در این سالها اسراییل علاوه بر مانور دادن بر ادعای حمایت نظامی، سیاسی و مالی ایران از گروههایی مانند حزبالله، جهاد اسلامی و حماس، اتهام دست داشتن ایران در حملات تروریستی ازجمله حمله به سفارت اسراییل در بوئنوسآیرس در سال ۱۳۷۱ و بمبگذاری آمیا را هم مطرح کرده است. رژیم اسراییل ذیل این نگاه کلی در هر بازه زمانی زمین بازیهای متفاوتی را برای تحت فشار قرار دادن تهران، انتخاب و امتحان کرده است.
به گزارش جماران، روزنامه اعتماد در شماره امروز خود نوشت: ایران و رژیم اسراییل همچنان پس از گذشت 4 دهه و اندی از انقلاب اسلامی در کشورمان، زمینهای منازعه جدیدی را تجربه میکنند. رابطه دوستانه تهران و تلآویو که تا پیش از انقلاب اسلامی ادامه داشت تا سالهای ابتدایی دهه 70 سرد اما نه چندان پرتنش بود البته که به گواه بسیاری از کارشناسان مسائل منطقه پس از پایان جنگ اول خلیج فارس این صلح سرد جای خود را به خصومتورزی داد که در دورههایی هم به تنش میان دو طرف منتهی شد.
تهران و تلآویو از دوست تا دشمن قسم خورده
در سالهای ابتدایی دهه 70 رژیم وقت اسراییل به ریاست اسحاق رابین، مواضع تند و تیزی علیه ایران اتخاذ کرد و در نهایت هم دو طرف به 8 سال ریاستجمهوری محمود احمدینژاد در ایران رسیدند که اظهارنظرهای متفاوت او به خصوص طرح انکار هولوکاست سر و صدای زیادی در سطح بینالمللی به راه انداخت.
حرف برای گفتن درباره این رابطه در سالهای گذشته از انقلاب اسلامی بسیار است. از تبدیل شدن اسراییل به رژیمی غاصب که هر گونه مراوده سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و حتی ورزشی و فرهنگی با آن ممنوع است تا تلاشهای بیوقفه چهرههای متفاوت سیاسی و امنیتی در تلآویو برای تغییر ساختار سیاسی در ایران. اسراییلیها ایران را مسبب شکلگیری محور مقاومت از تهران تا دمشق و از نوار غزه تا بیروت میدانند و اعتقاد دارند که ایران به چیزی کمتر از محو رژیم اسراییل از نقشه قانع نخواهد شد. البته که این ادعا به دستاویز خوبی هم برای اسراییلیها در قریب به نیم قرن گذشته تبدیل شده تا ایرانستیزی را به اولویتی در سیاست خارجی این رژیم تبدیل کنند و در بسیاری از حوزهها با مظلومنمایی و ایفای نقش قربانی از جامعه جهانی باجگیری کنند. در این سناریو هر حرکت ایران در منطقه یا هر پیشرفت نظامی در کشورمان تنها یک هدف را دنبال میکند: نابودی رژیم صهیونیستی. بر همین اساس جامعه جهانی باید مخالف تمام فعالیتهای منطقهای و آزمایشهای نظامی ایران در حوزههای متفاوت باشد. هر گونه رابطه تجاری، اقتصادی، سیاسی، نظامی یا امنیتی عادی دیگر کشورها با ایران از لنز رژیم صهیونیستی، خیانت به تلآویو است و عاملان آن مستوجب تحریم و تنبیه.
در این سالها اسراییل علاوه بر مانور دادن بر ادعای حمایت نظامی، سیاسی و مالی ایران از گروههایی مانند حزبالله، جهاد اسلامی و حماس، اتهام دست داشتن ایران در حملات تروریستی ازجمله حمله به سفارت اسراییل در بوئنوسآیرس در سال ۱۳۷۱ و بمبگذاری آمیا را هم مطرح کرده است. رژیم اسراییل ذیل این نگاه کلی در هر بازه زمانی زمین بازیهای متفاوتی را برای تحت فشار قرار دادن تهران، انتخاب و امتحان کرده است.
