رضا نصری، کارشناس حقوق بین الملل می گوید: صحنه بینالمللی یک صحنه «سیّال» است و در یک فضای سیّال مواضع «خشک و مطلق» جایگاهی ندارند. در کمتر کشوری در جهان دستگاه دیپلماسی مجبور میشود سالها استدلال کند که «مذاکره» به معنی سازش یا غربگرایی نیست و صرفا یک ابزار دیپلماسی است که در زمان و مکان مناسبش میتواند به کمهزینهترین و مؤثرترین شکل منافع کشور را تأمین کند. جای تأسف دارد که مذاکره برای یک دیپلمات - که کارش مذاکره است - هزینه حیثیتی سیاسی داشته باشد! معتقدم اگر پیشنهاد عادلانه روی میز قرار گرفت یا اگر فرمول و ملاحظات ایران - ولو با کمی تعدیل – پذیرفته شد، قطعا نباید از مذاکره سر باز زد.
به گزارش جماران؛ روزنامه شرق نوشت: هرچه از رویکارآمدن دولت دموکرات جو بایدن در آمریکا میگذرد، زمان کمتری از عمر دولت حسن روحانی در ایران باقی میماند و درحالیکه تهران برای احیای برجام، عجله دارد، واشنگتن در حال خرید زمان برای حلوفصل مسائل داخلی و خارجی مرتبط با برجام است.
در این بین مسائل منطقه و نقش بازیگران منطقهای به پیچیدگی موضوع میافزایند. اما شاید بلوکهشدن پول نفت ایران در برخی کشورها، ازجمله کره جنوبی، ژاپن و عراق برای نشاندادن آسیبهای ادامهیافتن این وضعیت کافی باشد.
با رضا نصری، حقوقدان درباره عدم اجازه آمریکا برای آزادی دارایی ایران از کره جنوبی، موضوعات حقوقی بین ایران و آمریکا، وضعیت برجام و احتمال احیای این توافق گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید. این کارشناس حقوق بینالملل معتقد است که زمان، فاکتور مهمی در احیا یا فروپاشی برجام است.
دولت آمریکا اخیرا مسئله صدور اجازه برای تسویه بدهی کره جنوبی را رد کرده است. این مسئله از لحاظ حقوقی چه وضعیتی دارد؟ آیا ایران نمیتواند اقدام دیگری در این زمینه بکند؟
در صحنه بینالمللی، حتی اگر مرجع صالحی برای رسیدگی به یک دعوا بین دو دولت وجود داشته باشد، اقدامات حقوقی معمولا بسیار کُند و زمانبر است. به همین دلیل پیداکردن راهحل «سیاسی» معمولا از راهکارهای حقوقی مؤثرتر است. در این مقطع، تلاش برای پیداکردن یک راهحل سیاسی برای حل معضل داراییهای ایران در کره جنوبی اولویت دارد. اما اگر احساس شود راهحل سیاسی در دسترس نیست، ایران همواره میتواند در برابر کره جنوبی به اقدامات متقابل متوسل شود. «اقدام متقابل» اشاره به «اقدامات غیرخشونتآمیزی» دارد که در شرایط معمول ممکن است «غیرقانونی» تلقی شود، اما در واکنش به قانونشکنی و نقض تعهد طرف مقابل پذیرفته است. از آنجا که هدف از توسل به این قبیل اقدامات «بازگرداندن» طرف مقابل به وظایف قانونیاش است، اقدام متقابل نیز باید اقدامی متناسب و «بازگشتپذیر» باشد. اگر کره جنوبی راهحلی برای پایانبخشیدن به زیاندهی مستمر ایران پیدا نکند، زمینه حقوقی برای مبادرت ایران به اقدام متقابل فراهم است.
