ناصر ایمانی معتقد است: اگر مجلس بعدی که در اختیار اصولگرایان است بتواند عملکرد مناسبی داشته و تاثیر مثبتی در افکار عمومی داشته باشد، امکان اینکه اصولگرایان بتوانند در قوه مجریه هم حضور پیدا کنند وجود دارد.
به گزارش جماران؛ یک تحلیلگر اصولگرا میگوید: اگر اصولگرایان در مجلس یازدهم به سوی تندرویهای بیمورد توام با بیتوجهی به خواستههای مردم و پرخاشگری بروند برای سرنوشت آنها در ۱۴۰۰ مشکل ایجاد خواهد شد.
ناصر ایمانی کارشناس سیاسی و تحلیلگر اصولگرا درباره سرنوشت دو جریان سیاسی کشور در سال ۹۹ و انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، گفت: «جریان اصلاحطلب با مشکل بزرگ عدم صداقت در برخورد با مردم و عدم توجه به واقعیتهای موجود کشور مواجه است».
وی همچنین درخصوص اصولگرایان معتقد است که سرنوشت آنها تا حد زیادی به عملکرد مجلس یازدهم بستگی دارد، ایمانی در این خصوص اظهار داشت: «اگر عملکرد مجلس بعد در یک سال آینده عملکرد مناسبی نباشد، یعنی اگر به سوی برخی تندرویهای بیمورد و خانمان برانداز توام با بیتوجهی به خواستههای مردم و پرخاشگری بروند برای سرنوشت آنها در ۱۴۰۰ مشکل ایجاد خواهد شد.»
این تحلیلگر اصولگرا همچنین درباره میزان اثرگذاری عدم تصویب FATF بر اقتصاد کشور در سال ۹۹ میگوید: «میزان تاثیرگذاری FATF بر عملکرد اقتصادی کشور را در حد صفر میدانم چرا که در شرایط فعلی کشور ما تحت فشار شدیدترین تحریمهای بانکی قرار دارد»
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
برخی تحلیلگران سیاسی معتقد هستند که چرخش قدرت در فضای سیاسی ایران چندان نزدیک و یا مبتنی بر واقعیت موجود در جامعه رخ نمیدهد، از نظر شما این تحلیل چه اندازه منطبق و یا نزدیک به واقعیت است؟
من از مستنداتی که این تحلیل بر اساس آنها مطرح شده است، اطلاع ندارم و تا وقتی مستندات موثق و روشنی نداشته باشیم، نمیتوانیم حرف علمی و یا سیاسی متقنی را مطرح کنیم. مانند اینکه بنده ادعا کنم چرخش قدرت کاملا مبتنی بر دیدگاه عامه مردم است، این گفته هم مانند تحلیل پیشین دلیل میخواهد.
یکی از دلایلی که میتوان در رد این نظر بیان کرد مساله انتخابات است، از تجمعات و تظاهرات خیابانی به هر شکل و هر مناسبتی بگذریم چون قابل احصا نیست، اما بنده میخواهم بگویم اگر به طور مثال شما در طول یک بازه زمانی طولانی مدت و نه صرفا یک انتخابات یا دو انتخابات بلکه ظرف ۱۰ سال گذشته آمار انتخاباتهای مختلفی که در کشور برگزار شده است را نگاه کنید، میبینید که میانگین این انتخاباتها از میانگین جهانی از نظر تعداد حاضران پای صندوقهای رای یا برابر و یا قطعا بیشتر است.
یعنی اینکه شما در دنیا هم در کشورهای مختلف اگر بخواهید بگویید چرخش قدرت مبتنی بر نظرات مردم است به انتخاباتهایی که در این کشورها برگزار میشود، استناد میکنید. فرض کنید این ادعا را در خصوص یک کشور اروپایی مطرح کنید، پاسخی که میشنوید «انتخابات» است.
اما با توجه به اینکه در مورد ایران مثلا در یک بازه زمانی ۱۰ ساله که البته باید بیشتر از این هم در نظر گرفته شود، میانگین مشارکت در انتخابات در کشور ما از عرف جهانی بیشتر بوده است، لذا از همین جهت این ادعایی که مطرح شده است، نمیتواند چندان مقرون به صحت باشد.
