با این فرض که متولیان امر در شرایط بحرانی چاره‌ای جز محدود ساختن اینترنت و برخی شبکه‌های اجتماعی برای مدتی محدود سراغ نداشته باشند،‌ اما برای یک نظام سیاسی که خود را متکی به حمایت مردم و دارای اقتدار لازم می‌بیند، نشانه آشکار سستی و ناتوانی است که چاره کار را در غلبه بر بخشی از مشکلات خود هر چند به زیان خود و به زیان بخش قابل توجهی از جامعه، در محدود ساختن دایمی ارتباطات و دسترسی به شبکه‌های اجتماعی بجوید.

به گزارش جماران؛ روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی به قلم سیدضیاء مرتضوی نوشت:

1- در پاره‌ای منابع تاریخی از جمله کتاب «الجمل» شیخ مفید آمده است که در جریان جنگ جمل، عبدالله بن زبیر، از سران سپاه جمل که پسر اسماء، خواهر عایشه، ام‌المؤمنین بود، زمام شتر خاله خود را به دست گرفت. عایشه پرسید: چه کسی زمام شترم را گرفته؟ ابن‌زبیر گفت: خواهرزاده‌ات عبدالله هستم. عایشه وقتی فهمید خواهرزاده اوست، با توجه به اینکه زمامداران شتر او یکی پس از دیگری کشته می‌شدند و احتمال کشته شدن او را داد، گفت: وای بر داغ دل اسماء!

در این مرحله بود که فرمانده نام‌آور سپاه امیرالمؤمنین(ع)، جناب مالک اشتر نخعی،‌ رضوان‌الله علیه، برای مبارزه سراغ عبدالله بن زبیر رفت و او نیز زمام شتر را رها کرد و به سوی مالک آمد. آنان که هر دو نیز شجاع بودند، با هم گلاویز شده به زمین افتادند و هیچ یک سلطه کامل بر دیگری نیافت. جناب مالک اشتر گردن عبدالله را گرفته بود و تلاش می‌کرد کار او را یکسره کند و عبدالله که دید نمی‌تواند از چنگ مالک رهایی یابد، دایما جمله‌ای را تکرار می‌کرد که در تاریخ ماندگار و ضرب المثل شد. عبدالله در همان حال که افتاده بود، خطاب به یاران خود فریاد می‎زد:

«اُقْتُلونی و مالکاً و اُقْتُلوا مالکاً مَعی؛ مرا و مالک را بکشید؛ مالک را با من بکشید»!

اما آنچه جناب مالک را نجات داد این بود که کسی از سپاه جمل، او را به نام «مالک» نمی‌شناخت و همه به نام «اشتر» می‌شناختندش! از این رو خود جناب مالک گفته است: «آنچه مرا خوشحال ساخت این بود که عبدالله فریاد می‌زد: «مالک». اگر گفته بود «اشتر»، یارانش مرا می‌کشتند! به خدا سوگند از حماقتش شگفت‌زده شدم که خواهان کشتن من و خودش می‌شد؛ درحالی که اگر من کشته می‌شدم و او نیز با من کشته می‌شد و به فرض کسی هم از قبیله «نخع» جز من زاده نشده بود، سودی به حالش نداشت و چنین بود که او را رها ساختم و او گریخت، درحالی که زخمی عمیق در کنار چهره داشت».

2- بی‌آنکه بخواهیم مشابه‌سازی تاریخی کنیم اما واقعیت آن است که برخی سیاست‌ها و تصمیمات جاری، همان جمله عبدالله بن زبیر را تداعی می‌کند و نشان می‌دهد برخی افراد یا دستگاه‌ها حاضرند حتی به بهای آسیب به خود و زیان به «موافقان» و جریانات خودی یا نزدیک به خود، «مخالفان» را قلع و قمع کنند یا تا حد امکان محدود سازند. در این باره از بحث‌ها و نمونه‌های کلی‌تر که بگذریم، گواه روشن و دم‌دستی آن رفتاری است که متولیان امر، درباره اینترنت به صورت «عام» و برخی شبکه‌های فراگیر اجتماعی، مانند «اینستاگرام»، «واتس‌اپ» و «تلگرام» به صورت «خاص»، داشته و دارند. چنین مسئولانی به جای اصلاح رفتارها و تلاش برای اصلاح رفتار و جلب اعتماد عمومی به شبکه‌های داخلی، راه آسان را در محدود ساختن و بستن این شبکه‌ها هرچند به بهای محروم ماندن موافقان خود از این ابزارهای کارآمد می‌جویند.

