محسنیانراد، نظریهپرداز و استاد شناختهشده ارتباطات کشور می گوید: اگر مجلسیان فعلی، اشتباه مجلسیان دوره چهارم را تکرار کنند، خواهند دید که زیرپاگذاشتن آن ازسوی مردم آسانتر از مقررات منع استفاده از ویدئو و پس از آن ماهواره است. این دفعه سوم است که این اتفاق به گونه دیگری میافتد. این دفعه به نظر من زیرپاگذاشتن این قانون از سوی مردم آسانتر از قبل است.
به گزارش جماران؛ روزنامه شرق نوشت: «برای مجلس یک کشور خوب نیست که قانونی را وضع کند و پس از مدتی متوجه شود که قانونش به قول مونتسکیو، بیروح است و مجری زور اجرای آن را ندارد. به نظر من هربار که این اتفاق بیفتد، منزلت قانونگذار و مجری این قانون در ذهن جامعه نزول پیدا میکند و هرچه این منزلت پایین بیاید، به منزلت سیستم آسیبهای جدیتری میرسد».
این جملات دکتر مهدی محسنیانراد، نظریهپرداز و استاد شناختهشده ارتباطات کشور است که معتقد است مجلس باید از شکست اجرای قانون ممنوعیت بهکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره که امسال بیستششمین سال حیات نیمهجان خود را میگذراند درس بگیرد و سراغ وضع قانون برای فیلترینگ شبکهها و رسانههای اجتماعی نرود؛ زیرا مردم روشهای مقابله با آن را پیدا میکنند. بهویژه آنکه در چند سال آینده، با اتمام پروژه «گنبد 12 هزار ماهوارهای فراز کره زمین»، دیگر اینگونه محدودیتها بهطورکلی بیاثر خواهد شد اما تصور میکنم ماهیت «تریبون ایرانی» بهگونهای است که به این نصیحتها توجهی نمیکند. چون خود را «افکار عمومیساز» میداند، نه «افکار عمومی شنو». گفتوگو با دکتر محسنیانراد را در ادامه میخوانید.
چرا عدهای در کشور بهدنبال فیلتر هستند، دیروز ماهواره، امروز اینترنت؟
من اطمینان دارم مانند 23 سال پیش که سراغ من پزشک آمدند و برایشان نسخه نوشتم و پول ویزیتم را هم دادند و رفتند هر کار دلشان خواست انجام دادند، اینبار هم اصلا به حرفهای من در این مصاحبه توجهی نمیکنند؛ زیرا به دنبال این نیستند که کسی آنها را ارشاد کند و بگوید چه کاری باید انجام بدهند و چه انجام ندهند.
حالا که خسته از سالهای پشتسرم، میبینم در طول 41 سال گذشته این سومینبار است که برای یک بیمار نسخه مینویسم و میگویم تصمیمی خاص درباره رسانهها غلط است. اکنون نیز اعتقاد دارم بیتوجهی به سخن امثال من، به همان پیامدهای قبلی منتهی میشود.
نتیجه آن دو بار نسخهنویسی چه بوده است؟
بار اول زمانی بود که یکباره احساس کردند این جامعه نباید به ویدئو دسترسی پیدا کند. آن را منع کردند و بگیروببند سنگینی در کشور آغاز شد. اسناد زیادی در آرشیو دارم که من و دیگرانی میگفتیم این بگیروببند برای ویدئو جواب نمیدهد. آنچنانکه سرانجام مجریان ممانعت، خسته شدند و موضوع را رها کردند. یادم میآید در میانه جنگ ایران و عراق وقتی برای یک مأموریت علمی کوتاهمدت در بیرون از ایران بودم، کتابی را دیدم شاید چاپ 1987 بود، درباره وضعیت مصرف ویدئو در جهان. دیدم نام ایران در کنار کویت، ابوظبی و امارات بهعنوان کشورهای حاشیه خلیجفارس جزء کشورهای پرمصرف ویدئو است.