تمرکز اسراییل بر برنامه هستهای ایران
در میان این زمین بازیها، برنامه هستهای ایران در حداقل دو دهه گذشته پای ثابت مانورهای رژیمهای متفاوت در اسراییل بوده است. در حالی که ایران همواره اعلام کرده به دنبال فعالیتهای هستهای صلحآمیز است، اسراییل در دو دهه گذشته تمرکز خود را بر امنیتی کردن پرونده ایران با ابزار برنامه هستهای این کشور قرار داده و پروژههای ترور دانشمندان هستهای کشورمان و خرابکاری در تاسیسات هستهای را هم طراحی و اجرا کرده است.
در حالی که ایران مدارک غیرقابل انکاری درباره دست داشتن رژیم اسراییل در ترور چند دانشمند هستهای کشورمان از جمله مسعود علیمحمدی، مجید شهریاری، داریوش رضایینژاد و مصطفی احمدیروشن دارد، تلآویو به سنت همیشه سیاست عدم تایید یا تکذیب را در این باره در پیش گرفته است. با این همه منابع و رسانههای اروپایی بسیاری در چند سال اخیر با انتشار اسناد و مدارک محکم اثبات کردهاند که امضای موساد به عنوان سرویس مخفی رژیم اسراییل، پای بسیاری از این ترورها قرار دارد. برخی رسانههای امریکایی از جمله «انبیسی» پس از ترور دانشمندان هستهای ایران تایید کردند که حملات علیه دستاندرکاران برنامه اتمی ایران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق و با حمایت مالی، آموزشی و تسلیحاتی سرویس اطلاعاتی اسراییل انجام شده بود.
تمرکز رژیم اسراییل بر برنامه هستهای ایران تنها به ترور دانشمندان هستهای کشورمان محدود نشد بلکه تلآویو به شکل موازی زمین بازی دیگری را هم برای به تعویق انداختن پیشرفتهای هستهای کشورمان تعریف کرد: انتشار ویروسهای رایانهای برای خرابکاری در تاسیسات هستهای ایران. تاسیسات غنیسازی نطنز یکی از اهداف این برنامه اسراییل برای خرابکاری بود. برخی از رسانههای امریکایی در گزارشهای اختصاصی تایید کردند که سرویسهای مخفی ایالات متحده نیز در تعریف و انتشار این ویروسهای یارانهای به رژیم اسراییل کمک کرده بودند.
نگاهی به مسیری که جامعه جهانی تا پیش از سال 2013 در مقابله با برنامه هستهای ایران رفت و پروندهای که از شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت منتقل و دستمایه تصویب قطعنامههایی علیه ایران شد، نشان میدهد که رژیم اسراییل در دوره قبل از برجام تقریبا مینگذاری صحیحی را انجام داده بود به گونهای که اجماع جهانی البته به ناحق درباره ایران شکل گرفت.
برجام، کابوس ناتمام اسراییل
توافق هستهای میان ایران و 1+5 وقت تمام آنچه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر ژریم اسراییل بافته بود بر باد داد. در جریان دو سال مذاکره فشرده میان ایران و 6 کشور مقابل آن، نتانیاهو هر آنچه در چنته داشت برای به تعویق انداختن توافق نهایی به کار گرفت و حتی در اقدامی بیسابقه راهی کنگره ایالات متحده شد و در جریان یک سخنرانی که با اعتراض شدید رییسجمهور وقت ایالات متحده روبهرو شد از مضرات توافق با ایران سخن گفت.
حصول و اجرای برجام همان کابوسی بود که نخستوزیر رژیم اسراییل سالها جامعه جهانی را از آن برحذر داشته بود. با برجام نه تنها فصل جدیدی از رابطه میان ایران و جامعه جهانی تعریف شد بلکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی با تعریف یک سازوکار همکاری با تهران، پرونده ساخته و پرداخته ایالات متحده و متحدان منطقهایاش به شمول اسراییل درباره ابعاد احتمالا نظامی برنامه اتمی ایران را هم مختومه اعلام کرد. ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی فصل جدیدی از همکاری را آغاز کردند که در سایه آن آژانس هر آنچه پیش از جولای سال 2015 گذشته بود را به آرشیو سپرد و ایران نیز به منظور اثبات صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود هم اجرای برخی محدودیتهای فنی را پذیرفت و هم به منظور شفافسازی به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی علاوه بر قرارداد پادمان رو آورد. در سایه این توافق کشورهای عضو برجام به کمک ایران در حوزه تحقیق و توسعه آمدند و تمام هشدارهای اسراییل مبنی بر اینکه شما هم غنیسازی ایران را به رسمیت شناختید و هم در حال تبدیل کردن ایران به یک کشور دارای مدرنترین تاسیسات هستهای هستید را نادیده گرفتند.
