عباس عبدی در واکنش به انتقادات اخیر حسین مرعشی از اصلاح طلبان نوشت: احتمال میدهم که زیادهروی در این نقد، انگیزه سیاسی داشته است تا جلب اعتماد حکومت شود. ولی گمان میکنم که تقلیل امر سیاست به موضوع اعتماد، اشتباه و حتی خطرناک است. این اشتباهی است که در سیاست خارجی هم مرتکب میشویم. سیاست عرصه موازنه قواست و اتفاقا اعتماد نیز در ذیل همین مفهوم شکل میگیرد.
به گزارش جماران؛ عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی، در یادداشتی با عنوان «واگذاری کامل حقوق سیاسی» در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: «مواضع به نسبت روشن حسین آقای مرعشی که چند ماه پیش در گفتوگو با روزنامه همشهری و نیز در جمعی از اصلاحطلبان اظهار کرد، بازتاب زیادی داشت، گر چه هنوز به موضوعی برای نقد و ارزیابی عمومی تبدیل نشده است، چون دیدم دوباره در جایی مطرح کردند به نظرم رسید که آن را نقد کنم.
آقای مرعشی به نسبت ساده و روان و فارغ از تعقیدهای کلامی و به دور از لفاظیها سخن گفته است. او ضمن نقد گذشته به توصیف وضع کنونی پرداخته و سپس پیشنهادی نیز ارایه میکند. در گفتوگو با همشهری بهطور خلاصه موضع اصلی خود را چنین اظهار داشته که «اصلاحات سیاسی و فرهنگی در شرایط فعلی کشور راه به جایی نمیبرد. باید به سمت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی گام برداشت که بر سر آن میتوان با نظام مفاهمه کرد.»
این موضع را به صورت صریحتر در جلسه کمیته سیاسی اصلاحطلبان در مورخ 2 شهریور 99 شرح داده که مفصل است و در اینجا بخش مهمش نقل میشود: «با مردم در یک ارزیابی روشن بگوییم که کجاها اشتباه کردیم و از اعتمادی که مردم به ما کرده بودند کم استفاده کردیم یا اینکه منتخبان ما کجا ضعف داشتند خیلی صریح و روشن با مردم صحبت کنیم و انشاءالله مردم را برای انتخابات آینده به صحنه بیاوریم...
برخی دوستان ما که از لحاظ روشنفکری افراد ارزشمندی هستند و مطالعات زیادی دارند طوری به قضیه نگاه میکنند که انگار ما الان در شرایطی از توسعهیافتگی کشورمان و منطقه خودمان که میتوانیم یک نظامهای مدرنی را مستقر بکنیم، هستیم...
ما همان نیروهایی هستیم که بازرگان را در مجلس تحمل نمیکردیم، همان نیروهایی هستیم که سحابی را تحمل نمیکردیم، همان نیروهای هستیم که کوچکترین مخالف را تحمل نمیکردیم تا امروز رسیدیم به چنین نقطهای، ... همان تمامیتخواهیای که ما گروه رقیب را به آن متهم میکنیم و میگوییم او تمامیتخواه است ما بعد از استقرار مجلس ششم همان تمامیتخواهی را کردیم...
ما تمام قدرت را میخواهیم، ما هم مثل اصولگرایان تمام قدرت را میخواستیم... خود من هم جزو کسانی بودم که در خیابانهای کرمان داد و فریاد این را زدهام، همه دوستان ما در سطح کشور این کار را کردهاند...
حالا اگر میخواهید اصلاح بکنید باید خیلی ملایم و خیلی تدریجی، خیلی با حوصله بتوانید گامهایی را در جهت اصلاح کشور بردارید...
البته نظر بنده را بخواهید با این نظامی که ما خودمان در استقرارش نقش اصلی را داشتیم و البته مزایایی هم دارد، فوایدی هم دارد و من قاطع هستم که چون ما در حوزه فرهنگ و در حوزه سیاست راهکارهایمان و مشترکاتی که میتوانیم تعریف بکنیم با نظام خیلی فاصله دارد هیچ جای پیشرفتی از نظر من وجود نخواهد داشت، ولی در حوزه اقتصاد و در حوزه مسائل اجتماعی میتوانند در یک چارچوبهایی به توافق برسند، حداقل مدل چین در ایران پیاده بشود، ما داریم از یک نظام بسته، همه هزینههایی که در یک نظام بسته را داریم، میدهیم ولی از نظام بسته استفاده نمیکنیم، چه دلیلی دارد که ما استفاده نمیکنیم، چینیها مگر دموکراسی دارند، چین هم یک نظام بسته است، ولی حداقل چهل سال رشد اقتصادی بالای ۸ درصد را تجربه کرده، چین توانسته از سرانه ۲۲۰ دلار تولید ناخالص داخلی برسد به ۱۱هزار دلار که الان دارد قدرت اول دنیا میشود. ما در حال حاضر حداقلش این است که اگر نمیتوانیم اصلاحات سیاسی خودمان را جلو ببریم حداقل به نظر من اصلاحطلبان میتوانند در عرصه سیاستهای اجتماعی، در عرصه سیاستهای اقتصادی یک مشارکت وسیعی را داشته باشند با نظام به یک توافقی برسند تا بتوانند در واقع ایران را از فقر مطلق، از بیکاری، از ۵ میلیون فارغالتحصیلهای دانشگاهی بیکار (نجات دهد).»
