نهایی کردن قرارداد با چین و تمام کردن پروژههایی که اشاره کردم، مهمترین کار است. البته خوشبختانه شنیدهام که آقای علی لاریجانی همچنان مسئولیت ادامه مذاکرات را برعهده دارد، چون قبلاً هم بخشی از کار توسط ایشان صورت گرفته بود و در جریان هست.
پایگاه خبری جماران: از نظر اکبر ترکان مهمترین کار دولت در یک سال پیش رو بی توجهی به تخریبها و تمرکز برای پایان پروژههای نیمه تمامش است. پروژههایی که او در گفتوگو با «ایران» تأکید میکند اگر در این یک سال جمع نشوند، احتمالاً برای مدت بسیار طولانی بلاتکلیف خواهند ماند. نگاه او به موضوع تحولات سیاسی یک سال آینده ایران این گونه است که پیشبینی میکند تنشها با دولت همچنان ادامه داشته باشند و حملات به پاستور، خصوصاً از بهارستان تا روی کار آمدن دولت سیزدهم، تمام نشوند. ضمن اینکه معتقد است ورود به کارزار نزاع و بگومگوهای سیاسی، همان چیزی است که مخالفان دولت از پاستور انتظار دارند؛ انتظاری که نباید محقق شود.
در یک سال آخر دولت شاهد بالا گرفتن تنشها و حملاتی علیه دستگاه اجرایی هستیم. بحثهای مختلفی برای تقابل با دولت حتی تا سطح استیضاح رئیس جمهوری مطرح شد. فکر میکنید این دست بحثها چقدر با واقعیتها و ضرورتهای امروز کشور و یک سال پیش رو همخوانی دارد؟
سال آخر برای این دولت اهمیت بسزایی از حیث تکمیل کارها دارد. چند مورد در کارهای مهم حوزههای سرمایهگذاری را اشاره میکنم. گزارش بانک مرکزی برای خرداد 99 تأکید کرده که نرخ رشد کشاورزی 8.8 درصد است. فکر میکنید این میزان رشد از کجا ناشی شده؟ بخش مهمی از این مربوط به کارهایی است که از 7 سال پیش آغاز شده. مثلاً یکی اجازهای است که رهبر معظم انقلاب برای برداشت 8 میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای ساماندهی به رودخانههای مرزی و آبهای زیرسدها دادند که الان ثمره آن دارد خودش را نشان میدهد و ما در این بخش چنین نرخ رشدی را میبینیم.
مثال دیگر اتصال مراکز استانها به شبکه ریلی است. در یک سال گذشته رشت، ارومیه، کرمانشاه، همدان و شهرهای دیگری به این شبکه متصل شدند. دو مورد دیگر هست که باید حتماً تا پایان سال انجام شوند؛ یکی اردبیل است و دیگری سنندج. بحث اتصال چابهار به شبکه ریلی که در واقع دسترسی ریلی به مرز دریای عمان و اقیانوس هند هست را هم داریم.
اینکه این افتتاحها چه معنای اقتصادی برای کشور دارد خودش یک بحث مفصلی است. یک مثال هم از نفت بزنم؛ خط انتقال نفت خام از گوره به جاسک قرار است امسال تمام شود. این خط اهمیت استراتژیک دارد. در زمان جنگ یک بار این خط را ساختیم که نامش خط «محرم» بود و تا بندرلنگه هم آمده بود که به آتش بس خوردیم. کار این خط دور زدن تنگه هرمز برای صادرات نفت است. بعد از جنگ کار اتمام آن نیمه کاره ماند و به وزارت نیرو برای انتقال آب واگذار شد. حالا دوباره اهمیت اتمام این کار برای کشور مشخص شده و پی بردهاند که لازم است نقطه دوم صادرات نفت را به دریای عمان ببریم. این از ابتدای کار دولت آقای روحانی کلنگ خورد و الان از هزار و 50 کیلومتر خطی که باید ساخته شود، بخش زیادی انجام شده. مهمتر اینکه عمده کارهای آن هم داخل کشور انجام میشود. فولاد آن در داخل کشور ساخته میشود، ورق آن در داخل ایران توسط «اکسین» که تنها ورقساز عریض کشور است، ساخته میشود. سه تا لولهساز بزرگ کشور مشغول ساخت لوله برای آن هستند و حتی تمام دستگاههای تقویت فشار و تلمبههای آن هم ایرانی است. این هم یک مثال از کارهایی است که باید در سال پیش رو تمام شود. فهرست این کارها زیاد است و من هم قصد ندارم آنها را یکی یکی بگویم.
