بزرگترین گناه شاه و کارگزارنش اعم از شریف‌امامی که آن گزارش غلط و دروغ درباره تظاهرات وشعارهای مردم در راهپیمایی عیدفطر و ۱۶شهریوررا در جلسه هیات‌دولت قرائت کرد، تا درخواست کسانی همچون اویسی ،ثابتی یا حتی هویدا ازشاه مبنی بر عدم مماشات با مردم و سرکوب تظاهرکنندگان (بنا به روایت ثابتی) آن بود که نفهمیدند یا نخواستند بفهمند که خواسته مردم چیست؟

به گزارش جماران؛ امیرطیرانی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:

 

واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون* الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون ( و چون به آنها گفته شود در زمین فساد نکنید می گویند ما اصلاحگریم . به هوش باشید که آنان فسادگراند لیکن نمی فهمند .(بقره ۱۱-۱۲)

هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه های شیراز و تهران که چندسالی هم ریاست دفتر فرح را برعهده داشت و در کابینه شریف‌امامی هم وزیر علوم و آموزش عالی بود در کتاب ” آخرین روزها ” درباره عکس العمل محمدرضا پهلوی به واقعه کشتار مردم در روز ۱۷شهریورمی نویسد: “به ویژه چیزی که باعث فروریختن وبه راستی موجب انهدام روانی اش شد آن بود که درک نمی کرد چه عاملی موجب شده گروهی از هموطنانش فریاد بزنند:”مرگ برشاه”

از ساعت ۸ بعدازظهر آن روز [۱۷شهریور] وفردایش به هرکس اورا می دید تکرار می کرد : “مگر من چه کار کرده ام …”

راستی شاه چه کار کرده بود که مستحق درخواست مرگ از سوی مردم باشد؟ مگر در آن روز سیاه و شوم برمردم تهران وسایر شهرها چه گذشته بود که مردم فریاد مرگ برشاه سرداده بودند ؟

حادثه ۱۷ شهریور برخلاف تبلیغات دولتی منحصر درتیراندازی به سوی مردم در صبح آن روز در میدان شهدا نبود . همچنین جنایت آن روز فقط به تیراندازی به سوی مردم در تهران محدود نشد ؛ ولی ابعاد کشتار مردم در میدان شهدا آن قدر بزرگ بود که ادامه کشتار در طول روز در تهران یا حتی جنایت عوامل رژیم شاه در مشهد و قم و دیگر شهرها را ازیادها برد .

سیر اعتراضات مردمی علیه رژیم پهلوی که جرقه نخستین آن در ۱۹دی ۱۳۵۶ در اعتراض به اهانت به آیت الله خمینی زده شد ، از اواسط تابستان ۱۳۵۷ رو به گسترش گذاشت .

از اوایل شهریور۵۷ وبه دنبال بالا گرفتن اعتراضات وگسترش تظاهرات به شهرهای مختلف ، محمدرضاپهلوی تصمیم به تغییر دولت گرفت و درنتیجه دولت آموزگار در۵ شهریور آن سال استعفا کردو جعفرشریف‌امامی به جای وی به نخست وزیری منصوب شد .

شریف امامی در نخستین گام پس از انتصاب به نخست وزیری به منظور ابراز حسن نیت خود ودر تلاش برای خاموش کردن

شعله های خشم مردم ،سال شاهنشاهی را به هجری قمری بازگرداند و در اعلامیه ای آزادی فعالیت احزاب، احترام به روحانیت و احکام اسلامی ، تعقیب متجاوزین به بیت المال و مجازات عاملان حوادث اخیر را وعده داد( اطلاعات ۵شهریور۱۳۵۷)

