرد. انقلاب یک پدیده برای بازکردن ریسمان بندگیها بود. لذا جریان خوانین که درگیر فساد و ظلم بودند با ورود روح انقلاب اسلامی فهمیدند که باید جمع کنند و بروند. لذا برخی از اینها در ابتدای انقلاب مدعی خودمختاری شدند و آنجا برخی از علما سخنرانی کردند که چگونه زمانی که اینجا حکومت کباب و شراب بود شما نمیگفتید میخواهیم مستقل شویم و الان که حکومت اسلامی شده ادعای استقلال میکنید.
همانطور که گفتید مردم سیستانوبلوچستان در کمک به پیروزی انقلاب اسلامی موثر عمل کردهاند. آیا انقلاب اسلامی نیز متقابلا توانسته در بهبود اوضاع زندگی آنها موثر واقع شود؟
بدون اغراق استضعاف به معنای ضعیف نگه داشته شدن در آنجا بوده است. قبل از پیروزی انقلاب تعداد کل افرادی که در منطقه سیستانوبلوچستان تا منطقه کارشناسی تحصیل کرده بودند کمتر از تعداد انگشتان یک دست بود. با همه ضعفهایی که شاید در همهجای کشور باشد و در این استان نیز وجود دارد اگر بخواهیم از حق نگذریم باید بگوییم که در جامعه امروز سیستانوبلوچستان بخش خوبی از این استضعاف حل شده است. از اول که پیروزی انقلاب رقم خورد با اینکه بخش زیادی از جامعه ایران متشکل از شیعیان است جمهوری اسلامی برای خودش شناسنامه تک مذهبی فراهم نکرد. نه درکلام امام بزرگوار و نه در کلام رهبر انقلاب شناسنامه تکمذهبی از جمهوری اسلامی نمیبینیم. امروز ما خانم اهل سنتی از منطقه سیستانوبلوچستان داریم که سفیر کشورمان است. رایزن فرهنگی ما در یکی از کشورها از اهلسنت سیستانوبلوچستان است. در همه شهرهای منطقه سیستانوبلوچستان به وفور فرماندار، شهردار و بخشدار بلوچ داریم. در دانشگاههای تهران ما هیاتعلمی اهل سنت از منطقه سیستانوبلوچستان داریم. این فضا نشان از پیشرفت در این باب دارد و باید قدردان خدای متعال باشیم. این مواردی هم که گفتم از باب این نبود که خدای نکرده بگوییم جمهوری اسلامی برای تهیه این فرصت رشد منتی بر سر مردم دارد. این وظیفه است. اصلا جمهوری اسلامی چیزی جز فرصت رشد مردم نیست. چیزی جز اراده یک ملت برای اینکه بنده خدا باشد و برده غیر خدا نباشد نیست. لذا منتی نیست. آنچه عرض کردم برای این بود که فرصت بهوجود آمده درک شود و باید خدا را شاکر باشیم بابت آنچه امروز به دست آمده است.
چرا نتوانستیم در روایت واقعیت جامعه سیستانوبلوچستان خوب عمل کنیم؟
گوهرشناس نیستیم که این گوهر زیبای درون مردم سیستانوبلوچستان را بفهمیم و روایت بکنیم. شاید واقعا صداوسیمای ما، فضاهای رسانهای ما نیز در این تبعیض مقصر باشد. همین الان فیلمهای سینمایی ناجوانمردانهای ساخته میشود و میخواهد واقعهای را روایت کند اما عرضه ندارد که زیباییهای مردم سیستانوبلوچستان را روایت کند. به یکی از کارگردانهایی که در سالهای اخیر فیلم ساخته بود، پیام دادم و گفتم روز قیامت چگونه میخواهید پاسخ این روایتهای غیرمنصفانهای که از مردم سیستانوبلوچستان کردید را بدهید. ما باید به خداوند متعال پناه ببریم و استغفار دستهجمعی کنیم که این همه زیبایی مردم سیستانوبلوچستان را روایت نکردیم. متاسفانه در فضای رسانهای ما سیستانوبلوچستان بد روایت شد. سیستانوبلوچستان به کسانی شناخته شده که از آن منطقه سوءاستفاده کرده و آنجا را ناامن ساختهاند. فرزندان سیستانوبلوچستان کشته شدند برای اینکه اینها از بین بروند اما متاسفانه همان افراد تبدیل به نمادهای شناختن سیستانوبلوچستان شدهاند. ما باید به خدا پناه ببریم و در قیامت حتما باید پاسخ بدهیم که چرا در مقابل این ظلم بزرگ و تبعیض سکوت کردیم.