حرکت گام به گام ایران و جامعه جهانی روی یک نقشه راه مشخص، آخرین چیزی بود که نتانیاهو چشم دیدن آن را داشت. پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری 2016 ایالات متحده برای نتانیاهو حکم مستجاب شدن دعاهایش را داشت. دونالد ترامپ حتی پیش از پیروزی از پاره کردن توافق هستهای باراک اوباما با ایران سخن گفته بود و در نهایت هم یک سالونیم پس از راهیابی به کاخ سفید این شعار انتخاباتی را عملی کرد. پایان حضور ایالات متحده در برجام و بازگرداندن تحریمهای هستهای ایران از منظر نتانیاهو به معنای بازگشت پرونده ایران به ریل صحیحی بود که اسراییل پیش از این هم آن را مینگذاری کرده و تا حدودی نتیجه هم گرفته بود.
ایران دست نتانیاهو را خواند
به گمان نتانیاهو و مدافع سرسختش در کاخ سفید، پایان حضور امریکا در برجام در شرایطی که 5 کشور دیگر همچنان در توافق هستهای مانده و مراودههای تجاری، اقتصادی و رفت و آمدهای سیاسی با ایران را ادامه بدهند، نمیتوانست تغییردهنده زمین بازی باشد اما بازگرداندن تحریمهای یکجانیه هستهای و توسعه دامنه تحریمهای غیرهستهای علیه ایران با توجه به قابلیت تنبیه فرامرزی تحریمهای امریکا میتوانست، عرصه را چنان بر ایران تنگ کند که از خیر برجام بگذرد. اما در ایران این بار دست نتانیاهو، ترامپ و دوستان عربی آنها در منطقه خلیجفارس به خوبی خوانده شد. تهران ابتدا برای اثبات حسننیت خود به افکار عمومی بینالمللی یک سال پس از خروج امریکا از برجام در توافق باقی ماند، سال دوم را با تعریف گامهای کاهش تعهدات برجامی آغاز کرد و 5 گام را در فواصل زمانی 60 روز یک بار پیش برد. در پایان گام پنجم، ایران به اجرای تمام تعهدات هستهای پایان داد اما نظارتهای آژانس همچنان به قوت خود و دست نخورده باقی ماند.
تمام این اتفاقها در حالی رخ داد که ایران و 5 کشور باقیمانده در توافق به شمول روسیه، چین، بریتانیا، آلمان و فرانسه همگی حفظ چارچوب برجام را بر ترک آن ترجیح داده بودند. این وضعیت آن مسیر مینگذاری شدهای نبود که نتانیاهو به دنبال آن بود و حالا مطمئن شده بود که سیاستش در قبال ایران به شوک جدیدی نیاز دارد.
بر اساس همین نیاز، سناریوهایی که برای امنیتی کردن پرونده ایران از دو کانال آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل متحد قابل پیگیری بود و اتفاقا در سالهای پیش از 2013 جواب هم داده بود مجددا در مرحله اجرا از سوی رژیم اسراییل، امریکا و عربستان سعودی قرار گرفتند. دو مسیر انتخاب شد: 1- طرح ادعای ربودن اطلاعات برنامه هستهای ایران و تحویل دادن جیرهای این مدارک ادعایی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی با هدف بازگشایی دوباره پرونده بسته شده ابعاد احتمالا نظامی برنامه اتمی ایران 2- متهم کردن ایران به فعالیتهای مخرب منطقهای علیه همسایگانش نظیر طرح اتهام حمله ایران به نفتکشها در خلیج فارس و تنگه هرمز یا تاسیسات نفتی عربستان سعودی به علاوه تلاش برای مدرکسازی درباره انتقال تجهیزات نظامی از ایران به کشورهای دیگر به خصوص یمن که از سال 2015 در حصر کامل ائتلافی به رهبری عربستان سعودی قرار دارد.
