امام نقش حداکثری را برای کرامت مردم قائل است و اداره کشور را متکی به اراده آنان میداند اما تسلیم بودن به خواستههای ملت را به حدود شرع و قانون ارجاع میدهد، یعنی حیطه مطالبات را چارچوب اسلام میداند و استدلال وی نیز این است که مردم مسلمان هستند و طبیعتا مردم مسلمان اگر بر مسلمانی خود پایبند هستند، مطالبه اموراتی را نمیکنند که در تقابل و تعارض با اسلام باشد، بنابراین امام نهتنها به دمکراسی غربی پایبند نبود که آن را فاسد میدانست و خود را مقابل آن تعریف میکرد لذا لازم است از تحریف امام و تحریف تاریخ انقلاب اسلامی جلوگیری شود. امام به مردمسالاری درون دینی معتقد بود و اهل التقاط و چسب و وصله کردن اندیشه الهی با اندیشههای ماتریالیستی نبود.
به گزارش جماران؛ عبدالله گنجی در سرمقاله امروز روزنامه همشهری با عنوان «گفتمان امام نوفل لوشاتو» نوشت: «سالگرد حضرت امام بهانهای است تا بُعدی از اندیشه ایشان از یکسو و تفسیرها از سیره و اندیشه وی از سوی دیگر یادآوری و یا مورد بازبینی و بازخوانی قرار گیرد. در سالهای پس از رحلت امام، علاوه بر اندیشهها و ابزارهای وارداتی، از اندیشه امام نیز برای مبارزه با جمهوری اسلامی بهره برده میشود و بعضا کاریکاتوری از صدر انقلاب را به امروز منتقل میکنند.
چون امام در بین ملت ایران دارای سرمایه اجتماعی است جسارت حذف و بایکوت ایشان را ندارند اما با تحریف تلاش نمودند امامی را تعریف کنند که به آنچه خود معتقدند معنا دهند. مدعیان امامِ نوفللوشاتو دو دستهاند برخی امام را متهم به دوگانگی در تهران – بعد از پیروزی – نسبت به نوفللوشاتو میکنند و برخی بعد از امام را همسو با امام نمیدانند. اما وجه مشترک هر دو این است که گفتمان امام در نوفللوشاتو برقراری نظامی مبتنی بر دمکراسی سکولار در ایران بوده که اکنون نقض عهد! شده است.
برای پاسخ هم میتوان دلایل عقلی آورد و هم بهخود امام مراجعه کرد. دلیل عقلی این است که اگر امام معتقد به دمکراسی رایج در غرب بود چرا باید ایشان به میدان بیاید؟ همین کار را امثال مرحوم بازرگان و دیگران انجام میدادند. یک مرجع دینی- شیعی که اسلام را دارای جامعیت و جهانشمول میداند برای دمکراسی غربی قیام کرد؟ امام سال1321 «قیام لله» طرح کردند. ایشان حدود 4ماه در نوفللوشاتو بودند چرا به 13سالی که عراق بودند و سالهای 1347 و 1348 که حکومت اسلامی درس میداد اشارهای نمیشود؟ اگر قرار است امام به تطور اندیشه سیاسی متهم شود باید بگوییم از «حکومت اسلامی نجف» به «جمهوری اسلامی قم» عدول کرد نه اینکه اسلامخواهی وی را تخطئه و طرفدار جمهوری چندم فرانسه بدانیم. حال ببینیم امام در نوفللوشاتو چه گفتهاند و منظور او از دمکراسی در آن شرایط زمانی و مکانی چیست؟
امام به زیبایی تلفیق اسلام و نقش و اراده مردم را در یک عبارت کوتاه در آبان57 و در نوفللوشاتو بیان میکنند: «ما میخواهیم یک حکومت الهی باشد، موافق میل مردم، رأی مردم و موافق حکم خدا آن چیزی که موافق با اراده خداست، موافق میل مردم هم است. مردم مسلمانند، الهی هستند.»(صحیفه امام، جلد 5، ص 144) امام چون مردم را مسلمان میداند آنان را موافق با اراده خدا دانسته و استقبالکننده از حکم خدا معرفی میکند. بنابراین معلوم نیست مدعای مخالفان نظام دینی از مفهومسازی جعلی «گفتمان نوفللوشاتو» چیست؟ دقت در همه عبارتها و گزارههای امام که واژه دمکراسی را در آن بهکار میبرد، نشان میدهد که امام از سر اضطرار و برای تقریب به ذهن چنین میگفتهاند. عباراتی نظیر «دمکراسی مدنظر ما»، «دمکراسی اسلامی» و «دمکراسی ما مثل شما نیست» نشان میدهد منظور امام چیزی متفاوت از نظامهای غربی است و معتقد است دمکراسی ما بهتر از دمکراسی شماست و طبیعی است که این بهتری را به اسلام ارجاع میدهد؛ «ما میخواهیم اسلام را - لااقل حکومتش را - به یک نحوی که شباهت داشته باشد با اسلام اجرا بکنیم تا شما معنی دمکراسی را آنطوری که هست، بفهمید و بشر بداند که