حجت الاسلام و المسلمین کاظم قاضی‌زاده، استاد درس خارج حوزه علمیه قم گفت: عوامل زمینه ساز حادثه عاشورا متعدد است. شاید بتوان گفت که یکی از مهم ترین این عوامل دنیاطلبی حاکمان پس از پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و بنی امیه بوده است. خصوصاً از زمان عثمان که نحوه تقسیم بیت المال به صورت ویژه ای درآمد و پول های زیادی برای حفظ حاکمیت به نزدیکان و افرادی از بنی‌امیه و بنی مروان داده می‌شد و کم‌کم همین مسیر پس از عثمان توسط معاویه ادامه پیدا کرد و معاویه هم به ناحق فرزند ناخلف و ناشایست خود، یزید را به خلافت پس از خود برگزید و در شام ادعای خلافت امت اسلامی را داشت. طبعاً این «دنیا طلبی و دنیاخواهی» یکی از عوامل مهمی بود که به حادثه عاشورا منجر شد.

به گزارش جماران؛ به نقل از شفقنا، حجت الاسلام و المسلمین کاظم قاضی‌زاده، استاد درس خارج حوزه علمیه قم «دنیا طلبی و دنیاخواهی»، «ترس و طمع» و «دو رویی و فریب» را از عوامل زمینه ساز حادثه عاشورا می داند و درباره فلسفه و اهم اهداف نهضت امام حسین (ع) می گوید: «تا قبل از خروج حضرت از مکه، انگیزه اساسی «امتناع از بیعت» بود، اما پس از اینکه امام(ع) در مکه حضور یافتند و خصوصاً پس از دعوت کوفیان، شواهدی جهت به دست گرفتن حاکمیت و قدرت به عنوان یک وظیفه دینی دیده می‌شود.»

وی تصریح می کند: «پس از آنکه امام حسین(ع) از شرایط کوفه اطلاع پیدا کردند از حرکت اصلاحی و حرکت در جهت مبارزه با یزید و ابن زیاد منصرف نشدند و به سوی دور دست هایی مثل یمن نرفتند و این نشانگر آن است که «امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت یا لااقل رسوا کردن حاکمیت یزید با شهادت خودشان» مورد نظر بود. لذا نمی توان تمام قیام را به جهت امتناع از بیعت یا به جهت به دست گرفتن حاکمیت کوفه و پیروزی بر ابن زیاد و یزید دانست بلکه هدف امام حسین(ع) الهی بود.»

استاد قاضی زاده معتقد است: «امروز بسیاری از کسانی که اهداف غیر انسانی دارند، خود را در مسیر حق و انسانیت معرفی می کنند و مخالفان خود را باطل جلوه می دهند. متأسفانه در کشور ما نیز عادت بدی پدید آمده که گروه های مختلفی خود را «حسین زمان» و «علی زمان» معرفی می کنند و مخالفان خود را «طلحه، زبیر، یزید، معاویه و ابن زیاد» نشان می دهند، باید از این عدم شفافیت در تبیین راه ها و نیرنگ و فریب پرهیز کرد و باید همانطور که حسین بن علی(ع) آزادانه با آزادگی و شفافیت تمام اهداف و مسیر و غایت حرکت خود را معرفی کرد، ما هم در چنین مسیری گام برداریم.»

متن کامل گفت وگو با استاد قاضی‌زاده را می خوانید:

 * چه عواملی از منظر تاریخی، اجتماعی، سیاسی و دینی زمینه ساز حادثه عاشورا بود؟ مسایلی مانند دگرگونی ارزش ها و عدول از ارزش های جامعه نبوی، بازگشت به ارزش های جاهلی، غربت اهل بیت علیهم السلام، دنیا گرایی متنفذان و قدرتمندان و مدعیان دینداری، و تغییر خلافت پیامبر (ص) به حاکمیت موروثی تا چه میزان سبب وقوع حادثه عاشورا شد؟