نکات خوبی درمورد دینداری و تدین مردم سیستانوبلوچستان گفتید. میشود گفت همین دینداری و پایبندی مردم سیستانوبلوچستان به انقلاب باعث شد در روزهای نخست التهابات که حجاب دستاویز دوقطبیسازی درجامعه قرار گرفته بود، مردم این استان در دام تبلیغات دشمن گرفتار نشوند. بهنظر شما ریشه حوادث رخداده در آنجا را باید در چه چیزی جستوجو کرد؟
در قضایای اخیر انصافا اگر کسی با سیستانوبلوچستان آشنا باشد، میداند که مساله حجاب در سیستانوبلوچستان، جزء فرهنگ جاری و ریشهدار بین مردم است. در روزهای ابتدایی که قضایای مربوط به حجاب اتفاق افتاد، در سیستانوبلوچستان هیچ اتفاقی نیفتاد و هیچ واکنشی بههمراه نداشت. اما اتفاق تلخی که در چابهار رخ داد و عدم اطلاعرسانی درست و دقیق از این واقعه که میتوانست مردمی را که خودشان صاحب این کشور هستند برای حل مشکل همراه کند، با واکنش منفی روبهرو شد و ما شاهد کمکاری در اطلاعرسانی درست و بهموقع و دقیق درباره ماجرا بودیم. بعد هم اتفاق تلخ 8 مهر رقم خورد و عده زیادی از مردم بیگناه مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، شهید و جانباز شدند و بخشی از نیروهای نظامی و امنیتی هم به شهادت رسیدند که حتما تلخی این واقعه در کام ما باقی خواهد ماند. شاید لازم بود، همه ما با حساسیت بیشتری وارد میشدیم و روایت درست و دقیقی از مساله ارائه میشد، اینجا باید به صداقت در روایت حساس بود. فضای دینداری به ما اجازه نمیدهد حتی یک روایت غلط را که باعث شود پیروز صحنههایی باشیم، ارائه بدهیم. ضمن اینکه این مردم خودمان هستند برادر، خواهر خودمان هستند. باید روی روایت درست از مساله 8 مهر که در زاهدان رقم خورد، حساس باشیم. حتما باید مراقبت میکردیم اما بعضا چنین نبود و اخبار غلط، دروغ و ناجوانمردانه از واقعیت حادثه زاهدان منتشر شد که حتما بیشتر از حادثه 8 مهر کام مردم را تلخ کرد. بعد از آن با کمی فاصله زمانی و با دستور صریح رهبر انقلاب، هیاتی به آنجا فرستاده شد، برای اینکه عدالت رعایت شود، چون حادثهای که اتفاق میافتد حتما زوایای مختلفی دارد. این زوایا نیاز به بررسی در محکمه عدالت دارد، بدون اینکه تصور کنیم بخشی شاید نسبت بیشتری با ما داشته باشند، نه، همه اینها فرزندان این ملتند. اگر کسی خطایی کرده و جرمی مرتکب شده از هر طرفی که باشد، باید به مر عدالت با او برخورد شود. اصلا فلسفه وجود انقلاب اسلامی اقامه عدالت است. این مطالبه هنوز هم وجود دارد که اگر خطایی شده -که حتما شده- اگر کسی تحریکی کرده، مسئولی مدیریت درستی در صحنه نداشته باید پیگیری و مجازات شود. این زخم کمی نیست، تعداد زیادی از مردم بیگناه و نیروهای نظامی که کشته شدهاند، فرزندان این ملتند. عزیز دارند و واقعا زخم اینها، زخم کمعمقی نیست و حتما یکی از مهمترین عوامل التیام این زخمها، بررسی صریح، عادلانه و صادقانه ماجرای 8 مهر با توجه به همه جوانب قضیه است. بنده خواهشم از همه مسئولان ذیربط در این مساله این است که در اجرای عدالت هیچ گونه سهلانگاری صورت نگیرد. رهبری عزیز در این رابطه تعبیر دقیقی دارند و فرمودهاند آن مسئولی که در مقابل فساد داخلی حساس نیست، در مقابل دشمن خارجی هم نمیایستد. شمشیر عدالتخواهی انقلاب اسلامی در مقابل فساد داخلی و بینالمللی هر دو لبهاش فعال است و انشاءالله اجازه نخواهیم داد به بهانه مشکلات و کدورتهای داخلی، وجه بینالمللی عدالتخواهی انقلاب اسلامی و مبارزه با ظلم کند شود. اینکه برخی بخواهند به بهانه اشکالات داخلی، شمشیر هویتی انقلاب اسلامی، در عرصه بینالمللی و مبارزه با ظلمبینی به نام رژیمصهیونیستی را کند کنند، آنان به تبیین قرآن مرتدند و به ارتداد رسیدهاند. به برکت خون 11 هزار شهید اهل سنت، دشمن آرزوی جنگ بین شیعه و سنی و اقوام را در ایران به گور خواهد برد و انشاءالله در سیستانوبلوچستان هیچ وقت این اتفاق نخواهد افتاد.
