آزاد ارمکی می گوید: «من میگویم یک کشور زمانی آرامش پیدا خواهد کرد که طبقه متوسطش آرام باشد. آرامش تنها از طریق طبقه متوسط امکانپذیر است نه از طریق رهبران و توده. ببینید طبقه متوسط صدا و ندای متکثر از خودش بروز میدهد. این طبقه اجازه انسجام طبقه پایین را نمی دهد بر خلاف نگاه حاکمیتی است که الان وجود دارد.» و اصغر مهاجری معتقد است : «نجات و رستگاری یک کشور و یک نظام در اختیار طبقه متوسط قرار دارد، اگر بخواهیم یک کشور را در وضعیت طبیعی تصور کنیم، باید به توزیع طبیعی و عادلانه ثروت در آن کشور دقت کنیم. چنانچه حکومتی قادر باشد ۷۰درصد جامعه را در سطح استاندارد یا همان طبقه متوسط نگه دارد، توسعه، فرهنگ، اقتصاد، سلامت و... کشور را بیمه کرده است. یعنی چک سفید امضایی است که آسیبها به آن کشور نزدیک نشوند.»
به گزارش جماران؛ همشهری آنلاین نوشت: اصطلاح طبقه متوسط در معنای عمومی به بخشی از جامعه اطلاق میشود که از نظر وضعیت اقتصادی و درآمد در میانه هرم اجتماعی قرار میگیرد؛ جایگاهی که گرایشهای اجتماعی و حتی فرهنگی خاص خود را نیز به همراه دارد.
جامعهشناسان معتقدند افرادی که در طبقه متوسط زیست میکنند اساسا مغز متفکر و موتور توسعه کشورها هستند. طبقهای آبرومند و نجیب که اهل گفتوگو با نظام سیاسی حاکماند، در انتخابات نقش پررنگی دارند، در تلاش و تکاپو برای حل مشکلات طبقات دیگر با حاکمیت هستند و البته مطالبهگرند وحکومتها باید به اندازه کافی به درخواستهای این طبقه توجه کنند. یعنی جدا از انتظارات فرهنگی و اجتماعی که مشخصه طبقه متوسط است، از لحاظ اقتصادی هم افراد این طبقه باید از حداقلهای اقتصادی برخوردار باشند.
این روزها نگرانی که مسئولان و جامعهشناسان دارند و درباره آن هشدار میدهند، آسیبهایی است که به طبقه متوسط رسیده است. مهمترین این آسیب هم فشار اقتصادی زیادی است که به این طبقه تحمیل شده!
به بهانه همین موضوع، میزگردی با حضور دو جامعهشناس مطرح دکتر تقی آزاد ارمکی(استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران) و دکتر اصغر مهاجری(پژوهشگر اجتماعی) برگزار کردیم تا موضوع آسیبهایی که طبقه متوسط را تهدید میکند را بررسی کنیم.
یکی از مهمترین پدیدههایی که در سالهای اخیر جامعه ایرانی با آن مواجه بوده، کوچ طبقه متوسط به حاشیه شهرها است؛ شما که سالها درباره خصوصیات و ویژگیها طبقه متوسط کار کردهاید فکر میکنید این اتفاق چه آثار منفی یا مثبتی در پی داشته باشد؟
دکتر تقی آزاد ارمکی: در طول تاریخ شهرهایی مثل تهران که مرکزیت پیدا کردند و توانایی حادثهسازی برای آنها مهیا شد، همواره در معرض خطر از مرکزیت افتادن نیز قرار داشتند، مشروط بر اینکه نظام سیاسی مدیریت حاشیهها در دست بگیرد. این اتفاق در جهان هم معمول است. مثلا در شهر پاریس دوباره حاشیهنشینی گسترش پیدا کرده است اما کسی نگران این موضوع نیست چرا؟ چون در این شهر مناطق متفاوتی وجود دارند که به شکل مجزا اداره میشوند، همین مساله با مدیریت صحیح سیاسی باعث شده تا جمعیت، در شهر پراکنده شده و مراکز تجاری و خیابانهای اصلی شهر دچار ازدیاد جمعیت نباشد.