دلیل مصرف زیاد ویدئو در ایران متفاوت با کویت و امارات بود. در ایران به این دلیل بود که رسانههای در دسترس مردم یعنی رادیو و تلویزیون انحصاری، نیازهای رسانهای اقشاری از جامعه را تأمین نمیکردند و طبیعی بود که آنان بهسوی رسانه جایگزین بروند. ما از قبل هشدار داده بودیم که سلطه بر رسانهها کار درستی نیست. بهخوبی به یاد میآورم که در اواخر سال 1358 در یک سخنرانی در دانشگاه امیرکبیر گفتم که برای اولینبار در طول تاریخ، یک رسانه قدیمی سنتی به نام «منبر»رسانههای مدرن را به دست گرفته است و حاصلش آن شده که تلویزیون را مشابه رادیو کردهاند.
آیا دلایل حضور امارات و کویت و ایران در صدر این فهرست دلایل مشترکی بود، چون بههرحال در آن کشورها که ویدئو ممنوع نبود، درست است؟
گزارش کتاب مذکور درباره مصرف بالای ویدئو در کشورهای جنوب خلیجفارس حاکی از آن بود که چون سنتهای آن جوامع کمتر مشوق حضور زنان در سینما بود. دستگاههای ویدئو بهسرعت در خدمت خانمهای خانهدار قرار گرفت که با اجاره نوارهای ویدئویی، فیلمهای اروپایی و آمریکایی را در خانههای خود تماشا کنند. اما در ایران باوجود کنترل مرزها، مغازهها و حتی اتومبیلها، مردم قصد داشتند ازطریق خرید دستگاههای قاچاق ویدئو، کمبودهای تلویزیون را جبران کنند. در تحقیقی که دانشجویان من در آن سالها انجام دادند، متوجه شدیم که دستگاههای پخش ویدئو در خارج از مرزها تبدیل به قطعات منفصل میشد و انبوه تکههای بازشده در کامیونها و لنجهای مختلف، بهطور پنهانی وارد ایران و آنگاه هر قطعه از یک محموله خارج و مونتاژ میشد. پژوهشهای میدانی دانشجویان من حاکی از آن بود که دولت مطلقا نتوانسته بود جلوی مصرف ویدئو را در آن مقطع بگیرد. دستگاههای تکثیر نوار ویدئو که سادهترینش بهکارگیری دو دستگاه در کنار هم بود، در زیرزمین خانههایی در حاشیه شهرها نوارها را تکثیر میکردند و از آن پس بین فامیل دستبهدست و مبادله میشد. در مصاحبههای آن سالهای ما که در آرشیو مطبوعات موجود است، میتوان نسخههایی را برای برونرفت از آن وضعیت دید که البته به آنها توجهی نشد.
بعد از ویدئو چه اتفاقی افتاد و موضوع بعدی که به همین شکل به سراغ آن رفتند چه بود؟
بله، این نوبت اولی بود که نسخه را اجرا نکردند و وقتی اجرا کردند که دیگر خیلی دیر شده بود. سالها بعد کلوبهای ویدئویی را در کشور راه انداختند و تولید فیلمهای ویدئویی و دوبله پس از سانسور فیلمهای خارجی را آغاز کردند. بدون اینکه به این موضوع توجه کنند که اگر مردم میخواستند این محصولات را نگاه کنند که در کانالهای تلویزیون شبیهش بود. بدون آنکه بخواهم درباره خوب یا بد خواستههای مردم قضاوت کنم، واقعیت این بود که مردم محصولات دیگری میخواستند ببینند.
نوبت دوم هنگامی بود که هنوز در ایران قانون منع استفاده از ماهواره تصویب نشده و آقای محمدجواد لاریجانی رئیس مرکز تحقیقات مجلس بود. ایشان و همکارانش از من خواستند تحقیق کنم که دولتهای آسیایی برای ماهواره چه کردهاند و ما باید چه کاری انجام بدهیم. این تقاضا موجب شد که من به کمک دستیارانم تحقیقی را انجام دادم که جزء نخستین پژوهشهای آسیایی درباره ماهواره است. در آن پژوهش توانستیم عکسالعمل دولتهای آسیایی را در شش دسته جای دهیم و برای هر دسته تعاریف مفهومی و عملیاتی را به دست آوریم و وضعیت را در هریک از کشورها رصد کردیم. با وجود تفاوتهایی که این شش دسته داشتند، از یک وجه مشترک برخوردار بودند.
