آقای وزیری معتقد بود که نمیتوان بسیاری از جوانان را تنها با تکیه بر فضای ایدئولوژیک گردآورد. ازاینرو فعالیتهای کارگاهی برای جمعهای کوچک پیشبینی شده بود که در قالب ساختار خوشهای شکل میگرفت. آقای وزیری اهل گلهگذاری نبود و نه از دوران مبارزه و نه از دوران مسئولیتهایش چیزی نمیگفت و اگر هم کسی اصرار میکرد میگفت دانستن اینها چه فایدهای دارد.
به گزارش جماران؛ احمد مسجد جامعی، عضو شورای اسلامی شهر تهران در یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: «در سالهای پیش از انقلاب شرایط مبارزه چنان بود که کمتر کسی میتوانست به این راه پرخطر وارد شود و بر خط مستقیم باقی بماند. ماندن در مبارزه و خط مستقیم به شخصیتی با اخلاص و استوار نیاز داشت.
از میان خیل مبارزان رژیم گذشته که به زندان رفته و پس از انقلاب مشاغل مهمی برعهده گرفت ولی هیچگاه شرکت خود در مبارزات را پلکان ترقی نکرد، آقای سیدحسین وزیری یزدی بود که از خاندانهای پرسابقه و شناختهشده شهر یزد و قم هستند و این روزها روی در نقاب خاک کشیدند.
مرحوم سیدحسین وزیری پیش از انقلاب گرچه در صف مبارزان بود ولی اصول خود را هیچگاه رها نکرد و پس از انقلاب هم از بیان آنچه بر او گذشته بود پرهیز داشت. حال آنکه در روزگار ما کسانی هستند که اگر هم پیشینهای نداشته باشند برای خود سابقه میتراشند. آقای وزیری پس از انقلاب باتوجه به آشنایی که با شهید رجایی داشت سمت قائممقام وزیر در سازمان پیشاهنگی را برعهده گرفت. در همان سالها آقای وزیری مدیریت باشگاه معلمان را عهدهدار شد و من هم همکار ایشان در حوزه مطالعات فرهنگی بودم. در شرایط دشوار ترورها در آن سالها تدارک امنیت برای برگزاری جلسات با رئیسجمهور و نخستوزیرکاری بس دشوار بود و میدانیم که سرانجام هم رئیسجمهور و نخستوزیر بر اثر یک غفلت امنیتی شهید شدند.
اما گاهی شاهد برگزاری این جلسات در محل باشگاه بودیم. این اتفاق از دو سو مهم بود، نخست اعتمادی که به آقای وزیری وجود داشت و دیگر حفظ امنیت فضا که آقای وزیری بهخوبی از عهده آن برمیآمد. آقای وزیری را میتوان نخستین کسی دانست که در فکر پایهگذاری سازمان جوانان بود. او در همان سالها که عدهای سازمان پیشاهنگی را نهادی طاغوتی تلقی میکردند و درپی انحلال آن بودند، طرحی جدید با عنوان سازمان یاوران انقلاب تهیه کرد که در صورت انحلال سازمان پیشاهنگی وظایف آنرا متناسب با شرایط پس از انقلاب برعهده گیرد. امکانات سازمان پیشاهنگی بسیار گسترده بود و در همان زمان من در وزارت کشور مسئولیتی در شورای اجتماعی داشتم.
طی نامهای با امضای حجتالاسلام ناطق نوری این موضوع به نخستوزیر منعکس شد و ایشان طی بخشنامهای خواست که امکانات سازمان پیشاهنگی در اختیار این و آن قرار نگیرد. طرح آقای وزیری جامعیت خوبی داشت و در آن حتی برای هموطنان اهل کتاب پیشبینیهای مناسبی شده بود و برای آنها جایگاهی در نظر گرفته شده بود.
آقای وزیری معتقد بود که نمیتوان بسیاری از جوانان را تنها با تکیه بر فضای ایدئولوژیک گردآورد. ازاینرو فعالیتهای کارگاهی برای جمعهای کوچک پیشبینی شده بود که در قالب ساختار خوشهای شکل میگرفت. این طرح بهراحتی قابلیت اجرا داشت اما همان رقابتهای سازمانهای موازی که گفتیم مانع شکل گرفتن نخستین سازمان جوانان در همان سالهای اولیه انقلاب شد.
آقای وزیری اهل گلهگذاری نبود و نه از دوران مبارزه و نه از دوران مسئولیتهایش چیزی نمیگفت و اگر هم کسی اصرار میکرد میگفت دانستن اینها چه فایدهای دارد. راهاندازی ستاد خدماترسانی به زائران حج و بهطور خاص بخش گمشدگان در ایام حج کار دیگر او بود. اگر توجه کنیم که در آن سالها امکانات میزبان حج مثل امروز گسترده نبود و زائران هم اغلب پیر و بعضا بیسواد بودند درک میکنیم که این خدمت چقدر پرزحمت و در عین حال مهم بود و البته بهچشم هم نمیآمد. همین بهچشم نیامدن که ویژگی کارهای او بود باعث شد که در خیریهای که با عنوان والفجر راه انداخته بود، کمکها درنهایت سکوت و در بالاترین میزان احترام بهکمک گیرندگان انجام شود و این ویژگی خاص امور خیریه زیر نظر مرحوم وزیری بود. روحیه صبور و در عین حال کوشا و صمیمیاش باعث میشد برای طبقات مختلف جذاب باشد. دفتر و این اواخر منزل او اغلب محل گرد آمدن دوستان و علاقهمندان به کشور از طیفهای مختلف بود.
خدایش رحمت کند. حال که صحبت به اینجا کشید خوب است یادی از سیدحسین وزیرییزدی دیگری به میان آورم که از رزمندگان جبهه بود و از آن دوره ترکشهای بسیاری بر بدن داشت و هرازگاهی موجب درد و رنج او میشد. او برادرزاده همین آقای وزیری بود و در کار فیلم و سینما دستی داشت و سالها با اخلاص و بدون چشمداشت با هم کار فرهنگی میکردیم. او هم چند سال پیش بر اثر عوارض ناشی از جراحتهای دوران جنگ جان به جانآفرین تسلیم کرد. خدا هردوی آنها را رحمت و با اولیای الهی محشور کند و به خانواده این دو مرحوم صبر و اجر عطا فرماید.»