دنیاطلبی حاکمان پس از پیامبر(ص) از عوامل زمینه ساز حادثه عاشورا بود

عوامل زمینه ساز حادثه عاشورا متعدد است. شاید بتوان گفت که یکی از مهم ترین این عوامل دنیاطلبی حاکمان پس از پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و بنی امیه بوده است. خصوصاً از زمان عثمان که نحوه تقسیم بیت المال به صورت ویژه ای درآمد و پول های زیادی برای حفظ حاکمیت به نزدیکان و افرادی از بنی‌امیه و بنی مروان داده می‌شد و کم‌کم همین مسیر پس از عثمان توسط معاویه ادامه پیدا کرد و معاویه هم به ناحق فرزند ناخلف و ناشایست خود، یزید را به خلافت پس از خود برگزید و در شام ادعای خلافت امت اسلامی را داشت. طبعاً این «دنیا طلبی و دنیاخواهی» یکی از عوامل مهمی بود که به حادثه عاشورا منجر شد چرا که امام حسین(ع) بیعت نامشروعی را که آنها طلب می کردند، نپذیرفت و از مدینه به سوی مکه و پس از آن به سوی کربلا حرکت کرد و این حادثه رقم خورد.

نکته دیگری که به عنوان زمینه های حادثه عاشورا می توان مطرح کرد، دوری جامعه اسلامی از ارزش های معنوی و اسلامی و احیای ارزش های جاهلی و قبایلی بود. همانطور که می دانید پیامبر اسلام(ص) پس از نبوت، ارزش های قبایلی که زمینه جنگ های دوران قبل از اسلام را سبب شده بود، همه را ملغی کردند و اخوت و برادری اسلامی را جایگزین آن کردند، اما متأسفانه پس از رحلت پیامبر(ص) ریشه برخی از حرکت ها و جنگ های بعدی، ریشه های قبایلی بود و این زنده شدن ارزش های قبایلی در جنگ های مختلفی که در زمان حضرت علی(ع) اتفاق افتاد، مشهود بود و تا حادثه کربلا نیز می توان ردپای این نوع گرایش ها را به خوبی دید.

عده ای به دلیل «ترس و طمع» اردوگاه یزید را بر اردوگاه امام حسین(ع) ترجیح دادند

زمینه دیگر برای حادثه عاشورا اثرگذاری «حرام خواری» برخی از حامیان حاکمیت های قبلی در حمایت از معاویه و همراهی با یزید بود. طبعاً تفاوت عمده امیرمومنان علی(ع) و عثمان در این بود که عثمان افرادی را با پول و با دادن رانت های خاص به دور خود جمع کرده بود و هم در خلافت امیرمومنان علی(ع) از آن رانت های اقتصادی و سیاسی خبری نبود. کسانی که عادت کرده بودند از امکانات ویژه ای در دولت و حاکمیت اسلامی بهره مند شوند و اموال بسیار و مناصب خاص و ارتباطات خاص داشته باشند در زمان امیرمومنان علی(ع) از آن مناصب و امکانات محروم شدند.

آنان طبعاً به دنبال کسی می گشتند که روش قبل از امیرمومنان علی(ع) را ادامه دهد و این فرد کسی جزء معاویه و در ادامه او یزید نبود و به همین دلیل با تطمیع ها و تهدیدهای مختصری همه کسانی که با ندای فطرت شان ندای حسینی را می پذیرفتند، از اردوگاه حسینی جدا شدند و به ابن زیاد و یاران یزید پیوستند لذاست که برخی از افراد می گفتند که مردم کوفه کسانی هستند که «قلوبهم معک و سیوفهم علیک» یعنی دلهایشان با شما، ولی شمشیرهایشان علیه شماست و به خاطر «ترس و طمع» اردوگاه ابن زیاد را بر اردوگاه امام حسین(ع) ترجیح دادند.