بنده قصد ورود به جزییات نکات مطروحه ایشان را ندارم. توصیه میکنم خوانندگان در فضای مجازی متن کامل را پیدا و مطالعه کنند، ولی اجمالا به نظر میرسد که افراط و یکسویهنگری در نقد گذشته، به افراط و یکسویهنگری تحلیل وضعیت موجود میانجامد. احتمال میدهم که زیادهروی در این نقد، انگیزه سیاسی داشته است تا جلب اعتماد حکومت شود. ولی گمان میکنم که تقلیل امر سیاست به موضوع اعتماد، اشتباه و حتی خطرناک است. این اشتباهی است که در سیاست خارجی هم مرتکب میشویم. سیاست عرصه موازنه قواست و اتفاقا اعتماد نیز در ذیل همین مفهوم شکل میگیرد. اصولا اعتماد با تعریف فردی و اخلاقی آن، در جامعه امروزی کاربرد ندارد، بلکه باید اجرای تعهدات را تضمین کرد و از این طریق بیاعتمادی را کاهش داد. توضیح تفاوت این دو نگاه در کیفیت سیاستورزی تعیینکننده است که در یادداشت دیگری به آن اشاره خواهد شد.
در نقد گذشته در مواردی با آقای مرعشی همدل و همعقیده هستم هر چند وزن عوامل مرتبط با خطاهای گذشته را مشابه ایشان نمیبینم. در برخی موارد هم نادرست است. در توصیف وضعیت کنونی میتوان با آقای مرعشی همراهی و همفکری بیشتری ابراز کرد. ولی این دو بخش را برای نتیجهگیری نسبت به آینده اظهار داشته که معتقدم راهبرد پیشنهادی وی نارسا و غیرسازنده است. چرا؟
اولین نکته در منطق آقای مرعشی این است که اقداماتی را در گذشته به اصلاحطلبان منتسب میکند که فارغ از درستی یا نادرستی کمیت و کیفیت این انتسابها، بهطور ضمنی میخواهد نتیجه بگیرد که باید مسوولیت آنها را پذیرفت و این مسوولیتپذیری را نیز معادل تن دادن به خواست رسمی و تمکین در برابر آن میکند.
اول اینکه اگر کسانی به صورت فردی یا حتی گروهی و به صورت جمعی خود را مبرا از آن توصیف ایشان بدانند، چه کار باید کنند؟ آیا باید راهبرد دیگری را در پیش گیرند؟ در واقع به نظرم آقای مرعشی از یک تاکتیک روانی برای خلع سلاح مخاطب خود استفاده کرده که بله ما و شما چنین بودیم و اشتباه کردیم پس باید دستها را به علامت تسلیم بالا برد. خب اگر کسانی در گذشته همواره بر مسیر اشتباه بودهاند، باید علل آن را واکاوی کنند و الا بدون ریشهیابی این علل، همچنان میتوانند مرتکب اشتباه شوند، حتی اگر ایده جدیدی را طرح کنند. شاید آقای مرعشی با یک پیشفرض به دنبال تحلیل گذشته رفتند و در نتیجه در سخنرانی خود نقل قول اشتباهی را از یکی از دوستان سیاسی نقل کردند. بهطوری که من نیز تعجب کردم که اگر چنین خبری بوده، چرا در زمان مزبور به بنده نگفتهاند، لذا از آن دوست، ماجرا را جویا شدم که تکذیب و آقای مرعشی نیز آن نقلقول را اصلاح کردند.
مساله این است که با بیان اشتباهات گذشته نمیتوان نتیجه گرفت که راهبرد جدید را باید چنین و چنان انتخاب کرد، بلکه ابتدا باید علت تکرار آن اشتباهات روشن و ریشهیابی شود. آیا اشتباهات تاکتیکی و فنی بوده یا راهبردی؟ برای مثال از نظر بنده اشتباهات اصلاحطلبان در سال 1384 و 1388 هر دو راهبردی بود و نه فنی و تا هنگامی که این تمایز شناخته نشود، نمیتوان نسبت به راهبرد آینده نظر داد. چه بسا که نظر درباره آینده بر اساس همان راهبرد گذشته تنظیم شده باشد.
ادامه دارد