3- آشکار است که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در کنار فوائد و خدمات بی‌شماری که دارند، ابزاری برای استفاده مخالفان یا دشمنان نیز خواهند بود، اما مگر در طول تاریخ و در جوامع مختلف و در جامعه اسلامی از دین و شریعت و از قرآن و حدیث تنها در راه درست استفاده شده است؟ آیا چاره کار در محدود ساختن جامعه از دسترسی به سرمایه‌های معنوی و تربیتی دینی است؟ مگر از طریق همین شبکه‌های مجازی و اجتماعی نیست که آن همه جریان‌های موافق و حتی خود بانیان و عاملان مسدودسازی، از آنها بهره مادی و فکری و معنوی می‌برند؟ چنان که به عنوان نمونه، در پایگاه رسمی رهبری در زبان‌های مختلف، پنج مورد از همین «شبکه‌های ممنوعه» شامل «واتس‌اپ»، «اینستاگرام»، «توییتر»، «فیس‌بوک» و «یوتیوب» مورد استفاده است که البته کاری درست و سنجیده است، اما برای هموطنان به‌رغم نیاز فراوان به آنها در قشرهای مختلف، ‌ممنوع و مشمول «صیانت» شده است!

4- با کدام منطق درحالی که بیکاری و تنگناهای اقتصادی و معیشتی یکی از معضلات اصلی کشور و خاستگاه بخش عمده‌ای از اعتراضات نیز همین واقعیت است، با چنین تصمیماتی، طبق برخی برآوردها به صدها هزار فرصت شغلی و افراد و خانواده‌هایی که از طریق همین شبکه‌ها گذران زندگی دارند یا راهی برای کمک خرجی آنان است، آسیب زده می‌شود؟

نگارنده به‌رغم ارتباطات محدود خود، چندین خانواده را از نزدیک سراغ دارد که با تصمیم نادرست بستن این شبکه‌ها که ابزار ارتباطی آنان به عنوان تولیدگران جزء با مشتریان بوده است، آسیب دیده‌اند و در پی بی‌کاری دچار دغدغه پرداختن بدهی‌های خود گشته‌اند و نیز خبر دارد که چه دعاهایی(!) به جان بانیان و عاملان می‌کنند! می‌دانیم کسانی که چنین تصمیماتی می‌گیرند، نوعا دغدغه‌ معیشت و گذران زندگی خود یا حتی نزدیکان خود را ندارند، اما دست‌کم به فکر آن دسته از حامیان و موافقان و نیز هموطنانی باشند که با این سیاست‌ها و تصمیمات «آنی» و «یکجانبه» آسیب دیده و می‌بینند.

5- با این فرض که متولیان امر در شرایط بحرانی چاره‌ای جز محدود ساختن اینترنت و برخی شبکه‌های اجتماعی برای مدتی محدود سراغ نداشته باشند،‌ اما برای یک نظام سیاسی که خود را متکی به حمایت مردم و دارای اقتدار لازم می‌بیند، نشانه آشکار سستی و ناتوانی است که چاره کار را در غلبه بر بخشی از مشکلات خود هر چند به زیان خود و به زیان بخش قابل توجهی از جامعه، در محدود ساختن دایمی ارتباطات و دسترسی به شبکه‌های اجتماعی بجوید. در شرایط بحرانی نیز اگر به‌راستی چنین نیازی باشد، راه درست همان است که در برخی کشورهای دیگر با پیش‌بینی در قانون، برای مدتی مشخص و محدود وضع فوق‌العاده اعلام می‌شود و برخی آزادی‌ها محدود می‌گردد. اما بستن دایمی یا بلاتکلیفی شبکه‌هایی که بخش عمده‌ای از مردم در بخش‌های مختلف فکری، فرهنگی، اجتماعی و به ویژه اقتصادی و کسب و کار ابزار کار خود قرار داده‌اند، نامعقول و مایه آسیب و زیان به همان کسانی است که نظام اسلامی خود را خدمتگزار آنان می‌شمارد.

