«رهایم کن» یکی از ساختارمندترین سریالهای این چند وقت اخیر است. البته نه فقط در تصاویر خوش آب و رنگ و زیبا که در رسانههای فرهنگی این سرزمین یک اثر را به لقب خوشساخت مزین میکنند. نه. روایت این سریال نیز از منطق ساختاری فکر شدهای پیروی میکند و همان هم هست که سریال و داستانش را در ذهن و قلب مخاطب نشانده و ارتباطی بیواسطه با او را موجب شده است.
[پولاد امین] … و دیروز قسمت پانزدهم سریال «رهایم کن» نیز منتشر شد تا این سریال با وجود تمام فرازونشیبهایی که در حدود این سه ماه داشته و تمام ستایشها و تحسینها و البته انتقاداتی که در این مدت برانگیخته، در آستانه پایان اولین فصل از داستان جذاب خود قرار گرفته باشد. سریالی که در این سه ماهی که از پخش اولین قسمتش در 28 بهمنماه 1401 میگذرد، بیراه نیست اگر بخواهیم آن را جنجالیترین سریال شبکه نمایش خانگی در دو سه سال اخیر بنامیم که از جوانب بسیاری بحثانگیز و جنجالی بوده است.
اما اینکه چرا و چگونه دومین تلاش شهرام شاهحسینی در عرصه سریالسازی برای پلتفرمهای آنلاین به چنین جایگاهی دست یافته، به عوامل بسیاری بازمیگردد؛ از شخصیتهای محبوب و ملموس و داستان عاشقانه کلیشهای و در عین حال پرملاتش تا رویکردش در زمینه کمرنگکردن بسیاری از خطوط قرمز خودساخته محصولات نمایشی، از بازیهای حیرتانگیز بازیگران و البته رعایت انواع و اقسام ظرافتها در طراحی و ساخت سریال تا استفاده از بهترین و حرفهایترین عوامل در تمام جوانب سریال. به باور بسیاری از منتقدان، اما، برگ برنده «رهایم کن» روایت داستان دورانی سپریشده است که هنوز و همچنین برای بسیاری نوستالژیک است.
رهایم کن
درام عاشقانه تاریخی جدید شهرام شاهحسینی با بازی محسن تنابنده، هوتن شکیبا، هدی زینالعابدین، مهدی حسینینیا، بابک کریمی، مونا احمدی، مائده طهماسبی، شهرام قائدی، رابعه مدنی، آزاده صمدی، حسن معجونی، یوسف تیموری و سام نوری که داستان پر اوج و فرود خود را در بستری از تاریخ معاصر ایران روایت میکند. سریال، راوی داستان دو برادر از یک خانواده سرشناس به نامهای حاتم (محسن تنابنده) و هاتف (هوتن شکیبا)ست. حاتم که دلداده پرستار بچهاش مارال (هدی زینالعابدین) است، وقتی برادرش را که پایش در ماجرای قتل یک مبارز انقلابی گیر کرده، به خانه پدری بازمیگرداند، در واقع یک مثلث عشقی را کلید میزند که خودش، برادرش و مارال اضلاع آن هستند. موقعیت پیچیدهای که شخصیتها را تا مرزهای غریبی از عشق و نفرت رهنمون میشود.
راز موفقیت
همانطور که گفته شد، دومین سریال شبکه نمایش خانگی شهرام شاهحسینی بعد از «میخواهم زنده بمانم» به دلایل بسیاری موفق شده است. اتفاقی که به خصوص با توجه به اینکه نقطه آغاز آن در روزهایی بود که «پوست شیر» اوج جادوی جلب مخاطب را داشت تجربه میکرد، ارزش و اهمیت کار سازندگان این سریال خود را بهتر نشان میدهد.