درخواست آمریکا در زمینه برجام از ایران این است که اقدامات واکنشیاش را برگرداند و مذاکره کند. چنین چیزی در چارچوب حقوق و توافقات بینالمللی چه پایگاهی دارد؟
اگر صرفا از منظر حقوقی به مسئله نگاه کنیم، ذکر دو نکته دراینباره حائز اهمیت است: اول اینکه اقدامات جبرانی ایران یک «واکنش مجاز» به یک عهدشکنی غیرقانونی از جانب آمریکا و شرکتکنندگان اروپایی برجام است. یعنی اقداماتی است که وفق ماده ۳۶ برجام تعریف میشود. به بیان دیگر، اقدامات واکنشی ایران «معلول» یک عهدشکنی غیرقانونی است. در نتیجه، روند منطقی و قانونی این است که آمریکا ابتدا «علت» را بردارد تا «معلول» هم برداشته شود! نکته دوم اینکه فشارهای اقتصادی آمریکا به ایران و همچنین فشارهای آمریکا به دیپلماتها و مقامات ایرانی در کسوت شخصی آنها، فشارهای غیرقانونی و حتی مغایر با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است. در حقوق معاهدات، مذاکره تحت جبر و فشار غیرقانونی نیز حتی مستعد ابطال توافقی است که تحت این شرایط منعقد شده باشد! پس طبیعتا، ایران نمیخواهد در فضایی که چنین فشارهایی همچنان برقرار است پشت میز مذاکره بنشیند. این اصول ماجراست و موضع ایران تاکنون یک موضع «اصولی» بوده است. البته، این نکته را نیز باید یادآوری کرد که در عامل سیاست بینالملل، نگاه عملگرایانه معمولا با نگاه اصولی فاصله دارد و دولتها معمولا در وضعیتی قرار میگیرند که باید تصمیم بگیرند انعطاف دراینباره تا چه حد به مصلحت آنهاست. معتقدم دولت ایران و آمریکا نیز در نهایت به جایی خواهند رسید که مجبور باشند یک رویکرد «عملگرایانه» در موضوع بازگشت به برجام اتخاذ کنند.
بحث عهدنامه مودت و شکایتهایی که ایران در دادگاههای بینالمللی پی گرفته است در چه وضعیتی است؟ آیا آن مسیر میتواند به تأمین خواستهای ایران منجر شود و آمریکا را مقید به اقدامی کند؟
درباره عهدنامه مودت، اگر حتی دولت بایدن بخواهد به آن معاهده بازگردد، با یک خلأ و معضل ساختاری در سیستم سیاسی-حقوقی آمریکا مواجه خواهد شد. به این دلیل که طبق قانون اساسی آمریکا پیوستن به یک معاهده باید با تأیید دوسوم مجلس سنا صورت بگیرد؛ اما ذکر نشده آیا خروج از معاهداتی که به تأیید دوسوم مجلس سنا رسیده نیز باید مجددا توسط دوسوم مجلس سنا صورت بگیرد یا اینکه رئیسجمهور میتواند بهتنهایی از معاهده خارج شود؟
حال با اینکه دولت ترامپ به صورت یکجانبه (یعنی بدون مشورت سنا) از معاهده مودت با ایران خارج شده، بعید است مجلس سنا به بایدن اجازه دهد بدون ارائه مجدد معاهده به سنا به آن بازگردد. اگر هم بخواهد چنین کاری کند، احتمالا با شکایت سناتورها به دیوان عالی آمریکا مواجه خواهد شد. پس به احتمال زیاد، موضوع عهدنامه مودت موضوع پایانیافتهای است.
درباره وضعیت شکایتهای ایران از آمریکا در دادگاه بینالمللی دادگستری، هر دو پرونده هنوز در جریان رسیدگی است و حصول نتیجه در هر دو زمان خواهد برد؛ اما در یکی از این دو پرونده، دادگاه رأی موقتی صادر کرده که مطابق آن آمریکا ملزم است «به نحو مقتضی هر مانع برآمده از دستور هشتم می ۲۰۱۸ بر صادرات آزاد دارو و تجهیزات پزشکی، محصولات کشاورزی و قطعات و تجهیزات یدکی هواپیماهای مسافرتی از جمله تعمیرات و گارانتی و بازرسی لازم برای ایمنی هوانوردی را رفع کند». امروز، این رأی ارزش سیاسی و دیپلماتیک دارد، بهویژه از این نظر که دولت بایدن - برخلاف دولت ترامپ - مدعی قانونمداری و پیروی از موازین حقوق بینالمللی است. به بیان دیگر، نمایش این رأی و تأکید بر آن در رسانهها و مواضع رسمی میتواند تأثیرگذار باشد. معتقدم حتی گام اول آمریکا میتواند تمکین این رأی باشد. منتقدان معقولتر داخلی دولت بایدن در آمریکا - از جمله طیف تندرو دموکراتها - هم احتمالا سختتر بتوانند به تمکین آمریکا به رأی یک نهاد معتبر بینالمللی به صورت علنی ایراد بگیرند.
