یک کارشناس ارشد مسائل بین الملل می گوید: آمریکایی ها زمانی که درگیر جنگ ویتنام بودند مجبور شدند تا توجهات خود را نسبت به منطقه خلیج فارس کاهش دهند. در این مرحله بود که آمریکایی ها تئوری "دو ستون" نیکسون را اجرایی کردند. بدین گونه که امنیت منطقه را به ایران و عربستان سپردند و تمرکز خود را بر شرق آمریکا گذاشتند. در حال به نظر می رسد که آمریکا در چنین مسیری قرار گرفته که البته معطوف به ۱۰ تا ۲۰ سال آینده باشد.
به گزارش جماران؛ خبرآنلاین نوشت: موضوع آشتی قطر با عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین صف بندی های جدید در منطقه همزمان با ورود جو بایدن به کاخ سفید حاکی از آن است که خاورمیانه در آینده تحولات مهمی را پیش رو خواهد داشت.
نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا علاوه بر تغییرات در این کشور موجب تحولاتی در خاورمیانه به ویژه در روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس شد. عربستان سعودی، بحرین، امارات متحده عربی و مصر یکباره تصمیم بر آن گرفتند تا قطر را منزوی کنند اما طی این سه سال تحریم و محاصره دوحه به خوبی از ظرفیت های موجود خود استفاده کرد و به کمک ایران و ترکیه تا حدود زیادی توانست از فشارها بکاهد.
حکام سعودی دریافتند که هوا پس است!
حکام سعودی با از دست دادن چتر حمایتی خود و تغییرات در کاخ سفید دریافتند که "هوا پس است". به همین دلیل درصدد آن برآمدند تا حداقل یکی از بحران های پیش رو را تا قبل آمدن دموکرات ها حل و فصل کنند؛ سعودی ها که خود آتش بیار معرکه بودند در نهایت سرشان به سنگ خورد و در نشست شورای همکاری خلیج فارس که اخیرا برگزار شد قضیه را فیصله دادند؛ به طوری که طبق آخرین خبرها مصر نیز به این آشتی پیوسته است. در چهل و یکمین نشست سران شورای همکاری خلیج فارس که هفته گذشته در العلا برگزار شد محمد بن سلمان با تهدید خواندن برنامه موشک های بالستیک برای صلح منطقه از جامعه جهانی خواست تا با آن مقابله کند که به نظر می رسد ولیعهد سعودی به ایران کنایه زده است و بیانگر آن است که تهران همچنان یکی از چالش های مهم برای ریاض به شمار می رود. موضوعی مهم که در کانون توجهات امارات متحده عربی نیز قرار دارد؛ چرا که وزیر مشاور این کشور در امور خارجه گفت، بازیابی کامل روابط ابوظبی با دوحه وابسته به نحوه تعامل قطر با تهران و ترکیه خواهد بود. امارات همچنین مساله گروه های افراطی را نیز به میان آورد و بازسازی اعتماد را زمان بر توصیف کرد.
در همین راستا آنل شلین، محقق در موسسه کوئینسی طی مقاله ای در پایگاه تحلیلی ریسپانسیبل استیت کرافت به موضع گیری امارات در این زمینه اشاره می کند و می نویسد: بن زاید ولیعهد امارات حمایت قطر از گروه های اسلامی مانند اخوان المسلمین را یک تهدید تلقی می کند. این در حالی است که محمد بن سلمان و ملک سلمان، ایران و هم پیمانانش در منطقه مانند حوثی های یمن را تهدید اصلی قلمداد می کنند. یوسف العتیبه سفیر امارات در آمریکا پیش تر گفته بود که حل مناقشه قطر در لیست اولویت های هیچ کسی نیست. در تضاد با آن و در اوایل سپتامبر فیصل بن فرحان وزیر خارجه عربستان سعودی عنوان کرد که توافق با قطر نزدیک است.
آخرین تحولات در منطقه همچنین بازتاب دهنده انتظارات دولت بعدی آمریکا بود. امارات متحده عربی قبلاً وضعیت خود را در لیست مهمترین شرکای منطقه ای آمریکا ، بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا را می برد، ثابت کرده بود. بر خلاف آن عربستان سعودی فشارهای سیاسی از سوی دولت بایدن را انتظار دارد، کسی که قبلا این کشور را ترد شده نامیده بود و متعهد شد که دیگر به آن سلاح نفروشد. با حل مناقشه قطر سعودی ها امیدوار هستند بتوانند ابزار سازنده خود را به عنوان یک شریک منطقه ای نشان دهد یا شاید افکار عمومی را نسبت به بمباران های یمن منحرف کند.
عربستان سعودی و امارات متحده عربی محاصره قطر را دو هفته پس از بازدید ترامپ از عربستان سعودی در اولین سفر خود به خارج به عنوان رئیس جمهور در ماه مه ۲۰۱۷ آغاز کردند. اگرچه دولت ترامپ علاقه خود را برای همکاری شرکای آمریکا در خلیج فارس علیه ایران ابراز کرده بود ترامپ برای خروج از برجام آماده می شد. سعودی ها و اماراتی ها سناریویی را علیه قطر به راه انداختند که این کشور نقش یکسانی را در در حمایت از تروریسم ایفا می کند.