همه آنها قصد داشتند با ماهواره رقابت کنند. میخواستند محصولی را که ماهواره برای مردم آنان عرضه میکند، بهتدریج و براساس توان خود، متناسب با ذائقه مردم خود –نه منطبق با چیزی مشابه با آنچه ما در ایران تجربه کردیم- خودشان با ذائقه فرهنگی خودشان تولید کنند. کاری مشابه آنچه چند دهه بعد، تلویزیون ایران زیر سلطه بایدها و نبایدهای خاص خود –مثلا نمایشندادن آلات موسیقی و برخی ممنوعیتهای دیگر که آن را تبدیل به تلویزیونی منحصربهفرد در جهان کرده- در تقلیدی ناشیانه و از برنامه «استعدادیابی» (got talent) شبکه انبیسی آمریکا که بیش از یک دهه قبل پخش آن آغاز شده بود، برنامه «عصر جدید- عصری برای تو» را با دکوری کاملا مشابه به راه انداخت؛ اما وقتی پانتومیم آمد، «داور» در صحنه گفت «پانتومیم در فرهنگ ما نیست». درهرحال در انتهای پژوهش من، به مجلسیان گفته شده بود که با انحصاری که رادیو و تلویزیون ایران دارد و منعهایی که برای آن تعریف شده، قادر به رقابت با ماهواره نخواهد بود و اگر ممنوعیت استفاده از آن را هم بخواهید شروع کنید، همان داستان ویدئو تکرار خواهد شد.
نتایج تحقیق شما چه شد و چه سرانجامی داشت؟
یک ماه پس از آنکه متن گزارش 200 صفحهای ما به مرکز تحقیقات مجلس تحویل داده شد، مجلسیان آن دوره، آن قانون عجیب را برای منع استفاده از برنامههای تلویزیونهای ماهوارهای در ایران وضع کردند و میدانید که الان آن قانون بهظاهر زنده است؛ اما حتی در پشتبام روستاها نیز دیش ماهواره وجود دارد. به نظر من این قانون نمونهای قابل تدریس برای فهم کتاب روحالقوانین است و مصداق قانونی که فاقد روح است. برای مجلس یک کشور خوب نیست که قانونی را وضع کند و سرانجام متوجه بشود که قوه مجریه نمیتواند آن را اجرا کند. نه آنکه قوه مجریه ناتوان باشند؛ بلکه قانون در ناآگاهی درباره ماهیت موضوع از سوی نمایندگان وضع شده است. الان قانون یادشده کماکان سر جای خودش هست؛ اما میدانیم دیش ماهواره در همه جا هست و در کنارش میدانیم تلویزیون اکنون سهم درخورتوجهی از بینندگان خود را از دست داده است. متأسفانه نمایندگان مجلس این عرایض من را نمیخوانند؛ اما اگر حسب اتفاق خواندند، پیشنهاد میکنم به متن قانون ماهواره مراجعه کنند و بند به بند آن را بخوانند.
در یکی از بندها، یک موضوع جالب میبینند که آیندگان قضاوت خواهند کرد که نمایندگان مجلس یک کشور درباره موضوعی قانون وضع کردند که آن موضوع را درست نمیشناختند. در قانون یادشده آمده که مأموران انتظامی باید دیشها را که جمع میکردند، تحویل صداوسیما بدهند! یعنی نمایندگان مجلس چهارم نمیدانستند که اصلا این دیش در ساختمان رادیو و تلویزیون ایران هیچ مصرفی ندارد و یک وسیله کاملا خانگی است. اگر این بند از قانون اجرا میشد، الان ساختمان جامجم زیر خروارها دیش بیمصرف فرو رفته بود.