6- اینکه برخی مسئولان در پاسخ به اعتراض به چنین سیاستی، به شبکه‌های داخلی «حواله» می‌دهند، حواله «بی‌محل» است. مشکل اصلی در این شبکه‌ها افزون بر ناکارآمدی نسبی، چنان که تجربه نشان داده، عدم اعتماد بخش عمده‌ای از جامعه به آنهاست و پیداست جلب اعتماد امری اعتباری و دستوری نیست که به گفته این مسئول یا آن مقام پدید آید. اعتماد و بی‌اعتمادی واقعیتی هستند که در یک فرایند زمانبر و بسته به نوع عملکردها پدید می‌آیند و مسئولیت اصلی آنها در گرو رفتار خود مسئولان است. وقتی به عنوان نمونه، خود وزیر سابق ارتباطات، از باب «اهل البیت ادری بما فی البیت»، به صراحت از ناایمن بودن تمام شبکه‌ها و ابزارهای ارتباطی داخلی سخن می‌گوید، دیگران چگونه باید اعتماد کنند؟ حتی با فرض کارآمدی و جلب اعتماد نیز مگر شدنی است که کسی بتواند ده‌ها و صدها هزار عضو و مشترک را به سکوها و به اصطلاح «پلتفرم»های داخلی ببرد؟

7- نکته پایانی اینکه، نگارنده در میان کسانی که متولی و مسئول چنین تصمیماتی هستند، هیچ کسی را سراغ ندارد که در فهم درست دین و شناخت شریعت و ملاکات شرع، در سطح و اندازه استاد شهید آیت‌الله مطهری، رحمة‌الله علیه، باشد؛ به ویژه با ستایش و تأییدی که امام‌خمینی، رضوان‌الله علیه، درباره همه آثار علمی و فکری آن استاد فرزانه کردند. اگر هم کسی خود را در این سطح یا بالاتر می‌پندارد، ‌اما شجاعتی مثال‌زدنی می‌خواهد که مانند آن حکیم فقیه این گونه که می‌آوریم ابراز نظر کند. در اینجا برای جلب توجه عموم و نیز این دسته مسئولان محترم به اهمیت تصمیماتی که به زندگی و معیشت آحاد جامعه پیوند مستقیم دارد، سخنی را از آن استاد شهید بازگو می‌کنیم و شرح سنجش آن با برخی سیاست‌ها و تصمیمات را به خوانندگان گرامی وامی‌گذاریم تا داوری کنند که آن فقیه زمان‌شناس به مسائل و واقعیات اجتماعی چگونه می‌نگریست و برخی از ما چگونه؟

آیت‎الله مطهری در بحث امر به معروف و نهی از منکر و آسیب‌شناسی آن، یکی از کاستی‌ها را فقدان تفکر اجتماعی می‌شمارد و می‌نویسد: «ما عادت به تفکر اجتماعی را که در آیه آخر آل‌عمران دارد، از دست داده‌ایم و فردی فکر می‌کنیم». آن گاه مثالی واقعی را همراه با نظر خود بیان می‌کند که ظاهراً مربوط به سال‌های پیش از پیروزی انقلاب است و نه پس از آن و همین نکته بر اهمیت سخن وی می‌افزاید. آن استاد بزرگ می‌نویسد:

«مثلاً در موضوع شراب- که بهتر است آن را سم مهلک بنامیم- چرا توفیق حاصل نمی‌کنیم؟ اما اینکه با این همه ضرر- که هیچ اجباری هم نیست- سایر ملت‌ها نمی‌توانند، به دلیل این است که قدرت مذهب پشت سرشان نیست و اما علت عدم توفیق ما این است که نقشه نداریم، هر وقتی یک عده‌ای از روی حسن نیت و عده‌ای روی سوء نیت برای هو کردن دولتی- خصوصاً اگر ظاهرالصلاح باشد و تظاهر به دین کند- جنجال می‌کنند که لایحه منع منکرات چه شد؟ فکر نمی‌کنند که عاقلانه فکر کنیم و عذر دولت را در کسری بودجه رفع کنیم و فکر یک عده مردمی که بیکار می‌شوند قبلاً بکنیم که بحرانی ایجاد نشود.»

 

سید ضیاء مرتضوی

 

آری، استاد شهید و فقیه متفکر ما از نگاه فقهی و از چشم‌انداز مدیریت منطقی جامعه اسلامی، این دغدغه مهم را دارد که حتی منع شراب‌سازی و شراب‌فروشی و شراب‌خوری، ‌به گونه‌ای واقع‌بینانه باشد که مزید بر مشکل کسری بودجه دولت نشود و به بیکاری شاغلان نینجامد و مایه بحران نگردد، و برخی از ما با چنین تصمیماتی که نمونه آن بازگو شد، به آن همه شغل‌های حلال و مورد نیاز جامعه خود و مؤمنان نیز آسیب می‌زنیم! این آیا جز همان گفته عبدالله بن زبیر را تداعی می‌کند که برای خلاصی از تیغ تیز جناب مالک اشتر فریاد می‌زد: «اُقْتُلونی و مالکاً»؟!

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.