اقدام به بستن فضای مجازی نیز مشکلات خاص خود را دارد. در گذشته می‌شد رادیو و تلویزیون و حتی مطبوعات را انحصاری و سانسور را برقرار کرد و به بقای خود ادامه داد، ولی اکنون با ماهواره و اینترنت نمی‌توان چنین کرد. زیرا اختیار ماهواره تا حدود زیادی از دسترس حکومت خارج است، پارازیت هم مساله را حل نمی‌کند جز اینکه گفته می‌شود بیماری‌زا هم هست. ولی ماجرای اینترنت به کلی متفاوت است و بستن آن یعنی رفتن به گذشته و مترادف با افزایش فقر و بدبختی و توقف رشد اقتصادی و مهاجرت نخبگان از کشور است.

به گزارش جماران؛ عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در روزنامه اعتماد نوشت: کلیات طرح صیانت که با نام جدیدی برای رسیدگی در دستور کار کمیسیون ویژه مجلس قرار گرفته بود برخلاف قانون آیین‌نامه داخلی تصویب شد و هنوز به‌طور دقیق معلوم نیست که در ادامه به چه سرنوشتی دچار خواهد شد.

هر چند نواصولگرایان با تمام توان دنبال تصویب آن هستند حتی اگر توهین کنند و دروغ بگویند. رسیدگی به آن در زمان بررسی بودجه و در مدت اندک کمتر از ساعت نشان داد که پشت این عجله در تصویب، به احتمال فراوان ماجرایی وجود دارد.

معضل اینترنت و طرح صیانت چیست؟ ماجرا روشن است. بیایید به این پرسش پاسخ دهیم که بقای در قدرت چگونه محقق و تضمین خواهد شد؟ یا با همراهی مردم و اقناع جامعه و رای آنان است، یا با کنار زدن مردم محقق می‌شود.

در صورت اول، آزادی رسانه‌ها و دسترسی عموم به آن و نقد و پاسخ به نقد، لازمه چنین حالتی است، چون همراهی مردم و نخبگان و نیز جلب نظر مردم و اقناع آنان، مستلزم وجود رسانه‌های آزاد و سپس نهادهای مدنی برای شکل دادن جریان‌های سیاسی و بالاخره حضور در انتخابات آزاد برای دراختیار گرفتن قدرت است که این نیز باید با آزادی حضور همه نامزدهای انتخاباتی باشد.

در نقطه مقابل و حالت دوم، در اولین گام باید رسانه آزاد را از مردم گرفت و از طریق حذف نامزدها نیز مشکل انتخابات و نهادهای مدنی را حل کرد. اگر در این حالت، رسانه‌های آزاد در جامعه باقی بمانند، تداوم حضور در مجلس یا دولت با نقد عمومی و مخالفت مردم ممکن نخواهد بود و در این حالت ساختار سیاسی را ناپایدار می‌کند.

پس باید یکی از دو راه را انتخاب کرد؛ یا بساط رسانه‌های مستقل و آزاد را جمع کرد یا نسبت به اصول سیاسی موجود که مبتنی بر حذف دیگران و انحصار است تجدیدنظر کرد. راه سومی وجود ندارد.  

اگر از این زاویه به مساله طرح صیانت نگاه کنیم، روشن می‌شود که با وضعیت سیاسی موجود هیچ راهی جز حذف فضای مجازی برای صاحبان قدرت کنونی وجود ندارد، مگر اینکه رویکرد آنان نسبت به سیاست و اداره امور تغییر کند.

تجربه سال‌های گذشته و همین ۷ ماه نشان داده است که به‌شدت تحت فشار دسترسی عموم به رسانه‌های آزاد هستند. رسانه‌هایی که عمدتا در قالب ماهواره و بیشتر از آن در قالب فضای مجازی است. نمونه‌های دم دستی و کوچک آن همین تهدید فرماندار رفسنجان علیه خبرنگار، یا سیلی زدن‌ها به سربازان، یا حتی همین تصویب طرح صیانت و نیز مسائل برجام، موضوعات اقتصادی و... مهم‌ترش رویدادهای ۹۸ و سقوط هواپیما است.

بنابراین انتظار می‌رود که نمایندگان برای تثبیت وضعیتی که منجر به حضور خودشان در مجلس شده است، این طرح را تصویب کنند، یا دنبال تصویب آن باشند. بقیه توجیهات نیز پوششی است چون هیچ‌کس با ممانعت از عوارض منفی رسانه‌های مجازی مخالفتی ندارد با راه‌حل‌های نادرست مخالف هستند.

