در ۴۵ سال گذشته شاخص قیمتها در ایران حدود ۲۸۰۰ بار افزایش یافته است. یعنی سالانه به طور متوسط با ۲۱ درصد تورم مواجه بودهایم و این تداوم تورم در میان همه کشورها و اقتصادهای جهان بینظیر است. پرسش این است که چرا این وضع وجود دارد؟
به گزارش جماران، عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: کشورهای اندکی در جهان هستند که نرخ تورم آنها دو رقمی است. همچنین کشورهایی بودهاند که نرخ تورم آنها چندین رقمی شده و بعضا در مدت کوتاهی تا هزاران برابر شده سپس به حال عادی بازگشته است. ولی گمان نمیکنم که در طول چند قرن گذشته که مفهوم پول و تورم به معنای امروزی آن شکل گرفت، کشوری باشد که به طور مستمر و طی بیش از ۴ دهه نرخ تورم آن دو رقمی باشد و فقط ۳ یا ۴ سال این نرخ حدود ۹ تا ۱۰ درصد و در بیشتر سالها بالای ۱۰ و ۲۰ بوده است.
البته ایران هیچگاه نرخهای تورم وحشتناک یا به قولی ابرتورم را تجربه نکرده است؛ موضوعی که در دهه اخیر تا حدی در ونزوئلا و پیشتر از آن در زیمبابوه شاهد ابرتورم بودیم. همه کشورها یا تورمهای معمولی دارند یا پس از چند سال که تورم بالایی داشتهاند، توانستند آن را کنترل کنند و اجازه نمیدهند که تورم مزمن و طولانیمدت حاکم شود. تورم بالای طولانیمدت نه فقط عوارض اقتصادی دارد بلکه مهمتر از آن عوارض بد فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی دارد. ولی وضعیت ایران به کلی متفاوت است. در ۴۵ سال گذشته شاخص قیمتها در ایران حدود ۲۸۰۰ بار افزایش یافته است. یعنی سالانه به طور متوسط با ۲۱ درصد تورم مواجه بودهایم و این تداوم تورم در میان همه کشورها و اقتصادهای جهان بینظیر است. پرسش این است که چرا این وضع وجود دارد؟ پیش از پرداختن به این مساله در جمهوری اسلامی باید به این نکته جالب نیز اشاره شود که سیاستهای منجر به تورم را شاید بتوان خلاف اسلام و فقه نیز دانست به ویژه هنگامی که تورم محصول افزایش نقدینگی و پول و شبهپول است. زیرا این سیاستها به صورت آگاهانه و عالمانه ارزش پول مردم قدرت خرید آن است را کاهش میدهد و این کار یک دستدرازی آشکار به اموال مردم است.
خوب به یاد دارم که مادرم قدری پسانداز داشت، آن را در حساب قرضالحسنه بانک مسکن گذاشته بود تا به این بانک که برای خرید مسکن به مردم وام میدهد، کمک شود و از شبهه ربوی بودن سود دریافتی از حساب پسانداز نیز پرهیز داشت، سالها گذشته بود، آن پول که در زمان خودش واجد ارزش بود عملا فاقد ارزش شده بود به طوری که حتی کسی حوصله پیگیری آن را هم نداشت. البته خلاف شرع بودن تورم در جامعهای که خودشان سود بانکی را ربا میدانند و میدهند و میگیرند چه باک؟ چه سیاستی این پول را بیارزش کرد؟ تورم ناشی از خلق پول. در واقع عامل تورم، حق صاحبان پول را خورده است. حالا این کار ۴۵ سال ادامه پیدا کرده است به طوری که فقط ۴ سال از این دوره تورم حدود ۹ درصد داشتهایم. ۲۱ سال آن را تورمهای دو رقمی زیر ۲۰ داشتهایم، ۱۴ سال نیز تورم بالای ۲۰ و زیر ۳۰ و ۶ سال نیز تورم بالای ۳۰ تا ۵۰ داشتهایم.
علت تورم گاه ناشی از کمبود عرضه است مثل زمان جنگ یا تحریم. ولی همه این سالها چنین نبوده است. گاه ناشی از افزایش تقاضاست که در قالب افزایش نقدینگی خود را نشان میدهد. گاه ناشی از افزایش هزینههای تولید است که این نیز علل گوناگونی دارد که اقتصاددانان توضیح مفصلی درباره جزییات آن میدهند. ولی چرا در ایران هیچگاه نتوانستهایم بر تورم مهار بزنیم؟ تنها در دوره اصلاحات است که تا حدی تورم به شکل با ثبات و کنترلشدهای درآمده است. علت آن را باید در امر ساختاری جستوجو کرد. تا هنگامی که این مساله حل نشود، مشکل تورم نیز حل نخواهد شد. کافی است گفته شود عوارض روحی و روانی تورم بسیار زیانبار و ویرانگر است و حل آن باید در اولویت باشد. به ویژه هنگامی که مزمن شود. همه ویژگیهای رفتاری و نیز اقتصادی را تحت تاثیر خود قرار میدهد و در بلندمدت برای توسعه اجتماعی و اقتصادی زیانبار است. البته کنترل تورم نه از طریق تزریق دلارهای نفتی و افزایش واردات که منجر به بیماری هلندی میشود و پس از دو یا سه سال تورمهای شدید ظاهر میشود.
مشکل اصلی تورم در ایران افزایش نقدینگی و بالا رفتن هزینهها و ناکارآمدی تولید و هزینههای بالای آن به دلایل گوناگون از جمله تحریم، تنش در روابط خارجی و فساد اداری و هزینه بالای دولت و بیانضباطی شدید و... و بالاخره استفاده از منابع عمومی برای اهداف سیاسی و هزینه بسیار بالای مبادله است. تقریبا این موارد به نحوی در هم تنیده هستند و مجموعا بیانگر ساختاری سیاسی و سیاستی است که تقریبا در همه دورهها به جز دوره اصلاحات که تا حدی تعدیل شد، وجود داشته است و تا هنگامی که تحولی جدی در این نگرش و اجزای این ساختار رخ ندهد، کنترل تورم امری خیالی و غیرقابل انتظار تلقی میشود. تا تورم مزمن وجود دارد به معنی آن است که آن ساختار معیوب در حال بازتولید است و تمامی عوارض تورم را به جامعه تحمیل میکند.