شما دو موضوع را مورد اشاره قرار دارید، یکی بحث اتفاقی بود که در چابهار رخ داد که جامعه متدین استان متاثر از این اتفاق برانگیخته شد. در این اتفاق فردی محکوم و خطایی پذیرفته شد. در زاهدان هم که به آن اشاره کردید، پذیرش رفتار غلط و محکومیت برخی فرماندهان و مسئولان وقت پاسگاه انتظامی را داشتیم، به نظر شما برخورد کاملی با افرادی که مقصر شناخته شدند، صورت گرفته است؟
اینکه جامعه بپذیرد به مرعدالت رفتار شده و با هرکسی که مقصر بوده برخورد شده خیلی مهم است که این رخ نداده است. مسئولان عزیز قضایی فرمودند که پرونده درحال رسیدگی جدی است، چندین ماه از ماجرا گذشته و خوب جامعه هم منتظر است، برخورد صادقانهای با عوامل و مسببان قضیه صورت بگیرد. این مسببان هرکسی میخواهند باشند، اگر کسی تریبون و بلندگوی دشمن شده باید پاسخگو باشد. هرکسی به نسبت امکانات و اختیاراتی که دارد باید مورد سوال قرار بگیرد؛ اگر کسی مدیریت درستی در صحنه نداشته، بیگناهی آسیب دیده و... باید به همه اینها رسیدگی بشود. من مسالهام این است که نیاز به اینکه شفافیت در موضوع برای مردم صورت بگیرد، احساس میشود و باید به مردم ثابت شود که جمهوری اسلامی، در رسیدگی، در اجرای عدالت هیچ قرمزی نمیشناسد. این مزیت نسبی جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری اسلامی هم در اجرای عدالت، خودی و غیرخودی کند پس چه فرقی با بقیه دارد؟ این مساله جدی است و شاید حضور دقیق رسانهای بعضا بتواند به دستگاههای قضایی، برای رقم خوردن این اطمینان در بدنه جامعه که نظام با مرعدالت درحال رسیدگی به این ماجراست، کمک بکند.