طرف مقابل مدعی است ایران در این مدت از توافق تخطی کرده؛ بهویژه در بحث توقف اجرای پروتکل الحاقی. اقدامات ایران در این زمینه از لحاظ حقوقی چه وضعیتی دارند؟ آیا ایران تعهدی قانونی را زیر پا گذاشته است؟
ایران هیچ تعهدی را زیر پا نگذاشته است. همه اقدامات ایران در چارچوب ماده ۳۶ برجام قابل توجیه است. البته توقف اجرای پروتکل الحاقی -هرچند قانونی - در این مقطع و با این ضربالاجل ضرورتی نداشت. معتقدم اقدام حساسیتبرانگیزی بود که هم دولت بایدن را در اوج نیازمندیاش به مجلس سنای کنگره در صحنه داخلی آمریکا در موقعیت سختتری برای بازگشت به برجام قرار داد و هم بعدا - یعنی حتی در صورت توافق - میتواند زمینه را برای تقاضای بازرسیهای سختگیرانهتر مهیا کند؛ یعنی آنها اتهام خواهند زد که کاهش سطح و کیفیت بازرسی، ابهامات جدیدی در فعالیتهای ایران به وجود آورده و خواستار رفع آن ابهامات ساختگی خواهند شد. ضمن اینکه خروج از پروتکل الحاقی بستری برای اقدامات «تنبیهی» کنگره و اقدامات قهریه دولتهای اروپایی در شورای حکام آژانس فراهم آورده و راه را برای یک ارجاع مجدد به شورای امنیت باز گذاشته است. اگر این اتفاقات به وقوع بپیوندد، مسیر دیپلماسی بسیار ناهموار خواهد شد.
برخی میگویند با وجود مباحث موجود، ایران باید باز هم قبول کند که پیش از هر اقدامی از سوی آمریکا پای میز مذاکره برود. شما با این نظر موافق هستید؟
صحنه بینالمللی یک صحنه «سیّال» است و در یک فضای سیّال مواضع «خشک و مطلق» جایگاهی ندارند. در کمتر کشوری در جهان دستگاه دیپلماسی مجبور میشود سالها استدلال کند که «مذاکره» به معنی سازش یا غربگرایی نیست و صرفا یک ابزار دیپلماسی است که در زمان و مکان مناسبش میتواند به کمهزینهترین و مؤثرترین شکل منافع کشور را تأمین کند. جای تأسف دارد که مذاکره برای یک دیپلمات - که کارش مذاکره است - هزینه حیثیتی سیاسی داشته باشد! معتقدم اگر پیشنهاد عادلانه روی میز قرار گرفت یا اگر فرمول و ملاحظات ایران - ولو با کمی تعدیل – پذیرفته شد، قطعا نباید از مذاکره سر باز زد.
نگاه برخی این است که برای مصونکردن برجام از مشکلات لازم است در مذاکرات بازیگران منطقهای هم دخالت داده شوند. این خواسته اساسا پایه و اساس دارد؟
برجام یک بار مذاکره شده و مذاکره مجدد آن –بهویژه با افزودن مشارکتکننده بیشتر - اصلا معنا ندارد. اگر به فرض محال برجام مجددا مذاکره شد و بازیگران منطقه سر میز مذاکره باشند، قطعا برنامه هستهای آنها هم باید مورد مذاکره قرار بگیرد. این یعنی ایران و کشورهای عربی بنشینند و بر سر تعدیل و تعطیلی برنامههای مسالمتآمیز هستهای خود با یکدیگر چانه بزنند و اسرائیل - با صدها کلاهک هستهای - کنار بنشیند و با لبخند رضایت از دور به آنها نگاه کند! طبیعتا از نظر حیثیتی و تصویری هم که شده، چنین مذاکراتی نمای خوشی نخواهد داشت؛ اما اگر بنا باشد مذاکراتی در سطح منطقه برای بررسی و حلوفصل مشکلات عدیده امنیتی با همسایگان مطرح شود، قطعا نباید از آن سر باز زد. حقیقت این است که صحنه امنیتی و راهبردی منطقه - با کمرنگشدن تدریجی توجه و حضور آمریکا در منطقه - در حال تغییر و بازسازی است و ایران نمیتواند در این فرایند بازسازی، نقش و سهم مستقیمی نداشته باشد. به همین خاطر سالهاست که دولت ایران پیگیر برگزاری سلسله نشستی تحت عنوان «ابتکار صلح هرمز» (HOPE) است تا در آن با همسایگان - بدون دخالت بیگانگان - احیانا به یک رژیم امنیت دستهجمعی جدید دست پیدا کند. در واقع، آنچه آمریکاییها تحت عنوان «مذاکرات متعاقب (یا Follow-on negotiations) بر سر «سیاستهای منطقهای ایران» مینامند میتواند در چارچوب طرح «ابتکار صلح هرمز» میان ایران و همسایگان خلیج فارس -بدون حضور آمریکا- انجام شود.
