ایران از آغاز چندصدایی و متکثر بوده است. تاریخ و جغرافیا و فرهنگ این سرزمین مینویی از روز آغاز پادشاهی کورش، شاه شاهان، بر این پایه گذاشته شد، ولی اینهمه تنوّع و تکثّر در پایان به وحدت و همدلی و همداستانی میرسید و روی از تندی و خشونت برمیتافت و راه سخنوری و دانایی را میپیمود. بیهوده نیست که بزرگان ادب و فرهنگ و هنر ایران از خراسان، فارس، آذربایجان، طبرستان، خوزستان، هرمزگان، کردستان و دیگر نقاط این سرزمینِ شعر و ادب و اندیشه برخاستهاند و جهانی را نه در گذشته که حتی در امروز مهد دانایی و لطافت روح و روان ایرانیان ساختهاند.
به گزارش جماران؛ احمد مسجد جامعی در یادداشتی با عنوان «جانم فدای ایران» در روزنامه اطلاعات نوشت:
شاید دربارۀ بلوچهای ایرانشهر، ساکنان زاهدان، چابهار یا چهاربهار، سراوان و خاش میباید زودتر از اینها میگفتیم و مینوشتیم و کسانی که در اوج جفا و نامهربانیها باز هم از شعار تاریخی خود دست برنداشتهاند! «جانم فدای ایران».
البته به مناسبت چهارصدمین سالگرد آزادسازی جزایر خلیج فارس از چنگال متصرفان و استعمارگران غربی در دورۀ پادشاهی عباس یکم صفوی یادداشتی نوشته بودم و در آن دربارۀ پهلوان و دریاسالار اسطورهای بلوچ «همل» سخن گفتم که چگونه با دست خالی و کمترین امکانات در برابر دشمن تا دندان مسلح به اسلحۀ آتشین، با کمک مردم در خشکی و ساحل و دریا ایستاد و با اشرافی که بر راههای دریایی خلیج فارس داشت آنها را گمراه میکرد و در تنگنا قرار میداد و این آب و خاک را از تجاوز آنها مصون میداشت. همل قهرمانی بزرگ و نخستین دریاسالار سترگی بود که از نام و نشان خلیج فارس دفاع میکرد. پایان کار او چندان روشن نیست. او در تعقیب متجاوزان به این مرز و بوم به دریا زد و از تاریخ به اسطوره پیوست. هموطنان بلوچ در شعر و ادب و موسیقی و ترانه و منظومه و ادبیات محلی بسیار به او و اسب او و خانۀ او و مادر و همسر او و حتی مرغ و خروس خانهاش پرداختهاند و در لالاییهای مادرانه نامش را زمزمه میکنند. همگان میدانند که همل برای دفاع از چه فرهنگ و سرزمینی راهی اسطورهها شد و این هم شبیه چیزی است که هموطنان آذربایجانی ما دربارۀ کوراوغلو پرداختهاند.
سیستان و بلوچستان، خاستگاه پهلوان ملی ایران نیز هست. بزرگ بزرگان، پهلوان پهلوانان، رستم دستان که شاهنامۀ فردوسی که از ستونهای استوار زبان و ادب فارسی است و عجم بدان زنده گشته، با این خطۀ ایران درهم تنیده است. همۀ ایرانیان در هر گوشه و کنار این سرزمین اهورایی که باشند، پهلوانی دارند که در وقت خطر به یاری پهلوان پهلوانان میشتافت و در پشت سر او انبوهی از سران و بزرگان و جنگاوران و جوانان و زنان و مردان ایرانشهر به حرکت در میآمدند و پرچم همیشه برافراشته رستم از هر سوی ایران نشانی داشت و همگی آنها یکدل و یک جان و همپیمان در برابر تورانیان و دیگر غاصبان و زیادهخواهان صفآرایی میکردند.
یعقوب لیث صفاری، از دیگر چهرههای درخشان این دیار است که پایگاه حکمرانی خود را در آنجا برپا کرد او نخستین ایرانی بود که آشکارا در برابر ستم خلافت عباسیان ایستاد و دربار او پناه شاعران پیشگام زبان فارسی است.
ایران از آغاز چندصدایی و متکثر بوده است. تاریخ و جغرافیا و فرهنگ این سرزمین مینویی از روز آغاز پادشاهی کورش، شاه شاهان، بر این پایه گذاشته شد، ولی اینهمه تنوّع و تکثّر در پایان به وحدت و همدلی و همداستانی میرسید و روی از تندی و خشونت برمیتافت و راه سخنوری و دانایی را میپیمود. بیهوده نیست که بزرگان ادب و فرهنگ و هنر ایران از خراسان، فارس، آذربایجان، طبرستان، خوزستان، هرمزگان، کردستان و دیگر نقاط این سرزمینِ شعر و ادب و اندیشه برخاستهاند و جهانی را نه در گذشته که حتی در امروز مهد دانایی و لطافت روح و روان ایرانیان ساختهاند. در سالهای پیشین روز شاعران، نویسندگان، ادیبان، محدثان، فیلسوفان، فقیهان و عالمان در تقویم ملی گنجانیده شده است ولی جای روز کورش، شاه شاهان و رستم پهلوان پهلوانان و بسیاری دیگر از چهرههای ملی و محلی همچون یعقوب لیث صفاری و همّل در آنجا خالی است که میتواند شور و شوق و نشاطی دوباره در همه سوی ایران برپا کند.
یاد و خاطره دیروز و امروز و فردای ایرانیان آباد باد.
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود