محمدهاشمی رییس اسبق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران می گوید: گروه های متعصب مذهبی، مثلا می گفتند وقتی کشتی، شنا و فوتبال پخش می کنید و ورزشکار با یک شورت ورزشی فعالیت می کند ما از زن و بچه خود خجالت می کشیم. یا در مورد دیالوگ فیلم ها خیلی حساسیت وجود داشت که نباید عاشقانه باشد. حتی در زمینه کارتون های کودکان با این ها مشکل داشتیم. عده ای در هر زمینه ای با ما مخالف بودند از صدا و تصویر گرفته تا موسیقی و .... آنها اهل احتیاط بودند. اما امام بسیاری از مواردی که در بالا ذکر شد را دچار اشکال نمی دانست.

به گزارش جماران؛ محمدهاشمی رییس اسبق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در گفت و گو با پروژه تاریخ شفاهی رسانه های ایران ایرنا، از اخراج ۵۲ توده ای از صدا و سیما و فشارهای گروه های متعصب مذهبی به خاطر پخش مسابقات ورزشی و کشتی به این رسانه سخن می گوید.

محمد هاشمی را باید سیاسی ترین برادر مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی دانست. محمد هاشمی علاوه بر تحصیلات حوزوی، مدرک تحصیلی فوق لیسانس خود را در رشته مدیریت از دانشگاه برکلی کالیفرنیا گرفت. او از پایه گذاران انجمن اسلامی ایرانیان مقیم آمریکا بود. کارش در دهه ۴۰ به خاطر مبارزه با رژیم شاهنشاهی به زندان و تبعید کشید. پس از پیروزی انقلاب، از اعضای شورای مرکزی حزب تازه تاسیس جمهوری اسلامی شد. از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۳ رییس سازمان صدا و سیما بود. سپس به وزارت خارجه رفت و قائم مقام وزیر شد . ۱۵ سال هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. عضویت در شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی نیز از زمره فعالیت های سیاسی او بود. هاشمی برای مدتی هم معاون اجرایی رییس جمهور هاشمی بود. معاون وزیر کشاورزی، معاون نخست‌وزیر وریاست دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز از دیگر مناصب اجرایی او بود.

چطور شد رییس سازمان صدا و سیما شدید؟

من هشتمین مدیرعامل صدا و سیما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بودم . حدود ۲.۵ سال از انقلاب اسلامی گذشته بود که من به صدا و سیما رفتم. اولین مدیرعامل این سازمان بعد از پیروزی انقلاب، صادق قطب زاده بود که ۹ ماه بیشتر دوام نیاورد. بعد از آن طی ۲۱ ماه، صدا و سیما ۶ مدیرعامل عوض کرد.

چرا؟

فشار روی صدا و سیما زیاد بود و همه از این سازمان انتظار داشتند. از سویی این سازمان یک سازمان تخصصی بود. برای همین، مدیرعاملان نمی توانستند در این سازمان دوام بیاورند و هر ۲،۳ ماه یک مدیرعامل جدید توسط شورای سرپرستی صدا و سیما انتخاب می شد. فقط قطب زاده همانطور که گفتم توانست ۹ ماه بر این مسند بماند. آن زمان رییس صدا و سیما را شورای سرپرستی این سازمان انتخاب می کرد. این شورا متشکل از ۲ نماینده از هر قوه بود. این شورا سیاست های کلی صدا و سیما را تعیین می کرد و مدیرعامل موظف به اجرای این سیاستگذاری ها بود. در واقع مدیرعامل، عامل این شورا برای اجرای این مصوبات بود. آن موقع من معاون سیاسی شهید رجایی نخست وزیر وقت بودم و همچنین سرپرستی وزارت خارجه را بر عهده داشتم.

