در شرایط اشغال و تهدید در کشور همسایه، زمینه‌ای نه تنها برای رشد بلکه محافظت از زبان فارسی- میراث ما و افغانستان- وجود ندارد. حال که بخش‌های غیر‌دولتی به وظیفه ملی خود درباره افغانستان عمل می‌کنند، لازم است که شاخه‌های مختلف مدیریت فرهنگی کشور نیز زمینه رسمیت حضور افغانستانی‌ها در فعالیت‌های فرهنگی و هنری را هموار کنند؛ به ویژه که بسیاری از آنها در ایران، دوره‌های آموزشی و تجربی خود را گذرانده‌اند.

به گزارش جماران؛ احمد مسجدجامعی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت: در روز «کتاب‌گردی» پیشنهاد دادم که ناشران کشورمان، آثار نویسندگان افغانستان را در اولویت قرار دهند و با شرایط بهتری قرارداد با آنها منعقد کنند. سال‌ها پیش زنده‌یاد احمد بورقانی طرحی ارائه کرد که آثار نویسندگان فارسی‌زبان در افغانستان و تاجیکستان و سایر ملل، در ایران چاپ و واژه‌های ناآشنا برای خوانندگان ایرانی در پاورقی توضیح داده شوند. چند اثری هم از این گونه به انتشار درآمد. زنده‌یاد حسن انوشه، کتابی مهم با عنوان «فارسی ناشنیده» تألیف کرده که به واقع، تکمیل و توسعه همان هدف پیشین است.

آقای انوشه، واژه‌های فارسی را در میان ده‌ها اثر تألیفی نویسندگان فارسی زبان افغانستان و تاجیکستان خوانده و هرجا که به واژه‌ای برخورد کرده که برای ایرانیان آشنا نیست، آن را استخراج و فهرست کرده و با مثال‌های روشنی آن را توضیح داده است.

مرحوم استاد حسن انوشه، دانشنامه بزرگی را درباره «زبان و ادب فارسی در خارج از ایران» به سرانجام رسانیده است. اهل پژوهش می‌دانند که چه کار مهمی است و در کشورهای همسایه و فارسی‌زبان و میان فارسی دوستان، به‌خوبی جا باز کرده است.

خود در یکی از کتابخانه‌های باکو شاهد بودم که از فراوانی مراجعه به این کتاب، اوراق آن متورم شده بود. در برنامه جام‌جم آن سال‌ها که از صداوسیما برای فارسی زبانان خارج کشور پخش می‌شد و گاهی من هم حضور داشتم، بارها افغانستانی‌ها درباره دانشنامه زبان و ادب فارسی در افغانستان با سپاس و قدردانی سخن می‌گفتند، اما متأسفانه بیش از دو دهه است که چاپ جدیدی از این کتاب منتشر نشده است و جا داشت که حتی تکمیل و به روز می‌شد.

در ایران برخی افغانستانی‌ها در کار نشر فعال هستند؛ از جمله آقای محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی در مشهد که خود کتابشناس برجسته‌ای است و برخی از آثار و نشریات ایرانی همچون «مجله بخارا» را در افغانستان به خوبی توزیع می‌کرد.

آقای دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد از ۳۵ نویسنده افغانستانی که آثار جدیدی پدید آورده‌اند و با شکل‌گیری دولت جدید افغانستان به ناچار آنجا را ترک کرده‌اند، سخن می‌گفت و در پی کسانی بود که این آثار را به بازار عرضه کنند. برخی از ناشران در این زمینه کارهای خوبی در دست دارند؛ از جمله انتشارات میرشمسی که قراردادهایی با رقم بالای حق التألیف با نویسندگان افغانستانی منعقد کرده است. آقای جربزه‌دار در نشر اساطیر هم در گذشته، نمونه کارهایی از این دست داشت و هم برای آینده، ایده‌های جدیدی مطرح کرد که در گفتگوهایی که با هم داشتیم، کم و بیش منعکس شد. خوشبختانه انتشارات آستان قدس رضوی نیز به این مسأله ورود کرده و امید است که به گره‌گشایی بیشتر در کار نویسندگان افغانستان بینجامد؛ به ویژه که بسیاری از اهل علم و فرهنگ افغانستان، مشهد را برای اقامت برگزیده‌اند.