فقط میخواستم مثالی بزنم که دو چیز را مشخص کنیم؛ اول اینکه ببینیم دولت در سال پیش رو چه کارهایی دارد و دوم هم اینکه مشخص شود بر خلاف آنچه برخی دوستان میگویند، کار دولت در هفت سال گذشته صرفاً مذاکره و سرگرم بودن با دیپلماسی نبوده. بنابراین برهم زدن تمرکز دولت در این سال پایانی یعنی ضربه به همین نوع پروژهها. منتها من متأسفم که گویا برای دوستان جدید مجلس چیزهای دیگری مهم بوده و از همان ابتدا شروع کردهاند به اقداماتی که با واقعیتهای سال پایانی دولت همخوان نیست. اول کار این مجلس ، 12 رئیس کمیسیون آن نامه را به رئیس جمهوری نوشتند و همه اشکالات کشور را متوجه ایشان کردند. گویا نه تحریمی هست، نه دشمنی خارجی، نه چالشهای اقتصادی که به این دولت تحمیل شده است.
زمینه این رویکرد را چه میدانید؟ همیشه این نوع رفتارهای به قول شما مخرب، مخلوطی از اقدامات عمدی و سهوی هستند. برای هر بخش چقدر سهم قائل هستید؟
بهنظر من پشت بخش عمده و مؤثری از این اتفاقات یک قصد آگاهانه وجود دارد. اصلاً شکلگیری این مجلس در فضایی بود که به نظر میرسید یک دورخیز برای حذف بخشی از سیاسیون کشور است. اینکه رقبای جریان حاکم فعلی در مجلس در حدود 220 حوزه نامزد نداشتند و رقابت بین افراد یک جناح بود. چنین رقابتی قرار نیست به وضعیتی منجر شود که در آن شاهد سیاستورزی واقعبینانه باشیم. اینها رقبای اصلی دولت در 92 و 96 هم بودند.
به نظر من خیلی خوشبینانه است که اگر فکر کنیم الان اینها پرونده آن رقابتها و شکست انتخاباتی را میبندند و با یک گارد و رویکرد جدید با دولت وارد مناسبات میشوند. حرفهایی هم که زده میشود بخش زیادی، تعارف و ژست است.
تندترین حملهای که در این ماهها به دولت شد یکی بحث برخوردها با وزیر خارجه در صحن مجلس بود و دیگری پیش کشیدن بحث استیضاح رئیس جمهوری. رهبر معظم انقلاب هم در هر دوی این موارد تذکر دادند.
من فکر میکنم اینها با سخنان مقام معظم رهبری مدتی خودشان را کنترل میکنند، ولی این وضعیت موقتی است و دوام زیادی نخواهد داشت. ببینید ما در سالهای ابتدایی دهه 90 هم شاهد اتفاقاتی بودیم که باعث تذکر علنی رهبر معظم انقلاب به همین جریان و حامیان آن شد که نمونه برجسته آن بر هم زدن سخنرانیها و در رأس آن سخنرانی 22 بهمن آقای لاریجانی در قم بود. مگر بعد از آن این جریان همین کارها را تکرار نکرد؟ یا رهبر انقلاب مگر کم درباره نوع ادبیات برای نقد دستگاه دیپلماسی تذکر دادهاند، تا الان چقدر این تذکرها را اینها مد نظر قرار دادهاند؟ بنابراین به نظرم این فضا در یک سال آینده ادامه دارد و حتی میتواند تندتر هم بشود. واقعاً امیدواریم که اینطور نباشد.