اما این تغییرات تاثیری بر شرایط برجای نگذاشت و کماکان تظاهرات و اعتراضات مردم ادامه یافت . هشت روز بعد از معرفی شریف‌امامی که تلاش داشت از خود چهره ای مذهبی و دارای ارتباط با مراجع مذهبی به نمایش بگذارد ،بزرگترین راهپیمایی تا آن تاریخ در تهران برگزار شد . آن راهپیمایی که بعد از برگزاری نماز عید فطر در تپه های قیطریه آغاز شد، تا میدان انقلاب و … ادامه یافت . سه روز بعد از آن در روز ۱۶شهریور همان تظاهرات در همان مسیر تکرار شد. مهمترین ویژگی تظاهرات روزهای عیدفطرو ۱۶شهریور تعداد زیاد مردم حاضر در تظاهرات ، مسالمت آمیزبودن آن و عدم برخورد میان مردم و نیروهای نظامی و انتظامی بود که در سراسر مسیر راهپیمایان حضور داشتند . راهپیمایان در آن روز در مقابل حسینیه ارشاد

شاخه های گل در لوله تفنگ سربازان گذاشتند وشعار ارتش برادرماست را سردادند و نام خیابان قدیم شمیران یا کوروش کبیر را به یاد معلم انقلاب خود به خیابان دکتر شریعتی تغییر دادند . تظاهرکنندگان در پایان راهپیمایی، برای فردا صبح ساعت ۸ در میدان شهدا ( ژاله سابق) قرارتجمع گذاشتند .

پرویز ثابتی مردشماره ۲ ساواک درباره تظاهرات روزهای عیدفطر و ۱۶شهریور می نویسد:” تظاهرات روز۱۶شهریورهم به همین ترتیب برگزارشد وبازهم مامورین انتظامی به دستور شاه تنها به نظاره کردن متظاهرین در خیابان ها اکتفا کردند وشرکت کنندگان در تظاهرات …درمیدان شهیاد با قرائت قطعنامه ای به اجتماع خود پایان [دادند] (ثابتی-۴۴۹ )نهاوندی هم در باره تظاهرات عید فطر می نویسد:” شعارهای تظاهرکنندگان نه ضدشاه بود و نه ضدسلطنت،فقط فریاد می زدند مرگ بر فساد و مفسدین باید به شدیدترین مجازات برسند (جز در صفوف آخر که شعارها تند و علیه سلسله پهلوی بود”(نهاوندی ۱۷۰)

به راستی نیزهمچنان بود . شعارهای تظاهرات آن دو روز در مقایسه با تظاهرات همگانی مانند تظاهرات روز سیزدهم آبان یا تاسوعا و عاشورا و به ویژه تظاهرات منطقه ای و موردی بسیار آرام بود . حاضران در تظاهرات آن دو روز به خوبی به یاد دارند که به جز موارد اندک در میان برخی از گروه های کوچک وافراد معدود، شعارهای مرگ برشاه به ندرت از سوی گروه اصلی تظاهرکنندگان سرداده می شد یا در صورت اقدام برخی از تظاهرکنندگان به دادن چنین شعارهایی به سرعت از سوی جمع فروکش می کرد .

اما به رغم مسالمت آمیز بودن آن دو تظاهرات، رژیم وشخص اول مملکت از حضورگسترده و بی سابقه مردم یاشاید هم از برقراری ارتباط صمیمانه میان مردم و نیروهای نظامی و انتظامی به وحشت افتادند.

آن وحشت فوق العاده موجب شد هیات‌دولت به دستورشاه در ساعت ۷ پنجشنبه۱۶شهریور برای بررسی اوضاع تشکیل جلسه دهد . در آن هنگام در حالی این جلسه برگزار شد که بسیاری از وزیران در تهران نبودند و برخی از آنها با تاخیر درجلسه حاضر شدند. به گزارش هوشنگ نهاوندی از صحبت های نخست وزیر در آن جلسه خواندنی و عبرت آموز است : ” … به آقای شریف‌امامی نطقی در …مورد تظاهراتی که صبح و بعدازظهر انجام شده وکوچک اما خشن بوده است ایراد کرد .نوع شعارها را پنهان نکرد و به سادگی افزود : “خاطر اعلیحضرت مکدر شده” سپس توضیح داد پیش بینی فردا نیز تظاهرات بزرگی بازهم در میدان ژاله برپاشود ودقیقا گفت هدف تظاهرکنندگان که شورش گران حرفه ای رهبری شان می کنند ساختمان مجلس است …می خواهند آنجا رابگیرند و اعلام دولت انقلابی و جمهوری کنند “(نهاوندی ۱۷۴)

حاصل جلسه آن شب هیات دولت تصمیم به اعلام حکومت نظامی در تهران و۱۱ شهر دیگر بود . این تصمیم در نتیجه گزارش غلط مقامات نظامی و امنیتی (ازجمله پرویز ثابتی و ساواک) وارزیابی نادرست َشاه ، دولت و شورای امنیت ملی از وضع کشور بود.

