جاوید قرباناوغلی، دیپلمات بازنشسته نوشت: در جهانی که بیشتر از هرزمان دیگر به دهکدهای کوچک تبدیل شده و با کلیک روی یک واژه هرکسی میتواند آخرین اطلاعات شاخصهای توسعه اقتصادی، آموزشی، نیروی انسانی را در صفحه موبایل خود مشاهده کند، درگیرشدن بزرگان کشور در ابتداییترین نیازهای زندگی مردم را چگونه میتوان تفسیر کرد.
به گزارش جماران؛ جاوید قرباناوغلی، دیپلمات بازنشسته در روزنامه شرق نوشت:
کشورهای همسایه که ۴۰ سال قبل در مقایسه با ایران به روستاهایی عقبمانده شبیه بودند، اکنون به کشورهایی با استانداردهای قابلقبول جهان برای زندگی تبدیل شدهاند و ما هنوز اندرخم ساماندهی مرغ و تخممرغ و ماکارونی هستیم.
رئیس مجلس از تریبونی که قرار بود محل جلوس نخبگان قانونگذار و مردان سیاست باشد، از ماکارونی صحبت میکند. رئیسجمهور و وزرای او بیشترین زمان را برای تصمیمگیری درباره حذف ارز چهارهزارو۲۰۰ تومانی و تبعات ناشی از آن تخصیص میدهند و دادستان کل کشور و مسئولان قوه قضائیه که باید محل دادخواهی و تأمین آرامش فکری و روانی مردم باشند، وقت خود را به تعزیرات حکومتی و برای برخورد با تبعات جراحی بزرگ ضروری ولی نابهنگام اقتصادی و اخلالگران بازار ماکارونی و مرغ و تخممرغ اختصاص میدهند. در این بازار آشفته آنچه مغفول مانده و هیچیک از رجال سیاست و دولتمردان درباره آن حتی نمیتوانند فکر کنند، آینده کشور و واژه کلیدی «توسعه» است.
در جهانی که بیشتر از هرزمان دیگر به دهکدهای کوچک تبدیل شده و با کلیک روی یک واژه هرکسی میتواند آخرین اطلاعات شاخصهای توسعه اقتصادی، آموزشی، نیروی انسانی را در صفحه موبایل خود مشاهده کند، درگیرشدن بزرگان کشور در ابتداییترین نیازهای زندگی مردم را چگونه میتوان تفسیر کرد.
افق روشنی در آینده نزدیک یا دور برای برونرفت از آن وجود ندارد. چرخهای توسعه زنگ زده و مقایسه شاخصهای زندگی با دیگر کشورها در شرایطی که ماکارونی مسئله اصلی کشور است، معنا و مفهومی ندارد. واقعیتی ملموس که زبان حال قاطبه مردم است و دولتمردان یا از آن غافلاند یا بر اساس مصلحت آن را کتمان میکنند. اعتراض مردم به افزایش قیمت کالاها را نمیتوان به ضدانقلاب، عامل بیگانه، آشوبگران نسبت داد.
این قصه پر غصه از کجا آغاز شد و مسبب این کلاف سردرگم، چه کسانی یا چه سیاستی است؟ به نظر من انتخابات سال ۱۳۸۴ نقطه آغاز وضعیت اقتصادی است که همه ارکان کشور را درگیر کرده است. مسبب این وضعیت کسی است که تخم لق «یارانه» را در سبد کشور گذاشت و مردم را به جای تلاش و کار و تولید ثروت به صدقهگرفتن عادت داد. در بهترین شرایط اقتصادی و بینالمللی کشور را از دولت اصلاحات تحویل گرفت و در وخیمترین شرایط به رئیسجمهور بعد از خود تحویل داد.
درآمد نجومی ۸۵۰ میلیارد دلار حاصل از فروش نفت و فراوردههای نفتی را بدون اعتنا به نظرات مشفقانه اقتصاددانان صرف سیاستهای پوپولیستی خود و کسانی کرد که او را با تعریف و تمجید به عرش اعلا برده و مردمیترین رئیسجمهور لقب دادند که با منش خود یادآور حکومت علی و احیاکننده ارزشهای اسلامی است.
روحانی کشور را در شرایطی از معجزه هزاره سوم تحویل گرفت که در سیاست داخلی مردم «صدقهبگیر» دولت شده بودند و در سیاست خارجی مهمترین دستور کار کشور خارجکردن کشور از قیدوبند قطعنامهها و تحریمهای منتج از بحران هستهای در سیاست خارجی و ساماندادن تولید و حذف یارانهای بود که در روز آغاز پخش پول در دولت نهم معادل ۵۰ دلار و در آخرین روزهای دولت دهم کمتر از یکسوم آن شده بود.
امروز اگر تحریمها را مانع اصلی عقبماندگی کشور در مقایسه با همسایگان میدانیم، مگر غیر از این است که سیاست خارجی آن دولت و علیالخصوص چهار سال اولش مسبب اصلی تحریمها و گشودن درهای رانتخواری است که به بهانه دورزدن تحریمها از همان زمان کلید خورد.
کسانی که در آن روزها برای احمدینژاد نذر میکردند و در منابر و مساجد به او دعا میکردند، اکنون چه جوابی برای مردمی گرفتار ابتداییترین نیازهای زندگی دارند؛ طرفه آنکه سخنان و مصاحبههای همان معجزه هزاره سوم، امروز به بزرگترین دغدغه فکری حامیان آن زمان وی و چالش سیاستگذاران کشور تبدیل شده است.
روحانی اگر هیچ کار نکرده باشد، همین که توانست کشور را از چنبره شش قطعنامه الزامآور شورای امنیت سازمان ملل نجات دهد، شایسته تحسین است. مشکل کشور در سنجاقکردن معیشت مردم، آینده جوانان و توسعه کشور در چنان سیاست خارجی و سیاست ترجیح تملق و عوامیگری بر صراحت و نخبگی در داخل است.
بعید میدانم کسی مخالف عقلانیکردن اقتصاد کشور و یا حامی ارز چهارهزارو ۲۰۰ تومانی باشد. اصلاحات اقتصادی رئیسی ضرورت غیرقابلانکار کشور است؛ اقدامی که اجرای آن با تأخیری طولانی در حال انجام است. از این منظر نمیتوان بر رئیسی خرده گرفت و او را مقصر دانست. مشکل جای دیگری است. نوسانات نرخ ارز، توزیع ناعادلانه یارانهها جملگی حاصل چرخه معیوب اقتصاد کشور و ناشی از رویکرد ناصواب در سیاست خارجی است.
بشخصه کشوری را در جهان سراغ ندارم که با سیاست خارجی غیرتعاملگرا در مسیر توسعه گام برداشته باشد. اگر شما سراغ دارید، این گوی و این میدان.