دو رویی، فریب و جباریت حاکمان واقعیات را واژگون کرد

زمینه دیگری که می توان برای قیام امام حسین(ع) برای زمینه سازی حادثه عاشورا مطرح کرد، مسأله «دو رویی، فریب و جباریت» ابن زیاد در کوفه بود. می دانید که لشکر ابن زیاد هم از شعارهای اسلامی استفاده می کردند و با دو رویی و نفاق خود را جانشینان به حق پیامبر اسلام(ص) جا می زدند و برای مردم ساده لوح، خود را به عنوان حکومت مشروع و قانونی جلوه می دادند لذاست که در کارزار کربلا نیز با شعار «یا خَیْلَ اللّهِ ارْکَبی وَ بِالْجَنَّهِ اَبْشِری» شروع کردند یعنی «ای لشکر خدا سوار شوید و بهشت بر شما بشارت باد» و حتی امام آزادگان را در حادثه عاشورا به خروج نسبت به خلافت و حاکمیت به حق متهم می کردند.

فلسفه و اهم اهداف نهضت امام حسین (ع) چه بود؟ آیا اهداف امام حسین (ع) از جمله انجام تکلیف الهی، اصلاح امت، امر به معروف، احیای دین و سنت پیامبر (ص)، حمایت از حق و مبارزه با انحراف، فساد، جهل و ستم از اولویت بندی خاصی تبعیت می کرد؟

درباره هدف قیام امام حسین(ع) باید به طور کلی گفت که هدف حضرت امام حسین(ع) هدفی الهی، انسانی بود و در یک پروسه طبیعی قابل تصویر است. روشن است که تا قبل از خروج از مکه و در آغاز خروج حسین بن علی(ع) از مدینه، انگیزه اساسی «امتناع از بیعت» بود، اما پس از اینکه در مکه حضور یافتند و خصوصاً پس از دعوت کوفیان شواهدی جهت به دست گرفتن حاکمیت و قدرت به عنوان یک وظیفه دینی دیده می‌شود و اینکه امام حسین(ع) نماینده ای به کوفه فرستادند که وضعیت کوفه را به حضرت گزارش بدهد و نسبت به ادعای بیعت با امام حسین(ع) از سوی بزرگان کوفه راستی آزمایی صورت بگیرد، این نشانگر آن است که به طور طبیعی حضرت به سوی کوفه برای به دست گرفتن قدرت آمدند و روشن است که اگر ابن زیاد با فریب و دغل کاری کوفه را فتح نکرده بود، طبعاً کوفه به دست حضرت امام حسین(ع) می افتاد و زمینه های بعدی به گونه دیگری رقم می خورد، اما پس از آنکه امام حسین(ع) از شرایط کوفه اطلاع پیدا کردند از حرکت اصلاحی و حرکت در جهت مبارزه با یزید و ابن زیاد منصرف نشدند و به سوی دور دست هایی مثل یمن نرفتند و این نشانگر آن است که «امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت یا لااقل رسوا کردن حاکمیت یزید با شهادت خودشان» مورد نظر بود. و به طور کلی وقتی که به مجموعه هایی از سخن ابا عبدالله الحسین(ع) نگاه کنیم، می بینیم که نمی توان تمام قیام را به جهت امتناع از بیعت یا به جهت به دست گرفتن حاکمیت کوفه و پیروزی بر ابن زیاد و یزید دانست بلکه هدف الهی بود و حضرت امام حسین (ع) تلاش جدی را داشتند که می‌تواند در کلمات حضرت پیگیری شود و به قول معروف دیده شود که حضرت چه اهدافی را در این زمینه داشتند.