مردم در انتخاباتها اقدام به برگزیدن برخی افراد میکنند، آیا گروههای سیاسی یا روشنفکران میتوانند به خود اجازه دهند مردم را به دلیل اینکه منتخب یا منتخبان آنها عملکرد بد یا ضعیفی داشتهاند، سرزنش کنند؟
ببینید این موضوع یک فلسفه سیاسی در پی دارد، از یک منظر حق انتخاب با مردم است اما وقتی میگوییم حق انتخاب با آنها است، به معنای انتخاب صحیح نیست، بلکه به معنای داشتن حق است، مثلا شما حق دارید یک اتومبیل خریداری کنید، این حق شماست و کسی نمیتواند شما را از آن منع کند و اتومبیل را هم خریداری میکنید، اما انتخاب و خرید اتومبیل از سوی شما به این معنا نیست که این انتخابی که شما داشتید حتما انتخاب درستی بوده است.
حتی شاید بعد از اینکه شما خرید این اتومبیل را انجام دادید، خودتان یا دیگران احتمالا شما را به دلیل اشتباه در انتخاب سرزنش کنند، اما کسی نمیتواند شما را مورد بازخواست قرار دهد که چرا این اتومبیل را خریدید.
این مثال درخصوص حق انتخاب مردم هم صدق میکند، مردم حق دارند که انتخاب کنند، در زمان انتخاب هم شانس اشتباه وجود دارد و هم شانس انتخاب درست و این حق مردم است، کسی نمیتواند مردم را مورد سرزنش قرار دهد که چرا از حق خود اینگونه استفاده کردهاید. اما میتوان به مردم تذکر داد که شما در انتخاب خود دقت لازم را به خرج ندادهاید.
تقریبا ۱۴ سال از تنظیم سند چشمانداز ۲۰ ساله گذشته است، اما از شواهد این گونه به نظر میرسد که دستاوردهای ما چندان به آنچه که در سند تعیین شده بود، نزدیک نیست. به نظر شما چه عواملی مانع از تحقق کامل هدفگذاری این سند شده است؟
من برآورد خیلی دقیقی از میزان تحقق اهداف برنامه ۲۰ ساله ندارم اما به صورت اجمالی که نگاه کنیم سوال شما درست است و ما با اهداف برنامه ۱۴۰۴ فاصله داریم.
اما درخصوص چرایی این فاصله اگر خیلی مختصر بخواهم بگویم به عملکرد مدیران اجرایی، نظارتهای تقنینی و قوانینی که مجلس تصویب میکنند و به تعبیری میتوان گفت به عملکرد نظام برمیگردد.
البته ممکن است که برخی افراد و در رأس آنها هم رییسجمهور مساله تحولات سیاست خارجی و تحریمها را بسیار موثر بدانند، من اصل این موضوع را قبول دارم اما درخصوص میزان اثرگذاری تحولات خارجی خیلی با آنها همنظر نیستم یعنی تاثیر این موضوع را بسیار محدود میدانم و معتقدم که وضعیت کنونی عمدتا به عملکرد مجموعه دستگاههای داخل نظام مانند قوه مجریه و مقننه برمیگردد، به طور مثال در قوه مقننه یک بحث خیلی جدی که وجود دارد قوانینی که از مجلس میگذرد و میزان انطباق آنها با برنامه توسعه کشور است.
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که اگر قوانین در راستای برنامه ۲۰ساله نبود چگونه باید کنترل شود؟ این یک بحث مفصلی است که اکنون کشور با آن درگیر است و اظهار نظرهای مختلفی در خصوص آن وجود دارد.
یک اقدامی انجام شد که این تطبیق قوانین مجلس با برنامه توسعه کشور توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام صورت گیرد اما در اینجا برخی از نمایندگان یا برخی از آقایان صاحبنظر این اتفاق را یک سد در مقابل مصوبات مجلس میدانند؛ چراکه طبق قانون اساسی تنها نهادی که میتواند مصوبات مجلس را بررسی و رد کند شورای نگهبان است آن هم از حیث انطباق با شرع و قانون اساسی و در این خصوص مرجع دیگری پیش بینی نشده است. این بحث باید تعیین تکلیف شود.
مطلب دوم در خصوص قوه مقننه مسأله نظارت کافی بر عملکرد مسئولان در راستای برنامه ۵ ساله است که در این زمینه هم حداقل مجلس فعلی که ۴ سال است در مسند امور قرار دارد، عملکرد قابل توجهی به اذعان اندیشمندان نداشته است.
در راس این مسائل قوه مجریه است، باید ببینیم قوه مجریه چقدر در جهت اجرای برنامه توسعه موفق بوده است که به نظر میرسد این عملکرد چندان موفقیتآمیز نبوده است.
