حدود دو هفته از حمله روسیه به اوکراین میگذرد. در روزهای نخست این هفته تخریبهای گستردهای در فضای مجازی و برخی رسانههای رسمی علیه آیتالله هاشمیرفسنجانی سازماندهی شده بود. نسبتدادن یک توییت ساختگی درمورد «موشک و گفتمان» به آیتالله هاشمیرفسنجانی درحالیکه بارها حضور ایشان در شبکههای اجتماعی تکذیب شده و عبارت مدنظر هم در میان سخنان ایشان قرار نداشت و در اطلاعیه رسمی دفتر ایشان نیز تصریح شده بود، از سوی آتش به اختیارها مستمسک حمله به ایشان قرار گرفت
به گزارش جماران؛ محسن هاشمی در شماره امروز روزنامه شرق نوشت:
حدود دو هفته از حمله روسیه به اوکراین میگذرد. در روزهای نخست این هفته تخریبهای گستردهای در فضای مجازی و برخی رسانههای رسمی علیه آیتالله هاشمیرفسنجانی سازماندهی شده بود. گرچه اینکه در سال ششم از درگذشت آیتالله، دلواپسان مأموریت خود میدانند تا به هر مناسبت و بهانهای، ایشان را مورد تخریب، تهمت و هتک قرار دهند، خود محل تأمل است؛ اما وقایع رخداده در هفتههای اخیر، به خودی خود نیز قابل بررسی است. نسبتدادن یک توییت ساختگی درمورد «موشک و گفتمان» به آیتالله هاشمیرفسنجانی درحالیکه بارها حضور ایشان در شبکههای اجتماعی تکذیب شده و عبارت مدنظر هم در میان سخنان ایشان قرار نداشت و در اطلاعیه رسمی دفتر ایشان نیز تصریح شده بود، از سوی آتش به اختیارها مستمسک حمله به ایشان قرار گرفت و سپس انتشار قطعهای تقطیعشده از سخنرانی مفصل ایشان درمورد لزوم توجه به اقتصاد دانشبنیان و مثالزدن تجربه موفق آلمان و ژاپن در بهکارگرفتن دانشمندان نظامی در صنعت پس از جنگ جهانی دوم، مورد استناد برای موج بعدی تخریب آیتالله هاشمیرفسنجانی، با اتهام اینکه ایشان در پی خلع سلاح کشور و مخالف تسلیحات موشکی و توانمندی دفاعی هستند، شد.
هرچند کارشناسان حوزه دفاعی و مسئولان نظام بهویژه رهبر معظم انقلاب، بیش از دیگران به نقش بیبدیل آیتالله هاشمیرفسنجانی در توسعه صنایع دفاعی و موشکی ایران چه در دوران فرماندهی جنگ و بهخصوص در دوران ریاستجمهوری آگاه هستند و تقدیرهای مکرر و اعطای نشان درجه یک فتح به ایشان از سوی مقام معظم رهبری، در جهت قدردانی از این تأثیر منحصربهفرد در جهت کسب فناوریهای نظامی و موشکی برای ایران حکایت دارد؛ اما اصل سخن ایشان مبنی بر اهمیت و اولویت اقتصاد دانشبنیان و توانمندیهای علمی و صنعتی و اقتصادی کشور بر قدرت نظامی نیز انکارکردنی نیست و وقایع رخداده در دو هفته گذشته در روسیه نشان میدهد که قدرت نظامی اگرچه برای اقتدار یک کشور لازم است اما کافی نیست و امروز روسیه با همه قدرت نظامی هستهای و توانمندیهای به ارث رسیده از اتحاد جماهیر شوروی با پیامدهای سیاسی، اقتصادی و اعتباری جدی به دلیل حمله به اوکراین مواجه شده است. قطعنامه مجمع عمومی اضطراری سازمان ملل که با 141 رأی موافق و تنها پنج رأی مخالف به تصویب رسید، آسیب جدی به اعتبار بینالمللی روسیه وارد کرد و به تحریمهای گسترده اقتصادی، سیاسی و ورزشی انجامشده مشروعیت بخشید و شاهد هستیم هر روز فشار اقدامات بینالمللی علیه روسیه افزایش و حمایت متحدان این کشور مقتدر رو به کاهش است.
فارغ از پرداختن به نقش جدید روسیه در مذاکرات برجام و گمانهزنیهایی که درباره کارشکنیهای این کشور که در حصول به توافق بازگشت به برجام صورت میگیرد، درس عبرتآموز جنگ اوکراین برای ما، ایجاد توازن در قدرت ملی است، دولت اوکراین با وجود همه مشکلات و بحرانهایش شاهد تقویت حمایت عمومی و مردمی از خود است اما در روسیه تنها شاهد تظاهرات مخالفان جنگ و محکومکردن جنگ از سوی چهرههای مشهور بینالمللی ورزشی و هنری اهل روسیه در جهان هستیم؛ بنابراین نیروی دموکراتیک، قدرت نظامی روسیه را پشتیبانی نمیکند.از سوی دیگر وابستگی اقتصاد روسیه به فروش نفت و گاز اگرچه به لحاظ وابستهکردن اروپا و بازار جهانی انرژی برگه مهمی در دست دولت روسیه برای مقابله با تحریمهای سخت است؛ اما این کشور را در برابر تحریمها آسیبپذیر میکند و به همین علت شاهد هستیم به موازات افزایش قیمت جهانی نفت، ارزش پول ملی روسیه بهشدت در حال کاهش است و اقتصاد این کشور قادر به تحمل این شرایط در درازمدت نیست؛ بنابراین اقتصاد روسیه نیز قادر به پشتیبانی قدرت نظامی این کشور نیست.
در بعد سوم محکومیت جنگ در افکار عمومی و بینالمللی همانگونه که مقام معظم رهبری نیز تأکید کردند، قابل تردید و انکار نیست و اگر قرار باشد هر دولتی مشکلات خود با همسایگان را با لشکرکشی و کشورگشایی حل کند، نظام بینالملل بهسرعت فرومیریزد و باید منتظر جنگهای مشابه در سراسر جهان باشیم؛ بنابراین حوزه حقوقی و قانونی بینالملل نیز از اقدام نظام روسیه حمایت نمیکند.
البته قطعا در پشت صحنه این جنگ، تأثیرگذاری سازمانهای اطلاعاتی غربی بهویژه سازمان سیا و همچنین منافع اتحادیه اروپا باید مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد؛ چراکه تجاوز روسیه به اوکراین اگرچه در ظاهر علیه کشورهای غربی به نظر میرسد؛ اما در باطن از یکسو آغازی بر پایان پوتین بهعنوان یک رئیسجمهور مقتدر و بدون جایگزین در شرق به شمار میآید و از سوی دیگر بحرانهای داخلی و روند رو به فروپاشی اتحادیه اروپا را بهسوی تقویت انسجام این کشورها تغییر داد و شاید بتوان تصمیم پوتین در حمله به روسیه را با تصمیم رئیسجمهور آمریکا در سال 1965 در حمله به ویتنام مقایسه کرد که موجب تضعیف قدرت ملی آمریکا و واردشدن آسیبهای جدی به اعتبار داخلی و بینالمللی این کشور شد. بنابراین این درس را نیز از ماجرای جنگ اوکراین میتوان گرفت که تصمیمات تند و بهظاهر علیه دشمن، میتواند در باطن به نفع دشمن و حاصل از نفوذ دشمن با ماسک شعارهای تند در فرایند تصمیمسازی رقیب باشد.