آقای هاشمی! دولت اعتدال پابرجاست. روحانی و ظریف ایستادند تا برجام بماند و ترامپ برود! اما آقای هاشمی! نمیدانم چرا عدهای در داخل اصرار دارند جای خالی ترامپ را به هر شکلی که شده پر کنند! تا اگر ترامپ نتوانست برجام را پاره کند، آنها از «بایدن»، ترامپ جدید بسازند علیه برجام! تا مبادا رئیسجمهور جدید آمریکا به برجام برگردد! زهی افسوس که تندروها همیشه «منافع ملی» را پای «منافع باندی» قربانی میکنند و ملتی را به قربانگاه شعارهای پوچ و بیحاصل میبرند. درست مثل احمدینژاد!
به گزارش جماران؛ محمد محمودی دبیرسابق پایگاه اطلاعرسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در یادداشتی در شماره امروز روزنامه آرمان ملی نوشت: «آقای هاشمی، سلام! چهارمین سال رفتنت هم از راه رسید. البته با بیمعرفتیها و بیمهریهای بیشتر به شما. میدانم به خود شما باشد لبخندی میزنی و میگذری. اما اگر اجازه بدهی. چند سطری برایتان بنویسم. شاید مرهمی شد بر زخم دل دوستدارانت در این ایام پرمحنت.
آقای هاشمی! گفتی من عوض نشدم. اما باور کن همهچیز عوض شده! مبارزه نکردهها را مبارز جا میزنند و جبههندیدهها شدند مدعی جنگ! انقلابیهای امروزی دیگر شباهتی به انقلابیها دیروز ندارند، بهشتی و رجایی که جای خود. امثال عسگراولادی و مهدویکنی هم دیگر کیمیا شدند. «وحدت ملی» شده یک رویا و «تفرقهبازان» شدهاند میداندار رسانهها. دیگر رسانه ملی و نماز جمعهها-مثل زمان جنگ- «امید» برای مردم نمیسازند!. کار سیاهنمایی اینها هم از دولت اعتدال بهجایی رسیده. که انگار «ترامپ» بهجای «روحانی» رئیسجمهور ایران است!
آقای هاشمی! شما عوض نشدی ولی روزگار بدجوری عوض شده! «رئیس مجلس» شده اپوزیسیون رئیسجمهور و «دبیر مجمع» کار سیاست خارجی میکند! «احمدینژاد» شده مخالف جنگ و «ضرغامی» پستهای آزاداندیشانه میگذارد! ظریف مقابل تهدید نظامی دشمن، توئیت هشدارباش میزند و فلان فرمانده در همان زمان مشغول سخنرانی علیه مذاکره و برجام است!
سرتان را درد نیاورم آقای هاشمی! خاطرتان هست مکرر میگفتی همه باید برای «رهبری» هزینه بدهند. کجایید که ببینید کار به کجا رسیده است! آقای هاشمی! با این اوضاع واقعا اگر موقعیتی پیش بیاید شبیه پایان جنگ. آیا کسی پیدا میشود نزد آقا برود و بگوید: مرا -به عنوان خطاکار- اعدام کنید تا عمود خیمه انقلاب آسیب نبیند؟ البته حساب «حاج قاسم» را جدا میدانستی. چون خود حاج قاسم هم میگفت حساب «آقای هاشمی» جداست، با گفتن آن جمله معروفش در تشییع میلیونی شما؛ که «هاشمی از روز اول تا آخر یکی بود». حاج قاسم با گفتن این جمله در واقع جواب خیلیها را داد که شاید شما عوض شده باشید ولی «هاشمی» هرگز عوض نشد! آقای هاشمی! حاج قاسم، کاندیدای ریاستجمهوری نشد تا «سرباز وطن» بماند و «ملت» هم به حرمت «وارد نشدنش به سیاست»، همه یکصدا آمدند و برای گرامیداشت شهادتش، سنگتمام گذاشتند.
البته عدهای هم پیدا شدند که دنبال کسب رای از نام «حاج قاسم» برای خود هستند. ولی قطعا اگر شما بودید میگفتید. «نگران نباشید، مردم خودشان پاسخ اینها را میدهند!آقای هاشمی! از پیشبینیهای شما نمیگویم. ولی راست و حسینی باید بنویسم. هر چه گفته بودی مو به مو محقق شد. احمدینژاد به ته خط انحراف رسیده ولی هنوز هم هیچکدام از حامیانش نمیگویند که «ما» اشتباه کردیم!
البته احتمالا اشتباه از «انتخاب مردم» بوده. وگرنه مو لای درز تاییدصلاحیت احمدینژاد نمیرفت! مثل دلایل ردصلاحیت شما در انتخابات 92 که هنوز هم معلوم نشده به چه «سحر و جادویی» دو سال بعد در انتخابات خبرگان رفع شد و صلاحیت شما مجددا تایید شد! آقای هاشمی! حتما خبر دارید، بزرگانی در این روزها از دنیا رفتند که روحشان شاد باد. مطمئنم اگر شما بودی برایشان پیام تسلیت میدادی و غفران الهی هم میطلبیدی. ولی آقای هاشمی! آنها هم در نهایت چیزی نگفتند. خدا را چه دیدید. شاید مثل مرحوم آیتا... خوشوقت، سالها بعد از ارتحالشان، یکی از نزدیکان این بزرگان هم پیدا شد و مشابه حرف مرحوم آیتا... خوشوقت را درباره اشتباه تاریخی حمایت از احمدینژاد تکرار کرد که او همه ما را فریب داد!
آقای هاشمی! دولت اعتدال پابرجاست. روحانی و ظریف ایستادند تا برجام بماند و ترامپ برود! اما آقای هاشمی! نمیدانم چرا عدهای در داخل اصرار دارند جای خالی ترامپ را به هر شکلی که شده پر کنند! تا اگر ترامپ نتوانست برجام را پاره کند، آنها از «بایدن»، ترامپ جدید بسازند علیه برجام! تا مبادا رئیسجمهور جدید آمریکا به برجام برگردد! زهی افسوس که تندروها همیشه «منافع ملی» را پای «منافع باندی» قربانی میکنند و ملتی را به قربانگاه شعارهای پوچ و بیحاصل میبرند. درست مثل احمدینژاد!
آقای هاشمی! بیش از این وقت شما را نمیگیرم. به حرمت اعتبارت نزد امام، به حرمت عزتت نزد مردم و به حرمت آبرویات پیش خدا، دعا کن راه فردای بهتر مردم ایران زودتر باز شود و مانعتراشیها بدخواهان داخلی و خارجی به جایی نرسد.
آقای هاشمی! صدای شما را میشنوم. گویی دوباره داری ابیات موردعلاقهات را از حافظ برایمان میخوانی تا دلگرم بمانیم برای آینده:
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
به صبر کوش تو ای دل، که حق رها نکند
«چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی!»