وزارت بهداشت طی 9 ماه گذشته دهها تن از کارکنان درمانش را در مبارزه با کرونا از دست داده ولی به جای احترام به علم و بهبود وضعیت خادمان علم پزشکی، در حال به رسمیت شناختن شبهعلمی است که تاکنون یک درمان موفق مبتنی بر روش علمی را برای تایید به مراجع معتبر عرضه نکردهاند.
به گزارش جماران؛ عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی، در یادداشتی در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: «زندگی در جامعهای که تناقضات آشکار و پنهان آن فراوان است، شهروند را دچار مشکلات روحی و روانی میکند و متاسفانه تناقضات در جامعه ایران کم نیست.
در هر گوشهای شاهدی بر وجود تناقضهای رفتاری یا گفتاری میتوان یافت. از سیاست خارجی گرفته تا سیاست داخلی و اقتصاد و فرهنگ و رسانه، سراسر متناقض است. سیستمی که زمانی قطعنامههای شورای امنیت را کاغذپاره میدانسته امروز برای پایان یافتن زمان یکی از این قطعنامهها خوشحالی میکند.
مساله ما این نیست که چه کسی آن قطعنامهها را کاغذپاره میدانست و امروز چه کسی از منقضی شدن موعد قطعنامه تحریم تسلیحاتی خوشحال است. هر دو در یک نظام هستند و بودند. سیستمی که زمانی میگفت «تحریم نمانده» حال آدرس کاخ سفید را برای توجه مسوولیت مشکلات میدهد. در سیاست داخلی همواره بر حضور و رای مردم در چهل سال گذشته فخر فروخته و آن را عامل بقای حکومت میدانند، بعد در مسیری میروند که نامزدها حتی نتوانند کسر قابل توجهی از آرای مردم را نمایندگی کنند.
در حالی که شبکههای اجتماعی هر روز در حال گسترش است و مردم از آن طریق کسب خبر و نظر میکنند، رسانه رسمی را هر روز بستهتر از پیش میکنند. با وجود چنین ساختار رسانهای؛ در سیاست فرهنگی، ابعاد ممیزی در وضعیت عجیبی قرار دارد که حتی مضحکه شده است.
در اقتصاد نیز همه از تورم و گرانی مینالند ولی در عین حال راهحلها بر افزایش نقدینگی و انتشار پول بدون پشتوانه است. مثل اینکه برای خاموش کردن آتش، از پاشیدن بنزین استفاد کنیم!
همه اینها یک طرف، تناقض در عرصه علم را چگونه باید هضم کرد؟ از یک سو، چپ و راست بر افتخارات علمی کشور تاکید میشود. افتخاراتی که یا همان شاخصهای مرسوم تعداد مقالات علمی و پژوهشی و از این موارد است، یا ساختن فلان فناوری و تجهیزات را به رخ میکشند و... از سوی دیگر با تمام توان در حال تزریق و بادکردن شبهعلم هستند. شبهعلم را چه در عرصه تجهیزات و فناوری مثل کرونایاب یا کشف معادن زیرزمینی با چشم و... و چه در عرصه پزشکی و طبابت تبلیغ میکنند و فراموش نکنیم که این دومی بازار بسیار چربی هم دارد. البته همین جا بگویم که طی 8 ماه گذشته تق این بازار درآمده است.
شخصا علاقهمند شدم که پس از کرونا نظر مردم را درباره گرایش به این روشهای مثلا طبی عجیب و غریب بدانم. به ویژه پس از آتش زدن کتاب مرجع پزشکی که اتفاقا با هدف جلبتوجه بود و متاسفانه شبکههای اجتماعی نیز ناخواسته بلندگوی تبلیغاتی این رفتارها شدند. به همین دلیل عضو کانال فردی که کتاب را آتش زده بود شدم. بازدید مطالب آن حول و حوش میانگین ۲۰۰۰۰ یا بهطور میانگین حدود 40 درصد اعضای کانال بود که نسبت به تعداد اعضا رقمی واقعی بود. ولی پس از آن و بهرغم آنکه نیاز مردم به امور درمانی بیشتر شده تاکنون بیش از 20 درصد اعضای کانال کم شده و متوسط بازدیدها نیز نصف یا یکسوم شده است، این نشان میدهد که مردم پشت صحنه ماجرا را فهمیدهاند. به ویژه این جماعت هر متنی که مینویسند، یک تلفن و آدرس هم برای خرید دارو میدهند تا از این طریق امرار معاش کنند!
وجود اینگونه کانالها و اقدامات مهم نیست، همه جای جهان هست و ربط مستقیم دارد با ناآگاهی و ناامیدی مردم، ترامپ هم چنین عقایدی دارد و آشکارا بیان میکند. آنچه مهم است و نشان از تناقض مذکور در فوق دارد، تبلیغ مستقیم و غیرمستقیم صداوسیما از این مثلا طب و نیز رسمیت دادن نسبی آن از سوی وزارت بهداشت است. ویدیوهای کوتاهی که از برنامههای تلویزیون در ترویج این شبهعلم به نام طب، منتشر میشود مصداق بارز آن تناقضی است که به آن اشاره شد.
از یک سو افتخار کردن به شاخصهای مرسوم علم و از سوی دیگر دمیدن به کوره سوزاننده فهم و شعور و دانش، از طریق شبهعلم. جالب اینکه بعید است حتی یکی از مجریان این برنامهها، دستورات غیرعلمی مهمانان خود را اجرا کنند و طبیعی است که هدف تولید و پخش این برنامهها معطوف به منافع دیگری است. اگر بتوان تناقض را در سطح این رسانه هضم کرد، در سطح وزارت بهداشت چه باید گفت که طی 9 ماه گذشته دهها تن از کارکنان درمانش را در مبارزه با کرونا از دست داده است ولی به جای احترام به علم و بهبود وضعیت خادمان علم پزشکی، در حال به رسمیت شناختن شبهعلمی است که تاکنون یک درمان موفق مبتنی بر روش علمی را برای تایید به مراجع معتبر عرضه نکردهاند. آیا جامعه ایران میتواند با این حد از تناقضات ادامه دهد؟ پاسخ منفی است. آثار منفی این تناقضات تاکنون دیده شده و از این پس بیشتر هم خواهد شد. تناقض در حوزه علم فقط به این موارد محدود نمیشود. استفاده از مدارک جعلی و اخیرا نیز فرستادن دیگری به جای خود برای دادن امتحان، نمادهای دیگری هستند که با افتخار کردن به شاخصهای علم تطابق چندانی ندارد که در تعارض است.»