سفیر سابق ایران در عراق گفت: زمان زیادی برای اسرائیلیها باقی نمانده است که بتوانند از این کارهای گستاخانه انجام بدهند و جلوی اقدامات آنها بهزودی گرفته خواهد شد
به گزارش جماران، حسن داناییفر حدود 5سال سفیر ایران در عراق بود. او از فرماندهان سابق نظامی سپاه پاسداران است که در مذاکرات ایران و آمریکا درباره عراق هم مشارکت داشت. او هماکنون دبیر ستاد روابط اقتصادی ایران با عراق و سوریه و مشاور معاون اول رئیسجمهور ایران است. داناییفر معتقد است بهزودی اتفاقاتی در سوریه خواهد افتاد که دیگر شاهد حملات صهیونیستها به پایگاههای مقاومت در این کشور نباشیم. گفتوگوی همشهری با داناییفر را در ادامه میخوانید:
بهعنوان سؤال نخست، ارزیابی شما از سفر اخیر نخستوزیر عراق به تهران چیست؟
سفر آقای الکاظمی بهنگام و ضروری بود و خیلی از حرف و حدیثها را خاتمه داد؛ حتی این حرف و حدیثها برای مهمان هم بود؛ از نظر اینکه شاید برای ایشان سؤال بود که در ایران درباره او چگونه فکر میکنند یا چطور از ایشان استقبال میکنند؟ در هر صورت این سفر برای مهمان و میزبان رفع ابهام کرد.
خیلی از ابهامات منطقهای و بینالمللی را رفع و خیلی از تحلیلهای مبتنی بر تراوشات ذهنی خاص که پیشداوری بود را برطرف کرد. باید درنظر داشت نخستین سفر ایشان از ایران شروع شد؛ البته برنامه چیز دیگری بود، اما در عمل سفر از ایران آغاز شد. در حوزه عملی هم خیلی کارها در زمینه مسائل اقتصادی و همکاریهای انرژی هماهنگ شد.
در جریان سفر آقای الکاظمی چه توافقاتی در حوزه اقتصادی شد؛ بهخصوص اینکه بخشی از مطالبات ایران به بهانه تحریم در عراق بلوکه شده بود.
روابط اقتصادی ایران و عراق تبدیل به یک روند شده؛ این روند از فردای سقوط صدام تا امروز شکل گرفته. عوامل شکلگیری این روند مربوط به دوران قبل از سقوط صدام و روابطی بوده که بین ایران و مردم عراق و رهبران عراق از طیفهای مختلف اعم از عرب، کرد، شیعه و سنی شکل گرفته است. روابط ایران و عراق صرفنظر از افراد ادامه پیدا میکند. قطعا افراد تأثیر در کند کردن و شتاببخشی دارند، اما نمیتوانند این روند را متوقف کنند یا از بین ببرند یا نمیتوانند آنچنان این روند را شتابان کنند که از این روند منطقی مبتنی بر اصول سریعتر شود.
آقای نخستوزیر عراق سفر بهنگام و حسابشده برای طرفین و با ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانهای انجام دادند و هیأت عالیرتبهای ایشان را همراهی میکرد که پیام مهمی به مخالفان روابط 2 کشور داشت. در زمینه انرژی و همکاریهای بانکی و همکاریهای امنیتی و سیاسی تبادلنظر شد؛ تبادلات مرزی ازجمله توافقات بود.
در رابطه با انباشت مطالبات ایران و کاهش مبادلات بین 2 کشور باید اشاره کنم که بهطور طبیعی بعد از پدیده کرونا کاهش فعالیتهای اقتصادی را شاهد بودیم که این مختص مرزهای ایران و عراق هم نبوده و در همه دنیا این اتفاق افتاده است.
قبل از سفر آقای نخستوزیر اقداماتی انجام داد و برخی مرزهای بین 2 کشور باز شد و بهزودی هم مرز چذابه باز میشود که این روند میتواند وضعیت را به حالت قبل برگرداند. در زمینه مطالبات هم بخشی از مطالبات برق و گاز در حدود 45روز قبل پرداخت شد. در این سفر هم با حضور مسئولان بانکی 2 کشور مذاکرات خوبی انجام و شرایطی فراهم شده که بهزودی بخشهای دیگری از مطالبات پرداخت و این مبالغ به چرخه اقتصاد کشور تزریق میشود.