اما در تهران مثلا این اتفاق به گونهای متفاوت افتاده است. مثلا در حاشیه تهران شهرهای حاشیهای مانند شهر قدس، اندیشه و... به اجبار شکل گرفتهاند و گسترش آنها نه بر اساس منطق شهری و نه منطق اجتماعی بوده است.
دکتر آزاد ارمکی: خب در این مناطق، منطق وجود دارد، مثلا شهر اندیشه، پردیس و لواسانات که به نوعی تهران قدیم محسوب میشود دارای منطق بوده، در حال حاضر لواسانات به منطقهای بورژوانشین تبدیل شده است در حالیکه قبلا طبقه متوسط در این منطقه ساکن بود. امروز هم مناطق مختلف در تهران منطق خود را برای سکونت پیدا می کنند.
آیا تنها دلیل گسترش حاشیهنشینی و کوچ طبقه متوسط از تهران به شهرهای حاشیه پایتخت مسائل اقتصادی و ناتوانی خانواده ایرانی از تامین هزینههای روزمره است؟
دکتر آزاد ارمکی: یک شبهه جدی درباره فروریزی طبقه متوسط جامعه وجود دارد و شاخص هایی که درباره این موضوع ارائه می دهند این است که جابهجایی مکانی در طبقه متوسط رخ می دهد به این دلیل که این طبقه دیگر توانایی برای زیست در محل پیشین ندارد. یک فکتی نیز درباره این موضوع وجود دارد؛ یعنی اینکه که با جابهجایی انبوهی از گروههای متفاوت اجتماعی در شهرها روبهرو هستیم، مخصوصا شهر تهران، اما به نظر نمیتوان این دو را با هم تطبیق داد و نمیتوان گفت این جابهجایی تنها به طبقه متوسط مربوط میشود.
به این دلیل که شهرها در ایران دچار وضعیت پاندولی هستند و یک وضعیت مستقر شده، محکم و ثباتیافته مانند شهرهایی مثل برلین یا حتی مسکو ندارند.
توجه به پاندولی بودن شهرها در ایران از آن جهت مهم است که بدانیم حرکت مستمر پاندولی شهرها باعث میشود ساکنانی که استقرار محکمی در شهرها ندارند ریزش پیدا کرده و به حاشیه بروند، اما کسانی که استقرار لازم را دارند و به پاندول چسبیدهاند با حرکت آن هماهنگ بوده و بر جای خود باقی میمانند. با این معنا گروههای تازه ظهور کرده در جامعه شهری همواره در معرض خطر حرکت پاندولی قرار دارند و روزبهروز دچار ریزش بیشتر میشوند.
یک تعدادی که از طبقه پایین به طبقه متوسط آمدهاند نیز در معرض فروریختن هستند و همچنین بخشی از طبقه متوسط که در حال حرکت به سمت طبقه بالا هستند نیز استحکام لازم را نداشته و در نهایت فرو میریزند. حالا معنای این اتفاق چیست؟ معنایش این است که آن بخش از طبقه پایین که از طریق تحصیل و امتیازات اجتماعی وضعیت بهتری پیدا کرده و به طبقه متوسط نزدیک شده بود و همچنین طبقه متوسط هم که با این امکانات به طبقه بالا نزدیک شده بود، با این وضعیت به هدف نرسیده، یا به عقب برمیگردند یا اینکه فرومیریزند.
این مساله یک وجه آسیبشناسانه و یک وجه تغییر و تحول اجتماعی درون شهرها را در بر دارد. وجه آسیبشناسانه اش این است که سرمایه تولید شده در حال فرو ریختن است ولی وجه تغییرات، این است که شهرها تا حد مشخصی ظرفیت حرکت دارند و در نهایت نیروهای اضافه باید جای دیگری برای خودشان پیدا کنند. بنابراین آنها وقتی به جای جدید میروند، رقابتها، مناسبات و پیوندهای جدیدی شکل میگیرد که در آن صورت اتفاقات ایران دیگر در شهرها و مرکز شهرها نیست، بلکه در حاشیههاییست که ناشی از پیوندها و افتراقهای نیروهای جدید با نیروهایی که از پیش در این محلها مستقر بودند پیش میآید.
