محسن هاشمی در یادداشتی نوشت: مشخص است که حضور تحریمها به جای مردمسالاری دینی، تکصدایی را گسترش میدهد و کنترل جامعه به دست انحصارطلبان میافتد. تحریمها موازنه قدرت را به نفع جریان خاص برقرار میکند و کمکم منابع قدرت سیاسی را منحصر میکند و با آن منافع اقتصادی نیز تامین میشود. تحریمها باعث مهاجرت نیروهای لایق از کشور میشود و در نتیجه؛ هزینه را برای حضور انحصارطلبان غیر متخصص ولی مدعی تعهد فراهم میکند و تحریمها باعث میشود که جامعه فقیر به فکر سیر کردن شکم و پرداخت اجارهبهای مسکن باشد و آزادی و توسعه و مشارکت سیاسی و اقتصادی را فراموش کنند.
به گزارش جماران؛ محسن هاشمی در مطلبی با عنوان «وطن، توسعه و جهانی شدن» در روزنامه سازندگی نوشت: بعد از تحریمهای هستهای هفتگانه شورای امنیت سازمان ملل که از سال ۸۶ شروع شد و در ابتدای دهه ۹۰ کمکم اثرات خود را گذاشت و بهرغم درآمد ارزی بالای دولت نهم و دهم ناگهان قیمت ارز در طول ۲ سال از ۱۰۰۰ تومان تا ۴۰۰۰ هزار تومان جهش جدی یافت به صورتی که آنکه تحریمها را کاغذپاره خوانده بود به تکاپو برای رفع تحریمها واداشت. متاسفانه به همین دلیل دهه ۹۰ را با رشد اقتصادی میانگین صفر درصد و سرمایهگذاری خالص منفی گذراندیم و وارد قرن بعدی شدیم. نبود امید واقعی و روشن و در نتیجه کاهش مشارکت پایدار وطندوستان و افزایش نرخ تورم در کنار افزایش نرخ رشد انرژی و شاخصهای منفی اقتصادی را شاهد بودیم. متاسفانه فقر در جامعه گسترش یافت و به بالاتر از ۵۰ درصد رسید و طبقه متوسط نیز به حدود ۲۵ درصد رسید.
اگر چه مدعی حکومت دینی هستیم ولی متاسفانه به این نکته توجه نمیشود که ورود فقر یعنی خروج ایمان و هنوز هم عدهای که در کشور موثر هستند متاسفانه اثر تحریمها را بر گسترش فقر قبول ندارند و با القای تفکر انحرافی خود رقبای سیاسی خود را بانیان وضع موجود معرفی میکنند. ولی به نظر حالا که یک سالونیم بر اریکه تکصدایی و عملی خود در مدیریت کشور نشستهاند، گویا فهمیدهاند که انزوای کشور و اقتصاد بسته و تحریمها باعث تورم افسار گسیخته و در نتیجه فقر بر جامعه شده است.
ولی جالب اینکه باز هم با اصرار بر مسیر غلط بهنحوی دیگر سعی بر گریز از این معرکه دارند. چراکه گویا نعمت تحریمها را برای مجموعه خود بالاتر از حل مشکل تحریمها برای مردم میدانند و گویا بر مدیریت کشور و مردم فقیر افتخار و لذت میبرند.
مشخص است که حضور تحریمها به جای مردمسالاری دینی، تکصدایی را گسترش میدهد و کنترل جامعه به دست انحصارطلبان میافتد. تحریمها موازنه قدرت را به نفع جریان خاص برقرار میکند و کمکم منابع قدرت سیاسی را منحصر میکند و با آن منافع اقتصادی نیز تامین میشود. تحریمها باعث مهاجرت نیروهای لایق از کشور میشود و در نتیجه؛ هزینه را برای حضور انحصارطلبان غیر متخصص ولی مدعی تعهد فراهم میکند و تحریمها باعث میشود که جامعه فقیر به فکر سیر کردن شکم و پرداخت اجارهبهای مسکن باشد و آزادی و توسعه و مشارکت سیاسی و اقتصادی را فراموش کنند. خودبهخود از مقاومت آنها نیز در مقابل حرکات اقتدارگرایانه کاسته میشود و در نهایت، اقتصاد ایران در اختیار کاسبان تحریم قرار گرفته؛ چراکه با دور زدن تحریمها درآمدی غیرقابل نظارت پنهان، کسب میشود و توزیع رانت و حتی توزیع کالاهای اساسی و غیراساسی را در اختیار میگیرند و بخش خصوصی فقط از طریق کاسبان تحریم میتواند عمل کند لذا؛ جامعه فرهیخته و مدنی ایران و طبقه متوسط جامعه به سمت نابودی میرود.
در این شرایط است که وطندوستی کاذب که همانا حفظ انحصارطلبان با منش غیرقابل قبول است در مقابل رشد و توسعه و جهانی شدن شکل میگیرد. در نتیجه، کمکم کشور با این زنجیره در باتلاق فرو میرود و کشور و جامعه و مردم به نابودی کشیده میشود.
نمونههای اثرات تحریم توسط آمریکا و اروپا نسبت به کشورهای مختلف از جمله عراق، لیبی، افغانستان و هماکنون ایران قابل لمس است. به صورتی که در مصاحبه اخیر مقامات ارشد کشور این جمله ناآگاهانه تکرار میشود که ۴۴ سال است دنبال سقوط هستند و ما سقوط نکردهایم.
