به نظر میرسد پایان دادن به سلطنت بازرگانی و تبلیغات در صداوسیما ضروری است. اگر صداوسیما چابک و کوچک شود و اگر منابع ملی برای صداو سیما در نظر گرفته شود باید به سلطنت آگهی در برنامه سازی و تبلیغات در صداوسیما پایان داد. در واقع نمیشود رسانه عمومی و فرهنگی و انقلابی بود، ولی اسیر پول تبلیغات بود.
به گزارش جماران؛ روزنامه اصولگرای خراسان نوشت: پس از پایان دوره پنج ساله ریاست آقای علی عسگری بر صداوسیما، روز گذشته آقای پیمان جبلی که سابقه ۳۰ ساله در صداوسیما دارد برای یک دوره پنج ساله به عنوان رئیس رسانه ملی منصوب شد.
یکی از معضلات صداوسیما پهن پیکری و تورم آن سازمان است، نزدیک به ۵۰ هزار پرسنل آن قدر عدد بزرگی است که هر بودجهای را ببلعد و خروجی مناسبی نداشته باشد. سازمانی که حدود ۵ هزار میلیارد باید حقوق و دستمزد بدهد، کجا توان تولیدات انبوه و رقابتی با هجمه مهندسی شده رسانه دشمنان خود را دارد؟
به نظر میرسد یکی از ماموریتهای جدی ریاست جدید صدا و سیما باید سبک سازی، چابک سازی و کوچک کردن ساختاری باشد که بزرگی و پهن پیکری و پرهزینه بودن آن امکان هر حرکت مفیدی را از آن گرفته است. آن هم در زمانی که شبکههای جهانی با تاثیرات جهانی سازوبرگی نصف و گاه تا یک سوم صداوسیما را دارند.
اقتصاد رسانه ملی بدون شک یکی از مهمترین معضلات صداوسیماست که دو جنبه دارد؛ یکی از منظر خرج که همان طور که ذکر شد خرج صداوسیما به دلیل پهن پیکری بسیار غیربهینه است که باید مورد اصلاح قرار گیرد. اما از منظر دخل به نظر میرسد دخل و درآمد رسانه ملی متناسب با ماموریت این سازمان نیست. بالاخره بدون تعارف صداوسیما مهمترین بازوی رسانهای و فرهنگی است که منابع محدودی برای آن تعریف شده است. منابعی که گاه در گرو دولتها نیز اسیر میشود. در واقع اگر بخواهیم درآمدهای صداوسیما را درآمدهای بخش بازرگانی بدانیم این مبلغ به اندازه حقوق سالانه کارمندان صداوسیما هم نیست؛ بنابراین به نظر میرسد در کنار الزام صداوسیما به کوچک سازی و واسپاری باید در تامین منابع درآمدی صداو سیما تجدید نظر کرد، در یک کلام رسانه ملی بودجه ملی میخواهد، بودجه در خور ماموریت هایش.
در راستای نکته ذکر شده فوق به نظر میرسد پایان دادن به سلطنت بازرگانی و تبلیغات در صداوسیما ضروری است. اگر صداوسیما چابک و کوچک شود و اگر منابع ملی برای صداو سیما در نظر گرفته شود باید به سلطنت آگهی در برنامه سازی و تبلیغات در صداوسیما پایان داد. در واقع نمیشود رسانه عمومی و فرهنگی و انقلابی بود، ولی اسیر پول تبلیغات بود.
یکی دیگر ازموضوعاتی که به نظر میرسد در دوره جدید میتواند به عنوان رویکرد مورد توجه قرار گیرد، میدان دادن به رقبا و پذیرفتن واقعیت رقبایی است که در سالهای اخیر برای صدا و سیما به بروز و ظهور رسیده اند. چه آن که مصادیقی همچون «وی او دی»ها اگر به عنوان رقیب پذیرفته شوند و چتر کنترل ساترا به وزارت ارشاد محول شود، حتما این رقیب خوب به رشد و پویایی تلویزیون کمک خواهد کرد و چه آن که شبکههای اجتماعی به عنوان واقعیتهای امروز رسانهای شناخته شود مطمئنا در طراحی مدل مواجهه با این واقعیتهای غیرقابل انکار کمک خواهد کرد.