اما اینکه چرا و چگونه این اتفاق افتاده؛ مسائل و رویکردهای مختلفی را به عنوان دلایل اصلی چنین موفقیتی میتوان عنوان کرد. مهمترینش داستان عاشقانه و بهخصوص روایت مبتنیبر رابطه مثلثی عاشقانه که از ابتدای تاریخ ادبیات یکی از الگوهای موفق داستانگویی و جلب نظر بیننده بوده است و اینجا هم بار سنگین همراهکردن مخاطبان با این سریال بر دوش این الگوی کهن بوده است.
«رهایم کن» البته به جز رابطه مثلثی عاشقانه چیزهای بسیار دیگری هم برای جلب نظر تماشاگرانش دارد. از شخصیتهای محبوب و ملموسی که تماشاگر در هر کدام از آنها چیزهایی برای دوستداشتن مییابد تا فضای نوستالژیک سریال که از همان قسمت آغازین یقه مخاطب را گرفته و او را با سریال همراه میکند. خط داستانی پرملات و البته به ظاهر کلیشهای، تصاویر و موقعیتهای خوشساخت و جذاب، عبور از بسیاری از خطوط قرمز خودساخته محصولات نمایشی، بازیهای حیرتانگیز بازیگران و البته رعایت انواع و اقسام ظرافتها در طراحی و ساخت سریال از دیگر عوامل استقبال و اقبال مخاطب به «رهایم کن» هستند.
عشق به توان دو
ردپای مثلث عاشقانه در روایت داستانهای موفق و محبوب را میتوان قرنها عقبتر جستوجو کرد. الگوی روایی کهن و دیرینهای که به نظر میرسد منبع بیپایانی از جاذبههای دراماتیک باشد. «رهایم کن» یکی از نمونههای سریالهای ایرانی است که بیشترین و بهترین استفادههای ممکن را از این منبع لایزال به عمل آوردهاند. امکان تمامنشدنی و نامحدودی که پیشتر در سریال «شهرزاد» نیز موفقیت آن را به خوبی دیده بودیم.
به نظر سعید قربانزاده، منتقد سینما، «یکی از دلایل اصلی موفقیت و محبوبیت «رهایم کن» استفاده این سریال از الگوی عشق مثلثی است که شهرام شاهحسینی پیشتر با سریال «میخواهم زنده بمانم» نیز آن را تجربه کرده بود و حالا در «رهایم کن نیز بهگونهای دیگر به آن پرداخته است.»
این منتقد میگوید که «در داستانهایی که عشقهای سهضلعی را روایت میکنند، تفاوت کاراکترهای قاعده مثلث عنصر تعیینکنندهای است که جذابیت روایت را رقم میزند. اینجا در «رهایم کن» این قضیه را در قالب تفاوتهای آشکار دو برادر میبینیم که نیروی اصلی درام را تامین کرده و روایت را پیش میرانند. برادر بودن دو رقیب عشقی در این بین دومین کهنالگوی روایی را نیز وارد روند روایت این سریال میکند. در واقع «رهایم کن» تلفیقی از دو کهنالگوست؛ یکی کهنالگوی عشقهای مثلثی و دیگری رقابت دو برادر که یک زن آن را دچار اخلال میکند و به همین نسبت هم جذابیت سریال برای مخاطبانی که به کهنالگوها عادت دارند، بیشتر شده است.»
نوستالژی گذشته
داستان «رهایم کن» در دهه 50 میگذرد که تماشاگران امروز یا آن روزگار را دیدهاند یا اینکه چیزهایی از بزرگترهاشان درباره آن دوران شنیدهاند و همین هم یکی دیگر از دلایل موفقیت و محبوبیت این سریال است. چگونگی این موضوع را مجید مولایی، تهیهکننده «رهایم کن»، که البته یکی از نویسندگان سریال هم بوده، به زبانی ساده و منطقی توضیح میدهد و میگوید که «یکی از دلایلی که مخاطبان از رهایم کن و فضای آن استقبال کردهاند این است که ما ایرانیها بیشتر از اینکه به آینده فکر کنیم، به فکر گذشته هستیم و علاقه داریم گذشته را مرور کنیم. در واقع ایرانیها اغلب حسی نوستالژیک به گذشته دارند و حتی میتوان گفت حسرت گذشته را میخورند و جالب اینکه در اغلب موارد برای این حسرتخواری دلیلی هم ندارند. با این حال، همین امر میتواند به کمک فیلمسازان بیاید تا آثاری جذابتر و محبوبتر عرضه کنند کما اینکه ما هم در دو سریال «میخواهم زنده بمانم» و «رهایم کن» از این دو ویژگی برای جذابتر شدن اثر استفاده کردهایم.»