من در اینجا به برخی از کلماتی که حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در این مسیر داشتند، اشاره می‌کنم مثلاً در وصیتی که حضرت امام حسین (ع) به برادرشان محمد بن حَنفیه داشتند، این طور آورده اند: «من از سر خوشگذرانی و طغیان و به قصد ظلم و فساد قیام نکردم بلکه تنها به قصد اصلاح امت جدم رسول خدا خارج می شوم. می خواهم مردم را به خیر بخوانم و از زشتی و منکر بازدارم، می خواهم به روش جدم پیامبر(ص) و پدرم علی(ع) زندگی کنم. پس هر کسی حقانیت مرا بپذیرد، خدا را پذیرفته است و هرکس مرا رد کند من صبر می کنم تا خدا بین من و این قوم به حق قضاوت کند که او بهترین حاکم و داور است.» این تعبیر نشانگر این است که مسئله اصلاح امت یکی از مهم ترین اهداف مورد نظر حضرت بوده است. یا در نامه ای که به پنج نفر از اشراف بصره نوشتند، فرمودند که «من شما را به سوی خدا و به سوی نبی خدا به تحقیق دعوت می کنم که سنت پیامبر(ص) مُرده است، اگر شما اجابت کنید دعوت مرا و اطاعت کنید امر مرا، من شما را به سوی راه راست هدایت خواهم کرد» که باز تاکید بر اینکه جامعه از سنت پیامبر(ص) دور شده است و قصد حضرت چیزی جز رسیدن به آن سنت نیست.

در تعبیر دیگری فرمودند که «این قوم طاعت شیطان را برگزیده اند و از طاعت پروردگار روی برگرداند و فساد را برملا کردند و حدود الهی را تعطیل کردند و حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال شمردند و من به این جهت است که قیام می کنم.» در مجموع وقتی انسان بیانات مختلف حضرت حسین(ع) را می‌بیند به این مسئله واقف می شود که هدف حضرت یک امر خاص مثل تشکیل حکومت یا امتناع از بیعت نبوده بلکه در یک سیر طبیعی و در یک مجموعه ای هم امتناع از بیعت و هم به دست گیری قدرت در صورت موافقت و همراهی کوفیان و بالاتر از همه این ها اصلاح امت و نشان دادن تابلویی از واقعیت اسلام در برابر شرایط و مشکلاتی که یزدیان پدید آورده بودند، مورد توجه حضرت بوده است.

دیدگاه های متفاوتی درباره اهداف قیام امام حسین(ع) تبیین شده است، آیا تشکیل حکومت از اهداف اولیه ی امام حسین (ع) بود؟

حکومت تنها غایت حرکت حسینی نبوده است

به دست گیری حکومت از اهداف اولیه نبود و برای همین تا هنگامی که نامه های پرشمار کوفیان به حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) نرسیده بود حرفی از رفتن به کوفه و همراهی با کوفیان در مخالفت یزید وجود نداشت، اما از هنگامی که در دوران حضور امام حسین (ع) در مکه و نامه های کوفیان آمد و در هر صورت ابراز وفاداری و بیعت کردند و به یک معنا حجت را بر امام حسین(ع) تمام کردند، حضرت چاره ای و راهی جز این نداشت که خواسته آن ها را اجابت کند و در جهت احقاق حاکمیت مشروع به کمک آنها پشت گرم شود و بیاید این هدف را که هدف به دست گیری قدرت و به یک معنا نابود کردن حکومت نا مشروع یزید است را نیز در ضمن قیام خود داشته باشد اما همانطور که عرض کردم این هدف تنها هدف و هدف نهایی نبود لذاست که با اینکه حضرت اباعبدالله الحسین از فتح کوفه به دست ابن زیاد و بازگشتن بسیاری از سران کوفه به سوی او یا احیانا سکوت و عدم همکاری با هیچ یک از دو طرف اطلاع پیدا کرد، مسیر خود را تغییر نداد و خطبه های آتشین و روشنگری که در مسیر و در کربلا ایراد کردند همه نشانگر این است که «حکومت تنها غایت حرکت حسینی» نبوده است.

