ابتکار عمل باید دست نظام باشد؛ هم در حق اعتراض و هم اصلاح قوانین حقوقی که شعاع قهری نظام را کمتر گسترش دهد و هم در اصلاح بینش به بسیاری از پدیدهها (مثل درس خواندن در خارج کشور) و هم اصلاح تریبونهایی که نهتنها آوردهای برای کشور و نظام ندارند که تولید تنفر میکنند؛ بنابراین در ضلع سوم، قدرت مانور زیادی وجود دارد که میتوان در مراکز فکری و تصمیمسازی نظام به آن پرداخت و ابتکار عمل حاکمان دین در عین پایبندی به اصول آن را نظارهگر شد و اینگونه جذابیت فرامرزی و الهامبخش جمهوری اسلامی را نیز ارتقا داد و حربه دشمنان و جهانخواران علیه ما را کند خواهد کرد.
به گزارش جماران؛ عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه همشهری نوشت:
این روزها در درون نظام درباره اینکه بهترین و موثرترین کار حاکمیت الان چیست و چه باید کرد؟ زیاد سخن به میان میآید. برای پاسخ به این مهم، فهم از صحنه میتواند پیشنیاز و مقدمه هرگونه تصمیمسازی و تصمیمگیری باشد.
جمهوری اسلامی در یک مثلث مختلفالاضلاع واقع شده است که یک ضلع آن دشمنان قسمخوردهاند. این دشمنان 2دسته کلی هستند؛ آنها که میخواهند در همهجا و همهچیز هژمون باشند و 43سال است نهتنها در این نقطه ناکام بودهاند که جمهوری اسلامی ضمن عدم تسلیم فراتر از جغرافیای خود نیز منافع آنان را ناکام گذاشته است. دسته دوم کسانی هستند که با وقوع انقلاب اصیل و اسلامی، سرنگون، تحقیر و شکست خوردند و به دامن غرب یا صدام رفتند و آواره شدند و طبیعی است که درصدد انتقام هستند و هیچ مرز اخلاقی و انسانی را نیز بهرسمیت نمیشناسند.
ضلع دوم اصول بنیادین اسلامی و الهی هستند که منظومه حرکتی جمهوری اسلامی را قبلهنمایی میکنند. اینجا کار برای مسئولان جمهوری اسلامی بسیار سخت است. نمیتوان از آن اصول عدول کرد و بر عقل خودبنیاد تکیه کرد، اما داعیهدار اسلام و نظام دینی شد. بهتعبیر امام، اینجا اسلام دست ما را بسته است و نمیتوان به هر قیمتی رضایت دیگران را وصول کرد. نمیتوان آزادی با معیارهای غربی را بهرسمیت شناخت و تابلوی اسلام را بالای سر خود گرفت؛ بنابراین جمهوری اسلامی نمیتواند و حق ندارد بماند و از اصول اساسی عدول کند؛ خصوصا اینکه به جز اقتصاد، عمده مطالبات امروز فرادینی، فراملی و فراهویتی است.
ضلع سوم زخمهای جمهوری اسلامی است که به 2دسته کلی برمیگردند؛ یک دسته از زخمها مربوط به محاصره اقتصادی حداکثری توسط دشمنان ذکرشده در ضلع اول و دسته دوم مربوط به اشتباهها، ضعف مدیریتها، ناشایستگیها، بیتجربگیها و... است؛ بنابراین تمرکز بر ضلع سوم اکنون در اختیار مسئولان جمهوری اسلامی است. ابتدا باید قدرالسهم مشکلات را مشخص کرد؛ اینکه کدام مشکل مربوط به دشمنان قسمخورده است؟ کدام چالش به اصول بنیادین و اساسی اسلام برمیگردد و قدرالسهم مدیریتها و نابلدیها چقدر است؟ اگر قدرالسهمها مشخص شود، آنموقع میتوان برای اصلاح روشها اقدام کرد.
باید بسیج حوزه علمیه برای روزآمدی فقه و «تساهل فقهی» در غیرضروریات صورت گیرد و بسیاری از راهها را باز نمود و برخی از تناقضات را پاسخ گفت؛ بهطور مثال زن اکنون میتواند مدیرکل، معاون وزیر، سفیر، معاون رئیسجمهور و... شود، اما چطور به استانداری و وزارت که میرسد، جاده کور میشود؟ دهها مشکل روشی را میتوان پیدا کرد که قابل اصلاح است.
نمونه اصلاحی قبلی آن اصلاح قانون جرائم مواد مخدر بود که با یک تغییر کوچک هزاران نفر به سمت اعدام نرفتند و حکومت متوجه شد اعدام در موادمخدر بازدارنده نیست و کمکم اختلاف شد که اصلا معتاد مجرم است یا بیمار؟ و بسیاری از نگاهها اصلاح شد.
ابتکار عمل باید دست نظام باشد؛ هم در حق اعتراض و هم اصلاح قوانین حقوقی که شعاع قهری نظام را کمتر گسترش دهد و هم در اصلاح بینش به بسیاری از پدیدهها (مثل درس خواندن در خارج کشور) و هم اصلاح تریبونهایی که نهتنها آوردهای برای کشور و نظام ندارند که تولید تنفر میکنند؛ بنابراین در ضلع سوم، قدرت مانور زیادی وجود دارد که میتوان در مراکز فکری و تصمیمسازی نظام به آن پرداخت و ابتکار عمل حاکمان دین در عین پایبندی به اصول آن را نظارهگر شد و اینگونه جذابیت فرامرزی و الهامبخش جمهوری اسلامی را نیز ارتقا داد و حربه دشمنان و جهانخواران علیه ما را کند خواهد کرد.
امام در پذیرش قطعنامه598 یکی از آوردههای آن تصمیم را «کند شدن حربه جهانخواران» دانستند؛ بنابراین دشمن مشغول دشمنی است، ما برای کند کردن حربه او چه باید بکنیم؟ این سؤال اساسی است.