برخی تحلیل میکردند که این حل و فصل مسائل بانکی ایران و عراق با چراغ سبز آمریکا و بهعنوان یک سیگنال مثبت بوده است.
این یک تحلیل است که مبتنی بر نگاهی خوشبینانه به آمریکا و موضوعات روابط بینالملل است. آنچه آمریکاییها دائما بیان میکنند این را نمیگوید که چنین کاری کرده باشند یا علامت جدی از این بابت را در دستور کار آمریکا دیده باشیم. خیر، این تصمیم داخلی عراق بوده است. عراق فعلی به روابط متوازن در اطراف منطقهای و بینالمللی اعتقاد دارد. آقای الکاظمی را باید جزو مدرسه دیوانسالاران تکنوکراتهای واقعبین برشمرد که معمولا مصلحتهای حرفهایشان نوعی توازن را ایجاب میکند. از ویژگیهای این نوع نگرش این است که آنها معتقدند با این نگرش انعطاف لازم را در عملکرد دارند.
در مجموع باید بگویم همکاری با ایران در شرایط کنونی برای عراق ضروری است. باید بگویم عراق دارای بحرانهای قابلتوجهی است؛ ازجمله بحران اقتصادی ناشی از کاهش قیمت نفت، بحران کرونا، موضوع لزوم خروج آمریکا و ادامه تمردهای مدنی و اختلافات سیاسی بین احزاب از دیگر مشکلات عراق فعلی است و به این فهرست باید ناامنیهای دنبالههای داعش در عراق را هم اضافه کرد و موضوع روابط اقلیم با بغداد هم هست و در سایه این مسائل قطعا آقای نخستوزیر به این جمعبندی رسیده که عراق باید از بحرانهای منطقهای و بینالمللی دور شود تا این مسیر را پشت سر بگذارد؛ ضمن اینکه آقای الکاظمی آمده که انتخابات زودهنگام برگزار کند.
یکی از موضوعات مهم بین ایران و عراق ترور سردار سلیمانی بود. بعد از 6ماه از این اتفاق تحلیل شما چیست؟ آیا واقعا سیستم اطلاعاتی عراق از این عملیات بیاطلاع بوده است؟
موضوع نخست اصل عمل جنایتکارانه آمریکا و گستاخی کاخ سفید در ترور سردار سلیمانی در داخل سرزمین عراق و داخل فرودگاه بغداد است؛ چون سردار سلیمانی مهمان دولت عراق بود و آمریکا این گستاخی را انجام داد.
من این را یک استیصال و درماندگی ذهنی در دولتمردان آمریکایی میدانم و صاحبان این تحلیل از درک عواقب کارشان ناتوان بودهاند؛ در عین حال آنان گرفتار فشار و اراده مردم منطقه بودهاند و برای فرار از این گرفتاری و درماندگی آن گزینه را انتخاب کردند و فکر میکردند با ترور سردار سلیمانی ماجرا تمام میشود و الان هم فکر میکنند که بعد از شهادت سردار سلیمانی آن روند متوقف شده است و چیزهایی که باعث نگرانی آنان شده تمامشده است، اما قضیه کاملا عکس است، سرمایه بزرگی به نام سردار سلیمانی را از ما گرفتند که ضایعه بزرگی بود، اما راه و افکار آقای سلیمانی نهادینه شد و نهتنها مشکلات آمریکاییها در عراق تمام نشده، بلکه بیشتر شده و من فکر میکنم بیشتر هم خواهد شد. ترور سردار سلیمانی یک نقطه عطف بود که باعث شد امروز مردمان منطقه خروج آمریکا را نه فقط از عراق، بلکه از منطقه خواستارند و مطمئن باشید این خواسته محقق میشود. بعد از شهادت حاج قاسم شرایط بهگونهای رقم خورده که آمریکاییها از عراق بیرون میروند و باید هزینه اقدام خود را بپذیرند؛ چون آنها این کار را شروع کردند.