جورج نادر یکی از مقامات مشاور در امارات ۲.۵ میلیون دلار به جمع کننده کمک مالی ترامپ یعنی الیوت برویدی پول دارد تا ترامپ را ترغیب کند که قطر دشمن اصلی محسوب می شود؛ با وجود اینکه قطر میزبان العدید، بزرگترین پایگاه نظامی ایالات متحده در خاورمیانه است. برویدی مقداری از وجوه خود را در کنفرانس ضد قطر که توسط بنیاد دفاع از دموکراسی ها برگزار شد استفاده کرد و اد رویس، رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، در آن زمان، قانونی را اعلام کرد که قطر را به عنوان حامی دولت تروریسم معرفی می کرد. این موارد و سایر موارد فساد سیاسی بعداً در تحقیقات مولر مشخص شد.
دولت بایدن از کاهش تنش ها در منطقه استقبال خواهد کرد
نویسنده در ادامه می نویسد: دولت بایدن از کاهش تنش ها در منطقه استقبال خواهد کرد. اگرچه ممکن است محمد بن سلمان و تمیم امیر قطر آغوش خود را به روی یکدیگر باز کنند و روابط را از نو بسازند اما جو بایدن کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را باید مسئول این سورفتارها قرار دهد. اقداماتی مانند جنگ یمن، شکنجه فعالین حقوق بشر در عربستان و امارات. طبق دشمنی شدید دولت ترامپ با ایران، ریاض و ابوظبی احساس می کردند که می توانند روی یک دشمنی دیگر تمرکز کنند؛ مانند قطر. حالا با احتمال بازگشت دولت بایدن به برجام روبرو هستند. بن سلمان و بن زاید به طور موثر در حال متحد کردن و ساماندهی تیم خود برای خطرات احتمالی هستند. آنها تلاش بر آن دارند تا با دوباره متحد کردن کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس توجهات را بار دیگر بر تهدید از سوی ایران متمرکز کنند.
آمریکا به دنبال تکرار تجربه دهه میلادی۷۰ درباره ایران
دکتر نوذر شفیعی کارشناس ارشد مسائل بین الملل نیز با تحلیلی متفاوت به بررسی زوایای آشتی قطر و عربستان و شورای همکاری خلیج فارس پرداخته است. شفیعی گفت: بهبود روابط قطر با عربستان و اعضای شورای همکاری خلیج فارس را می توان در قالب یک پروژه کلان و آمریکایی ارزیابی کرد. مساله اصلی در بین چرخش آمریکا از غرب آسیا به شرق آسیا است و توانمندی های خود را از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام معطوف می کند. علت این جابجایی ها این است که چین به رقیب اصلی آمریکا تبدیل شده است. از همین رو بسیار شنیده ایم که قرن بیست و یکم صده چینی خواهد بود به طوریکه این کشور موقعیت هژمونیک آمریکا را اشغال خواهد کرد. آمریکا برای جلوگیری از این روند باید توجه بیشتری به شرق آسیا داشته باشد. به همین منظور باید توجهات خود را از دیگر مناطق کمتر کند. یکی از مناطق خاورمیانه و حوزه خلیج فارس است. در همین حال آمریکا تقویت مناسبات اسرائیل با کشورهای عربی را دنبال کرده که تا حدودی به نتیجه رسیده است. در گام های بعد بازگشت وحدت به شورای همکاری خلیج فارس را در دستور کار خود قرار داده که نمونه آن بازگشت قطر به این سازمان است.
مرحله بعدی به احتمال زیاد می تواند نزدیک شدن به ایران باشد تا در واقع تمام مسائل در خلیج فارس حل و فصل شوند. چنین تجربه ای را آمریکایی ها در دهه ۱۹۷۰ میلادی نیز داشتند. آنها زمانی که درگیر جنگ ویتنام بودند مجبور شدند تا توجهات خود را نسبت به منطقه خلیج فارس کاهش دهند. در این مرحله بود که آمریکایی ها تئوری "دو ستون" نیکسون را اجرایی کردند. بدین گونه که امنیت منطقه را به ایران و عربستان سپردند و تمرکز خود را بر شرق آمریکا گذاشتند. در حال به نظر می رسد که آمریکا در چنین مسیری قرار گرفته که البته معطوف به ۱۰ تا ۲۰ سال آینده باشد. این جهت گیری ها در حال حاضر روی می دهد اما اینطور نیست که ضرورت آنی برای آن وجود داشته باشد چرا که واشنگتن چشم انداز بلندمدتی برای آن متصور است.
منبع: ریسپانسیبل استیت کرافت / ترجمه و گزارش از ابوالفضل خدائی