آقای مهاجری نظر شما درباره آسیبهایی که به طبقه متوسط ایران رسیده است چیست؟
دکتر اصغر مهاجری: من همیشه گفته ام که نجات و رستگاری یک کشور و یک نظام در اختیار طبقه متوسط قرار دارد، اگر بخواهیم یک کشور را در وضعیت طبیعی تصور کنیم، باید به توزیع طبیعی و عادلانه ثروت در آن کشور دقت کنیم. چنانچه حکومتی قادر باشد ۷۰درصد جامعه را در سطح استاندارد یا همان طبقه متوسط نگه دارد، توسعه، فرهنگ، اقتصاد، سلامت و... کشور را بیمه کرده است. یعنی چک سفید امضایی است که آسیبها به آن کشور نزدیک نشوند.
اما هر گاه توزیع طبیعی از حالت عادی خارج شود، آن موقع باید نگران بود، آنوقت فاصله طبقاتی که عدهای را دریا دریا نعمت داده و عدهای را کشتی کشتی فقیر میکند، پیام هشدار را برای تمام حوزههای امنیتی، سلامت، اقتصاد، فرهنگ و... ارسال میکند.
چرا می گویم پیام هشدار؟ چون اگر اکثریت این ۷۰درصد جمعیت به طرف طبقه پایین برود یک نوع نگرانی ایجاد میشود و اگر بخشی از این جمعیت به طرف طبقه بالا حرکت کند باز هم باعث نوع دیگری از نگرانی برای جامعه میشود. به هر صورت زمانی که جامعه از وضعیت طبیعی خارج شود، ایجاد تهدید و نگرانی میکند.
ما در وضعیت موجود سه متهم اصلی و قدرتمند داریم که طبقه متوسط را هدف قرار داده اند و تحت فشار میگذارند. یکی مربوط میشود به ساختارهای جغرافیایی و اقتصادی مثل خشکسالی ها و... که موجب حرکت جمعیتی میشوند و در ایران قبله اول مهاجرتها به سمت تهران است. این هم به دلیل سابقه تاریخی مرکز پیرامونی یا همان ارباب رعیتی است که میگویند هر کس به مرکز نزدیک باشد از مواهب، امکانات و امتیازات بیشتری بهره مند می شود. عامل دیگر مسئولین ما هستند. آقای دکتر آزاد ارمکی گفت که ممکن است طبقه متوسط به نظام سیاسی وفادار نماند، اما من سوالی از دارم آن هم این است که آیا نظام سیاسی پیش از این به طبقه متوسط اجتماعی وفادار مانده است؟ یعنی اکثر تصمیماتی که پیش از این ساخته شده اولین ضربه این تصمیمات به طبقه متوسط خورده است. این کار اشتباه است. چون طبقه متوسط سوپاپ اطمینان جامعه است. محل تجمع هوش، استعداد، مدیران، تکنسینها، کارشناسان و... است. یعنی از هر قشری که شما بهترین هایش را تصور کنید همه شان در طبقه متوسط جمع شده اند و مهمترین کارکرد اجتماعی طبقه متوسط پاسبانی و پاسداری کردن از نظام معیاری یعنی ارزشها و فرهنگهاست. خب زمانی که شما چنگ نمی زنید به این دریای پرنعمت که از آن استفاده کنید در حوزه مشارکت و اعتماد اجتماعی را بالا نبرید، خب طبقه متوسط نیز بعد از مدتی از نظام سیاسی رویگردان خواهد شد. یعنی زمانی که تصمیمات شما برای حقوق بگیران بر اساس آمارهای غلط یک معاون وزیری است که مسئولیت رفاه را بر عهده دارد خب وظعیت همین میشود. البته از نظر من رفاه مساوی با تجمل گرایی نیست برای من رفاه برابر با طبقه متوسط است. یعنی هر موقع شما سرانه ها را درست استفاده کردید و سرانه سلامت، مسکن و فضای سبز و... درست توزیع شد یعنی کشور قشر متوسط را هدف قرار داده و میخواهد همه چیز را درست کند. اما زمانی که با این تورم حقوق معیار در کشور میشود ۵ میلیون تومان این چه پیامی دارد؟ مگر میشود با ۵میلیون تومان طبقه متوسط را مدیریت کرد؟ طبقه متوسط طبقه ای است که جای استاندارد زندگی می کند، از سطح بهداشتی استانداردی برخوردار است، استاندارد میخورد، استاندارد میپوشد و استاندارد تفریح میکند و دقیقا به دلیل همین دلایل همیشه طبقه متوسط سرحال و شاداب و امید افزاست و رو به جلو حرکت میکند و به خاطر همین پویایی حافظ ارزشهاست و حواسش به طبقات دیگر جامعه هم هست که کشور و نظام به اهدافش برسد.