ولی به هر حال ادامه اختلافات و تنشها روی پروژههایی که مورد اشاره شما بود تأثیر میگذارد. در این شرایط چه باید کرد؟
امیدواری من ناظر به عکسالعمل دولتمردان است که کاری کنند تا این اقدامات روی آنها تأثیر نگذارد. اما این را هم میدانم که به هر حال بیتأثیر نیست و نظام مدیریتی تحت تأثیر این تنشها قرار خواهد گرفت. اما به هر حال چارهای نیست، این یک سال را باید دولت متوجه جمع کردن کارها و پروژههایش باشد. دولتمردان در هر حالتی باید به مجلس احترام بگذارند، این احترام از قبل هم بوده اما حالا باید بدانند که وقت پاسخ دادن و این جور کارها نیست. ببینید مسأله یک سال پایانی این دولت فقط مسأله دولت دوازدهم و آقای روحانی نیست، مسأله کشور است. این سرمایهگذاریها و پروژههایی که باید جمع شوند فقط مسأله کارنامه دولت نیستند بلکه مسأله کشور هم هستند. اینها اگر در این یک سال به نتیجه نرسند، سرنوشت آنها برای بعد از دولت نامعلوم خواهد بود.
یعنی چطور؟ به عبارتی آیا شما میگویید دولت بعد اگر از طیف دیگری باشند این کارها را ادامه نمیدهند؟
من یک مثال میزنم تا بگویم حرفم چیست. من یک موقعی خودم وزیر راه بودم، تونل کندوان یکطرفه بود و دو تا ماشین از کنار هم در آن رد نمیشدند و برای رفت و آمد خیلی مشکل ایجاد میکرد. سال آخر دوره وزارتم به ابتکار آقای دکتر بازرگان که قائم مقام من بود، شروع کردیم به تعریض این تونل تا بشود آن را دوطرفه کرد. قسمت زیاد کار انجام شده بود که دوره ما تمام شد. من از آقای بازرگان خواهش کردم در وزارت راه بماند تا این کار و چند پروژه دیگر جمع شوند، ولی خب وزیر جدید هم مدیران خودش را داشت و آقای بازرگان هم رفت. نتیجهاش چه شد؟ این پروژه که کمتر از 6 ماه وقت میخواست تا به نتیجه برسد اما همه چیز را متوقف کردند تا از اول مطالعه کنند. نتیجهاش این شد که پروژه تا دو سال و نیم بعد به تعویق افتاد. مدیران و وزرای ما چون برای دخل و تصرف در کارهای کارشناسی قدرت و اختیار زیادی دارند، این دست اتفاقات معمولاً بعد از دست به دست شدن دولتها زیاد رخ میدهد. مدیران جدید تا بیایند متوجه شوند اولویتها کدام است، تصمیمات آنها خسارتهایی وارد میکنند. به این مسأله، موضوع تقابلهای سیاسی را هم اضافه کنید که آسیب را دو چندان میکند. بنابراین برای من مثل روز روشن است که اگر پروژههای دولت تا مرداد سال 1400جمع نشوند، حتی اگر 5 درصد یا 10 درصد هم از ادامه کار آنها باقی باشد، به این زودیها جمع نخواهند شد. چون ما هم آسیب ساختاری داریم که با تغییر مدیریت، اولویت پروژهها تغییر میکند و هم طرف مقابل اگر سر کار بیاید که احتمالش هم به نظر من تقریباً قطعی است، برای متوقف کردن پروژهها و تغییر اولویتها انگیزه سیاسی بسیار بالایی دارد. نتیجه این کار هم میشود ضرر به کل کشور و این اقتصادی که زیر بزرگترین فشارها است.
فکر میکنید کدام بخشها در صورت وقوع وضعیت احتمالی که گفتید بیشتر ضربه بخورند؟
نگرانی من بیشتر از بخش سرمایهگذاریهاست، البته در حوزه کارهای جاری هم جای نگرانی از این حیث وجود دارد اما بخش سرمایهگذاری اهمیت بیشتری دارد. چون آنجا یک سری روابطی شکل گرفته، کارگاههایی تجهیز و تشکیل شده، یک نظام اجرایی ایجاد شده و دارند در ابعاد مختلف کارهایی میکنند. خوابیدن اینها با یک سوت و با یک دستور امکان پذیر است اما راه انداختن مجدد آنها گاه چند ماه زمان میخواهد. ما با شرایطی مواجه هستیم که برخی میگویند همه مشکلات کشور تقصیر همین دولت از سال 92 به بعد است. خب معلوم است این تفکر وقتی به قدرت برسد میخواهد در عمل زیر همه چیز بزند. بارقههای آن هم در نامه 12 رئیس کمیسیون مجلس به آقای روحانی مشخص بود. آنجا گفتند بیا و از هر چه بهعنوان دولت وعده دادی و اعتقادداری برگرد. این یعنی آنکه ما اگر دولت را بگیریم تمام آنچه را که رشتهای پنبه میکنیم. مسأله فقط برجام و سیاست خارجی هم نیست، من پیشبینی میکنم که اگر اینها سال 1400 دولت را بگیرند اکثر پروژههای دولت فعلی را متوقف میکنند.
