احسان هوشمند پژوهشگر مسائل قومی ایران:می گوید: وقت آن رسیده است که دولت ابتکار عمل را به دست بگیرد و با شماری از نخبگان و روحانیت اهل بلوچستان راه تعامل را به صورت جدی و هدفمند باز کند. بیانیه روز شنبه مولوی عبدالحمید در برائت جستن از تروریستها و محکومیت این حادثه هم حایز اهمیت است. ایشان تاکید کردند که مطالبات باید از طریق راههای مسالمتآمیز پیگیری و طرح شوند. نکته مهم دیگر بحث تعامل نخبگان ملی است. در برخی موارد، فضای استان چنان سنگین شده و شکل امنیتی به خود گرفته که راه رفت و آمد نخبگان و کنشگران سیاسی و ملی به منطقه، گفتوگو با مولوی عبدالحمید، سایر روحانیون و مسوولان استانی بسته شده است.
به گزارش جماران؛ روزنامه اعتماد نوشت: در نخستین ساعات روز گذشته، خبر انجام حمله تروریستی در زاهدان در راس اخبار کشور قرار گرفت. بر اساس اعلام رسانهها، صبح دیروز تعدادی افراد مسلح به کلانتری 16 واقع در جنوب مصلای اهل سنت زاهدان حمله کردند. گزارشهای خبرگزاریهای تسنیم و فارس حکایت از آن داشت که این افراد مجهز به کمربند انتحاری بودند که دو نفر اقدام به انفجار کردند، اما معاون استاندار سیستان و بلوچستان گفته عامل انتحاری در کار نبوده است و افراد تنها اقدام به پرتاب نارنجک به کلانتری کردهاند. در ادامه عنوان شد که با ورود نیروهای امنیتی، درگیری در کلانتری ۱۶ زاهدان پایان یافت و طبق گزارش پلیس تروریستها به هلاکت رسیدند. اغلب افراد و گروههای اثرگذار در منطقه از جمله مولوی عبدالحمید ضمن اعلام برائت از تروریستها خواستار اتخاذ تدابیر لازم برای عدم تکرار چنین حوادثی شدند. اما ناآرامیهای زاهدان از کجا نشات میگیرد؟ شکافی که باعث شده گروههای تروریستی از طریق آن اقدام به انجام عملیات تروریستی کنند، از کجا ناشی میشود. «اعتماد» در گفتوگو با احسان هوشمند تلاش کرده نوری به ابعاد پنهان موضوع بتاباند.
خبر تلخ حادثه تروریستی در زاهدان، کشور را در غم و اندوه و خشم فرو برد.این رخداد را چطور تحلیل میکنید؟
بر اساس اخبار تا این لحظه به دلیل حرکت تروریستی روز گذشته زاهدان، 2 نفر از نیروهای انتظامی در کلانتری 16 زاهدان مجاور مصلای زاهدان و 4 نفر از ضاربان کشته شدهاند. ضمن اعلام تاسف و محکوم کردن این حرکت تروریستی و تسلیت به خانوادههای شهدای این حادثه و آرزوی بهبود برای زخمیان امیدواریم که چنین حوادثی در کشور در آینده رخ ندهد. خوشبختانه اغلب گروههای اثرگذار دینی، مدنی، سیاسی و... کشور نسبت به این حادثه برائت جستند و در صفوفی متحد حادثه تروریستی را محکوم کردند. در عین حال، اما لازم است پس از فروکش کردن آتش این بحران، ریشهیابی چرایی بروز این نوع حوادث در تیررس رسانهها و محافل تخصصی قرار بگیرد.
به نظر شما ریشههای چنین بحرانهایی چگونه ظهور و بروز مییابند؟
یکی از مهمترین وظایف هر ساختار حکمرانی ایجاد رضایت عمومی و جلوگیری از رشد نارضایتی در هر شکل و شمایلی است. طی 9 ماه گذشته، شاهد رویدادهایی در استان سیستان و بلوچستان بوده و هستیم که باعث ایجاد برخی نارضایتیها شده است. واقع آن است که پس از ماجرای جمعه خونین زاهدان در مهر 1401 که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از هموطنان در زاهدان شد تا به امروز برای حل و فصل کامل این بحران، گامهای اساسی برداشته نشده است. پس از حادثه تلخ مهرماه 1401 در زاهدان برای نخستین بار حاکمیت پذیرفت که هیات تحقیق و تفحصی را به منطقه اعزام کند. متاسفانه بهرغم گذشت 9 ماه از آن رخداد، هنوز مجازاتی متناسب با آن اتفاقات خونین پیشبینی نشده است. شکافی که باعث افزایش نارضایتیها در این منطقه شده است.