کماکان ابهام وجود دارد که ترور سردار سلیمانی بدون دخالت عوامل داخلی در عراق امکانپذیر نبوده است.
اینها گمانهزنی است و اصل موضوع را تغییر نمیدهد، اصل جنایت آمریکا را عوض نمیکند، اینکه بگوییم فلانی اطلاع داشته، ما باید این پرونده را از نظر حقوقی و قضایی پیگیری کنیم، قطعا دولت عراق همکاری دارد تا حقایق بیشتر کشف و کنکاش بیشتر شود. این مسیر ادامه خواهد یافت. آنچه مهم است این است که مسئولیت این کار بر عهده رئیسجمهور وقیح آمریکاست. ممکن است در کسوتهای مختلف کسی جاسوسی یا مزدوری هم برای آمریکا کرده باشد، اما آنچه هست آقای ترامپ باید پاسخگو باشد.
یکی از بحثهایمان با عراق این است که بدون شک ایران از مهمترین دلایل سقوط نکردن بغداد و اربیل بود، اما شاهد تعرضاتی به اماکن ایران و کارخانههای ایرانی بودیم. الان احساس نمیکنید فضای ضدایرانی وجود دارد؛ به خاطر کمکاری ما، دیپلماسی عمومی ما یا هزینههای زیاد عربستان؟!
شاید همه این عوامل است، اما بخش دیگری از واقعیت این است که آیا کسانی که این کارها را کردند، نماد و نماینده واقعی جامعه عراق هستند؟ آیا اینکه 100، 150نفر هجوم ببرند جایی را آتش بزنند یا خرابکاری بشود میتواند بیان یک جامعه باشد؟ خیر، آیا این رفتارها جدید است؟ باز پاسخ منفی است. ما از این نوع آواها و نعرهها در گذشتهها هم داشتهایم، اما در دوره اخیر متمرکزتر و مهندسی شدهتر است. امپراتوری رسانههای غرب و کشورهای منطقه حساب شده به این قضایا دامن زدند. آیا ممکن است اتفاقی بیفتد که 100درصد مغایر با هفته قبل باشد؟ هفته قبل هزاران عراقی از هزاران ایرانی در مراسم اربعین بهترین استقبال و میزبانی را انجام بدهند و هفته بعد ماجرا طور دیگری شود؟ میبینیم آنچه اتفاق افتاده واقعیت عینی و ملموس جامعه عراق نیست.
از نظر اقتصادی جایگاهمان را در عراق از دست دادهایم؟
الان بین ما و ترکیه و چین یک رقابت نزدیکی وجود دارد. من معتقدم اگر تمرکزبخشی بیشتری داشته باشیم و به سالهای طلایی برگردیم و یک جهشی در کار اقتصادی با عراق ایجاد شود، ظرفیت روابط خیلی بیشتر از وضعیت فعلی است.
کالاهای ایرانی در عراق محبوبیت هم دارند.
وقتی طرف عراقی میگوید در سال 2019بیش از 12میلیارد دلار صادرات از ایران به عراق بوده نشانه همین است؛ البته عدد ما از این کمتر است؛ چون فرایند قیمتگذاری 2 کشور متفاوت و حجم تبادلات براساس آمار ما 9میلیارد دلار است.
سراغ سوریه برویم. در آنجا هم شرایط مشابهی متصور است. ایران قریب 10سال برای مقابله با تروریسم در کنار سوریه بود. آیا در حوزه اقتصادی ایران میتواند فعالانه در عرصه بازسازی سوریه و شرایط اقتصادی حضور یابد یا در آنجا هم دیگران بهرهمند خواهند شد.