سال 84 یکدفعه رئیس جمهوری میآید که نه بخشی از پروژهها که اصل قانون برنامه چهارم توسعه را متوقف میکند. میگوید من این را قبول ندارم و میدهم آن را خمیر میکنند و مهم اینکه در متوقف کردن آن قانون هم موفق میشود. کسی هم جلویش را نمیگیرد. به همین دلیل آثار تصمیمات افراد سیاسی در اقتصاد ما بسیار بسیار شدید و البته در مقاطعی سهمگین است. با این پیشینه و سابقه و تجربه، معتقدم دولت باید در این یک سال پیش رو از پروژههایش که نتیجه کارنامهاش هستند پاسداری کند و اولین گام برای این کار هم وارد نشدن به دعواهای سیاسی است. رقبا و مخالفان تمام تلاش خود را خواهند کرد که دولت را در چاه این اختلافات که یک فرصت سوزی تمام عیار است، بیندازند. این دولت است که نباید در این چاهی که مخالفانش برایش میکنند، بیفتد.
فکر نمیکنید این رویکرد تعبیر به انفعال شود؟ آیا نباید حداقل در همان چارچوب منطقی با مخالفان دولت گفتوگو کرد و به یک اقناع رسید؟
نصیحت و خواهش در این موضوع اثری ندارد. ای کاش داشت اما ندارد. آنها تصمیم خود را گرفتهاند و این روش بخش اصلی از سیاستورزی آنها را تشکیل میدهد. زمانی که آنها در حال از دست دادن قدرت بودند، این حرفها در آنها اثر نداشت. حالا که احساس قدرت گرفتن دوباره دارند دیگر جای خود دارد. خیلی گفته شده که در این دعواها منافع ملی و مصالح ملی نباید نادیده گرفته شوند و پای این موارد نباید به دعواهای سیاسی وارد شود، اما تأثیری نداشته. اینجا اگر دولت و طرفداران دولت دلشان واقعاً برای منافع ملی میسوزد باید خود را برای یک سالی که تخریب هم بشوند اما جواب ندهند، آماده کنند. قبلاً اصلاً موافق نبودم که مقابل تخریبها سکوت شود اما آنچه تجویز میکنم برای موقعیت اکنون است که فقط یک سال از عمر دولت باقی مانده. منافع ملت و کشور و نظام حکم میکند در چنین وضعیتی آنچه اولویت دارد، به سرانجام رساندن کار است نه دعوایی که طرف مقابل کلید زده. تندرویهای امروز ادامه همان تندرویهای سالهای 84 تا 92 است. یادتان هست که چقدر به بزرگان کشور توهین شد و چه تهمتهایی زدند؟ این همان مسیر است و همه ناظران سیاسی هم این را میدانند. یعنی مسأله روشنی است. امیدواری من فقط این است که این بار در مسیری که دارند، با تذکرهای جدی و البته اثربخش مواجه شوند. یعنی اهتمامی برای متوقف کردن این مسیر در آینده دیده شود.