ازگزارش نهاوندی درباره سخنان شریف‌امامی در آن جلسه به خوبی میتوان پی برد که چرا رژیم شاه به آن سرعت فروپاشید ؟

بزرگترین گناه شاه و کارگزارنش اعم از شریف‌امامی که آن گزارش غلط و دروغ درباره تظاهرات وشعارهای مردم در راهپیمایی عیدفطر و ۱۶شهریوررا در جلسه هیات‌دولت قرائت کرد، تا درخواست کسانی همچون اویسی ،ثابتی یا حتی هویدا ازشاه مبنی بر عدم مماشات با مردم و سرکوب تظاهرکنندگان (بنا به روایت ثابتی) آن بود که نفهمیدند یا نخواستند بفهمند که خواسته مردم چیست ؟

شاه ،اعضای هیات دولت ونیروهای امنیتی که مدام از اتحاد ارتجاع سرخ وسیاه برای بدنام کردن اعتراضات عمومی یا تصمیم دولت های خارجی و نقش بنگاه سخن پراکنی بریتانیا(بی.بی.سی) برای ساقط کردن رژیم شاه سخن می گفتند تا به انتها نیز نفهمیدند که اعتراض مردم برای چیست . آنها هیچ گاه به دلایل نارضایتی مردم پی نبردند .

شاه در کتاب “پاسخ به تاریخ” مکررازآزادی زندانیان سیاسی یا برخورد و بازداشت کارگزاران وقره نوکران خود یاد می کندواز اینکه چرا این اقدامات مردم را راضی نکرد ابراز تعجب می کند . او تا پایان عمر نیز ندانست هنگامی که این اقدامات بافشارهای مردم وبه منظور آرام کردن مردمی که درروزهای پیشین دوستان و همراهان خود را غرقه در خون در خیابان ها دیده اند صورت می گیرد دیگر سودی نخواهد داشت .

شاه همچنان که نهاوندی و دیگران نوشته اند از بعد از ۱۷شهریور به شدت خود را باخت . او ابتدا تلاش کرد با تمسک به پارسونز وسولیوان سفیران بریتانیا و آمریکا در تهران مفری برای خود پیدا کند.درکنارآن سعی کرد با نزدیکی به چهره های ملی همچون صدیقی و سنجابی و بازرگان خود را نجات دهد. او حتی با درازکردن دست خود به سمت مردم وبیان این که :”صدای انقلاب شما را شنیدم” ، درصدد بود تا مردم را از ادامه راه خود بازدارد.شاه همه این گام ها را برداشت ،ولی تا به پایان عمرخود نیز ندانست که چرا مردم علیه وی و سلطنتش قیام کردند . او تمام وقایع و اتفاقات دوران سلطنت ۳۷ساله اش را فراموش کرده بود .همکاری با بیگانگان برای سرنگونی دکتر مصدق، وابسته کردن کشور به غرب، برقراری سانسور و خفقان و سرکوب آزادیخواهان، ،بازداشت و شکنجه بهترین فرزندان کشور،اعدام مبارزان وبه گلوله بستن مردم در ۳۰تیر و ۱۵خرداد و۲۹بهمن(تبریز) ۱۷شهریور ، فسادهای مالی بی شمار و روزافزون خود و اطرافیانش ، به آتش کشیدن درآمدهای سرشار مالی کشور بعد ازافزایش قیمت نفت چنان که خودش گفته بود (کیهان۵آبان ۱۳۵۵)و…

واین فراموشی بود که موجب می شد اواز دیگران بپرسد:” مگر من چه کارکرده ام که مردم می گویند: مرگ برشاه”

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.