یکی از اشتراکات فرهنگی مردم ایران و افغانستان، محبوبیت خاص مراسم شب یلدا نزد این دو ملت است که البته تفاوت‌هایی هم در نوع برگزاری مراسم شب‌نشینی وجود دارد. یلدا آغاز افزایش حضور نور و روشنایی و خورشید در طبیعت است. خوشبختانه برگزارکنندگان این‌گونه مراسم در برخی کافه‌ها جای ویژه‌ای هم برای هنرمندان و نویسندگان افغانستانی در نظر گرفته‌اند؛ همچون کافه تاریخ و …

مورد قابل توجه دیگر این که آقای انوشه با همکاری حبیب شریعتی، کتبی با عنوان «شاعران در تبعید» تدوین کرد که شامل اشعار شاعران افغانستانی به زبان فارسی است. می‌دانیم که برخی بزرگان، خلیل‌الله خلیلی افغانستانی را از بزرگ‌ترین قصیده سرایان زبان فارسی در قرون اخیر می‌دانند و از این رو عجیب نیست اگر شاعران افغانستان پا به پای شاعران ایران پیش روند و آثار آنان، چنان مطبوعِ طبعِ همگان شوند که خوانندگان ایرانی در آوازهای خود آنها را ارائه کنند. در زمینه داستان و رمان هم آثار برخی از آنها از جمله هانیه عطایی به چاپ‌های متعدد رسیده و جایگاه درخور یافته است. در سینمای ایران هم «گلچهره» ساخته وحید موسائیان، «باران» به کارگردانی مجید مجیدی، «روبان قرمز» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا، فیلم مستند «تارهای ممنوعه» به کارگردانی حسن نوری و آثار سینمایی برادران محمودی و… فیلم‌هایی هستند که در سه دهه اخیر، مصائب و مشکلات این پناهجویان را به تصویر کشیده‌اند. با این همه، کار در حوزه افغانستان چنان که باید در این سالیان اخیر پیش نرفته است و سینما هم اندازه ادبیات، نتوانسته به مثابه یک عامل وحدت‌بخش میان این دو همسایه عمل کند؛ هرچند یکی از دلایل آن وجود همین طالبان فعلی است که یکی دو سال پیش، نمایشگاه کتاب ناشران ایرانی و افغانستانی در دانشگاه کابل به دست عوامل همین حاکمان فعلی به خاک و خون کشیده شد و سروده «جان پدر کجاستی» از پوریا سوری -که یادآور پیامک پدری بود که برروی تلفن همراه دختر شهیدش در آن حادثه ثبت و نمایان ‌شد- با صدای همایون شجریان، فراوان در ایران و افغانستان و جهان شنیده شد.

در شرایط اشغال و تهدید در کشور همسایه، زمینه‌ای نه تنها برای رشد بلکه محافظت از زبان فارسی- میراث ما و افغانستان- وجود ندارد. حال که بخش‌های غیر‌دولتی به وظیفه ملی خود درباره افغانستان عمل می‌کنند، لازم است که شاخه‌های مختلف مدیریت فرهنگی کشور نیز زمینه رسمیت حضور افغانستانی‌ها در فعالیت‌های فرهنگی و هنری را هموار کنند؛ به ویژه که بسیاری از آنها در ایران، دوره‌های آموزشی و تجربی خود را گذرانده‌اند.

سال‌ها پیش در نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم، بخشی به فعالیت‌های خارجیان درباره قرآن اختصاص داشت که خوشنویسان افغانستانی هم از نظر تعداد و هم از نظر کیفیت آثار، جایگاه ویژه‌ای داشتند.

در گفتگویی که پاییز امسال با سرپرست معاونت هنری دولت جدید داشتیم، وی بر حمایت از فعالیت هنرمندان افغانستانی تأکید کرد.

هرات در دوره صفویه همچون تبریز در دوره قاجاری، ولیعهدنشین بود. پیش از آن هم مکتب هنری هرات نزد هنرشناسان جایگاه خاص داشته و دارد. مکتب هرات را همچنین یکی از «پیش‌مکتب»های مهم مکتب تبریز و مکتب اصفهان می‌دانند. سال ۱۳۷۸ کتاب مکتب نگارگری هرات به همت فرهنگستان هنر به چاپ رسید. هرات و تبریز به لحاظ هنری، پشتوانه‌های معنوی و تجربی یکدیگر هستند و این می‌تواند همچنان موضوع برگزاری نشست‌ها و نمایشگاه‌هایی از سوی فرهنگستان هنر باشد.

شاه اسماعیل صفوی زمینه این ارتباط و پیوند و تعامل دو مکتب را فراهم ساخت. دانش‌آموختگان مکتب هرات در تهرانِ دوران صفوی هم جایگاه و اعتبار خاصی داشته و منشأ آثاری بوده‌اند. نخستین تأسیسات بهداشتی و آموزشی و عمومی به همت همین دانش‌آموختگان مکتب هرات در تهران برپا شد. نکته قابل توجه این که بر خلاف تصور رایج، این تأسیسات به کوشش یک بانوی مکتب هرات ساخته شدند؛ از این رو بیشتر آن بناها نزد تهرانی‌ها با پسوند «خانوم» نامگذاری ‌شدند، همچون «مدرسه خانوم»، «حمام خانوم» و مانند اینها.

به هر حال باید از کسانی که به جرگه حمایت از فرهنگ و هنر افغانستان و آثار نویسندگان آن دیار توجه کرده‌اند، سپاسگزاری کرد و بایستی هرچه بیشتر و بهتر، پیوندهای خود را با مردم افغانستان استوار کنیم.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.