چطور شد که این شورا سراغ جنابعالی آمد؟

یک روز پنجشنبه حوالی ساعت ۶ عصر، اعضای این شورا به دفتر من آمدند و پیشنهاد کردند مدیرعامل صدا و سیما شوم. من جواب رد دادم و گفتم من دانش و تخصص این کار را ندارم  و نمی توانم آن جا را اداره کنم. اما از باب مشورت می توانم چند نفری را که مناسب این کار هستند را به شما معرفی کنم. چند نام بردم ولی اعضا گفتند با تمام این افرادی که گفتید صحبت کردیم و هیچ کدام زیر بار این مسوولیت نرفته اند. من در پاسخ به شورا گفتم پس من باید ابتدا با حضرت امام صحبت کنم اگر ایشان این موضوع را تایید کردند و نظر ایشان هم این بود که مدیرعامل صدا و سیما شوم پاسخم مثبت خواهد بود وگرنه جوابم همین است که عرض کردم. آنها که رفتند بلافاصله با دفتر امام صحبت کردم و موضوع را گفتم. دفتر هم اولین وقت ملاقات با امام را در صبح شنبه به من داد.

اما ساعت هشت و نیم شب وقتی داشتم اخبار را گوش می دادم شوکه شدم.گوینده خبر اعلام کرد که شورای سرپرستی صدا  و سیما، محمدهاشمی را به مدیرعاملی این سازمان منصوب کرده است. شنبه صبح به دفتر امام رفتم و قضیه را خدمتشان عرض کردم و گفتم بدون موافقت من چنین حکمی را نوشته و در اختیار رادیو قرار داده اند. حالا من آمده ام خدمت شما تا نظرتان را در این باره بدانم و مرا راهنمایی فرمایید. امام فرمودند خوب است و من هم برای توفیق شما در این کار دعا می کنم.

امام توصیه خاصی هم به شما کردند؟

بله. امام چند نکته را فرمودند. ایشان فرمودند اولین مساله این است که برنامه های صدا و سیما باید آموزنده باشد و نباید بدآموزی داشته باشد. نکته دوم این که صدا و سیما متعلق به همه مردم است و نبایست در انحصار گروه خاصی باشد. سوم این که صدا و سیما دانشگاه عمومی سراسری است. صدا و سیما در واقع صدای اسلام است و باید آموزش های اسلامی را در سراسر کشور ترویج کند. نکته چهارم این که آنتن های صدا و سیما را از نظر فنی جوری تقویت کنید که صدایتان به سراسر دنیا برسد. نکته پنجم این که شما آن طرف جعبه( تلویزیون) هستید و  مردم این طرف جعبه. برنامه هایتان باید جذاب باشد تا مردم این طرف جعبه بنشینند و برنامه هایتان را نگاه کنند. شما بروید و من برایتان دعا می کنم موفق شوید. 

واکنش شما نسبت به این انتصاب چه بود؟

من در برابر کار انجام شده قرار گرفته بودم در حالی که اطلاعاتی از کار در صدا و سیما نداشتم. نه رشته تحصیلی ام مربوط به این سازمان بود نه تجربه ای در زمینه رادیو و تلویزیون داشتم. از خدمت امام مرخص شدم و به جای این که به صدا و سیما بروم یک راست به دفتر خودم در نخست وزیری رفتم. شورا با من تماس گرفت چرا به صدا و سیما نمی آیی؟ گفتم من ابتدا باید یک کار مطالعاتی انجام دهم بعد به آنجا می آیم. بلافاصله گفتم لیستی از معاونین و مدیران ارشد صدا و سیما را در اختیار من قرار دهید. با تک تک آنها تماس گرفتم و قرار ملاقات گذاشتم. آنها هم از این دعوت استقبال کردند. این جلسات دونفره گاهی دو ساعت و نیم طول می کشید و من درباره حوزه مسوولیت این افراد از آنها می پرسیدم. این که در حوزه مسوولیتشان چه کارهایی انجام شده است و چه کمبودهایی وجود دارد.

این برنامه حدود یک ماه طول کشید و من از این طریق توانستم تا حدودی با فعالیت این سازمان آشنا شدم. بعد از یک ماه، یک روز اعضای شورای سرپرستی از من خواستند برای معارفه به سازمان بروم. یادم هست روزی که وارد ساختمان این سازمان شدم دیدم داخل کرویدور را پلاکاردها و اطلاعیه های فراوانی از تفکرات مختلف این سازمان پر کرده است. طول  مجموع این اطلاعیه ها، ۱۵ متر و ارتفاع آن حدود ۱.۵ متر بود. همه بودند از حزب توده گرفته تا سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین.  گفتم همه را بکنید و داخل یک گونی برای من بیاورید.  این پلاکاردها نشان می داد که وضعیت صدا و سیما از نظر ترکیب نیروی انسانی چقدر گسترده است و همه این جا را یک تریبون آزادی برای خود می دانستند تا بحث های مورد علاقه خود را در جامعه نشر دهند. در واقع همه در این سازمان یک نماینده داشتند.