باتوجه به حوادث و بحرانهایی که سال گذشته پشت سر گذاشتیم و همچنین از سوی دیگر با توجه به عدم تصویب FATF پیشبینیها از شرایط سختتری برای اقتصاد کشور حکایت دارد. به نظر شما در سال ۹۹ چه وضعیتی در پیش خواهیم داشت؟
ببینید من میزان تاثیرگذاری FATF بر عملکرد اقتصادی کشور را در حد صفر میدانم، زیرا اکنون ما الان به اندازهای تحریم بینالمللی بانکی هستیم که چه این را تصویب میکردیم و چه نمیکردیم تاثیری در مناسبات ما با جهان خارج نداشت، ما اکنون مناسباتی با سیستم بانکی جهانی نداریم.
لوایح FATF برای کشورهایی دارای اهمیت است که تحت شدیدترین تحریم بانکی جهانی نیستند، بله اگر ما تحریم نبودیم در آن شرایط FATF روی سرنوشت اقتصادی کشور تاثیر داشت.
اما اینکه در سال ۹۹ چه وضعیتی خواهیم داشت بخشی از سوال به بلایای طبیعی ارتباط دارد، سال ۹۸ از این حیث یک سال سخت و استثنایی بود، خب باید ببینیم در سال ۹۹ آن حوادث چقدر استمرار دارد؟ این را جز پروردگار هیچکس نمیداند.
اما در خصوص بلایای طبیعی یک امر در اختیار ما است و آن هم مدیریت بحران است، متاسفانه باید گفت مدیریت بحران ما در کشور یک مدیریت بحران کارآمدی نیست، در مجموع در خصوص بحران سیل ابتدای سال و شیوع ویروس کرونا در آخر سال مدیریت خوبی در مواجهه با این بحرانهای پیش آمده نداشتیم و با کمکهای مردمی، نهادهای غیردولتی و نظامیان توانستیم موضوع را تا حدودی مدیریت کنیم، اما این مدیریت بحران نیست.
نکته بعدی درباره سال ۹۹ این است که ما سال سختی از نظر اقتصادی خواهیم داشت چون تحریمها شدید و فروش نفت محدود است و راه انداختن اقتصاد داخلی به هر حال زمان نیاز دارد در نتیجه ممکن است تنگناهای بیشتری در سال ۹۹ داشته باشیم. اما این تحریمها میتواند بهترین زمان برای ایران باشد که وابستگی به نفت را کاهش داده و به تولیدات داخلی متکی شود.
در سال ۱۴۰۰ انتخابات ریاست جمهوری را خواهیم داشت، به طور معمول جریانهای سیاسی در سال پیش از انتخابات ریاست جمهوری فعالیتهای خود را آغاز میکنند، به نظر شما جریان اصلاحطلب قادر به بازسازی خود و حضور قدرتمند در این انتخابات خواهد بود یا شاهد رقابت درون جریانی میان اصولگرایان خواهیم بود؟
جریان اصلاحطلب یک جریان با سابقه است و پایگاههای مردمی دارد، منتها این پایگاهها اکنون به دلایلی تضعیف شده است، آنها نمیخواهند مسئولیت شرایط موجود کشور را که ناشی از عملکرد دولت منتخب خود که مدیران آن تقریبا قریب به اتفاق اصلاحطلب هستند، را بپذیرند.
عملکرد مدیران منتخب آنها مناسب کشور نبوده و کشور را دچار چالشهای بسیار جدی کرده است، آنها مشکلات را به عوامل دیگری مرتبط میکنند و نمیخواهند مسئولیت بپذیرند و این یک نکته بسیار مهمی است البته من نمیخواهم بگویم که جریان اصولگرایان در بعضی مقاطع زمانی چنین مشکلی نداشته است.
اما درخصوص عملکرد اصولگرایان باید گفت سرنوشت آنها در انتخابات ۱۴۰۰ بستگی به عملکرد مجلس دارد، اگر مجلس بعدی که در اختیار اصولگرایان است بتواند عملکرد مناسبی داشته و تاثیر مثبتی در افکار عمومی داشته باشد، امکان اینکه اصولگرایان بتوانند در قوه مجریه هم حضور پیدا کنند وجود دارد اما اگر عملکرد مجلس بعد در یک سال آینده عملکرد مناسبی نباشد، یعنی اگر به سوی برخی تندرویهای بی مورد و خانمان برانداز توأم با بی توجهی به خواستههای مردم و پرخاشگری بروند برای سرنوشت آنها در ۱۴۰۰ مشکل ایجاد خواهد شد.