اما هم نماینده ولی فقیه در استان و هم سایر مسوولان ارشد پذیرفته بودند که سوءمدیریتهایی از سوی مقامات محلی در این ماجرا رخ داده است. در واقع در مقطع ابتدایی بروز بحران، تلاش شد مطالبات مردم دنبال شده و روند شفافی در پیگیری پرونده ایجاد کنند.
حاکمیت در آغاز ماجرا، برخورد مناسبی با موضوع داشت. در گام نخست نمایندگان دولت سیزدهم و سپس آقای علیاکبری برای تحقیق و تفحص راهی منطقه شدند و راهبردهای مناسبی را پایهریزی کردند. اما در ادامه مسوولان استانی و منطقهای نتوانستند، این روند را با همان دست فرمان اولیه، ادامه بدهند و موضوع به خوبی مدیریت نشد. احکام اولیه مقاماتی که سوءمدیریت داشتند، متناسب با ابعاد حادثه نبود. به عبارت روشنتر، ابتکار عملهای جدی برای کاهش این شکافها برنامهریزی نشد. به دلیل همین شکافها بود که پس از نمازهای جمعه، زاهدان و برخی دیگر از شهرهای استان، شاهد بروز برخی انتقادات بودند. اما تعمیق این نارضایتیها روی دیگری هم دارد؛ صفوف خدمات و ارزاق عمومی از جمله نان (بنا به شایعاتی سهمیه آرد در این استان کاهش یافته، البته دولت تکذیب میکند) روح و روان مردم را آزرده خاطر ساخته است. صفهای طویل نان در شهرهای مختلف استان و قطعی گاه و بیگاه آب و گاز و... باعث افزایش گمانهزنیهای منفی در استان شده است. مثلا خبری منتشر شد که در سراوان دو شهروند (ایرانی و افغانی) در صف نان با هم درگیر شده و نهایتا یک نفر به دلیل همین درگیری کشته شد. مقامات دولتی در استان از یک طرف باید ارایه خدمات را تسریع میبخشیدند و از سوی دیگر برای ریشهیابی حادثه اقدام میکردند.
یعنی شما معتقدید دشمنان بیرونی و گروههای تروریستی از این نارضایتیهای داخلی سوءاستفاده میکنند؟
مساله این است که این وضعیت ملتهب، میتواند منجر به یارگیری، جذب نیرو، حاشیهسازی، رادیکالیسم و... به نفع دشمنان خارجی شود. در این شرایط صدا و سیما هم نتوانست در سطوح ملی و استانی، فضای گفتوگوی شفاف و انتقادی فراهم کند. بر اثر این خلأ، رسانههای خارجی ابتکار عمل را در دست گرفتند و مرجعیت رسانهای را به خارج منتقل و از آنجا خوراک فکری خود را تزریق کردند. اگر فضای گفتوگو در کشور شکل بگیرد، هموطنان ما از طریق گفتوگوی نخبگانی، کارشناسی و میدانی میتوانستند دریچههای تازهای به سمت درک مشترک و کاستن از رفتارهای رادیکال پیدا کنند. در این دوره 9 ماهه اما به جای ایجاد فضای تعامل بهطور دایم بر شمار بازداشتیها افزوده شده است. این تصمیمات بر ملتهب شدن فضا کمک کرده. در واقع به جای استفاده از روشهای نرم و رویکردهای گفتوگو محور از برخوردهای سخت برای کاهش مشکلات استفاده شده است. با توجه به حضور احزاب، جریانات و گروههای مسلح در خارج از مرزها، طبیعی است که دشمنان از فضای ملتهب به نفع منویات خود سوءاستفاده کرده و دست به ترور و ناامنی بزنند.
نقش گروههای مرجع و تاثیرگذار در شکلگیری این فضای تعامل و گفتوگو چیست؟
به نظر میرسد زمینههای گفتوگو بین روحانیت سنی و شیعی در استان سیستان و بلوچستان آسیب دیده است؛ این روند باید بهبود یابد. به طوری که در برخی موارد بعضی روحانیون خواستار برخوردهای تند با طرف مقابل میشدند. حتی پس از حادثه تروریستی دیروز، برخی رسانهها تلاش کردند تا موضوع را به تفاوتهای دینی و مذهبی مرتبط کنند که به نظرم درست نیست و زمینههایی را در اختیار گروههای رادیکال و تروریستی قرار میدهد. این در حالی است که پس از حادثه روز شنبه روحانیون دو طرف، این رفتارها را محکوم کرده و از هر نوع خشونتی تبری جستند. این روند باید در آینده هم ادامه داشته باشد تا شکافها پوشش داده شود. بنابراین میتوان ریشههای مشکلات را در ابعاد ملی و منطقهای تحلیل کرد. در ابعاد ملی هنوز فرهنگ گفتوگو و دستیابی به یک درک مشترک شکل نگرفته و در سطح منطقهای هم از یک طرف به نیازهای رفاهی و روتین مردم توجه نشده و از سوی دیگر برنامهریزی برای مجازات متخلفان صورت نگرفته است.