بازی در زمین آژانس انرژی اتمی
نتانیاهو برای پیشبرد سناریو اول در حالی که مقابل قفسهای از مدارک ایستاده بود، ادعا کرد که تهران درباره برنامه اتمی خود در گذشته دروغ گفته و مکانهای اعلام نشدهای در ایران وجود دارد که در آنها تست انفجاری یا مواد هستهای اعلام نشده نگهداری شده است. واکنش نخست آژانس بینالمللی انرژی اتمی به این اسناد این بود که مبنای کار این نهاد، استناد به مدارکی که ادعا میشود از طریق جاسوسی یا سرقت به دست آمده، نیست ثانیا حتی در همین اسناد هم نکته جدیدی درباره فعالیتهای هستهای ایران در گذشته پیش از برجام وجود ندارد که بتواند بر کمیت و کیفیت همکاریهای امروز ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی تاثیر بگذارد. با این همه با مرگ یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و واگذاری کرسی او به رافائل گروسی، چهرهای که به ایالات متحده و اسراییل نزدیک است، آژانس از این رویکرد حرفهای هم دور شد و پرونده ایران با متنی که 3 کشور اروپایی حاضر در برجام آن را تنظیم کرده و پیش بردند به شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی منتقل و منجر به تصویب قطعنامهای علیه ایران شد. این پرونده که شامل درخواست غیرمنطقی آژانس برای بازدید از دو محل در ایران است همچنان میان تهران و آژانس بینالمللی باز است و کشورهایی چون روسیه و چین تلاش میکنند با پا درمیانی مانع از تبدیل شدن آن به بحرانی جدی در رابطه ایران و آژانس بشوند.
در حوزه فعالیتهای منطقهای نیز تیم امریکا با همراهی اسراییل و عربستان سعودی توانست بیانیهای از سوی دبیرکل شورای امنیت مبنی بر دست داشتن ایران در حمله به تاسیسات نفتی عربستان(آرامکو) دریافت کند.
جنگ نتانیاهو با زمان
اما برای نخستوزیر ایرانستیز رژیم اسراییل که در سه سالونیم گذشته توانسته با متمرکز کردن توجه دونالد ترامپ به پرونده ایران، زیادهخواهیهای خود در رابطه با پرونده فلسطین را پبش ببرد، تلاش برای اعمال فشار بیشتر بر ایران در یک جدول باز زمانی قرار ندارد بلکه در اینجا هم برجامی که اتفاقا امریکا از آن خارج شده، دست و پای تلآویو و واشنگتن را بسته است. براساس مکانیسم زمانی که در برجام تعریف شده در سال پنجم اجرای این توافق، تحریمهای تسلیحاتی ایران در پاییز 2020 برداشته خواهند شد. در نتیجه رسیدن ایران به پایان مهرماه به کابوسی برای تیم ترامپ و از آنها بیشتر برای نتانیاهو در تلآویو تبدیل شده است.
نخستوزیر رژیم اسراییل برای خودداری از رسیدن ایران به خط پایان دست به اقدامهای جدیدی زده تا شاید بتواند ساعت واکنش ایران را جلو بکشد و در نتیجه آن اجماع بینالمللی مورد نیاز علیه ایران را جلب کند.
سوریه، تله فرضی اسراییل برای ایران
جبهه نخست که البته از چند سال قبل وجود داشته اما اسراییلیها اخیرا بازی در زمین آن را بیشتر از قبل کردهاند، سوریه است. از قریب به دو سال پیش که تحولات میدانی در سوریه آرام آرام به نفع دولت مرکزی چرخید و مساله بازسازی اقتصادی و اصلاحات سیاسی در این کشور جای نزاعهای نظامی و میدانی را گرفت، زنگهای خطر در اسراییل به صدا درآمدند.
نتانیاهو برای دفع آنچه خطر حضور نظامی ایران بیخ گوش خود میداند، بارها و بارها به روسیه سفر کرده و رایزنیهای پشت پردهای را با ولادیمیر پوتین، رییسجمهور این کشور پیش برده است. رایزنیهایی که نهایت خروجی مشخص آن این اظهارنظر کلی از سوی روسها بوده که با پایان عملیات نظامی در سوریه، کشورها باید به حضور نظامی خود در این کشور پایان بدهند. پاسخ ایران به این کلیگویی روسها نیز همواره به شکل غیرمستقیم این بوده که ایران به درخواست دولت مرکزی سوریه و برای مبارزه با تروریستها در این کشور حضور دارد و هر زمان دولت مرکزی سوریه بخواهد، مستشاران ایرانی خاک این کشور را ترک خواهند کرد. طبیعی است که این وضعیت مطلوب اسراییل نیست لذا اسراییلیها هراز گاهی ادعای حمله به پایگاههای در اختیار نیروهای حامی ایران در سوریه را مطرح میکنند. ادعاهایی که مقامهای ایرانی میگویند الزاما همگی آنها درست نیستند.
