اتفاقا در بسیاری از موارد آنان به این علت که تحقیر شدهاند، مرتکب جرم میشوند. آتش با بنزین خاموش نمیشود. اگر بخواهیم با این کار دیگران را بترسانیم تا مرتکب جرم نشوند، این نیز با تشدید مجازات رخ نمیدهد.
به گزارش جماران؛ عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی، در شماره امروز روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان «جنایت و مجازات» نوشت: «یک لحظه تصور کنیم که برای درمان خود یا عزیزانمان رفتهایم بیمارستان و نگران وضعیت بیمار و هزینه درمان هستیم و یک باره چندین نفر قمه و شمشیر به دست عربدهکشان وارد میشوند و رعب و وحشت فراوان ایجاد میکنند.
طبیعی است که در یک لحظه وحشتزده و متحیر میشویم که این جنایتکاران دیگر کیستند و از کجا آمدهاند؟ اگر پرستاران و کادر بیمارستان و بیماران و همراهان از دیدن این وضع قالب تهی کنند، آنان را نمیتوان سرزنش کرد.
فیلم منتشره از حمله تعدادی جوان قمه به دست به بیمارستان پورسینای رشت واقعا تاسفبرانگیز و ترسناک بود و همه افراد به ویژه زنان و کودکانی که آن صحنه را دیدهاند تا مدتها دچار اضطراب و ترس خواهند بود. بنابراین انتظار مردم و افکار عمومی مجازات سخت مرتکبین است.
تا اینجای ماجرا بحثی نیست ولی پس از دستگیری این افراد پلیس رشت آنان را روی خودروهای روباز در محل و شهر گردانده و آنان را به نمایش عموم گذاشته است. حدود دو هفته پیش نیز همین اقدام را در تهرانپارس تهران با تعدادی از متهمان انجام دادند. این سیاست مسبوق به سابقه بوده است و حتی بدتر اینکه آنان را روی خر و به صورت معکوس سوار میکردند و یا آفتابه به گردن آنان آویزان میکردند و در شهر میگرداندند.
در این یادداشت میخواهم این مساله را توضیح دهم که این رفتار کمکی به اهداف پلیس در مواجهه با جرم نمیکند. همه ما از رفتار آن افراد عصبانی و ناراحت هستیم. چون فکر میکنیم این اقدام نه فقط علیه افراد حاضر در آن بیمارستان، بلکه علیه ما نیز انجام شده است. ولی این امر دلیلی بر توجیه هر رفتاری علیه آنان نمیشود.
از دو زاویه به نقد این رفتار میتوان پرداخت. اول از زاویه حقوقی؛ نمیدانم که هدف از گرداندن این افراد در شهر چیست؟ آیا تحقیر آنان است یا نشان دادن اقتدار پلیس در مقابله با برهمزنندگان امنیت؟ شاید هم هر دو. اگر هدف تحقیر آنان است که این نوعی مجازات است، طبعا باید پس از صدور حکم نهایی انجام شود. شاید بگوییم که این جرم آشکار است و نیازی به رسیدگی نیست. میدانیم طبق قانون هیچ کس مجرم نیست، مگر آنکه دادگاه صالح حکم قانونی و قطعی علیه او صادر کند. حتما عدهای خواهند گفت که: برو بابا! اینها رفتار خشن و جنایتکارانه داشتهاند چه جای بحث درباره حقوق قانونی؟! طبعا این را نمیشود پاسخ داد. چون نقض قانون از همین استدلال شروع میشود و توسعه پیدا میکند. اگر چنین کاری مجاز بود، حتما قانون آن را صحه میگذاشت.
اکنون نیز دیر نشده است و میتوان برای آن قانون نوشت! البته غیرممکن است که در این باره قانونی نوشت که دست را برای تخطیهای گسترده باز نکند. اگر هدف نشان دادن اقتدار پلیس در دستگیری متهمان است تا به آرامش خاطر مردم کمک کند، گرچه این هدف بسیار خوبی است ولی راههای بهتری هم داشت و نیازی به گرداندن در شهر نبود.
دوم از زاویه اجتماعی؛ این اشتباه است که گمان کنیم با مجازاتهای سخت میتوان جلوی تکرار جرم را گرفت. اینکه افراد تحقیر شوند مانع از تکرار جرم نمیشود.
اتفاقا در بسیاری از موارد آنان به این علت که تحقیر شدهاند، مرتکب جرم میشوند. آتش با بنزین خاموش نمیشود. اگر بخواهیم با این کار دیگران را بترسانیم تا مرتکب جرم نشوند، این نیز با تشدید مجازات رخ نمیدهد. مجازاتهای اینچنینی فرهنگی را در جامعه ترویج میکند که منشأ خشونت و تکرار جرم است. به نظر بنده بد نیست به این پرسش پاسخ داد که چرا این جوانان بزرگ شده در این ساختار اینقدر درک ندارند که انجام چنین کاری در بیمارستان بسیار زشت و زننده است و به سرعت بازداشت و شاید حتی اعدام شوند. یادمان نرفته که چند سال پیش دو جوان را به همین علت در کنار پارک هنرمندان اعدام کردند!
حتی اگر این مجازاتها منجر به کاهش جرم شود، ناشی از ترس است و هنگامی که کوچکترین روزنهای برای ریخته شدن ترس پیدا شود به صورت فورانی شاهد ارتکاب جرایم مشابه خواهیم شد. در ماجرای آن بیمارستان، مهمتر از موضوع حمله این مساله است که چرا عدهای جوان تا این حد بیمبالات و بدون فکر و اندیشه و بدون آیندهنگری و فارغ از بدیهیترین اصول اخلاقی، دست به چنین جنایتی میزنند؟
اینکه آنان نه قادر به درک تبعات امنیتی و قضایی اقدام خود هستند و نه حتی درکی از بدیهیات اخلاقی کار خود داشتهاند، به معنای آن است که فرآیند اجتماعی کردن جوانان این جامعه دچار مشکل شده است. اگر این رویدادها تنها یک مورد باشد میتوان آن را نادیده گرفت، ولی چندی پیش در خیابان یکی از شهرهای استان تهران و پیش از آن، در بیمارستان و جاهای دیگر این پدیده تکرار شده است و باید آنها را در ذیل یک مساله اجتماعی درک و تحلیل کرد. هر پاسخی برای این پرسش داشته باشیم، در یک امر نباید تردید کرد. اجرای مجازاتهای خشن و تحقیرآمیز حتی اگر حق این مجرمان باشد در نهایت بازی در زمین آنان است و راهحل نیست. مجازات لازم است ولی دست جامعه برای انجام هر نوع مجازاتی و به هر شکلی و با هر کیفیتی باز نیست.»