آن دو نکته را گفتم اما نکته سوم مهم تر است. آن هم این است که ما به طبقه متوسط آگاهی های لازم را ندادهایم. امروز قشر متوسط ما سه تا حرکت نگران کننده دارد. یکی اینکه در سطح اجتماعی به سمت حاشیه نشینی می رود. به قول مرتون کسانی که اینگونه جابه جایی های عجولانه و هولناکی دارند و هیچوقت هویت پیدا نمیکنند حتی در اطراف خودشان هم حاشیه نشین اجتماعی هستند. نگرانی های اقتصادی و معیشتی اینها را سوق میدهد به سمت حرکتهای کالبدی. این وضعیت در حقیقت قشر متوسط را متلاشی میکند. نکته بعدی که خیلی مهم است حرکتهای اطلس جغرافیایی کشور است. یعنی طبقه متوسط روستا یا یک شهر کوچک هم در حال جا به جایی است و این سیالی جامعه را در سطح کشور تهدید می کند. من قبلا هم اشاره کردم وقتی ما مرکز پیرامونی کار می کنیم و همه امکانات را در مرکز توزیع میکنیم آن قشر هوشمند روستا یا شهر کوچک دو تا گزینه دارد یا از رانت استفاده کند و بیاید به مرکز کشور یا مستقیم بلیط پرواز بگیرد و برود به خارج!
آقای آزادرمکی شما این نگاه ایدهآلگرایانه دکتر مهاجری را درباره قشر متوسط میپذیرید؟ یعنی اینکه قشر متوسط تاثیرگذاری بسیاری در مسائل اجتماعی و سیاسی داشته و تلاش کرده تا همسو با حاکمیت تصمیم بگیرد و حرکت کند، اما عدم توجه لازم به این قشر باعث سرخوردگی و حاشیه نشینی آنها شده، نظر شما در اینباره چیست؟
دکتر آزاد ارمکی: من فکر میکنم که سامان حیات جامعه ایرانی در دستان معنادار و قدرتمند طبقه متوسط است. طبقه متوسط دغدغههای چندگانهای دارد که اصلیترین آن نظم است، مساله دیگر طبقه متوسط، اخلاق و رسیدن به سامان از طریق استقرار دموکراسی و عدالت است. یعنی هر چیزی که نظام درست و درمان نیاز دارد، طبقه متوسط هم همان را فراهم میکند. حالا کدام نظام عاقلی است که نتواند از این سرمایه استفاده کند؟ اگر غیر از این باشد آن نظام دچار بیخردی است. تمام نظام های سیاسی با فشار و زور و امنیت قصد برقراری نظم را دارند، اما طبقه متوسط با تدبیر این کار را انجام میدهد. یعنی طبقه متوسط یک پدیده اخلاقی است. کسانی که در این طبقه هستند خوب حرف میزنند، خوب لباس میپوشند و... یعنی یک نظام می خواهد در رسانه و تلویزیون تبلیغ کند که مردم چکار کنند اینها در رفتار و سلوک شان آن رفتارهای شهروندی و خوب وجود دارد.
من میگویم یک کشور زمانی آرامش پیدا خواهد کرد که طبقه متوسطش آرام باشد. آرامش تنها از طریق طبقه متوسط امکانپذیر است نه از طریق رهبران و توده. ببینید طبقه متوسط صدا و ندای متکثر از خودش بروز میدهد. این طبقه اجازه انسجام طبقه پایین را نمی دهد بر خلاف نگاه حاکمیتی است که الان وجود دارد.
