حاکمیت موظف است هم به عنوان دفاع از حق انحصاری خود در بهرهمندی از ابزار قدرت و هم به عنوان نماینده مشروع اراده ملی در برابر طغیانگران و گردنکشان به حقوق شهروندان، اعم از جسم و روح و روان و مال و جان، با همه اقتدار و توان بایستد و از همه ابزار لازم برای مقابله با آنان، بهرهمند شود؛ دیگر چه فرقی میکند آن کس که طغیان کرده است، گردنبند یک سلبریتی را کشیده باشد یا موبایل یک دانشآموز محروم و گمنام را.
به گزارش جماران؛ علیرضا خانی، سردبیر روزنامه اطلاعات، در سرمقاله تازه ترین شماره این روزنامه نوشت: «انتشار فیلمی در شبکههای اجتماعی که نشان میدهد وسط روز روشن در یکی از خیابانهای اصلی پایتخت، پلیس با بلندگو به راننده یک خودرو تذکر میدهد شیشه ماشین را بالا ببرد تا موتورسوار موبایلش را نزند، هم جای نگرانی دارد و هم بسی مایه شگفتی است.
این اتفاق را، هر قدر خوشبینانه تحلیل کنیم، باز، لامحاله شکلی از آبروریزی را مینماید. این شهر، قرار بود امالقرا باشد، اینک هر آینه فیلمی منتشر میشود از سرقتهای ریز و درشت خشن، در میانه روز و در برابر چشمهای حیران شهروندان.
همانطور که مسئولان میبینند، شهروندان نیز این تصاویر را روی موبایلهای خود دست به دست میکنند. از تصویر سرقت به عنف گردنبند علی دایی در ساعت ۹ صبح در جای آباد و آبرومند شهر تا تصویر راهزنی با شمشیر در بزرگراه تازه افتتاح شده تهران ـ شمال و تصویر سرقت خشن گوشی تلفن یک بچه مدرسهای در اهواز…
تکراری است این سخن که امنیت، اول نیاز شهروندان حتی قبل از آب و نان است؛ چون چنانچه امنیت نباشد آب و نان هم نخواهد بود. امروزه، هر چند ممکن است انگیزه جرم و بزه، به دلایل متنوع بیشتر از سالهای پیشین باشد، اما ابزارهای مدرن کشف جرم و حتی پیشگیری از بزه نیز به فراخور، بیشتر و مدرنتر شدهاند. تقریباً خیابانی نیست که از انواع دوربینها محروم باشد و ابزارهای الکترونیک مسروقه نیز، با روشهای فنی و فناوریهای موجود در آنها، قابل ردیابی و یافتن شدهاند.
این پرسش نادرستی نیست که در ذهن شهروندان نشسته است که یک سیستم ایجاد امنیت وقتی آنقدر توانمند است که عبدالمالک ریگی را در اوج آسمان ردیابی و دستگیر میکند، روحاله زم را از میان حصار و اسکورت امنیتی پاریس بیرون میکشاند و جمشید شارمهد را در آن سوی آبهای خلیجفارس، مات میکند، چگونه است که وسط پایتخت به مردم میگوید خود مواظب خود باشید که دزدان آزادند! آیا این فریاد پلیس که شیشهات را بالا ببر که دزدان در کمینند، خود ایجاد ترس و تردید در دل شهروندان نمیکند؟ آیا معنایش این نیست که دزدان روز روشن و جلوی دیدگان منِ پلیس ممکن است به تو هجوم آورند و از پلیس نیز نه شرمی داشته باشند و نه ترسی؟
ما تردید نداریم که نیروهای انتظامی و امنیتی بسیار تواناتر و قویتر از آن هستند که نتوانند جلوی زورگیران و کیفقاپان و قمهزنان و خودرودزدان را بگیرند و بسیار فناورتر از آنند که نتوانند موبایلها و دیگر اموال مسروقه را ردیابی کنند و نیز بسیار هشیارتر از آنند که نتوانند با تمهیداتی از وقوع جرم و جولان دزدان و اوباش و عربدهکشان پیشگیری کنند و پاتوقها و مخفیگاههایشان را بر سرشان آوار کنند. این، توهین به نیروهای انتظامی و وهن نیروهای امنیتی است اگر کسی بگوید یا بپندارد که آنها در برابر چند یا حتی چند هزار بزهکار و مجرم نوعاً بیدانش و بیبرنامه و بیتشکل عاجز ماندهاند. بدون تردید چنین نیست و چنین مباد. اینجاست که باز آن پرسش شهروندان پررنگ میشود که پس چرا هر روز شاهد افزایش این نوع جرایم، آن هم به شکل آشکار و عریان و بیشرمانه هستیم؟
امنیت، اولین نیاز هر شهروند و نخستین وظیفه هر حاکمیتی است. فقط حاکمیت است که مشروعیت بهکارگیری «خشونت» را دارد، در برابر هر عاملی که جان یا مال یا آزادی شهروندان را به خطر بیندازد. فقط پلیس و ارتش، به عنوان دو نهاد برآمده از اراده ملی، حق بهکارگیری خشونت را به صورت مشروع دارند یکی در برابر تهدید خارجی و دیگری در برابر تهدید داخلی.
بنابراین، هر فرد و گروهی خارج از این دو نهاد با هر انگیزهای اقدام به استفاده از خشونت کند، در برابر اراده ملی ایستاده و برحاکمیت ملی شوریده و شمشیر کشیده است. پس، حاکمیت موظف است هم به عنوان دفاع از حق انحصاری خود در بهرهمندی از ابزار قدرت و هم به عنوان نماینده مشروع اراده ملی در برابر طغیانگران و گردنکشان به حقوق شهروندان، اعم از جسم و روح و روان و مال و جان، با همه اقتدار و توان بایستد و از همه ابزار لازم برای مقابله با آنان، بهرهمند شود؛ دیگر چه فرقی میکند آن کس که طغیان کرده است، گردنبند یک سلبریتی را کشیده باشد یا موبایل یک دانشآموز محروم و گمنام را.
مردم را در برخورداری از امنیت باید یک پیکره واحد دانست؛ که پیوسته و بیتبعیض از عدالت در امنیت برخوردار میشوند نه پارههایی تفکیک شده و متمایز از وابستگان به طبقات، اعم از صاحب مقام و صاحب منصب و صاحب ثروت و صاحب شهرت و سلبریتی یا کارمند و کارگر و عامی و بیکار و بیکس.»