این سؤال و نگرانی وارد است. این موضوع 2 طرف دارد؛ مثلا وضعیت اقتصادی سوریه بهشدت خراب است. اگر ما نتوانیم با حضور شرکتها در این شرایط به شرایط اقتصادی سوریه کمک کنیم، ممکن است کسان دیگری که میتوانند کمک کنند سبقت بگیرند. این صرفا بهخاطر این نیست که طرف مقابل نخواهد، چون نمیتوانند صبر کنند؛ مثلا اگر پیشنهادی از طرف چینیها باشد، سوریها نمیتوانند دو، سه سال معطل ما باشند؛ چون الان بهشدت نیاز دارند. اگر ما کوتاهی کنیم و برنامه نداشته باشیم احتمال ورود دیگران است که این بخشیاش سیاسی نیست، عمدهاش نیازهای اقتصادی است؛ مثلا طبق قانون فعلی سوریه ورود کالا از برخی کشورهای اطراف سوریه ممنوع است و کالای برخی کشورها قاچاق محسوب میشود. در رابطه با عراق هم همین وضعیت است. ما حداقل 16، 17سال است داریم کار میکنیم. اما در سوریه اگر برنامه نداشته باشیم نمیتوانیم ادامه دهیم.
رژیم صهیونیستی هر چند وقت یکبار به پایگاههای ایران حمله میکند. حد یقف این رفتار کجاست و آیا سیاست ایران همچنان سکوت است یا خط قرمزی داریم؟
صهیونیستها نگرانیهای جدی دارند؛ لذا عملهای آنها انفعالی است. این نمیتواند استمرار داشته باشد. صهیونیستها طولی نخواهد کشید که از این کارهایی که میکنند، پشیمان میشوند و نخواهند توانست به این رفتارها ادامه دهند. بیشتر نمیتوانم توضیح بدهم، اما کارهایی که آنها انجام میدهند، هزینه زیادی میتواند دربرداشته باشد.
اخیرا سردار باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح سفری به سوریه داشت و قرارداد نظامی بین 2 کشور بسته شد. بخشی از آن تقویت پدافند هوایی سوریه است. فکر میکنید چقدر مانع تحرکات صهیونیستها میشود؟ نتانیاهو هم اخیرا گفته اجازه نمیدهیم ایران در مرزهای سرزمینهای اشغالی مستقر شود.
زمان زیادی برای اسرائیلیها باقی نمانده است که بتوانند از این کارهای گستاخانه انجام بدهند و جلوی اقدامات آنها بهزودی گرفته خواهد شد. اینکه نتانیاهو گفته از حضور ایران جلوگیری میکنیم اولا حرف جدیدی نیست، کاربرد انتخاباتی دارد، حرفهای وهمی است با پیروزیهای خیالی. ایران بهطور فیزیکی انگیزهای برای حضور در این مناطق ندارد؛ چون به اندازه کافی نیروهای مردمی در منطقه هستند و ضرورتی ندارد از ایران کسی برود؛ بنابراین اظهارات نتانیاهو مصرف داخلی دارد و میخواهد افکار عمومی را به سمت تهدیدی منحرف کند تا پروندههای فساد او به تعویق بیفتد که البته عوامفریبی خوبی کرده و توانسته چندینماه بررسی پروندههای خود را عقب بیندازد و در حاکمیت مانده است.
اخیرا به نوعی القا میکنند که تحرکات اسرائیل به داخل ایران رسیده؛ مثلا آتشسوزی در خجیر یا نطنز. وزیر جنگ اسرائیل گفته بود کارهایی میکنیم که نیاز نیست بگوییم.
اسرائیلیها حرفهایی میزنند که عجیب است. این نوع ادبیات بار حقوقی دارد. وقتی کسی طوری القا میکند که بگوید فلان خرابکاری کار من بوده است این یعنی به شما حق تلافی میدهد و این حق برای ایران محفوظ است. در یک فضای عقلانی اگر کسی چنین کاری بکند، کتمان میکند؛ به همین دلیل نشان میدهد که مشکلات زیادی در داخل دارند. شما دیدید خدا لطف کرد و بلافاصله اتفاقاتی در آمریکا افتاد؛ اول یک ناو آتش گرفت، 3روز بعد ناو دوم آسیب دید و بعد هم صنایع فولادشان در آتش سوخت. فرض کنید در ایران هم میتوانند بیایند بگویند من کردم!
