آیتالله هاشمی، اهل سازندگی بود. کتاب نوشتههایش صفحه فراوان داشت. طبیعی بود که "نادرست" هم داشته باشد اما نگاه کارنامهای میگوید میان تردمیل او و تردمیلِ دیگران- که فقط میدوند اما سوادی از مقصد پدیدار نمیشود- فاصله را نه به متر که به کیلومترها باید سنجید. همیشه گفتهام که کتاب عملکرد هاشمی را باید به دقت خواند. مؤمنانه هم نقد کرد. منصفانه هم نمره داد. این روند میتواند از تکرار خطاهای آن دوران بکاهد و موفقیتهای آن را چند برابر کند
به گزارش جماران؛ غلامرضا بنی اسدی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
این روزها مثل خیلیهای دیگر به مرحوم هاشمی رفسنجانی فکر میکنم. به این که اگر بود چه میکرد و الان که نیست، جایش چقدر خالی است.
یکی از تصویرهایی که از آیتالله در ذهنم نقش بسته است، حکایت تردمیل است و شیخ. یاد خیلیهای دیگر هم حتما مانده است که هاشمی هم تردمیل داشت و در آستانه 80 سالگی هم روی آن میدوید، شاید زمان دولتش هم چنین میکرد اما دولت را روی زمین میدواند به این خاطر بود که زمین، قطعه به قطعه در هندسهای مشخص، به سازهای نو شکوفا میشد. تورم بود، گرانی هم گاه از پلههای نردبان به شتاب بالا میرفت اما این پایین خبرهای خوبی گوش به گوش میشد. سدها شکل میگرفتند، ویرانههای جنگ یکی بعد از دیگری، ساخته میشدند. غوغایی بود در سراسر کشور حتی در مناطقی که دورترین فاصله را با جغرافیای جنگ داشتند هم سازندگی مثل روح جاری بود در زندگی. یک حتی دیگر؛ نه فقط روی زمین که زیرِ زمین هم خبرهایی اتفاق میافتاد از جنس مترو. سرعت تردمیل هرچه بیشتر میشد، شتاب ساخت و سازها هم روز به روز فزونی مییافت. چون چشم میدید این تلاش و تکاپو را، میدید شکوه ساختن را، تورم را و گرانی را به جان هموار میکرد. درست مثل خانوادهای که برای ساختن منزل، از خیلی نیازهای غیر اولویتدار میگذردند تا زودتر خانه شان سرپا شود و زیر سقفی بنشینند که مال خود شان باشد. آرامش از این بیشتر؟ کسانی که تلخی اجاره نشینی و کوچ سال به سال را تجربه کردهاند میفهمند حلاوت این آرامش را. قصه کشورداری آقای هاشمی رفسنجانی هم همین بود. میخواست بعد از تحمل سختیهای سازندگی به آرامش ملی برسیم. برای این هم میکوشید. او از تردمیل هم که پایین میآمد، پا به پای کارگزارانش میدوید. مثل همان تصویری که در یادمانده است که از میان آبهای جاری در نهر، جست میزند
.
باری، آیتالله هاشمی، اهل سازندگی بود. کتاب نوشتههایش صفحه فراوان داشت. طبیعی بود که "نادرست" هم داشته باشد اما نگاه کارنامهای میگوید میان تردمیل او و تردمیلِ دیگران- که فقط میدوند اما سوادی از مقصد پدیدار نمیشود- فاصله را نه به متر که به کیلومترها باید سنجید. همیشه گفتهام که کتاب عملکرد هاشمی را باید به دقت خواند. مؤمنانه هم نقد کرد. منصفانه هم نمره داد. این روند میتواند از تکرار خطاهای آن دوران بکاهد و موفقیتهای آن را چند برابر کند. آنچه بدان نیاز داریم این است نه شیفتگی بیحد و حصر و نه دشمنیهای پایدار که با رحلت او هم پایان نمییابد...