تک تک اعلامیه ها را خواندم تا متوجه شوم چه تفکراتی در این سازمان حاکم است.همچنین دریافتم که چندین شورا در این سازمان وجود دارد که هیچ کاری نمی کردند. مثلا شورای سیاسی، شورای برنامه و مواردی از این دست. این شوراها مدام با هم درگیر بودند و اختلافات فراوانی بین آنها بود. دستور دادم یک روز تمام همکاران سازمان در زمین چمن صدا و سیما جمع شوند تا از نزدیک با آنها آشنا شوم.

وقتی همه کارکنان در زمین چمن جمع شدند ، گفتم: من هشتمین مدیر این سازمان هستم. این نشان می دهد که صدا و سیما چقدر حساس است و مدیریت آن چقدر سخت. من فقط یک نکته را به شما می گویم و آن این که مدیران صدا و سیما مثل آب رونده داخل چشمه هستند. می آیند و می روند و ثبات مدیریتی هم ندارند. اما کارکنان این سازمان مثل شن ته آب هستند و می مانند. برای یک جریان رفتنی یا همان مدیران، همکارانتان یا همان شن های کف نهر را فدا نکنید. یعنی نیایید پیش  من از همکارتان بدگویی کنید. اگر اختلافی با همکارانتان دارید به سطح مدیران بالا نکشانید و خودتان آن را حل کنید. از طرفی من نیامده ام اینجا که صدا و سیما را پله ترقی خود سازم. من معاون سیاسی نخست وزیر و سرپرست وزارت خارجه بودم. من قصد اصلاح این سازمان را دارم.

نطق من ۵ دقیقه طول کشید و تمام شد.  این حرف ها را از آن باب زدم که طی آن مدت کوتاهی که بودم برخی می آمدند و بد همکارانشان را می گفتند و به اصطلاح زیرآب زنی می کردند. بعد از آن به دفترم در صدا و سیما رفتم و سوابق مدیران را خواستم. قبل از آن شورای سرپرستی صدا و سیما بخشنامه ای داده بود که کارکنان با تجربه صدا و سیما باز خرید یا اخراج شوند. با این بخشنامه سازمان از نیروهای باتجربه عاری شده بود. به واسطه همین بخشنامه از مجموع ۱۱ هزار کارمند این سازمان، سه هزار نفر اخراج شده بودند. یعنی دیگر تقریبا نیروی ماهر و کارآزموده وجود نداشت و صدا و سیما تبدیل به عرصه تقابل گروههای مختلف سیاسی شده بود.

صدا و سیما آن موقع برنامه تولیدی خیلی کم و اگر هم بود به دردنخور بود. تمام برنامه ها مستقیم روی آنتن می رفت و اکثر آن هم مصاحبه بود. از نظر فنی هم همه کارها خوابیده بود. نه فرستنده ای نصب می شد و نه آنتنی.

من شورایی از مدیران سازمان تشکیل دادم که البته اسم آن را شورای معاونین گذاشتم. خودم هم داخل آن جلسات بودم. وظیفه این شورا این بود که مسائل و مشکلات هر حوزه ای در آن مطرح شود و برنامه ها، برآورد نیرو، زمان و بودجه در ارزیابی کند. در واقع می خواستیم با همان مدیران فعلی، امور سازمان را اصلاح کنیم.

 

محمد هاشمی

 

در این شورا متوجه شدم که مدیرانی در این سازمان وجود دارند که مثلا خبر سیما که نیم ساعت تعریف شده بود گاهی تا سه ساعت طول می کشید. بعضی افراد با گوینده خبر تماس می گرفتند و می گفتند خبر ما چگونه باید پخش شود. خبر ساعت ۲ بعدازظهر رادیو را بیشتر گروهها تنطیم می کردند و رعایت ضوابط سازمان نمی شد. مخصوصا بعد از خبر برنامه تحلیل خبر بود که آن هم بیشتر توسط عوامل گروه ها تهیه و پخش می شد. مثلا یک مورد که خیلی واضح بود، در برخی موارد تحلیل خبر توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین نوشته و پخش می شد.