با این توصیفی که شما از صحنه تحولات سیاسی دارید بهنظر میرسد معتقدید که اصلاحطلبان و اعتدالیون دولت بعدی را در دست نخواهند داشت و مخالفان دولت در مسیر توفیق هستند. اگر چنین باشد در کجا باید دنبال شانس کنترل تندرویها بگردیم؟
بهنظرم شانس این جریان برای گرفتن دولت در هر شرایطی زیادتر از بقیه است، مسألهای که میگویم ناظر به این است که چطور قبل و بعد از آن عمل کنند. یعنی بیشتر از آنکه چه کسی رئیس جمهوری میشود، این مسأله مهم است که بهصورت ملی تصمیم بگیریم جلو برویم و این تصمیم در سطوح عالی اتخاذ شود. البته بخش عاقل جریان منتقد و مخالف دولت هم نقش بسیار مهمی دارند. ما الان نیازمند یک قوه عاقله در بین گروهها و جریانها و در منازعات سیاسی هستیم که دامنه برخی زد و خوردها را کنترل کند. در همه طرفها هم این را میخواهیم. الان این هیجانات این نگرانی را ایجاد میکند که نکند عقلگرایی در سیاستورزی ما کمرنگ یا تعطیل شود. وقت ورود عقلای جریانها هم همین الان است، فردای کلید خوردن رقابتهای انتخاباتی دیر است. الان باید دامنه منازعات کنترل شود. بحث من ناظر به این نیست که فردا یک دولت اعتدالی یا اصلاحطلب روی کار بیاید. من این فرض را برای خودم بهصورت کامل در همه اظهارنظرها و توصیهها در نظر میگیرم که دولت بعدی از جریان مخالف دولت فعلی است. اتفاقاً همین فرض هم هست که نیاز به کنترل دامنه نزاع از همین حالا را به وجود میآورد. ببینید در مقاطع منتهی به سال 84 این ضرورت درک نشد و فضای تقابل سیاسی آنچنان در دولت بعد از اصلاحات ظهور کرد که یکی از بهترین شرایط اقتصادی کشور تحویل نفرات بعدی شد، بالاترین درآمدهای نفتی تاریخ هم به آن اضافه شد اما نتیجه در سال 92 یک اقتصاد کاملاً تخریب شده بود. الان اما شرایط ما در قیاس با سال قبل از انتخابات 84 فرق و سختیهای غیر قابل قیاسی دارد. جامعه تقریباً یک و نیم دهه زیر فشار اقتصادی و تحریم بوده، شاخصها وضعیت مناسبی ندارند و امریکا هم سختترین تحریمهای تاریخ را بر ما اعمال میکند. اینجا اگر تجربه آن تقابل تکرار شود و از الان برایش فکری نشود، نتیجهاش معلوم نیست بهکجا میرسد.
حالا در همین فضا ما بحث همکاریهای جامع با چین را داریم که خودش هم کم و بیش محل منازعاتی شده. یک طرف گروههای خارجنشین القا میکنند که این قرارداد فروش کشور است و از طرف دیگر برخی منتقدان داخلی هم با دفاع از این همکاریها القا میکنند که این ربطی به دولت ندارد.
از خارجیها که توقعی نیست اما بحث آنها که در داخل نظام هستند فرق میکند. قرارداد با چین یک اتفاقی است که میتواند آینده ایران را تغییر دهد. به نظر من اگر قطعنامه 598 و برجام را دو تصمیم مهم دیپلماتیک نظام پس از انقلاب بدانیم، قرارداد با چین سومین تصمیم مهم و راهبردی در این زمینه است. من خودم در بخش دفاعی بودم و میدانم که تجارب خوبی را با چین در این زمینه داشتیم. در بخشهای غیرنظامی هم همینطور. یعنی میتوانیم روی این همکاری بهعنوان یک همکاری بلندمدت حساب کنیم. در مورد روسیه هم همینطور است. این قرارداد نظام است، ما در برجام این اشتباه را کردیم و آن را به بحثهای جناحی تقلیل دادیم. ثمرهاش هم برایمان خوب نبود. در این مورد نباید این اتفاق بیفتد، چون عکس اتفاقی که برای برجام افتاد در اینجا ممکن است رخ دهد. آنجا منتقدان، توافق هستهای را سر تا ته به دولت و تصمیم و اطلاع دولت نسبت دادند و حالا در مورد همکاری با چین میخواهند تصویر دیگری بسازند که دولت در این توافق هیچکاره بوده. نه آن درست است و نه این. متأسفانه مخالفان دولت تا قبل از این مدام میگفتند دولت نگاه به غرب دارد و شرق را رها کرده. یک سری حرفهای خندهداری هم میزدند، مثلاً میگفتند دولت، رئیس جمهوری چین را در سفر به تهران خوب بدرقه نکرد و به همین دلیل آنها از ایران دلخور هستند. حالا که معلوم شده دولت در این مدت نه تنها بیتوجه به شرق نبوده، بلکه در حال بررسی گزینه راهبردی و استراتژیکی مثل همین قرارداد 25 ساله بوده، کم کم دارند میگویند این ربطی به دولت ندارد و تصمیم دولت نبوده!این واقعاً با انصاف و تدبیر همخوانی ندارد. ضمن اینکه هم باعث کندی کار میشود و هم تردید طرف مقابل.