ولی اقدام به بستن فضای مجازی نیز مشکلات خاص خود را دارد. در گذشته می‌شد رادیو و تلویزیون و حتی مطبوعات را انحصاری و سانسور را برقرار کرد و به بقای خود ادامه داد، ولی اکنون با ماهواره و اینترنت نمی‌توان چنین کرد. زیرا اختیار ماهواره تا حدود زیادی از دسترس حکومت خارج است، پارازیت هم مساله را حل نمی‌کند جز اینکه گفته می‌شود بیماری‌زا هم هست. ولی ماجرای اینترنت به کلی متفاوت است و بستن آن یعنی رفتن به گذشته و مترادف با افزایش فقر و بدبختی و توقف رشد اقتصادی و مهاجرت نخبگان از کشور است.

جامعه‌ای که می‌خواهد کسب و کارهای استارت‌آپی آن پیشرو باشد، نمی‌تواند با اینترنت مبارزه کند، بلکه باید آن را توسعه دهد. اینترنت در همه حوزه‌ها نفوذ کرده است. از امور اداری گرفته تا آموزش، بانک، صنعت، کشاورزی، محیط‌زیست، مخابرات، ارتباطات شخصی و خانوادگی، حمل و نقل و...

اینترنت یک زیرساخت اساسی برای تحول است. فقط بخش کوچکی از آن به نقل و انتقال خبر و تحلیل اختصاص می‌یابد و هیچ عاقلی برای یک دستمال، قیصریه را آتش نمی‌زند. این مثل آن است که از ترس تب کردن، خودکشی کنیم.اینترنت برای مردم وسیله‌ای برای انجام کارهای روزمره است، زندگی و معیشت مردم با اینترنت گره خورده است. محدود کردن اینترنت مثل قطع برق است. برای کنترل یک جامعه می‌توان آن را به عقب برد، خرافات را ترویج کرد، به جای علم پزشکی، طب سنتی را ترویج کرد و بسیاری از کارهایی که تاکنون انجام شده است.

در این صورت لازم است به دو نکته توجه شود. یکم گروهی که قدرت خود را در بازگشت به گذشته می‌بینند، به روشنی به جامعه نشان می‌دهند که آینده‌ای برای خود نمی‌بینند. دوم؛ اگر جامعه‌ای با یک گروه سیاسی مخالف باشد، از هر چیزی به عنوان ابزار استفاده خواهد کرد. تلویزیون یک رسانه بود ولی نوار کاست نه رسانه بود و نه در برابر تلویزیون قدرتی داشت ولی دیدیم که چگونه در جریان انقلاب ابهت رسانه فراگیر تلویزیون در برابر آن شکست.

مساله این است که می‌توانند اینترنت را ضعیف کنند و بزرگ‌ترین ضربه را به حیات اجتماعی و اقتصادی و روانی مردم بزنند، ولی درنهایت مشکل مورد نظرشان حل نخواهد شد. چرا؟ زیرا کسانی که دنبال خبر و تحلیل هستند به هر نحوی آن را به دست می‌آورند و این بخش‌های دیگر زندگی و حیات اقتصادی هستند که زیان می‌بینند.

اجازه دهید مثالی بزنم. اگر داشتن چاقو را غیرقانونی کنید، آن کسی که دنبال چاقو است به هر قیمتی شده آن را تهیه می‌کند، ولی مردم عادی هستند که برای انجام امور روزمره خودشان نیازمند چاقو هستند و نمی‌توانند به دست آورند. 

سرانجامِ این تناقض به کجا خواهد رسید؟ ارزیابی بنده این است که سیاست‌های ضد اینترنت ادامه می‌یابد، ولی عوارض آن گریبان جامعه و کسب و کار را می‌گیرد و در مقابل منافع موردنظر حکومت به دست نخواهد آمد، یا فقط به میزان اندکی و در کوتاه‌مدت محقق می‌شود. این وضع ادامه پیدا می‌کند و فرصت‌ها از میان می‌رود، فقر بیشتر می‌شود، رشد اقتصادی خراب‌تر می‌شود، اعصاب مردم خُردتر می‌شود و یک تجربه زیان‌بار دیگر را شاهد خواهیم بود. خود دانید.


 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.