طبقه متوسط از طریق موسیقی متکثرش، شعر و ادبیاتش و شیوه زیست و منشاش تکثر را به جامعه ارائه میدهد. تکثر اجازه نمیدهد انرژی یک جا جمع شده و انبار باروت شکل بگیرد. حالا نمیدانم ما چرا یادمان می رود که در دورههای تعالی تاریخیمان در زمانهایی که به جای توده و طبقه حاکم، طبقه متوسط بالا بودند، آرامش در جامعه حکمفرما بوده است. آخر چرا متوجه نیستیم که تولید در اختیار طبقه بالا است. قشر پایین جامعه که تولید ندارد. حالا شما هی وام ۱۰۰ میلیونی نه ۵۰۰میلیونی به طبقه پایین بدهید؛ از دل این پول ها که تولید در نمی آید چون همه این پول ها را طبقه پایین مصرف میکند.
در کدام دورهها بیشتر طبقه متوسط تحت فشار قرار گرفته است؟
دکتر آزاد ارمکی: تقریبا در همه دورهها فشارهایی به طبقه متوسط آمده است. برخی فکر میکنند در دوره اصلاحات وضعیت طبقه متوسط بهتر شد که اصلا اینطور نیست. جالب است بدانید بدترین دوره و دوره ای که بیشترین فشارها به طبقه متوسط آمد در دوره آقای روحانی بود. دوره محمود احمدی نژاد هم همینطور. البته احمدی نژاد با سیاست هایش داد می زد که ضد طبقه متوسط است.
آقای روحانی اما از بطن طبقه متوسط آمد اما ضد همین طبقه عمل کرد برای همین جامعه در این دوره متعجب بود که چرا چنین اتفاقی دارد می افتد.
درباره مصداق های ادعایی که می کنید می توانید بیشتر توضیح دهید؟
دکتر آزاد ارمکی: مصداق این است که با دانشگاهی ها هیچ کاری نداشت. یک مشت بوروکرات پیر با پشتوانه فرهنگ و... طبقه متوسط را دور زدند.
شاید می خواستند با نگاه دیگری طبقه متوسط را پوشش دهند.
دکتر آزاد ارمکی: نخیر. به خاطر اینکه دغدغه اش را نداشتند. اصلا هم حرف من راست و چپ هم نیست. من می گویم حاکمیتی که طبقه متوسط را نادیده بگیرد، هر حکومتی که می خواهد باشد، باید هر روز منتظر آشوب و اعتراض اجتماعی باشد. وقتی که طبقه متوسط در جامعه نباشند کسان دیگری برای جامعه تصمیم میگیرند. آن وقت مردم میپرسند پس در این جامعه علما، دانشمندان، روحانیون و... کجا هستند؟ ببیند در جامعه ایده آل از اول قرار بود دعوا بین عالم و جاهل، بین متخصص و دانشمند با غیرمتخصصین باشد نه بین جاهل و جاهل! وقتی بین دو تا جاهل دعواست یعنی آن آدم عاقل که طبقه متوسط باشد نیست یا کارکردش را از دست داده است در جامعه ای هم که طبقه متوسط کارکردش را از دست بدهد تبدیل به جامعه مبتذل میشود.
حالا حرف آخرم را بگویم. حرف آخر من این است که طبقه متوسط در جامعه ای مانند ایران گاهی با یک هول از بین میرود و مجبور به جابهجایی و مهاجرت میشود. شما الان سالهاست که می بیند چه جوانانی دارند از این کشور مهاجرت میکنند. اما همه که نمیتوانند مهاجرت کنند. آنهایی که میمانند تکلیفشان چیست؟ بالاخره همه طبقه متوسط توان این را ندارند که در خیابان ولیعصر یا شهید بهشتی زندگی کنند، نمیتوانند به تفریح، پارک و... بروند، بنابراین گعدههایی را در حاشیه شهر تشکیل میدهند، که ممکن است در دراز مدت با اثرگذاری معنایی و رفتاری نتیجه مثبت نیز در پی داشته باشد و آن منطقه خاص را متحول کنند.