اگر اینبار هم نمایندگان بخواهند قانونی برای فیلتر فضای مجازی تصویب کنند، به نظر شما با توجه به پیشرفت تکنولوژی، قابلیت اجرا دارد؟
اگر مجلسیان فعلی، اشتباه مجلسیان دوره چهارم را تکرار کنند، خواهند دید که زیرپاگذاشتن آن ازسوی مردم آسانتر از مقررات منع استفاده از ویدئو و پس از آن ماهواره است. این دفعه سوم است که این اتفاق به گونه دیگری میافتد. این دفعه به نظر من زیرپاگذاشتن این قانون از سوی مردم آسانتر از قبل است. برای اینکه در نوبت اول، یک عدهای در خانه فیلم تکثیر میکردند و برای خود یک سیستمی داشتند و کار سخت بود و اگر لو میرفت، با مجازات سنگینی مواجه میشدند. علاوهبرآن برای خرید یک دستگاه ویدئو بودجه سنگینی باید تأمین میشد. دسترسی به نوار جدید نیز ازطریق دستبهدست غیرمحسوس میان اقوام و همسایهها یا کلوبهای زیرزمینی ویدئو انجام میشد. بار دوم مشکل این بود که دیش ماهواره بالای ساختمان بهراحتی به وسیله نیروهای انتظامی دیده میشد و موضوع لو میرفت؛ اما چون قطعه اصلی و گران یعنی گیرنده یا همان ریسیور داخل خانه بود و آن یک دیش فلزی کمارزش تولید داخلی روی پشتبام بود، سبب میشد که پس از هر حمله به یک منطقه مسکونی و مصادره دیشها، بهزودی دیشهای جدید جایگزین شود؛ چون ریسیور هنوز سر جایش بود. وقتی هم متولیان امر راهحل را در ارسال پارازیت دید، از یکسو متهم به ایجاد اختلالات ارگانیکی در میان مردم شد و از سوی دیگر دارندگان دیشها آموختند که با ایجاد موانعی در مسیر پارازیت در پشتبام خود جلوی تأثیر پارازیت را بگیرند. نتیجه آن شد که اکنون میبینیم.
اگر مجلس اشتباه قبلی را تکرار و قوانینی برای منع استفاده از رسانههای اجتماعی وضع کند، اینبار مصرف کنندگان این رسانهها، بسیار آسانتر از دو نوبت قبلی و حتی بدون هزینه و با نصب یک فیلترشکن روی گوشی خود، قانون را زیر پا خواهند گذاشت؛ همان اتفاقی که از سوی عدهای پس از فیلترینگ تلگرام افتاد. بدانند که وضع چنین قانونی، نتیجهای جز آنکه پیامدهای حیثیتی دو شکست قبلی تکرار شود، نخواهد داشت. به نظر من هر بار که این اتفاق بیفتد، منزلت قانونگذار و مجری این قوانین در ذهن جامعه نزول پیدا میکند و پایین میآید و هرچه این منزلت پایین بیاید، آسیبهایی جدی به سیستم میرسد.
البته همانطور که شما هم گفتید، اینترنت از اساس با ویدئو و ماهواره تفاوت دارد و راه دورزدن ممنوعیتهای آن هم آسانتر است؛ چیزی که همین الان هم دارد اتفاق میافتد. موافق هستید؟
بله؛ البته اینبار تفاوتی با دفعات قبل وجود دارد؛ در دو نوبت قبلی، دولت دقیقا نتوانست آنچه را آرزو داشت، کامل اجرا کند، ولی هرگاه بخواهد میتواند دوباره مأموران را روانه پشتبامها کند که دیش جمع کنند. لازم است عرض کنم که اتفاقی در پیش است که تصور میکنم حتی قطع اینترنت در یک کشور را برای همیشه غیرممکن کند. اولینبار خبرش را در سال 2019 خواندم؛ هنوز نیز اطلاعات بسیار ناچیزی درباره آن در مراکز خبری هست. در توضیح این اقدام باید عرض کنم که تا پیش از این، هر موشکی که به فضا فرستاده میشد، فقط یک ماهواره با خودش حمل میکرد، ولی در نیمهشب 24 می سال 2019 برای اولینبار موشکی به فضا فرستاده شد که همزمان 60 ماهواره –میتوان گفت مینیماهواره- با خود حمل میکرد و چنان فناوریای در آن اعمال شده بود که وقتی این ماهوارهها به طول و عرض جغرافیایی خاصی برای استقرار میرسیدند، ابزارهای تعبیهشده در این موشک، توانایی همزمان استقرار هر 60 ماهواره را در 60 نقطه از قبل تعیینشده در فضا داشت.
