این رفتار به معنای دقیق توجیهگر حملات 11 سپتامبر است. اتفاقا اقدامات آنان به مراتب از آن اعمال تروریستی بدتر است، چون از طرف یک دولت مستقر و قدرتمند انجام میشود. ایالاتمتحده دست به اقداماتی میزند که هیچ کشوری جز اسراییل و عربستان قادر به دفاع از آن نیست.
به گزارش جماران؛ عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «سقوط آزاد اخلاق» در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: «بنده همیشه معتقد به سیاست واقعگرایانه یا رئالیسم سیاسی بودهام چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی. معتقدم که گریزی از این نظریه نیست، در نتیجه همیشه میگویم که انتظار رفتار اخلاقی از طرف مقابل خود نداشته باشید. در سیاست داخلی و در بهترین حالت فقط انتظار رفتار قانونی را باید داشت که البته این انتظار خیلی بالایی هم هست، چراکه اختصاص به جامعهای دارد که حاکمیت قانون در آن برقرار است و اگر چنین حاکمیتی برقرار نباشد، حتی این حد از انتظار که طرف و رقیب شما قانونی رفتار کند نیز زاید است.
در سیاست بینالمللی کاملا باید براساس موازنه قوا عمل کرد. آنجا حتی همین قانون هم مبنای عمل نخواهد بود. این را گفتم تا معلوم شود که اگر کسانی خارج از توافق یا قانون عمل کردند، از نظر من چندان غیرمنتظره نیست و از ابتدا باید به آن توجه داشت و احتمال آن را در معادلات رفتاری خود با دیگران جدی دانست. ولی این امر به معنای آن نیست که هیچ حدی از اخلاقیات و انسانیت در روابط انسانی یا میان کشورها وجود ندارد. مثلا در جنگ هم اگرچه طرفین یکدیگر را میکشند و این بالاترین اقدام علیه یکدیگر است، ولی در همین کشتن نیز برخی قواعد و اصول اخلاقی رعایت میشود. دیگر جنازههای طرف مقابل را مثله نمیکنند و آتش نمیزنند یا زیر تانکها لِه نمیکنند. اگر کشوری و ارتشی به این حد از وحشیگری برسد نشان از ماجرای دیگر است. یکی از علل کثیف بودن جنگهای داخلی همین نوع رخدادهای فراتر از جنگ کلاسیک است که در تاریخ به عنوان جنایات فراموش ناشدنی باقی میماند.
با این مقدمه تحریمهای ایالاتمتحده علیه ایران در قالب یک رئالیسم سیاسی قابل فهم بود. به هر حال دو طرف با یکدیگر کشمکش داشتند و آنها نمیخواستند که ایران به تکنولوژی هستهای دست یابد. گرچه ایران این اتهام را رد و تکذیب میکرد ولی این چالش تا حدی طبیعی بود و آنان توانستند اجماع علیه ایران اجماعی جهانی ایجاد کنند و چندین قطعنامه بندهفتی و اجماعی را علیه ایران تصویب کردند. با این حال یک راه برای گفتوگو و حل منازعه نیز بازگذاشتند و ایران نیز پذیرفت و برجام محصول این فرآیند بود.
پس از آن نیز ایران همچنان به برجام ملتزم بود. هر چند به نظر من اشکالاتی در طرف ایرانی وجود داشت ولی التزامش به نص برجام روشن و غیرقابل خدشه بود. تا اینکه ترامپ آمد. اصل خروج او از برجام نوعی نقض عهد و غیرقابل قبول است. در حقیقت جهان باید در برابر آن میایستاد. نه به خاطر ایران، به خاطر احترام به اصل بنیادی عهد و پیمان یا به خاطر خودشان. ولی چون تبدیل به معاهده نشده بود و نوعی توافق بدون ضمانت اجرا بود قضیه قدری تفاوت داشت. جهان اگرچه با امریکا همراهی نکرد، مخالفت جدی نیز نکرد، شاید به این علت که قادر به انجام کاری نیست.
پس تا اینجا را هم در قالب رئالیسم سیاسی میتوان هضم کرد، به هر حال یک چالشی جدی میان طرفین به وجود آمد و ایران نیز مقابله میکند. با وجود این، تنگ کردن دایره تحریمها به ویژه این آخرین تحریم که شامل همه بانکهای ایران میشود، حکایت از نوعی سقوط آزاد اخلاقی در جهان است. سقوطی که فقط امثال ترامپ و پمپئو و حامیان آنان میتوانند آن را تجربه کنند و دیگران نیز تماشاگران ساکت آن هستند.
این رفتار به معنای دقیق توجیهگر حملات 11 سپتامبر است. اتفاقا اقدامات آنان به مراتب از آن اعمال تروریستی بدتر است، چون از طرف یک دولت مستقر و قدرتمند انجام میشود. ایالاتمتحده دست به اقداماتی میزند که هیچ کشوری جز اسراییل و عربستان قادر به دفاع از آن نیست در حالی که این کشور قدرت اول جهانی است و دنیا حتی تا حدی زورگویی آن را به عنوان رئالیسم سیاسی میپذیرد ولی نه تا این اندازه. البته در تنها ماندن ما و اینکه صدایی نیز به دفاع از ایران بلند نمیشود، برخی نیروهای داخلی نیز مسوولیت مستقیم دارند، زیرا به گونهای رفتار میکنند که حتی نهادهای مدنی جهانی نیز حاضر به محکوم و اعتراض کردن جدی علیه اقدامات جنایتکارانه پمپئو و ترامپ علیه ایران نمیشوند. چه آنان که با عدم تصویبFATF بهانه برای سکوت دیگران ایجاد کردند و چه آنان که با اقدامات خلاف عقل و منطق و اخلاق ایران را هر روز منزویتر میکنند. البته این گروه تنها نیست. برخی ایرانیان آن سوی آب نیز هیزمکش این جنایت شدهاند. هنگامی که «آنگسان سوچی» ایرانی خواهان تحریم این مردم شود از ترامپ و پمپئو چه انتظاری میتوان داشت؟»