به عبارتی بخش تحلیل سیاسی که حساس ترین برنامه ها بود به صورت تریبون این گروه درآمده بود. آنها می آمدند در این بخش، هر  چه می خواستند می گفتند. نکته مهم این که صدا و سیما آن موقع برنامه تولیدی خیلی کم و اگر هم بود به دردنخور بود. تمام برنامه ها مستقیم روی آنتن می رفت و اکثر آن هم مصاحبه بود. از نظر فنی هم همه کارها خوابیده بود. نه فرستنده ای نصب می شد و نه آنتنی. از دل جلسات شورای معاونین، شورای تولید برنامه، شورای مدیریت طرح و برنامه، شورای بودجه و از این دست بیرون آمد.

اما این شوراها فایده دیگری هم داشت که آن شناسایی اعضای حزب توده در سازمان بود. متوجه شدم ۵۲ توده ای تشکیلاتی را در سازمان تشکیل داده اند و پست های بسیار حساسی را در صدا و سیما تصاحب کرده اند. این ۵۲ نفر در گروه های ۴ نفره فعالیت می کردند. نحوه کار هم این بود که یکی از این ۴ نفر با یک نفر در گروه دیگر ارتباط برقرار و برنامه های خود را اجرا می کردند. در واقع یکی از این ۴ نفر رابط با یکی از ۴ نفر گروه دیگر بود و بقیه اعضا حتی اسم رابط و اعضای دیگر گروهها را نمی شناختند. هیچ کس هم این ها را نمی شناخت و در پاکسازی قبلی اخراج نشده بودند. آن زمان در حکومت بحث کودتا مطرح بود و ۱۸ طرح کودتا تا آن موقع در کشور لو رفته بود و با آن برخورد شده بود. این ۵۲ نفر برنامه ریزی کرده بودند که درصورت انجام کودتا توسط نیروهای روس، صدا و سیما را در دست بگیرند.

من خودم سر رشته ای در کارهای امنیتی و اطلاعاتی نداشتم و اعضای حزب توده با کمک آقای خسرو تهرانی، معاون اطلاعات و امنیت نخست وزیری، تمامی این ۵۲ نفر شناسایی و دستگیر شدند. قبل از اخراج البته خدمت امام رسیدم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم. امام فرمودند همه این ۵۲ نفر را اخراج کنید و اصلا هم نگران نباشید. من هم یک دفعه ۵۲ حکم را زدم و حزب توده را از صدا و سیما اخراج کردم.

شما در مقطع جنگ رییس سازمان صدا و سیما بودید. نحوه پوشش اخبار جنگ تحمیلی در صدا و سیما چگونه بود؟ چه محدودیت هایی برای انتشار این اخبار داشتید؟

صدا و سیما که تصمیم گیر نبود. تصمیمات مربوط به اخبار و گزارش های جنگ را ستاد تبلیغات جنگ می گرفت. این شورا اخبار جنگ را برای ما می فرستاد. اما وقتی زمان عملیات های حساس می شد ما در صدا و سیما راسا خبرنگار به خط مقدم جبهه می فرستادیم و آن ها به طور مستقیم به ما گزارش می دادند. در این جور مواقع چون مستقیم از خط مقدم گزارش دریافت می کردیم گزارش ها مقرون به صحت بود. چون خبرنگار خود ما از خط مقدم خبر و گزارش می فرستاد.

اما درباره محدودیت های رسانه ای آن ایام، اگر تعداد شهدای ما در یک عملیات زیاد بود برای این که روحیه مردم خراب نشود تعداد واقعی را نمی گفتند تا مردم در پشت جبهه روحیه شان تضعیف نشود. این مواقع بیشتر خبر پیروزی ها را می دادند. البته اگر عقب نشینی می کردیم یا شکست می خوردیم این اخبار را هم  صدا و سیما پخش می کرد.