دمکراسی که در اسلام هست، با این دمکراسی معروف اصطلاحی که دولتها و رؤسای جمهوری و سلاطین ادعا میکنند، بسیار فرق دارد.» (صحیفه امام، جلد 4، ص 418) این عبارت امام یک ماه بعد از استقرار ایشان در نوفللوشاتو بیان میشود و مشخص میکند امام میداند که دنبال چیست. اما هویت حقوقی یا ماهیت حقوقی نظام مدنظر روشن نشده است یا مفاهیمی که باید اندیشه انقلاب اسلامی با آن منتقل شود، معرفه نیست. امام وقتی در نوفللوشاتو به نقد رژیم پهلوی میپردازد، دمکراسی را مقابل استبداد و دیکتاتوری بهکار میبرد و قیام را علیه دیکتاتور میداند، زیرا مصطلح بوده که جایگزین دیکتاتوری، دمکراسی است و تلاش میکردهاند از ادبیاتی استفاده کنند که رسانههای غربی بفهمند و بازتابدهنده «اصول دمکراسی در تضاد با رژیم شاه قرار دارد.» (صحیفه امام، جلد۲، ص50)، «دست از مبارزه برنمیداریم تا حکومت دمکراسی بهمعنای واقعی آن جایگزین دیکتاتوریها شود.» (همان، ص62) «با قیام ملت شاه خواهد رفت و حکومت دمکراسی خواهد شد.» (همان، ص۲۶۹) باشند، بنابراین بهجای واژه مردمسالاری دینی که هنوز مصطلح نشده است، میگویند: «در اسلام دمکراسی مندرج است و مردم در بیان عقاید آزادند.» (همان، جلد۸، ص۲۳4). امام در همان نوفللوشاتو دمکراسی غربی را فاسد، غیرواقعی، طرفدار سرمایهداران، بدون محتوا، دیکتاتوری و مستبد میداند تا همگان بدانند که انقلاب امام بهدنبال دمکراسی رایج غرب نیست؛ «در غرب خبری از دمکراسی نیست، هر چند که زیاد از آن دم میزنند.» (همان، جلد۷، ص74) «این حکومتها فقط در لفظ دمکراسی است، محتوا ندارد و دمکراسیهای فعلی، مستبد است.
»(همان، جلد ۳، ص10) «دموکراسی نوع غربیاش فاسد است، نوع شرقیاش هم فاسد است، درباره دمکراسی هیاهو است، تبلیغات است، همین معنی دمکراسی را که به اسم میبرند در آمریکا و انگلستان هست، در این کشورها مسائل دیکتاتوری هم هست.» (همان، جلد5، ص۲۳۸) مطالعه مجلدهای صحیفه امام که حداقل مربوط به 3دهه است نشان میدهد امام در اینباره دارای ذهن سیستمی است و نسبت به آنچه میخواهد و نسبت به آنچه رد میکند، دچار تطور گفتمانی نیست. ایشان خصایصی برای حکومت برمیشمارد که آمیزهای از اسلام و نقش مردم در یک نظام اسلامی است، یعنی هم حدود شرع را تأکید میکند و هم حق مردم را محترم میشمارد. حکومت مطلوب امام چه در نوفللوشاتو و چه در دوران پس از پیروزی دارای این خصایص است: «حکومتی که بهخاطر خدا به کسب رضایت مردم بپردازد.» (همان، جلد۱۷، ص161) «رضایت خداوند را از طریق کسب رضایت مردم انجام دهد»(همان، جلد۱۸، ص201) «مردم از دل و جان موافق آن باشند» (همان، جلد یک، ص ۷۱) «معترف به قولهای خود باشد» (همان، جلد ۱۸، ص41) «در برابر خواستههای شرعی و قانونی مردم تسلیم باشد» (همان، جلد یک، ص59) «متکی به اراده ملت باشد»(همان، جلد ۳، ص37) «بیشترین توجه خود را به قشر ضعیف جامعه اختصاص دهد» (همان، جلد 5، ص190) «در برابر مردم متواضع و فروتن باشد» (همان، جلد یک، ص۱۱۰) «به مشارکت مردم در مسائل کشور معتقد باشد» (همان، جلد۱۹، ص۲۳۸) «مردم به سهولت امکان ارتباط با مسئولان آن حکومت را داشته باشند» (همان، جلد۸، ص62) امام در عبارات ذکر شدهشان نقش حداکثری را برای کرامت مردم قائل است و اداره کشور را متکی به اراده آنان میداند اما تسلیم بودن به خواستههای ملت را به حدود شرع و قانون ارجاع میدهد، یعنی حیطه مطالبات را چارچوب اسلام میداند و استدلال وی نیز این است که مردم مسلمان هستند و طبیعتا مردم مسلمان اگر بر مسلمانی خود پایبند هستند، مطالبه اموراتی را نمیکنند که در تقابل و تعارض با اسلام باشد، بنابراین امام نهتنها به دمکراسی غربی پایبند نبود که آن را فاسد میدانست و خود را مقابل آن تعریف میکرد لذا لازم است از تحریف امام و تحریف تاریخ انقلاب اسلامی جلوگیری شود. امام به مردمسالاری درون دینی معتقد بود و اهل التقاط و چسب و وصله کردن اندیشه الهی با اندیشههای ماتریالیستی نبود.»