اخیرا جنگندههایی برای هواپیمای مسافری ایران فرستادند. بهنظر شما هدف چه بود؟ چون ایران از طریق آن مسیر با کشورهای منطقه رفتوآمد و تجارت دارد.
آن کریدور مختص ایران نیست و کریدور هوایی است که ایکائو و سازمان هواپیمایی عراق از آن رفتوآمد دارند؛ اینکه آمریکاییها در فضای سوریه دست به این کار زدند، تجاوز به حریم سوریه و تعرض به مقررات بینالمللی و ایکائو بود. آمریکاییها دچار چه کنم، چه کنم شدهاند و آن هیمنه و هژمونی سنتی آمریکا آسیب دیده است. آمریکاییها تلاش میکنند به هر بهانهای به ایران فشار بیاورند ولو از طریق خطوط دریایی یا هوایی تا ایران را در مسیر فشار حداکثری به نقطهای برسانند که میخواهند اما این رؤیا محقق نمیشود. رفتار آمریکا بسیار خطرناک بود و اگر کوچکترین خطایی از طرف خلبان رخ میداد، یک فاجعه انسانی به وقوع میپیوست. ناکامی در اینکه ایران را پای میز مذاکره بکشانند، باعث شده آمریکا دست به هر کاری بزند. الان وقت مذاکره و وقت صحبت کردن با آمریکا نیست. آمریکا صرفنظر از تاریخ بدعهدیهایش در شرایطی است که دچار مشکلات داخلی و بحرانهای اقتصادی است. این آشفتهبازار را رئیسجمهور این کشور ایجاد کرده و آمریکا اختلافات زیادی با اطراف مختلف جهان دارد؛ بنابراین شرایطی نیست که بشود مذاکره کرد.
امیدواریم دست به حماقت نزنند؛ چون اقدامات آنها میتواند مابازا داشته باشد. آنها هم در خیلی مناطق در زمین و آسمان و دریا آسیبپذیری جدی دارند و ما دست بسته نیستیم و امکانات و شرایط خوبی داریم.
ترامپ مرتب پیام میدهد که ایرانیان منتظر دمکراتها هستند. نظر شما چیست؟
این حرف انتخاباتی است و کاربرد رقابتهای داخلی آمریکا را دارد. روند عمومی در آمریکا این نیست که اگر بایدن بیاید خیلی چیزها تغییر کند؛ البته برخی چیزها عوض میشود. ما امیدواریم آمریکا در مسیر خردورزی حرکت کند و دست به ماجراجویی نزند.
مهرماه موعد پایان تحریم تسلیحاتی ایران است. بهنظر شما آمریکا میتواند مانع برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی شود و آیا برداشته شدن این تحریمها فایدهای دارد؟
پاییز بدی در انتظار ترامپ است. تلاش خواهد کرد که تحریمها تمدید شود، اما قرائن زیادی وجود دارد که احتمالش خیلی ضعیف است و این احتمال روزبهروز ضعیفتر میشود. برداشته شدن این تحریمها تأثیر مثبتی در توان تسلیحاتی ایران دارد؛ البته نه به این معنا که ایران معطل آن تاریخ است تا امکانات دفاعی خود را بهدست بیاورد. صرفنظر از اینکه چه کمکی به توان نظامی ما و بازدارندگی ما میکند، آن اتفاق یک شکست سیاسی برای آمریکا خواهد بود و پیامهای بزرگی برای آنان خواهد داشت.
فکر میکنید آمریکا به برجام برگردد؟
من فکر میکنم آمریکای بعد از ترامپ به برجام برمیگردد؛ چون برنگشتن آمریکا به برجام از نظر حقوقی و افکار عمومی و به چالش کشیدن تفاهمات بینالمللی هزینههای زیادی برای آمریکا داشته است و اگر دمکراتها بیایند به نوعی به برجام برخواهند گشت.
اگر تحریم تسلیحاتی ایران تمدید شود، چطور؟
نمیخواهم بگویم آخرین میخ بر تابوت برجام است، اما نزدیک به آن اتفاق است. ایران ابزارهای مختلفی دارد؛ از خروج از برجام تا برنامههای دیگر که در زمان خودش درصورت وقوع، اعلام میشود.