با توجه به مجموعه آنچه در جریان نهضت امام حسین (ع) روی داد، مهمترین آموزه ها و همچنین عبرت های عاشورا چه بود و در عصر حاضر از آن چگونه می توان بهره گرفت؟  

از حادثه عاشورا برای امروز جامعه اسلامی و جامعه بشری می توان درس های زیادی را گرفت و اصولاً حیات و زندگانی عاشورا در هر سال وقتی کامل می شود که بتوان از این درس ها در زندگی عینی و خارجی خودمان بهره مند شویم. عاشورا دو تابلوی متضاد را به ما نشان می دهد، از یک طرف تابلویی زیبا، نیکو و قابل پیروی و از سوی دیگر تابلویی نازیبا و زشت و همراه با پلیدی و بیزاری جستن از آن.

در اردوگاه حسینی عناوینی چون آزادگی، ادب، عزتمندی، وفا، مهربانی، کرامت، محبت و عشق به خدا نمایانگر است و در طرف مقابل جلوه هایی از خشونت، پستی، فریب و نیرنگ و دروغ، قساوت، رذالت و ذلت و نامهربانی دیده می شود. هر کدام از این عناوین می تواند سرفصل مباحث متعدد باشد و مصادیق متعددی را در حادثه عاشورا می توان برای آن برشمرد، اما به طور خلاصه می توان به «حقانیت و شفافیت» در اردوگاه حسینی و «نفاق و دو رویی و فریب» در اردوگاه یزدی به عنوان دو جلوه از جلوه هایی که یکی پیروی کردنی، تبعیت کردنی و دیگری شایسته نفی و نهی است، اشاره کرد.

از مهم ترین ویژگی های نهضت عاشورا، آمیختگی معنویت، اخلاق و عدالت خواهی با  سیاست ورزی در سیره ی امام حسین (ع) است. مصادیق این موارد در نهضت و سیره امام حسین (ع) را بیان فرمایید و همچنین آموزه های این سیره برای حکام و سیاستمداران امروز چیست؟

امام حسین(ع) هیچ گاه به فریب یاران خودش نپرداخت و با شفافیت آنها را از مسیر و حوادث مسیر مطلع می ساخت و در سخنرانی های مختلفی که در راه یا در سرزمین کربلا انجام داد و حتی در دو یا سه سخنرانی که در روز عاشورا و برای دشمن انجام داد، چیزی جزء خیرخواهی، حق طلبی و شفافیت راه و مسیر خودش را مطرح نکرد. اما در برابر ابن زیاد و عمر سعد و دیگر فرماندهان و بالاتر از همه، شخص یزید به دنبال فریب و نیرنگ و دو رویی بودند. و آنچه را که ناحق بود، حق جلوه می دادند و خودشان را به عنوان نمایندگان خداوند متعال و مسیرشان را مسیر صحیح اعلام می کردند.

کافی است به مذاکره ای که درباره ابن زیاد بین زینب کبری(س) و ابن زیاد رخ داده، توجه شود که ببینیم چگونه ابن زیاد خود را حق جلوه می دهد، کشتن حسین بن علی(ع) را اراده الهی می داند و آن را پیروزی جبهه حق بر باطل اعلام می کند. ما در دوران معاصر به این مشکل مبتلا هستیم و بسیاری از کسانی که اهداف غیر انسانی و غیر مطلوب دارند، خود را در مسیر حق و انسانیت معرفی می کنند و مخالفان خود را باطل جلوه می دهند. متأسفانه در کشور ما نیز عادت بدی پدید آمده که گروه های مختلفی خود را «حسین زمان» و «علی زمان» معرفی می کنند و مخالفان خود را «طلحه، زبیر، یزید، معاویه و ابن زیاد» و اینطور افراد نشان می دهند، این عدم شفافیت در تبیین راه ها و نیرنگ و فریب متأسفانه چیزی است که باید از آن پرهیز کرد و همانطوری که حسین بن علی(ع) آزادانه با آزادگی و شفافیت تمام اهداف و مسیر و غایت حرکت خود را معرفی کرد، باید ما هم در چنین مسیری گام برداریم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.