آیا میتوان بدون پرداخت صحیح به ریشه حوادث رخ داده و صرفا با تروریستی خواندن این اقدامات جامعه را قانع کرد؟
گروهک جیشالظلم خیلی روسیاهتر از آن است که بخواهد به نام دفاع از بخشی از ملت حرکات وحشیانه و حیوانی خود را توجیه کند و سابقه این گروهک کثیف نشاندهنده دشمنی آن با ملت ایران است، هیچ شکی در این مساله وجود ندارد. البته انشاءالله با اقدامات تروریستی خودش نمیتواند بین ملت تفرقه و دوئیت ایجاد کند. اما مساله مهم بعضی دلخوریها و کدورتهایی است که در میان برخی مردم وجود دارد. ما طبیعتا از دشمن توقعی نداریم، او اساس حرکت خودش را بر دشمنی با این ملت بزرگ قرار داده است اما باید بدانیم هروقت زخمی باز باشد شاهد تجمع مگسهایی خواهیم بود که میخواهند این زخم را به عفونت تبدیل کنند. باید توجه کنیم در جاهایی که احیانا چنین فرصتهایی برای دشمن وجود دارد، اجازه ایجاد زخم ندهیم و اگر زخمی هم وجود دارد با همه وجود تلاش کنیم تا این زخمها رفو شوند وگرنه حتما دشمن از این زخمها در راستای منافع خودش استفاده خواهد کرد. نکته بعد اینکه هرکسی دلسوز این ملت است نباید به بزرگ شدن گسلهای اجتماعی کمک کند. به تعبیر حضرت آقا، آنهایی که به تفرقه دعوت میکنند، سربازان دشمنند، دارند پازل دشمن را تکمیل میکنند، ولو اینکه خودشان ندانند. ما در زندگی روزمره خود متوجه خطرات این گسلها و گسترش آنها نیستیم اما اگر خدایی نکرده روزی زلزله بیاید آن وقت است که شاهد خواهیم بود این گسلها همهچیز را از بین خواهند برد. دشمنی دشمنان که بر ما پوشیده نیست. میدانیم که همه تلاش خود را برای ایجاد زلزلههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی در ایران انجام میدهند اما باید جلوی گسترش گسلها ایستاد. متاسفانه عقلانیت بزرگ انقلاب اسلامی در برخیها هنوز فعال نشده است. بعضا مانند بچههایی رفتار میکنند که بهخاطر شکستن یک اسباببازی در یک خانه حس میکنند آن خانه باید بر سر ساکنانش خراب شود. حتما نباید اجازه میدانداری به این کودکعقلها داد. اینها بعضا جثه بزرگی هم دارند اما با عقلهای کوچک و کودکانه خود جامعه را به ورطه نابودی میبرند. متاسفانه در طرفین قضیه شاهد حضور و حتی میدانداری چنین افرادی هستیم. جامعه عاقل و بالغ ایران باید به سختی با میدانداری این افراد مقابله کند، وگرنه جامعه دچار منازعات کودکانهای میشود که تبعات جبرانناپذیری خواهد داشت. جالب اینجاست که هنگام رخ دادن این تبعات همین افراد طلبکار جمهوری اسلامی خواهند بود، فلذا امروز مومنین عاقل در طرفین قضیه نباید اجازه دهند که گسلهای اجتماعی بزرگتر شوند و اگر دلخوری و کدورتی هم وجود دارد باید همه دستبهدست هم دهیم تا برطرف شود، حتی اگر به قیمت آبروی ما تمام شود وگرنه بدانیم که دشمن امروز عزم کرده که در این کشور دعوا راه بیندازد و جایی هم که کدورت وجود دارد فرصت خوبی برای ایجاد دعوا و درگیری مهیاست. افرادی که تریبون دارند باید بیش از بقیه مراقبت کنند. با عربدهکشی و رجزخوانیهای کودکانه هیچ مسالهای حل نمیشود، امروز کشورمان بهشدت به همدلی نیاز دارد. همدلی این ملت است که سبب نزول رحمت و سکینه الهی میشود، فرصت نزول رحمت الهی را نباید از ملت گرفت.
به نظر شما چگونه باید بهسمت ایجاد همدلی بیشتر بین جامعه پیشرفت؟
سه نکته اصلی وجود دارد؛ اول آنکه رسانهها باید کمک کنند تا مخاطبان از همه اقشار جامعه به دور از عصبیتهای جاهلی با واقعیت روبهرو شوند که متاسفانه امروز در این زمینه در هر دوطرف نقص جدی وجود دارد و روایتهای درستی که ناشی از تعصبهای جاهلی نباشد کم شنیده میشوند. همین مساله باعث میشود تا اعتماد مردم به روایتها از وقایع کم شود. بعضیها فلسفه وجودیشان را قلب واقعیت تعریف کردهاند؛ جامعه باید با اینها برخورد کند. نکته دوم آنکه روی اجرای عدالت حساس باشیم ولو اینکه بهضرر هر کدام از ما باشد. با عدالت است که حاکمیت مستقر میماند. نکته آخر هم اینکه همه باید تلاش کنیم دلخوریها و کدورتهایی که وجود دارد با محبت صادقانه از بین برود. اگر بتوانیم بر این سه پایه استوار باشیم به لطف خدا آینده خوبی در انتظار ما خواهد بود.