اسراییل با پیشبرد این بازی روانی تلاش میکند، تهران را به اقدامی علنی در تلافیجویی وادار کند تا تلآویو بتواند با دستاویز قرار دادن آن، ایران را در سطح بینالمللی تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی معرفی کند. با این همه ایران نه تنها فاصله خود با تلههای اسراییل در سوریه را حفظ کرده بلکه هنوز دو هفته از توافق امنیتی جدید ایران با دولت بشار اسد در دمشق که در کمال آرامش و به دور از هیاهوی رسانهای صورت گرفت هم نگذشته است.
در یک هفته اخیر ایالات متحده نیز به بخشی از نقشه اسراییل برای ایران در آسمان سوریه تبدیل شده و شامگاه پنجشنبه بود که جنگنده اف- 15 امریکایی در آسمان سوریه اقدام به تعقیب و رهگیری خارج از عرف هواپیمای مسافربری ایران کرد به گونهای که خلبان این هواپیما به منظور پرهیز از رویارویی مستقیم با جنگنده امریکایی ناچار به کاستن از ارتفاع هواپیما شد. در نتیجه این حرکت نامتعارف و خلاف حقوق بینالملل جنگنده امریکایی چند تن از مسافران هواپیمای ماهان دچار آسیب دیدگی شدند.
تکرار سناریوی خرابکاری
جبهه دومی که اسراییلیها برای خود تعریف کردهاند و البته بیشک در آن تنها عمل نکرده و از حمایتهای ایالات متحده هم برخوردار هستند، خرابکاری در تاسیسات هستهای ایران است که البته همانطورکه در ابتدای مطلب اشاره شد، اسراییلیها در این پرونده سابقهدار هم به حساب میآیند. قریب به یک ماه پیش بود که تخریب یکی از سالنهای تحقیق و توسعه در تاسیسات هستهای نطنز به خبر یک رسانههای بینالمللی تبدیل شد. اسراییل رسما مسوولیت این خرابکاری را برعهده نمیگیرد که البته از ترس هزینههای آن است اما بسیاری از رسانههای غربی دست داشتن اسراییل در این خرابکاری را تایید کردهاند و البته از فحوای کلام و موضعگیری مقامهای ایران نیز اینگونه برمیآید که آنچه در نظنز رخ داد یک حادثه معمولی نبوده است.
در دو ماه اخیر مجموعهای از تحلیلها در رسانههای متفاوت با محوریت تشدید فشار بر ایران تا پیش از موعد برداشته شدن تحریم تسلیحاتی این کشور همچنین انتخابات ریاستجمهوری امریکا در اوایل آبان ماه منتشر شده است. تنها در یک نمونه یک مقام پیشین اسراییل و یک مقام اطلاعاتی فعلی اتحادیه اروپا به سایت خبری و تحلیلی «اینسایدر» گفتند که تل آویو در یک کارزار گسترده برای تحت فشار قرار گذاشتن یا آسیب رساندن به ایران تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر ایالات متحده که میتواند با پایان قدرت دونالد ترامپ همراه باشد، دست داشته است.
براساس ترجمه سایت دیپلماسی ایرانی از این مطلب یک مقام سابق دفاع اسراییل به «اینسایدر» گفت که در محافل اطلاعاتی اسراییل بر همه مبرهن است که دستکم برخی وقایع یک ماه گذشته در ایران، عملیات اطلاعاتی اسراییل بوده است. آنها دقیقا نمیدانند که کدام اتفاقات توسط اسراییل برنامهریزی شده و اگر هم بدانند به طور علنی چیزی نمیگویند چراکه منظور از همه این خرابکاریها این بوده که ایران در تلاش برای پیدا کردن عامل خرابکاری و نقش اسراییل با فشار مواجه شود. این مقام که به دلیل حساسیت مساله خواسته نامش فاش نشود، افزود: «سیاست همیشگی اسراییل در قبال ایران کاملا روشن است.» مقامات اطلاعاتی اسراییل با اشاره به سیاست تحریمی- اقتصادی ایالات متحده در قبال ایران میگویند، تصمیم بر آن است که در قبال ایران همان مسیر دولت دونالد ترامپ در اعمال فشار حداکثری دنبال شود.