بهنظر شما این قرارداد همکاریهای بلندمدت چقدر میتواند آثار منفی ناشی از تحریم را رفع کند؟
بهصورت کامل نمیتواند رافع تحریم باشد چین هرچقدر هم قدرتمند باشد بالاخره یک کشور است نه بیشتر. ولی قطعاً تا حد زیادی میتواند مشکلات ناشی از تحریم را کاهش دهد. ما به هر حال در همین شرایط تحریمی و بدون این توافق داریم با چین کارهایی میکنیم، نفت میفروشیم و پروژههایی داریم.
برخیها هم البته این را برجسته میکنند که چینیها از قرارداد فاز 11 پارس جنوبی خارج شدند. همچنان که برخی دیگر هم با دامن زدن به ادعاهایی مبنی بر اینکه بخشهایی از کشور در اختیار چین قرار میگیرد، به جو ضد چینی دامن میزنند.
آن تمام ماجرا نبود. 40 پروژه در قالب «اویل پک» با چینیها در همین دولت توافق شد که 7-8 تا از آنها تمام شد و بقیه هم در حال انجام هستند. چرا ما نباید از این ظرفیت همکاری بهره بیشتری ببریم. من هم شکی ندارم که تحریمها حتی کار با چین را نیز برای ما سخت میکند اما آن طرف قضیه هم این موضوع است که میشود برای حل این موضوع راهکار پیدا کرد. یعنی نیاز به طراحی یک مدل متفاوتی از همکاری است که شدنی هم هست.
آنها که ادعاهای عجیب و غریب دارند هم اشتباه میکنند ما عین همین قرارداد استراتژیک را در دوره آقای خاتمی با هند امضا کردیم و تا حدودی هم اجرا شد. آیا مستعمره هند شدیم؟ کشورهایی که برخی مثال میزنند که در قرارداد با چین فلان شدند و بهمان شدند، به لحاظ مؤلفههای قدرت ملی شاید 5 درصد ایران هم نباشند. یا مثلاً ما در دوره آقای هاشمی مثل همین قرارداد را با روسیه امضا کردیم. در آن دو قراردادی که اشاره کردم هم کارهای بزرگی انجام شد. هم در بخش دفاعی و هم غیر دفاعی. شاید البته به گستردگی این قرارداد نبودند اما بالاخره در همین مدل تعریف میشدند.
همین آقایانی که اصلاحطلبان و اعتدالیون را به داشتن نگاه به غرب و بیتوجهی به شرق متهم میکنند بگویند در دولت مطلوبشان کدام قرارداد مشابه با کشورهای شرقی امضا شد. مسأله آنها این بود که چهار تا قرارداد ساده با ونزوئلا را در بوق و کرنا میکردند، اما این نوع قراردادهای راهبردی را نمیبینند. قرارداد استراتژیک یک ظرفیت است که باید در قالب آن کارهای دیگری صورت بگیرد. یعنی شاید اسم قرارداد با چین 400 میلیارد دلار باشد اما ظرفیت آن خیلی بیشتر است.