 اگر در عملیاتی شکست می خوردیم و عراقی ها از ما اسیر می گرفتند نام و تعداد اسرا را سریع اعلام کردیم. دلیل هم داشت و آن این که به عراق اجازه ندهیم اسرای ما را به شهادت برسانند. چرا که وقتی نام اسرا اعلام می شد صلیب سرخ جهانی سراغ این اسرا را می گرفت و دیگر صدام نمی توانست آنها را به شهادت برساند. درباره اعلام سریع نام اسرا خیلی حساسیت از سوی نهادهای مختلف وجود داشت تا جان آنها حفظ شود. اما بحث مفقودالاثری اصلا در زمان جنگ مطرح نبود. نیرو یا شهید شده بود یااسیر و یا در پشت جبهه ها بود. مفقود الاثری نبود.

همچنین وقتی جبهه ها به نیرو نیاز داشت ستاد تبلیغات از ما می خواست برای جذب نیرو برنامه سازی کنیم. ما هم این کار را می کردیم و برای ساخت این برنامه ها از فرمایشات امام ره هم استفاده می کردیم  و برنامه هایی تاثیرگذار می ساختیم. طوری که یکی دو روز بعد از شروع این برنامه ها، پادگان ها به ما اطلاع می دادند که در این یکی دو روزه به تعداد کافی داوطلب اعزام به جبهه ها جذب کرده ایم و دیگر پادگانمان جا ندارد. ما هم برنامه های ساخته شده برای جذب رزمنده را متوقف می کردیم.

حضور صدا و سیما در  ستاد تبلیغات جنگ چگونه بود؟

یک نماینده ما داشتیم یک نماینده ایرنا داشت، یک نماینده سپاه، یکی ارتش و برخی نهادهای دیگر.

نحوه تعامل صدا و سیما با این نهاد چگونه بود؟

تصمیماتی که در این شورا گرفته می شد به صورت مکتوب در اختیار ما گذاشته می شد و لازم الاجرا بود. دبیر جلسات آقای کمال خرازی بود. این صورت جلسه به سرعت در اختیار اعضا گذاشته می شد. برخی تصمیمات این جلسه، دستور ساخت برنامه هایی با محتوای خاص توسط صدا و سیما بود. درباره اخبار فوری، هم تلکس ویژه این خبرها برای تمامی اعضا فرستاده می شد تا از رسانه ها پخش شود.

وضع پخش موسیقی در صدا و سیما چطور و نظر امام خمینی ره در این باره چه بود؟

این مساله در صدا و سیما یک فراز و فرودهای زیادی داشت. عده ای طرفدار پخش موسیقی بودند برخی هم می گفتند شما اگر با یک خودکار به طور متناوب به یک میز بکوبید موسیقی ساخته اید و مرتکب حرام شده اید. برخی مراجع حتی به مارش خبر هم گیر می دادند و می گفتند وقتی زمان خبر می رسد تلویزیون و رادیو را خاموش می کنند تا مارش آن تمام شود. مارش که تمام می شد صدای گیرنده را روشن می کردند و به خبرها گوش می دادند.

در مورد موسیقی هم با توجه به تعدد مراجع تقلید، مقلدین معمولا طبق نظر مرجع خود به موسیقی گوش می دادند یا نمی دادند. ما در صدا و سیما هم دیدیم با توجه به کثرت نظر مراجع، بهتر است به نظر امام ره گوش دهیم چرا که ایشان هم مرجع تقلید است هم ولی فقیه. وقتی بر این مبنا عمل کردیم باز اعتراض ها بود ولی ما در مقابل سوالات منتقدین می گفتیم شما آزادید طبق نظر مرجع تقلید خود عمل کنید. امام موسیقی را جزو احکام ثانویه می دانست. امام می گفت برخی موسیقی ها اگر از صدا و سیما پخش شود بلااشکال است اما اگر از یک رسانه خارجی پخش شود حرام است. ضمن این که نوع موسیقی هم مهم است و ....

فقط موسیقی هم نبود. در مورد همه چیز از سوی برخی  به ما گیر داده می شد. محتوای فیلم ها و سریال ها، پخش مسابقات فوتبال و شنا و کشتی . فشار روی ما زیاد بود علیرغم این که گفته بودیم طبق نظر امام عمل می کنیم.

مرادتان از برخی چیست؟ 

گروه های متعصب مذهبی. مثلا می گفتند وقتی کشتی، شنا و فوتبال  پخش می کنید و ورزشکار با یک شورت ورزشی فعالیت می کند  ما از زن و بچه خود خجالت می کشیم.  یا در مورد دیالوگ فیلم ها خیلی حساسیت وجود داشت که نباید عاشقانه باشد. حتی در زمینه کارتون های کودکان با این ها مشکل داشتیم. عده ای در هر زمینه ای با ما مخالف بودند از صدا و تصویر گرفته تا موسیقی و .... آنها اهل احتیاط بودند. اما امام بسیاری از مواردی که در بالا ذکر شد را دچار اشکال نمی دانست.