مجید مولایی با تاکید دوباره بر اینکه «برای ایرانیها جدا شدن از زمان حال و رفتن به جهان گذشته دوستداشتنی و جذاب است»؛ راز محبوبیت «رهایم کن» برای بسیاری از تماشاگران را در این امر میداند که «این سریال روزهایی را به تصویر کشیده که به دلیل اینکه تکنولوژی -مثلا- حضور چندانی در زندگیها نداشت، زندگیها سادهتر و سرراستتر و آدمها هم سادهتر و صادقتر بودند و برای همین هم مردم امروز که جای خالی این صداقتها، یکرنگیها، برادریها و حتی این عشقهای پاک را در زندگیهای امروز خود احساس میکنند، تماشای چنین فضایی را جذاب مییابند و از اینجور کارها استقبال میکنند.»
بازیخانه
بسیاری از مردم و منتقدان بازیهای بازیگران «رهایم کن» را از نقاط قوت و قدرت این سریال و یکی از بهترین و موفقترین گروههای بازیگری سریالها در سالهای اخیر میدانند، به خصوص محسن تنابنده، هوتن شکیبا، هدی زینالعابدینی، مهدی حسینیوند و حسن معجونی که حتی در قیاس با نقاط اوج کارنامه خودشان هم نقاط اوجی دستنایافتنی را به تجربه نشستهاند.
نهال موسوی، منتقد فیلم و سریال، در این زمینه میگوید که بازیگران «رهایم کن» انصافا هر کدام نقش خود را به بهترین شکلی ارائه کردهاند و نکته مهم این است که در این سریال هیچکدام شبیه نقاط دیگر کارنامهشان حتی نقاط اوج آن هم نیستند، همین هم باعث شده تقریبا همه بازیگران، چه آنهایی که چند نقش اصلی را دارند و چه کسانی مانند مونا احمدی، بابک کریمی مهدی حسینینیا، آزاده صمدی، شهرام قائدی، سام نوری و بقیه در پایان در ذهن مخاطب بمانند. این یکی از دلایلی است که باعث شده «رهایم کن» را بتوان یک اتفاق مثبت در جهان سریالسازی داخلی عنوان کرد.
ساختار کلی
«رهایم کن» یکی از ساختارمندترین سریالهای این چند وقت اخیر است. البته نه فقط در تصاویر خوش آب و رنگ و زیبا که در رسانههای فرهنگی این سرزمین یک اثر را به لقب خوشساخت مزین میکنند. نه. روایت این سریال نیز از منطق ساختاری فکر شدهای پیروی میکند و همان هم هست که سریال و داستانش را در ذهن و قلب مخاطب نشانده و ارتباطی بیواسطه با او را موجب شده است.
رضا صائمی، منتقد قدیمی سینما، راز موفقیت «رهایم کن» را شیوه داستانگویی آن میداند و میگوید که «این درام عاشقانه تاریخی که در تداوم «میخواهم زنده بمانم» قرار میگیرد، مبتنی بر داستانکهایی به هم گرهخورده با درونمایههای عاشقانه حول خاندان نایب سرخیها در فضای دهه 50 است که این داستانها درباره هر یک از اعضای این خانواده تکتک با هم گره خورده و روایت کلی و کلان رهایم کن را شکل دهند که هم باعث ایجاد و تعمیق تعلیق شده و هم به واسطه پازلی که طراحی میکند، مخاطب را با لذت رمزگشایی آشنا میکند.»