به گزارش «اعتماد» دونالد ترامپ امیدوار بود که در سایه فشار حداکثری بر ایران، حضور ایران پشت میز مذاکره با امریکای ترامپ به عکس خبری تبدیل شود که در کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ به کار آید اما تاکنون ایران در برابر این سیاست فشار حداکثری مقاومت و ابتکار حداکثری را پیش گرفته که اتفاقا به خشم بیشتر واشنگتن و تلآویونشینها منتهی شده است. نتانیاهو که بسیاری او را مدافع ایده حمله پیشگیرانه به تاسیسات هستهای یا مراکز حساس نظامی در ایران میدانند امروز بیش از هر زمان دیگری به دنبال تحریک ایران برای باز کردن جبهه نزاع نظامی میان ایران و ایالات متحده است.
«اینسایدر» در بخشی از تحلیل اخیرش در این باره به نقل از یک مقام اروپایی مینویسد:«با توجه به اینکه بسیاری از متحدان امریکا معتقدند، ترامپ مجددا در انتخابات پیروز نخواهد شد این تغییر آشکار تاکتیک اسراییل به سمت عملیات «جنبشی» با فشار بالا ظاهرا بازتاب این باور است که دولت بایدن برای نجات توافق هستهای سال 2015 که به دلیل رویکرد ترامپ به نابودی نزدیک شده، اقدام خواهد کرد. بیشک تمایل به ماموریتهای ماجراجویانه و پنهانی از قبیل انفجار در تاسیسات هستهای در دولت بایدن کمتر میشود.»
در همین راستا تریتا پارسی از کارشناسان روابط ایران و ایالات متحده و از مخالفان تحریمهای همه جانبه ایالات متحده علیه ایران در سخنانی که سایت هیل وابسته به کنگره ایالات متحده آن را منتشر کرده، میگوید:«هر گونه حمله یا خرابکاری اسراییل در تاسیسات اتمی ایران میتواند امریکا را تنها چند ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری در این کشور تا مرز درگیری نظامی دیگری در غرب آسیا پیش ببرد».
تدبیر ایران در برابر توطئه مشترک
سایت العربیه در تحلیلی در این باره نوشته است:«منازعه میان ایران و اسراییل در سوریه، تحول جدیدی نیست اما بسیاری نگران این هستند که هدف قرار دادن پایگاههای متعلق به ایران یا نیروهای نزدیک به ایران در سوریه(در صورت صحت ادعای اسراییل) به حدی برسد که ایران از محاسبههای استراتژیک پیشین فاصله گرفته و عکسالعمل تندی نشان بدهد. همزمان کم نیستند تعداد تحلیلگرانی که اعتقاد دارند تا رسیدن به موعد انتخابات ریاستجمهوری امریکا در آبان ماه، واشنگتن بر حجم فشار بر ایران در دو حوزه اقتصادی با ابزار تحریم و نظامی و با ابزار تحریک ایران در سوریه خواهد افزود. با این همه هر چند که بسیاری روی اشتباه محاسباتی ایران در چند ماه آتی سرمایهگذاری کردهاند اما تجربه نشان داده که ایران گامهای خود را شمرده شمرده برمیدارد و دست به اقدامی که هزینههای آن برای تهران بیش از منافعش باشد، نمیزند.»
نویسنده این یادداشت برای العربیه در ادامه مینویسد:«حتی اگر به ایران حملهای هم صورت بگیرد، ایران به خوبی از عهده دفاع از خود برخواهد آمد همان طور که حزبالله لبنان نشان داد، میتواند در صورت نیاز روزانه صدها راکت به سمت اسراییل پرتاب کند. به نظر میرسد که ایران همچنان با ذکاوت این روزها را پشت سر خواهد گذاشت و مانند بسیاری از کشورهای دیگر یا منتظر تغییر استراتژی در کاخ سفید میماند یا انتظار تغییر سکاندار را در انتخابات آتی خواهد کشید.»