برای عبور از این چالشهای تشریح شده چه راهحلی را پیشنهاد میکنید؟
وقت آن رسیده است که دولت ابتکار عمل را به دست بگیرد و با شماری از نخبگان و روحانیت اهل بلوچستان راه تعامل را به صورت جدی و هدفمند باز کند. بیانیه روز شنبه مولوی عبدالحمید در برائت جستن از تروریستها و محکومیت این حادثه هم حایز اهمیت است. ایشان تاکید کردند که مطالبات باید از طریق راههای مسالمتآمیز پیگیری و طرح شوند. نکته مهم دیگر بحث تعامل نخبگان ملی است. در برخی موارد، فضای استان چنان سنگین شده و شکل امنیتی به خود گرفته که راه رفت و آمد نخبگان و کنشگران سیاسی و ملی به منطقه، گفتوگو با مولوی عبدالحمید، سایر روحانیون و مسوولان استانی بسته شده است. عملا گروههای میانجی که میتوانند دیدگاهها را به هم نزدیکتر کرده و احیانا راهحلهایی را از طریق تعاملها استخراج کنند قادر به میانداری و میدانداری و ایفای نقش خود نیستند. متاسفانه میدانداری به رسانههای تندروی داخلی و خارجی سپرده شده است تا بر عمق این شکافها افزوده شود. به نظر میرسد عقلانیتی که لازم است در چنین فضایی برای کاهش هزینهها، رنجها و آلام، دردها، شکافها و... توسط نخبگان سیاسی (اعم از نخبگان درون سیستم و بیرون سیستم) به کار گرفته شود، مشاهده نمیشود. تاکید میکنم ظرفیتهای مدنی و اجتماعی استان سیستان و بلوچستان بسیار بالاست و از طریق آن و به وسیله تعاملات منطقهای میتوان راهحلی برای عبور از مشکلات موجود یافت. اعزام چند گروه محقق، کارشناس و حقیقتیاب با اختیارات قابل توجه برای گفتوگو با گروههای اثرگذار و ارایه راهحلهایی مانند آزادی زندانیان، کاهش فشارها و مجازات برخی مسببان حوادث اخیر آرام آرام میتواند فضا را به سمت تعامل و بازگشت به شرایط عادی شکل بدهد در غیر این صورت، استمرار این وضعیت به گسترش بیاعتمادی و در ادامه افزایش فعالیت گروههای تندرو و تروریستی منجر میشود.
مشکلات توسعهای و منطقهای در شمال و جنوب استان تا چه اندازه در ایجاد این شرایط نقشآفرین بوده است؟
طی سالهای گذشته تلاش شده بین دو بخش استان شکاف اجتماعی و مذهبی تقویت شود. بخش شمالی استان محل سکونت هموطنان سیستانی و زابلی است و عموما اهل تشیع هستند و بخش جنوبی استان هم اکثرا محل سکونت هموطنان سنی مذهب ایرانی است. دشمنان تلاش زیادی کردهاند تا شکاف میان این دو بخش افزایش یابد. مثلا مساله کمبود آب بیشتر مربوط به بخش شمالی استان و شهر زابل است که به دلیل عدم تخصیص حقابهها توسط طالبان ایجاد شده است. سیستان یکی از مهمترین حوزههای تمدنی ایران زمین است. کمبود آب باعث افزایش نارضایتیها در منطقه شده است.
بهرغم همه وعدههای دولت سیزدهم، هنوز طالبان سهم آب این منطقه را تخصیص نداده است. در این میان اما عدهای بر آنند که از طریق روحانیت زابل (که اهل تشیع هستند) علیه روحانیت اهل سنت، موضعگیریهایی بشنوند که هرگز به نفع حل معادلات منطقه نخواهد بود و باعث عمیقتر شدن شکافها میشود. این تصمیمات کمکی به افزایش تعامل در منطقه نمیکند و میتوان با تدبیر بیشتری در این خصوص برنامهریزی کرد. لازم است گفتوگوهایی با مولوی عبدالحمید و سایر چهرههای اثرگذار منطقهای برنامهریزی شود تا راهکاری تعاملی پیدا شود. برخی سختگیریها در موضوعات اجتماعی و اقتصادی (مثلا سوختبری و...) این پالس را به افکار عمومی منطقه ارسال کرده که سیستم انعطاف لازم برای تعامل و گفتوگو ندارد و به دنبال آن است که با استفاده از روشهای سلبی معادلات را حل و فصل کند. این در حالی است که برخی گروههای تکفیری و تروریستی در بیرون مرزها (پاکستان) به دنبال پیدا کردن منافذی هستند تا از طریق آن بتوانند به امنیت کشور ضربه وارد کنند. عملیات تروریستی روز شنبه در مسیر چنین تلاشهایی برنامهریزی شده است.