سال ۶۵ یا ۶۶ بود که همین گروهها طومار بزرگی را علیه صدا و سیما نوشتند و در نماز جمعه امضا کردند. روزنامه کیهان هم خبرش را کار کرد. سخنران پیش از خطبه هم که آقای محمدی گیلانی بود علیه صدا و سیما و موسیقی پخش شده از آن ایراد گرفت و گفت: آقای محمدهاشمی! شما که می گویی طبق فتوای امام عمل می کنی این کتاب تحریر الوسیله امام است ببین امام به موسیقی اشکال می گیرد. خلاصه جو تندی علیه من ایجاد شد. تعدادی نیز با نام خانواده شهدا با روزنامه اطلاعات مصاحبه کردند و به صدا و سیما حمله کردند که این ها خلاف شرع است و ما نمی خواستیم این طور شود.

فردای آن روز رفتم خدمت امام. گفتم شما از صحبت های دیروز سخرنان قبل از خطبه جمعه و گزارش روزنامه اطلاعات را حتما مطلع هستید. من که نمی خواهم آخرت خود را فدای دنیای دیگران کنم. می خواهم طبق نظر شما عمل کنم. نظرتان راجع به موسیقی و نمایش و ورزش چیست؟ آمده اند با استناد به تحریر الوسیله شما صدا و سیما را می کوبند. این حرف را وقتی به امام زدم که اعضای شورای سرپرستی صدا و سیما هم عوض شده بود و می خواستند مدیرعامل جدید انتخاب کنند. نامه ای هم در این باره به امام نوشته بودند. اعضای جدید شورا این نامه تند را به امام نوشته بودند. بخصوص مواضع آقای فردوسی پور که دبیر شورا بود و آقای محمود دعاگو در مقابل من خیلی تند بود.

امام به من گفت: من برخی از مسائلی که قبلا در تحریر الوسیله گفته ام را الان دیگر قبول ندارم و نظرم درباره آنها عوض شده است. نشان دادن مسابقه های ورزشی، نمایش  فیلم و موسیقی نه تنها بلااشکال، بلکه آموزنده است. ولی چند نکته. اول اینکه بیننده نباید از روی شهوت به این برنامه ها نگاه کند. ثانیا من در مواردی دیده ام که شما فیلمی از صدا و سیما پخش کرده اید که بازیگر زن دارد اما گریمور زن ندارد. یا این که بازیگر مرد دارد، اما گریمورش زن است. این حرام است. یعنی نباید مرد اجنبی زن را گریم کند و برعکس. اجنبی گریم نکند وگرنه برنامه هایتان آموزنده است.

مدتی بعد سرود «این پیروزی خجسته باد این پیروزی» خوانده شد. آقای محمد مهدی پورمحمدی که آن وقت ها مدیر شبکه یک بود دستور پخش رقص نور را برای این سرود داد. رقص نور به سه رنگ سبز و سفید و قرمز یعنی رنگ پرچم ایران بود که به کار جلوه ای خاص داده بود.امام به احمدآقا گفته بودند کار خوبی است و آن را تایید کرده بودند. یا مثلا ما درباره پخش سرود « ای مجاهد شهید مطهر» به مشکل برخوردیم و عده ای گوش دادن به آن را حرام می دانستند. ما ابتدا تصمیم گرفتیم این سرود یکبار در جماران قبل از سخنرانی امام توسط گروه کر اجرا شود تا مخالف ها آرام شوند، اما نشد و تصمیم به پخش این سرود از رادیو قبل از سخنرانی امام کردیم. امام روی صندلی برای سخنرانی نشسته بود و این سرود پخش شد. جمعه بعد اقای هاشمی خطیب نمازجمعه تهران بودند ایشان در نماز جمعه گفتند وضعیت موسیقی برای ما ها مثل خرده شیشه بود که در نان باشد شک داشتیم و نگران بودیم ولی با فرمایشات امام این مساله برای همه ما حل شد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.