گویا که به جای توسعه دائماً باید مواظب باشیم که کشور و انقلاب سقوط نکند. باید بدانیم که براندازان اصلی آنهایی هستند که بر خلاف اراده مردم عمل میکنند. حال چگونه باید با استفاده از مقوله عشق به وطن از این گرداب نجات یافت. دریغ است که ایران ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود / چو ایران نباشد تن من مباد / وطن یعنی همه سازندگیها، رهایی از تمام بندگیها، وطن یعنی چه آباد و چه ویران، وطن یعنی همینجا، یعنی ایران. اما در جهان روشهای وطندوستی نسبت به دگرگون شده و وطندوستی همراه با هویت ملی در عصری جهانی شدن و اکثراً با نگاهی به رشد و توسعه کشورها مدنظر قرار گرفته است.
به صورتی که این روزها کلمه توسعه همراه با جهانی شدن معنی پیدا میکند لذا جهانی شدن بحث وطنپرستی و هویت ملی را تحتالشعاع خود قرار داده و توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در یک زنجیره قرار میگیرد. تئوریهای توسعه با جهانی شدن دچار تعریفهای جدیدی شدهاند که فرهیختگان جامعه باید به آن بپردازند و الگوی مناسب را برای ایران که سابقه طولانی در امر وطندوستی و توسعه دارد، پیدا و پیشنهاد کنند. آیا هنوز باید توسعه وطنمحور بر مبنای مرزهای تاریخی آن شکل گیرد و گفتمانی مخالف با جهانیسازی داشته باشد یا برعکس میانه آن مدنظر باشد.
باید بدانیم توسعه با در نظر گرفتن جهانی شدن بهمعنی غربی شدن و انتخاب سبک دیگری از زندگی نیست و اکثراً تمام علاقههای وطندوستی سنتی را میتواند در خود داشته باشد. هزینههای جهانی شدن باعث میشود که وطن با چالشهای جدیدی مواجه شود چراکه وطن، توسعه و جهانی شدن در وضعیت فعلی جهان لازم و ملزوم یکدیگرند. توسعه از کلمه Developpement در مقابل Envelopment آمده که بهمعنی در آمدن از محفظهای است که به امنیت و تامین غذا و رفاه جامعه بشری سرعت میبخشد ولی پوسته وطن همچنان میتواند باقی بماند.
بنابراین تشخیص روش درست برای توسعه در ایران در کنار حفظ تمامیت ارضی و فرهنگ و مذهب و استفاده از منافع جهانی شدن از اهمیت بهسزایی برخوردار است. متاسفانه سیاستهای جاری نگاهی جدی به آن ندارد و همچنان دچار تزلزل در امر توسعه و جهانی شدن و نگرانی امنیت کشور، بدینصورت میتواند وطن را هم دچار مشکل کند. جهانی شدن به زبان فرانسه Mondialisation و به زبان انگلیسی globalization به معنی آن است که در فرآیندی، مردم دنیا به صورتی آگاهانه و داوطلبانه در جامعه جهانی واحدی به هم برسند و این مساله صرفاً اقتصادی نیست و جنبههای فرهنگی، اجتماعی و کمکم سیاست زندگی بشر را در بر میگیرد.
هزاران سال است که پیامبران، رهبران و علما و فرهیختگان از اخلاق، حقوق انسانها، برابری و برادری و حتی عدالت جهانی بدون در نظر گرفتن مرزها صحبت کردهاند ولی قبیلهگرایی، وطنپرستی و اختلافات عقیدتی و فرهنگی چنین امری را میسر نکرده است. اگرچه ادیان الهی تعداد زیادی پیرو دارند که نیمی از جمعیت جهان را شامل میشود ولی همچنان اختلافات خانمانسوز وجود دارد. با تکنولوژی و فنآوری موجود میتوان روش دیگری برای اجرای منویات پیامبران را تجربه کرد که جهانیسازی میتواند شروعی برای آن باشد. مواردی که جهانی شدن همراه با وطندوستی را رونق میدهد، کاهش هزینهها و حرکت در زمان و مکان و فضا با توجه به پدیده حملونقل پر سرعت و اینترنت و افزایش وابستگی انسانها به هم در سطح جهان و رشد سازمانهای فراملی را باعث میشود.
لذا ایران هم باید راههای تحقق همزمان توسعه، جهانی شدن و وطندوستی را بیابد. هر چه مقاومت کنیم، بالاخره مجبور میشویم برای رفاه هموطنان به این پدیده جدید توسعه همراه با جهانی شدن بپیوندیم و باید با بصیرت، گامهای موثری را در آن مسیر برداریم و از عقبماندگی از این مهم پرهیز کنیم، بر هیچکس اهمیت ارزش و وطندوستی و توجه به کارکردهای وطن و پرهیز از آفات و مشکلات جهانی شدن پوشیده نیست ولی حب به وطن باید همراه با اعتدال و منطق برای تقویت همبستگی و اعتمادبهنفس و ایجاد اقتدار و حاکمیت ملی در یک کشور باشد و باعث عمرانی و آبادانی سرزمین در اثر مشارکت و اعتماد عمومی به سرمایهگذاریهای مالی و معنوی آحاد جامعه همراه با نگاه به پیشرفتهای جهانی و استفاده از آن شود.
تکتک افراد جامعه مانند قطرههای باران شبیه به هم هستند که با هم باعث جوشیدن چشمهها و روییدن گیاهان میشوند. قطره بارانم، قطره بارانم، من یکی هستم ولی یکی از هزارانم، میتوانم چشمههای خشک را از نو بجوشانم، میتوانم سرزمین خشک را از نو بروبایم، از گل بپوشانم، کوچکم اما دست دریا را همیشه پشت سر دارم. عاشق هر ذرهای از خاکم ایرانم.