در این موقعیت، ایران چه گزینههایی در زمینه برجام پیشرو دارد و چه انتخابهایی میتواند یا باید بکند؟
اولویت ایران باید حفظ و احیای برجام باشد. این اتفاق هم از نظر اقتصادی و هم از نظر راهبردی به نفع ایران است. ابطال برجام منجر به ایجاد اجماع علیه ایران و آغاز یک دوره جدید از فشارهای چندجانبه و صدور قطعنامه و احیانا اقدامات قهریه علیه کشور خواهد شد و نهایتا یا به یک تنش تمامعیار یا به مذاکره جدید (به فاصله چند سال) منتهی خواهد شد. مذاکره جدید آن نیز باز سالها وقت و زمان ایران را تلف میکند. یعنی زمانی که میشود به خدمت توسعه و رفاه کشور به کار گرفته شود. اما اگر احیای برجام مقدور نبود، معتقدم لازم است ایران به انجام یک بازنگری جدی و اساسی در حوزه «دکترین دفاعی» و «دکترین هستهای» خود بپردازد و سپس وضعیت جدید را سکویی برای مذاکرات جامع با آمریکا - با هدف رسیدن به شرایط «دِتانت» - قرار دهد. [فصل «دتانت» فرا رسیده است؟/ رضا نصری / 10 شهریور 98/ روزنامه شرق] در واقع، این وضعیت که ایران در حوزه عدم اشاعه فقط «مکلف» باشد بی آنکه از کوچکترین حقوقی بهرهمند شود، نمیتواند تداوم داشته باشد.
یک نگاه هم این است که مسائل مختلفی که بین ایران و آمریکا هست، یعنی مثلا یمن، عراق و سوریه در کنار دیگر موضوعات باید با برجام همزمان و در قالب یک مجموعه به بحث گذاشته شوند در حالی که دولت اوباما تأکید داشت که در پرونده برجام روی یک موضوع تمرکز شود و همان به نتیجه برسد. شما چه نظری در این باره دارید؟
معتقدم مسائل منطقه - از جمله یمن، عراق و سوریه - میتواند صرفا در چارچوب «طرح صلح هرمز» و ابتکارات دیپلماتیک مشابه بین کشورهای بومی منطقه بررسی و واکاوی شود. نقش آمریکا در این راستا میتواند صرفا نقش واسطه باشد. یعنی آمریکا میتواند از مساعی جمیله خود برای ترغیب عربستان سعودی و سایر کشورهای منطقه به مذاکره مستقیم با ایران استفاده کند. در نهایت، شورای امنیت نیز میتواند محصول این مذاکرات را طی یک قطعنامه به تأیید برساند. یعنی مسئله هستهای و تحریمها در چارچوب برجام باقی بماند و مسائل منطقهای هم بین کشورهای منطقه حلوفصل شود. این فرمول ایدئالی است که میتوان پیگیری کرد. از طرف دیگر، آغاز مذاکرات چندلایه و پیچیده بر سر موضوعات حساسی که سرنوشت چند کشور را درگیر میکند - آن هم با بازیگران مختلف منطقهای و فرامنطقهای و بعضا نامتجانس - سنگ بزرگ برداشتن است و به نتیجه نخواهد رسید.
فکر میکنید با درنظرگرفتن جمیع شرایط، برجام در ماههای پیشرو چه سرنوشتی خواهد یافت؟ آیا احیا میشود یا فرو میپاشد یا در همین برزخ باقی میماند؟
فکر میکنم چون هر دو دولت ایران و آمریکا عزم بازگشت به برجام را دارند، یعنی چون سیاست کلانشان این است، در نهایت راهی برای تحقق این مهم پیدا کنند. به نظر میرسد دولت بایدن هم راهبردی پیش گرفته که مطابق آن میخواهد ابتدا فشارهای داخلی را - با اتخاذ یک گفتمان سخت و قلدرمآبانه نسبت به ایران - فرو بنشاند و سپس در زمان مناسب (از دید خود) به صورت خزنده به توافقی با ایران برای بازگشت به توافق هستهای نائل آید. در این میان، هرچه تعلل شود، جریان مخالف برجام در واشنگتن به موانع لغو تحریمها اضافه و آنها را به تدریج تحکیم و تثبیت خواهد کرد. ضمن اینکه در زمان تعلل، اتفاقات برساختهای از قبیل کشتهشدن سرباز آمریکایی در عراق یا حمله اسرائیل به کشتیها یا مواضع نزدیک به ایران در سوریه - ممکن است مسیر تعامل مسالمتآمیز را کاملا منحرف کند. ازاینرو، به نظرم «زمان» فاکتور مهمی است که در احیا یا فروپاشی برجام نقش قابل ملاحظهای خواهد داشت.