پیشبینی میشود تا سال 2028 یا نهایت 2030 این پروژه تکمیل شود و در آن زمان باید تعداد ماهوارههای مستقرشده به 12 هزار ماهواره برسد که بتواند کل سیاره زمین را زیر پوشش بگیرد. در آن زمان، گویی 12 هزار گنبد کوچک با همپوشانی که با هم دارند، کل زمین را تحت پوشش قرار داده و از آن لحظه هر نوع دریافت تلویزیونی، اینترنتی و شبکههای اجتماعی از این 12 هزار ماهواره تغذیه میشود. آنگاه هرکسی در دورافتادهترین نقطه قطب هم میتواند با تلفن همراه شخصی خود از ارتباطات تلفن همراه و شبکههای اجتماعی استفاده کند. آنگاه فارغ از نگاه ارزشی که آیا این اتفاقات خوب است یا بد، باید پذیرفته شود که دیگر این کنترلها جواب نخواهد داد.
میتوان اینطور گفت که تا آن موقع همین میزان کنونی تأثیر رسانهای مثل صداوسیما هم بیاثر و ناکارآمد میشود؟
معلوم نیست ناکارآمد بشوند. نباید اینطوری فکر کرد. خیلیها هستند که از این سیستم رادیو و تلویزیون راضیاند و این سیستم را میپسندند. من به یاد دارم حدود 16سالم بود که در خانهای میهمان بودم و وقتی پدربزرگ بچههای میهمان در زد که وارد خانه شود، همه بچهها بهطور خودکار بسیج شدند که رادیوی روی طاقچه را در یک کمد قایم کنند که پدربزرگ آن را نبیند؛ یعنی از نظر پدربزرگ، نفس وجود رادیو در آن خانه حرام بود. بنابراین به موضوع نباید اینطوری نگاه کرد. عدهای این رادیو و تلویزیون را میخواهند و برای آنها بسیار هم کارآمد است، ولی این افراد در جامعه امروز چه سهمی دارند؟ معکوس آن، حدود دو سال پیش استاد راهنمای پایاننامه فوقلیسانسی بودم که شیوه مصرف ماهواره موجود در خانهشان را بررسی میکرد. مهم این نیست که رسانهها چه میکنند و چه میگویند، مهم این است که ما با رسانهها چه میکنیم.
بحث جدیدی که در کشور به وجود آمده و در برخی رسانهها هم به آن پرداخته شده، حکمرانی در فضای مجازی است. به نظر شما این قابلیت برای ما وجود دارد که در این حکمرانی جهانی سهمی داشته باشیم؟
در دومین اجلاس جامعه اطلاعاتی که سال 2005 در تونس و با حضور رؤسای جمهور کشورهای جهان برگزار شد، از ایران وزیر وقت ارتباطات شرکت داشت. من در کنفرانس کوچک جانبی این اجلاس نظریه بازار پیام را ارائه میدادم. هفتهها قبل از این اجلاس، اما برای این اجلاس، وزارت ارشاد در آخرین مهلتی که برای اعلام نظر رسمی ایران درباره اهداف اجلاس برایش باقی مانده بود، از مرحوم دکتر کاظم معتمدنژاد، دکتر نعیم بدیعی و بنده دعوت کرد در دقیقه 90 کمک کرده و جوابی تهیه کنیم تا آن را بفرستند؛ جوابی که در اصل ایده دکتر معتمدنژاد بود و ما دو نفر کمک ایشان بودیم. ما سه نفر شبی تا دیرقت –البته بهطور افتخاری- متنی در دفاع از آنکه تسلط ایالات متحده یا هر تککشور دیگری بر اینترنت به نفع جهان نیست و باید این کنترل در دست سازمان ملل باشد، تهیه کردیم. تقریبا از نیمهشب گذشته بود که بیانیه ایران تدوین و آماده شد. این طرح که مشابه آن را چند کشور دیگر هم داده بودند، در اجلاس سران در تونس مطرح شد، اما رأی نیاورد و اکثریت رؤسای جمهوری کشورهای جهان رأی دادند که حکمرانی اینترنت در دست آمریکا باشد. اگر درست به یادم مانده باشد، دلیل رأیدهندگان این بود که چه بخواهیم و چه نخواهیم، فناوری اینترنت از ایالات متحده برخاسته، در آنجا رشد کرده و فناوریاش آنجاست؛ درحالیکه سازمان ملل توان مالکیت و اداره چنین فناوریای را ندارد.