شما یک تعبیری دارید که پاتوقهای مختلف در حاشیه شهر، خواستههای مختلفی دارند.
دکتر آزاد ارمکی: طبقه به حاشیه رفته در مرحله اول با مساله جایابی و تعیین موقعیت روبهرو هستند، همین مساله «فربهی اجتماعی منطقهای» ایجاد میکند و بعد از استقرار باعث کمشدن آسیبهای اجتماعی و ایجاد فضای مناسب میشود، مثلا در پردیس مشاغل مختلفی مانند، وکالت، موسیقی، ترجمه و... همچنین تعدادی رستوران، کافه، بنگاه، فروشگاه و پارک وجود دارد.
طبقه متوسط در حاشیه، سرمایه و جمعیت را به منطقه خود دعوت میکند، که باعث بالا رفتن قیمت نیز میشود. به نظر من این مساله، یک انتقال اجباریِ دردناک اما خوشخیم است؛ مثل یک سرطان خوشخیم، اما پرهزینه، که موجب میشود طبقه متوسط دوباره خود را بازیابی کند.
آقای دکتر مهاجری، ما از صحبت های شما اینطور برداشت کردیم که نظام سیاسی مخصوصا در ایران به طبقه متوسط بدهکار است؛ منظور شما همین بود؟
مهاجری: طبقه متوسط صدای اخلاق، عدالت و حسهای خوب در جامعه است و تا به حال برای کشور و یا در دامنه زمانی بعد از گرانگاه ۲۲ بهمن ۵۷ برای نظام سیاسی جمهوری اسلامی بالاترین هزینه را پرداخته است. شما بروید بررسی کنید عمده کسانی که در جنگ شرکت داشتند و یا فرماندهی کردند، از طبقه متوسط بودند! حتی از طبقه پایین نبودند. این نکات توسط آمار و ارقام به اثبات رسیدهاند.
حتی در بدترین زمانها که نظام توسط نظام بینالمللی زورگو در حال بلعیده شدن بود، طبقه متوسط خود را سپر قرار داده و موجب نجات نظام اسلامی شده؛ اما الان این طبقه چند پاره و دلمرده شده است. بعضی از سناریو نویسان در تلویزیون مخصوصا کسانی که سریالها را پایهریزی میکنند، وقتی که میخواهند سر برژوا را قطع کنند، از تبر طبقه متوسط استفاده میکنند. این رفتارها غلط است.
طبقه متوسط موسیقی، نقاشی و... خلق میکند که مساله بسیار مهمی است اما وقتی صدای سرمایه فرهنگی که گل سرسبد سرمایه اجتماعی است اجازه دیده یا شنیده شدن پیدا نمیکند، دیگر چه می توان کرد؟
اگر مکانهای فرهنگی را که محل زاییش و توسعه سرمایه فرهنگی است از جوانهای دهههای ۸۰ و ۷۰ طبقه متوسط گرفته شود، در واقع با دست خودمان این قشر را به سوی پاتوق های یواشکی سوق میدهیم، آن وقت یواشکیها ایجاد خطر میکنند. ما باید متوجه باشیم طبقه متوسط میخواهد رو بازی کند، که برای این مساله شفافیت لازم است.
برخی صاحبنظران بحث سرمایه اجتماعی را هم اخیر پیش کشیده اند و معتقدند که مسئله سرمایه اجتماعی و خطراتی که آن را تهدید می کند جدی گرفته شود.
مهاجری: سرمایه اجتماعی شامل سه ضلع طلایی شفافیت، اعتماد و پویایی میشود. در ۸ سال گذشته و کمی عقبتر که به سه، چهار سال پایانی دوره دولت محمود احمدی نژاد مربوط میشود، سرمایه اجتماعی که جزو سه مساله اصلی کشور است آسیب دید.
