یک استاد دانشگاه با اشاره به شکل گیری رقابت های شدید سیاسی در وضعیت کنونی، هشدار داد: «این چشم انداز، انتخابات 1400 را میتواند تبدیل به نقطه عطف چندقطبیهای خطرآفرین تبدیل کند».
به گزارش جماران؛ غلامرضا ظریفیان، استاد دانشگاه، در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «اینکه در روزهای اخیر بازار انتقادات از اوضاع کشور و خصوصاً حواله دادن کل مشکلات به عملکرد دولت با شدت بیشتری داغ شده، واقعیتی است انکارناپذیر.
همینطور به نظر میرسد که دلیل اصلی شکلگیری این فضا، نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امریکا و نگرانی منتقدان دولت از تأثیر آن بر انتخابات 1400 باشد. برای بررسی فضای انتقادی موجود باید این مقدمه را گفت که اساساً مشکلات کشور در دو سطح قابل شناسایی هستند؛ یکی سطح انباشتی و دیگری سطح اجرایی.
در سطح انباشتی ما با مجموعه مشکلاتی مواجه هستیم که به دلایل عدیده در یک بستر تاریخی شکل گرفته و انباشت شدهاند که انباشت آنها نه محصول یک دولت و یا مجلس خاص بلکه حتی حاصل عملکرد یک نهاد نیست و تمامیت نهادها و ساختار اجرایی و تصمیمگیری کشور در طول دههها در ایجاد آن نقش داشتهاند. از جمله موازیکاریها، مداخله کاریها و حتی رقابتهای بیننهادی از مخربترین شئون این دسته از مشکلات هستند که آثار مخرب شدیدی در ابعاد ملی از خود به جای گذاشتهاند.
اینکه در کشور ما امکان مقتضی برای توافق بر سر مفهوم مهم «منافع ملی» و تأمین مستمر آن به شکل اثربخش وجود ندارد از جمله مشکلاتی است که اکنون با حجم بالایی از انباشت مواجه شده و زمینهساز چندقطبیهای مخرب در کشور میباشد.
کما اینکه میبینیم فصل مشترک جریانهای سیاسی از مفهوم مهم «منافع ملی» در حال کمتر شدن و اختلافات در این زمینه در حال تشدید است.
یا همینطور در حوزه اقتصاد ما هنوز راهبرد، ساختار و استراتژی مشخص و طولانی مدتی نداریم. مسأله این است که محدود دانستن مشکلات کشور در سطوح انباشتی به عملکرد و کارنامه هر دولتی یک ارزیابی کاملاً اشتباه و پر خطاست که تنها میتواند به کار رقابتهای سیاسی بیاید نه بهبود شرایط کشور.
این سطح از مشکلات تنها و تنها با پرداختن به ریشهها و علل اصلی آن و پذیرش ضرورت اصلاحات بنیادین ساختاری، حقوقی و مناسباتی قابل حل است. آن هم با در نظر گرفتن این اصل که حل آنها هم خود نیازمند طی زمان قابل توجهی است.
اما بخش دیگری از مشکلات کشور را هم باید در سطح اجرایی دید، جایی که مستقیماً با عملکرد دولتها و نهادهای اجرایی کشور ارتباط پیدا میکند. در این حوزه میشود انتقاداتی به دولتهای یازدهم و دوازدهم و عملکرد آنها وارد دانست و از نقطه نظر کارشناسی، ایراداتی را بر کارهای آنها گرفت. اما باز هم مسأله به تنهایی این نیست. به نظر میرسد در همین سطح اجرایی نیز دو واقعیت نادیده گرفته میشود؛ یکی بخش موفق کارنامه دولت و دیگری شرایط کاملاً استثنایی کشور در سه سال اخیر به لحاظ تحمل فشارهای مختلف.
عموم منتقدان سیاسی دولت حتی در همین سطح هم بخش مثبت عملکرد دولت را فراموش کرده و مهمتر اینکه در تفاسیر خویش از یادآوری وضعیت خاص جنگ اقتصادی و همینطور شیوع ویروس کرونا در یک سال اخیر پرهیز میکنند.
این نشانهها خواسته یا ناخواسته باعث تقویت و جدیت این شائبه میشود که طرح بسیاری از مسائل و بهانه قرار دادن آنها برای حمله به دولت نه بابت دلسوزی برای منافع ملی بلکه بهره بردن از فضای موجود به نفع رقابتهای سیاسی است.
همین مسأله به اندازه کافی میتواند جای نگرانی برای کشور داشته باشد اما این نگرانی جایی تشدید میشود که میبینیم جریان منتقد که از این مسیر به دنبال کسب قدرت میباشد، هیچ برنامه آلترناتیو واقعبینانه، منسجم و منطقی برای اداره کشور در این شرایط ندارد و صرفاً با تکرار برخی شعارهای کلیشهای مواجه هستیم.
این را نیز نباید از یاد برد که بخش زیادی از همین جریان، خود دارای سابقه اجرایی کاملاً روشن، آن هم در شرایط عادی است که حتی در همان شرایط هم نتوانسته کارنامه موفقی بر جای بگذارد و یا حداقل این کارنامه هماکنون با ابهامات و شائبههای پاسخ نداده فراوانی مواجه است. به همین جهت سؤالی که دلسوزان مطرح میکنند این است که خروجی شکلگیری یک رقابت سیاسی بر پایه این دست شعارها، در چنین فضای پرفشار و سختی و با سابقهای که برخی افراد و جریانها در کار اجرایی دارند چه خواهد شد؟
متأسفانه اگر بخواهیم با صراحت صحبت کنیم باید بگوییم که این چشم انداز، انتخابات 1400 را میتواند تبدیل به نقطه عطف چندقطبیهای خطرآفرین تبدیل کند. حال آنکه با توجه به شرایط کشور قطعاً نیاز آینده ما این است که انتخابات 1400 به سمتی برود که تنازعات و جدلهای تند سیاسی در فضای رقابتهای داخلی تعدیل و گرایشهای مختلف سیاسی و در پی آن گروههای اجتماعی به هم نزدیکتر شوند. ما هماکنون در یک نقطه عطف تاریخی هستیم که یک سوی آن فشارهای فزاینده و تقریباً بدون مانند دشمنان خارجی ماست و یک سوی دیگر چشماندازی که میتواند با عقلانیت و منطق، فضای کشور را تغییر دهد. در این میانه نیز مردمی را داریم که حقیقتاً زیر بار فشارهای اقتصادی ناشی از عوامل مختلف، زندگی میگذرانند. در چنین صحنهای حتماً انصاف نیست که رخدادها و تحولات سیاسی به جای آنکه به نفع مردم، با تدبیر مهار و هدایت شوند، تبدیل به ابزار منازعات جناحی و انتخاباتی گردند.»