به هر روی همه میدانیم که کشور تحریم است و استراتژی نظام هم مقاومت است. اما برخی از همانها که در شعار توصیه به مقاومت میکنند، وقتی پای هزینهها میرسد همه انتقادات را متوجه دولت میکنند. در حقیقت آنها در ارزیابیهای خود گویا فاکتور تحریم را یا نادیده میگیرند یا سهم زیادی به آن نمیدهند. آقای ترکان دولت روحانی در این فضا چه کاری میتوانسته بکند که نکرده است؟
اگر مسأله تحریمها را در معادله مشکلات امروز نادیده بگیریم، ارزیابی صد درصد غلطی از وضع موجود خواهیم داشت. گواه آن هم وضعیت سه سال 94، 95 و 96 است که امریکا زیر برجام نزده بود. وقتی نمیتوانیم نفت بفروشیم، وقتی پول کالای فروخته شده خودمان را نمیتوانیم بگیریم؛، وقتی نمیتوانیم بسیاری از کالاها، مواد اولیه و خدمات را بخریم یا اگر به صورت محدود میخریم باید درصد زیادی بیشتر از بقیه پول بدهیم، مشخص است که روی اقتصاد تأثیر میگذارد. در مواردی شده که یک کار ساده انتقال پول ما از یک نقطه دنیا به نقطه دیگر، 18 درصد برایمان هزینه داشته. این یعنی اینکه هم داریم گران میخریم، هم ارزان میفروشیم و هم در انتخابها دستمان باز نیست. خب اینها آثار منفی خود را نشان میدهند. آثار منفیاش چیست؟ یکی این است وقتی کمبود ارز پیدا میکنید قیمت ارز بالا میرود. دیگر این است وقتی کمبود بودجه پیدا میکنید دولت مجبور به استقراض میشود و این یعنی افزایش نقدینگی. افزایش نقدینگی هم یعنی افزایش سطح عمومی قیمتها و تورم. چطور میشود جلویش را گرفت؟ باید مانع افزایش ناهنجار نقدینگی شویم. چه موقع میتوانیم این کار را بکنیم؟ موقعی که بودجه کشور متعادل بشود و کسری نداشته باشد. خب تحریم درآمدهای دولت را کم کرده، یعنی شرکتها هم ضعیف شدهاند و مثل سابق نمیتوانند مالیات بدهند. اینها باز خودش باعث کاهش درآمد دولت میشود. اینکه اینها را نادیده بگیریم و بگوییم هر چه مشکل هست به تصمیمات داخلی دولت بر میگردد، شناخت غلط از مسائل است. نمیگویم تصمیمات دولت بدون نقص است. ولی خب حرفهایی زده میشود که دروغ است. مثلاً یکی از نمایندگان سرشناس مجلس فعلی در کلیپی گفته ایران میتوانست در قرارداد با عراق فلان پلتفرمها را اجرا کند و تولید مشترک از میادین مشترک بکند. من با اطلاع کامل میگویم این دروغ است و عراق هیچ وقت برای این کار اعلام تمایل و آمادگی نکرد.
تحریم یکباره کل اقتصاد ما را هدف گرفته. فقط در بحث ارز نیازمند منابع دلار هستیم که براحتی تأمین نمیشود. راه حلش هم اگر بپذیریم که جایگزین کردن ارزهای دیگر است، مگر یک شبه میشود این کار را کرد؟ همین یک قلم بحث کاهش منابع دلاری ببینید چقدر به اقتصاد کشور لطمه زده. اگر بخواهیم غیر شعاری و بر اساس حساب و کتاب واقعبینانه حرف بزنیم، تنها راه کشور هم در شرایط فعلی این است که به سمتی برویم که فعلاً فشار تحریم را کم کنیم نه اینکه تحریم را از بین ببریم. آن کار در کوتاه مدت و حتی میانمدت نشدنی است. اول باید این قدم را برداریم و بعد برویم سراغ قدمها بعدی. قرارداد با چین، روسیه، همسایگان و امثال اینها کم کردن فشار تحریم است. بنابراین من هر چند معتقدم دولت در جاهایی میتوانست عملکرد دیگری داشته باشد اما آن را دارای تاثیر زیاد برای شرایط بعد از تحریم نمیدانم.
در نهایت فکر میکنید اولویتهای دولت برای یک سال پیش رو چه باید باشند؟
نهایی کردن قرارداد با چین و تمام کردن پروژههایی که اشاره کردم، مهمترین کار است. البته خوشبختانه شنیدهام که آقای علی لاریجانی همچنان مسئولیت ادامه مذاکرات را برعهده دارد، چون قبلاً هم بخشی از کار توسط ایشان صورت گرفته بود و در جریان هست. حضور ایشان را هم من در این فرآیند با این شکل یک نقطه مثبت میدانم. باز تا جایی که اطلاع دارم، دولت هم موافق نقشی است که به ایشان داده شده و علاقهمند است که آقای لاریجانی این کار را ادامه دهد. در این یک سال علاوه بر این قرارداد، به نظر من دولت میتواند حداقل سنگ بنای قراردادهای مشابه جدید را با قدرتهایی مثل روسیه و هند هم بنا بگذارد. همین طور وارد قراردادهای تازهای با همسایگان شویم.
کما اینکه به طور مثال همین الان با پاکستان، کویت و عمان قرارداد صادرات گاز داریم و با امارات هم بررسیهایی دارد انجام میشود. این موارد باید بیشتر شود.