من امروز در حوزه معاونت اجتماعی مدیریت شهری که افراد جامعهشناس با گرایشات اصلاحاتی نیز در آن فعالیت داشتند را مورد یک پرسش قرار میدهم، که شما چقدر با مطالعات اجتماعیتان، اجازه ندادید پروژهای اجرا شود که جابهجایی قشر متوسط را در پی دارد؟
آیا اداره کل مطالعات اجتماعی شهرداری در ۴سال پیش، جز تولید بیکیفیت فیزیکی و محتوایی کتاب، کاری انجام داده است؟ حالا ما منتظر هستیم ببینیم آیا مدیریت شهری فعلی نیز همین راه را ادامه میدهد یا مسیر بهتری در پیش می گیرد. چون اگر مسیر تغییر نکند آسیب ها روز به روز بیشتر رشد میکند.
چه کسی است که نداند سالهاست منطقه ۱۲ تهران به یکی از جدیترین آسیبهای تهران تبدیل شده و در دورههای مختلف مدیریت شهری سامان نگرفته است، که هیچ کس هم قادر به حل مشکلات و معضلات این منطقه نیست.
حالا سوالم این است چه کسی طبقه متوسط که سوپاپ اطمینان تهران و کشور است را از منطقه ۱۲ کوچاند؟
پروژه ادامهدار تونل صدر را برای چه میخواستند اجرا کنند؟ یه غیر از این این بود که می خواستند آن مکان تبدیل شود به پارکینگ ماشینهای میلیادری بازاریها که ماشینها را پارک کنند و بعد از پر کردن جیبهایبشان دوباره از پلهها پایین رفته سوار اتومبیلهای گرانقیمت خود شده و به بالای شهر بروند؟
سوال دیگرم این است که چه کسی انبارهای پشت چهارراه سیروس را به قیمتهای بالا رساند؟ رینگ جابهجایی سرمایه چگونه اتفاق افتاد؟ در دوران مدیریت شهری دولت احمدی نژاد، یک طرح کاملا ناصحیح باعث از دست دادن خانههای بسیاری از ساکنین منطقه ۱۷ و مهاجرت آنها به حاشیهها شد.
اگر میخواهید طبقه متوسط زنده بماند، باید بدانید که او قبل از حیات اقتصادی، به حیات فرهنگی و سیاسی نیاز دارد. طبقه متوسط در جامعه احزابی آموزشهای لازم را میبیند، این در حالی است که احزاب در جامعه ما در حال حاضر تنها یک شوخی هستند.
با ضعیف کردن طبقه متوسط جامعه و نظام سیاسی برنده نمیشود، حتی طبقههای بالا و پایین نیز بازنده میشود، زیرا اگر نفرت طبقه پایین دامنگیر طبقه بالا شود، آنها باید داراییهای خود را بگذارند و بگریزند.
یکی از ویژگیهای طبقه متوسط حضور در جمع خانواده است، اما آسیبهای مختلف به این طبقه باعث بالا رفتن آمار اعتیاد، طلاق، مهاجرت و به حاشیه رانده شدن آنها شد، آیا این معضلات از طبقه متوسط به طبقه پایین سرایت پیدا میکند؟
دکتر آزاد ارمکی: ببینید، وقتی شهر در هم و برهم باشد ایجاد دعوا میکند، مسئولین ما اهل راه رفتن و زندگی در شهر نیستند و با تئاتر، سینما، رستوران و... بیگانهاند، هیچ وقت از اتومبیل خود پیاده نمیشوند و اطلاعاتی درباره تعداد گذرها در محل زندگی خود ندارند، مگر به اضطرار که گاهی به مسجد بروند در واقع ارتباط دیگری با بطه زندگی شهری ندارند، در صورتی که آدمهای مدنی در دنیا اهل راه رفتن در میان مردم هستند. اگر این رفت و آمد مسئولان با بدنه جامعه بیشتر شود آن وقت آنها متوجه می شوند که فریاد طبقه متوسط برای چه است.
مثلا در یک جامعه وقتی اخلاق مهم باشد، بی اخلاقی باعث فریاد میشود، خب وقتی اخلاق برای طبقه پایین مهم نباشد، پس فریاد هم نمیزند، بنابراین آن کسی که برای اخلاق فریاد میزند طبقه متوسط است ولی برای همین فریاد متهم میشود.
