عباس عبدی در یادداشتی انتقادی می نویسد :«هر نمایندهای که در مجلس است، حداقل در موضوعات مربوط به کمیسیون خود باید کارشناس باشد. اگر هم کارشناس خبرهای نباشد، حداقل باید در سطح کارشناس متوسط باشد. یعنی درک او از مسائل آن کمیسیون متعارف و معقول باشد، در غیر این صورت حضور او در مجلس و به عنوان نماینده جز زیان هیچ اثر دیگری ندارد. چه خودرو بگیرد، چه نگیرد.»
به گزارش جماران؛ عباس عبدی در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: «این روزها ریز و درشت به ویژه از اصولگرایان در حال حمله کردن به افراد راه یافته به این مجلس هستند که چرا خودروی دنای اتومات گرفتهاید؟ مجلس انقلابی و از این کارها؟!
البته این آقایان و خانمها مستحق آن هستند که چنین حملات تندی متوجه آنان شود. چون هر کس خربزه میخورد پای لرزش نیز باید بنشیند. هنگامی که همهاش در پی سر دادن شعارهای سادهزیستی و نفی ثروتاندوزی و... بودند، باید فکر این روز را میکردند که حق ندارند یک خودروی اینچنینی هم به قیمت بخس بگیرند. از این رو اعتراضی به این حملات ندارم، ولی این انتقادات در برابر ایراداتی که درباره این نمایندگان باید مورد توجه افکار عمومی قرار گیرد، بسیار کماهمیت است.
افراد به مجلس میروند که کاری برای جامعه کنند. حداقل این ادعا را شعار میدهند. میروند که قانون بنویسند، نظارت کنند، برای وزارتخانهها به افراد شایسته رای دهند. هر نمایندهای هم برحسب صلاحیت و علایق خودش به کمیسیون مربوط میرود. بنابراین هر نمایندهای که در مجلس است، حداقل در موضوعات مربوط به کمیسیون خود باید کارشناس باشد. اگر هم کارشناس خبرهای نباشد، حداقل باید در سطح کارشناس متوسط باشد. یعنی درک او از مسائل آن کمیسیون متعارف و معقول باشد، در غیر این صورت حضور او در مجلس و به عنوان نماینده جز زیان هیچ اثر دیگری ندارد. چه خودرو بگیرد، چه نگیرد.
اگر نمایندگان انجام وظیفه نمایند و قوانین خوب بنویسند و نظارت موثر کنند در این صورت و به نظر بنده اگر ماهانه یک خودرو هم به آنان داده شود اشکالی ندارد. چون سود آنان برای کشور بسیار بسیار بیشتر است. ولی نمایندهای که درکی از امور ندارد، حتی اگر حقوق هم نگیرد ناهار هم از خانه بیاورد، باز هم زیانرسان به مردم و کشور است و نبودش بهتر از بودش است.
برای نمونه بد نیست که به اظهارات یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی این مجلس اشاره کنیم. وی در گفتوگوی تلویزیونی درباره فرزندآوری سخنان حیرتآوری میگوید که نشاندهنده بیاطلاعی محض گوینده از مساله جمعیت در کشور است. وی ابتدا توضیح میدهد که ما دچار کاهش جمعیت شدهایم... در سال 120 هزار نوزاد متولد میشود و 700 هزار کودککشی تحت عنوان سقطجنین داریم. سپس به توصیف سلاخی کودک به وسیله دستگاه سقطجنین میپردازد و اینکه کودک مقاومت میکند و به جداره رحم میچسبد! از آنجا که اطلاعی از فرآیند سقطجنین ندارم، لذا در این مورد اظهارنظری نمیکنم، ولی هر سه گزاره اولیه وی غلط است. اول اینکه مطلقا دچار کاهش جمعیت نشدهایم. تا سال گذشته، سالانه حدود یک میلیون نفر بر جمعیت کشور افزوده میشد. جمعیت کشور در سال 1395، 80 میلیون نفر بوده است که اکنون پس از 4 سال در آبان ماه امسال به بیش از 84 میلیون نفر خواهد رسید که حدود یک میلیون نفر در هر سال افزایش دارد. نکته دوم اینکه متولدین سالانه 120 هزار نفر نیست، بلکه متولدین در هر سال بیش از ده برابر این رقم است. در سالهای 1395، 1396 و 1397، حدود 4/4 میلیون نوزاد متولد شده است. 12 برابر بیش از رقمی که این آقا ادعا کرده است. به علاوه 700 هزار سقطجنین را از کجا آوردهاند؟ هیچ آمار رسمی که این عدد یا حتی نزدیک به این رقم را تایید کند وجود ندارد. تقریبا غیرممکن است که این تعداد سقطجنین در کشور باشد و افراد دستاندرکار آن بازداشت نشوند. به علاوه این چه جامعه بیرحمی است که در برابر 120 هزار کودک به دنیا آمده، 700 هزار کودک را سقط میکند!
مساله مهمتر از افزایش زاد و ولد این خشونت و بیرحمی است. یکی از علل بیاعتمادی مردم به ادعاهای حکومت در خصوص خطر کاهش رشد جمعیت، همین اظهارات خلاف واقع و بیاطلاعیهای عجیب از ماجرا است. این ناآگاهیها از گرفتن زمین، خانه، خودرو، سفر خارجی، حقوق بالا، وام بدون بهره و 1500 دوز واکسن آنفلوآنزا و از هر رانت دیگری خطرناکتر است.»