خراسانیهای ما و سیستانیهای استان همسایه هم به یاد دارند روزهایی که در هول و هراس طالبان، شب میشد. اما این روزها برخی جماعت رسانهچی که خود را "عالمِ کلِ خفیات" میدانند، قلم به تطهیر این جماعتِ طهارتناپذیر بر صفحه سفید کاغذ میبرند و حرافانِ سبک کلام و تریبوندار هم گوی سبقت را از همه میربایند!
به گزارش جماران؛ روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: قصه طالبان دارد به جاهای عجیبی میرسد. سابقه و لاحقه فکری و رفتاری این جریان برای همه آشکار است. قالبِ شخصیتی اینان، خشک و انعطاف ناپذیر است.
خراسانیهای ما و سیستانیهای استان همسایه هم به یاد دارند روزهایی که در هول و هراس این جماعت، شب میشد. اما این روزها برخی جماعت رسانهچی که خود را "عالمِ کلِ خفیات" میدانند، قلم به تطهیر این جماعتِ طهارتناپذیر بر صفحه سفید کاغذ میبرند و حرافانِ سبک کلام و تریبوندار هم گوی سبقت را از همه میربایند!
فکر میکنند حافظه مردم هم مثل خودشان این قدر کوتاهمدت است. شاید هم میخواهند ذائقه مردم را به سمت ذائقه تغییر یافته خود بکشانند.
شاید واقعا هم طالبان تغییر ذات و صفات دادهاند و دنیا بیخبر است.
برای به در آوردن عالم و آدم از بیخبری، پیشنهاد میشود همین مدافعان امروزین طالبان را بفرستیم مدتی میان طالبان نشست و برخاست و زندگی کنند و از مهر برادران خویش توشه برگیرند و بعد به تشریح روزگارشان قلم بزنند و سخن بگویند. این میتواند به همه ما کمک کند برای رسیدن به شناخت تازه از طالبانی که متمدن شدهاند. حتی برای طفلان دبستان و پیرزنان و پیرمردان روستای ما هم کمک شایانی خواهد بود!
انتقاد عباس عبدی از نیروهای انقلاب: دلخوش کردن به طالبان یعنی انتقال ناامنی از افغانستان به ایران/ منتظر یک میلیون آواره افغانی باشیم
عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: یکی از بدترین ویژگیهای برخی از تندروها فقدان شفافیت یا وجود تناقض در برخی از مواضع آنان به ویژه در امور مهم است. نمونه آن در روابط خارجی و بهطور مشخص در این روزها، مساله افغانستان و طالبان است.
متاسفانه به نظر میرسد که آنان در یک راهبرد نانوشته مسیری را طی میکنند تا نشان دهند که حضور امریکاییها در منطقه بهطور مطلق شکست خورده است و برای تحقق این هدف و سیاست، حاضر هستند به طالبان نیز خوشامد بگویند حتی آنان را جنبشی اصیل معرفی کنند. در حالی که عقل سلیم نشان میدهد که این نتیجه در برابر عوارض احیای دوباره طالبان در افغانستان اهمیت چندانی ندارد. درست است که امریکاییها در آنجا شکست خوردهاند، ولی اثبات این فرضیه نیازمند سلطه دوباره طالبان بر افغانستان نیست.
تا همین جا هم معلوم است که امریکاییها شکست خوردهاند. حضور رژیمی مثل طالبان در هر کشوری میتواند بذر ناامنی و تباهی را در همان کشور و کشورهای همسایه بکارد. طالبان جریان ارتجاعی است و غیر ممکن است که بتواند ثبات و آرامش را در افغانستان به ارمغان آورد. در گذشته و پیش از سقوط آنان به دست ایالات متحده هم ثبات حکومتشان تا حدی مبتنی بر زور و بدون توسعه و پیشرفت بود.
مساله مهمی که درباره افغانستان یا هر کشور همسایه دیگر ایران، باید درک کنیم این است که توسعه هر کشور در دل توسعه منطقهای رخ میدهد و نمیتوان شاهد توسعه منطقهای بود ولی کشورهای همسایه که دارای مرز زمینی هستند، توسعهنیافته باشند.
سرریز این وضعیت توسعهنیافتگی کشورهای همسایه را ضعیف میکند. فقر و ناامنی و توسعهنیافتگی مثل ویروس کرونا از مرزها منتقل و به کشور همسایه سرازیر میشود. با پیشرفت طالبان ایران در خطر هجوم صدها هزار و شاید بیش از یک میلیون نفر آواره افغانستانی خواهد بود. دست مردم افغانستان از نزدیک در آتش طالبان است و میدانند که چه سرنوشتی در انتظار آنان است. این مردم به تحلیلهای خوشبینانه ولی غیرواقعی اصولگرایان ایرانی باور ندارند. چنین وضعی هزینه سنگینی را به لحاظ امنیتی، اجتماعی و اقتصادی به ایران و مردم ما تحمیل میکند. بدتر از آن، یکی از بازارهای مهم صادراتی ایران را دچار اختلال میکند. شاید ایران نتواند بهطور مستقیم و به تنهایی مانع از تحولات جاری افغانستان شود ولی چرا باید عدهای خواهان تسریع در این روند شوند؟ با چه زبانی باید اعلام کرد که افغانستان به عنوان یکی از مهمترین حوزههای تمدنی ایران در حال تغییر ماهیت است. کشورهای رقیب و حتی دشمن ایران در تقویت این فرآیند کوشا هستند و حتی هزینه میکنند.