درباره آسیب های اجتماعی هم همینطور است. قشر طبقه پایین جامعه طلاق میگیرد، ازدواج میکند، فرزند خود را میکشد، همسرش را بیرون میکند و... اما هیچکس صدایش درنمیآید، اما در طبقه متوسط، افراد خودشان به اشتباهاتشان اعتراف میکنند، به خاطر اینکه اخلاق برای آنها مهم است و اگر پدر خود را به خانه سالمندان ببرد خودش این کار را گزارش میدهد، به همین دلیل گمان میشود خطاها در این طبقه بیشتر است.
آسیبها بیشتر در طبقه پایین جامعه هست نه طبقه متوسط! اما چون طبقه متوسط اظهار به اشتباه میکند آسیب هایش بیشتر دیده میشود.
آقای مهاجری در طی سال های گذشته به مسئله سبک زندگی توسط رهبری بارها اشاره شده است. به نظر می رسد راه ترویج سبک زندگی صحیح و مدنظر ایشان هم از طریق طبقه متوسط تامین میشود. فکر می کنید طبقه متوسط در ایران می تواند بار ترویج آن سبک زندگی ایده آل زندگی ایرانی را به دوش بکشد؟
مهاجری: بعضی از جامعهشناسان معتقدند که حکمرانی طبقاتی در همه جوامع در اختیار طبقه متوسط قرار دارد، اما یک مفهوم جدید در حال جایگزینی این حکمرانیست با عنوان «سبک زندگی» که بیشتر مصرف، حوزه تفریح و گاها رصد ذاعقهها را در بر میگیرد.
سبک زندگی، قشرهای مختلف جامعه را گرد هم میآورد و باعث انسجام و یکدستی جامعه میشود، اما اعتقاد من بر این است که سبک زندگی مبتنی بر مصرف که گروهها را از هم متمایز میکند، در اختیار طبقه بالا، طبقه متوسط رو به پایین و قسمت کمی از طبقه پایین بوده است. مثلا یک فرد طبقه اجتماعی اش از طبقه پایین است، اما گوشی موبایل او همان گوشی طبقه بالاست.
در این وضعیت قشر متوسط اجتماعی باید پرچمدار مساله سبک زندگی باشد و مصرف را پایش بکند تا جامعه بر مدار عقلانیت حرکت کند، اما در حال حاضر این فرصت از طبقه متوسط گرفته شده، که دلیل آن را میتوان درگیری با مشکلات ایجاد شده برای این قشر دانست.
در آینده با تغییر در سبک زندگی و با مدیریت طبقه متوسط، احتمال ایجاد دموکراسی وجود دارد، فضای مجازی امروز فاصلهها را کمتر کرده است و قشر متوسط از طریق این فضا با مدیریت و پایش سبک زندگی قادر به اصلاح جامعه خواهد بود.
سیاسیون ما اگر به قشر متوسط تکیه کرده و امکانات و اختیاراتی را برای این قشر در نظر بگیرند، همچنین اگر خود را به قشر متوسط نزدیک و فاصلهها را کمتر کنند، این تغییر و تحول زودتر توسط این قشر انجام خواهد شد. اگر غیر از این باشد با مشکلات جدیتری روبهرو خواهیم شد.
دکتر آزاد ارمکی: من فکر می کنم اگر با طبقه متوسط همراه شده و با او حرکت کنیم و باعث تحقیر آن نشویم، ممکن است این طبقه همراهی کرده و از رادیکالیسم جلوگیری شود و یک نوع سبک زندگی که در آن انطباقپذیری مکرر وجود دارد، نه مصرفگرایی زیاد را در جامعه ایجاد کند.
بنابراین مدیریت صحیح این مساله به عملکرد سیاستمداران، رهبران افکار عمومی و روشنفکران بستگی دارد. امروز گلوگاه بزرگ تاریخ ایران است که اگر درست عمل کنیم از بحرانهای پیش رو به سلامت عبور میکنیم، البته نه به راحتی، بلکه با زحمت بسیار و با ایجاد جایگاه درست برای طبقه متوسط، تا جامعه را به سمت درست خود حرکت بدهد.