افروغ جامعه شناس یادآور شد که «یکی از عبرتهای کرونا این است که درد دیگری درد ما باشد» و افزود: «کرونا هشداری بود که خود واقعیمان را فهم کنیم».
به گزارش جماران؛ عماد افروغ جامعه شناس و استاد دانشگاه در خصوص آموزهها و عبرتهای بحران کرونا، میگوید: رابطه انسان با طبیعت، با خودش، دیگری و رابطهاش با ساختارهای اجتماعی، چهار عبرتی است که انسان باید مورد توجه قرار دهد؛ یعنی عبرت بگیرد که رابطهاش را با طبیعت تغییر دهد، همبستگی و عشق به دیگری دومین عبرت از بحران کرونا است و در مرحله بعد تلاش کند ساختارهای اسارت بخش جامعه را بشناسد و عبرت چهارم این است که تلاش کند خود واقعیاش را فهم کند.
متن گفت و گو با دکتر عماد افروغ را در ادامه می خوانید:
دکتر عماد افروغ در رابطه با آموزهها و عبرتهای بحران کرونا برای حکومت و ملت، گفت: برای پاسخ به این سوال به چهار عبرت کلان انسان با طبیعت، با دیگران، با ساختارهای اجتماعی و یا به عبارتی با جامعه و در آخر به رابطه انسان با خودش اشاره میکنم. رویکرد انسان با طبیعت به این معنا که انسان باید رویکرد خود را نسبت به طبیعت عوض کند. همه افتخار تمدن غرب بر این بود که بر طبیعت مسلط شده است و آن را تحت کنترل خودش درآورده است و بدین وسیله هر سیاست و رفتاری را نسبت به طبیعت دنبال کرده است، طبیعت را مخلوق و غایت مدار ندانسته بلکه آن را بی روح و بی جان پنداشته و هیچ مسوولیتی در قبال آن بر عهده نگرفته است. این بحث زیست محیطی است که انتقاد بسیاری را به همراه داشت.
او در ادامه افزود: درحالی که بشر باید طبیعت شناسی خود را عوض کند و این طبیعت شناسی با تمدن غرب گره خورده است. به یک معنا، تمدن غرب باید دگرگون شود درواقع نمیتوان توسعه غرب و یا نوسازی در غرب را بدون این طبیعت شناسی لحاظ کرد. این مهم ترین درسی است که به همه میدهد چراکه همه متاثر از تمدن نوین غرب و این نحو طبیعت شناسی هستند و متاسفانه در ایران هم همینطور بوده و الان میبینید که طبیعت چه انتقامی میگیرد؛ البته طبیعتی که چون شعور دارد یعنی انتقام خدای طبیعت است.
این جامعه شناس در ادامه به رابطه انسان با دیگری اشاره کرد و گفت: نکته بعد رابطه فرد با دیگری است و در یک کلام سخن سعدی« بنی آدم اعضای یکدیگرند» را فراموش کردهایم. خودخواهی و فرد گرایی مفرطی در دنیا حاکم است، ما نوع دوستی، انفاق و ایثار را فراموش کردیم، درد دیگری را درد خودمان ندانستیم و عبرت این است که درد دیگری درد ما باشد و همنوع خودمان را فهم کنیم و مشکل او را مشکل خودمان بدانیم و این درد مشترک، به نوع دوستی بینجامد و اصلا درک کنیم که درد مشترک یعنی چه! پس هر نسخهای که برای خودمان میپیچیم برای دیگران هم بپیچیم و این همبستگی و عشق به دیگری و احساس اینکه همه از اعضای یک پیکر هستیم، می تواند عبرت دوم باشد.
افروغ در خصوص رابطه انسان با جامعه، گفت: نکته سوم رابطه انسان با ساختارها و به عبارتی با جامعه است. خود ما بسیاری از این ساختارهای اسارت بخش را ایجاد و در برابر آن مقاومت نمیکنیم و اصلا تلاش نمیکنیم این روابط را بشناسیم و بسیاری از این اتفاقاتی که می افتد به این روابط و ساختارها باز میگردد و کلان ترین رابطه استثماری، همین رابطه اقتصادی مستقر در دنیا است که به عنوان نظام سرمایه داری میشناسیم؛ یعنی نظام سرمایه داری، مهمترین رابطه استثماری و اسارت بخشی است که باید عبرت بگیریم و نابودش کنیم. نظام سرمایهداری باعث شده سهمِ داراها از مواهب اجتماعی و طبیعی بیش از ندارها باشد. ببینید چند درصد از جمعیت جهان برخوردار از سرمایههای کلان هستند و چند درصد فاقد این سرمایه ها هستند و این سرمایه داری فقط مختص بخش اقتصادی نیست بلکه بخش سیاسی و فرهنگی را هم شامل میشود. لذا کلیت نظام سرمایه داری اعم از بعد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را باید فهم و در جهت نابودی و یا تعدیل و تلطیف آن عمل کنیم. در کشور ما هم ساختارهای سیاسی، اسارت بخش است یعنی رابطه قدرت ثروتی در کشور است و کسی که به قدرت دولتی وصل است متنعم از بسیاری سرمایه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … است.
این استاد دانشگاه در ادامه به رابطه انسان با خودش اشاره کرد و گفت: در آخر هم رابطه انسان با خودش مهم است و انسان باید خود واقعی اش را فهم کند. خود واقعی انسان، خود فطری است و خود فطری اش، خود الهی است. خدا در قرآن میفرماید« فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا » یعنی فطرت خدا همان است که فطرت انسان بر آن بنا نهاده شده است. یعنی خودت را کشف کن و با خودت حرف بزن و عادت کن که گفت و گویی با خودت داشته باشی. هیچ وقت خود واقعی انسان، او را فریب نمیدهد و همیشه راه حق را نشان میدهد. به نظرم، ما یادمان رفته است که خود واقعی هم داریم. بخشی از این اتفاقاتی که می افتد نتیجه خود فراموشی است. رابطه انسان با خود، شامل انسان با خدا هم می شود وقتی خودت را کشف کردی می فهمی خالقی داری و اوج حیات بشری همین اتصال است. وقتی با خدا یکی شوی رابطه ات را با خودت صاف کردی، با خودت صادق میشوی، در نتیجه با دیگری هم صادق میشوی. بنابراین من احساس میکنم کرونا یک هشدار و تلنگری بود که به تجدید نظر در این روابط چهارگانه بپردازیم.
افروغ تصریح کرد: کرونا باعث ایجاد خسارتهای اقتصادی شده است و به نظر من این خسارتها به دلیل نظام سرمایه داری است و اگر این نظام سرمایهداری نباشد، کسی آسیبی نمیبیند و دولت متوجه میشود که همه باید از استانداردی از زندگی برخوردار باشند که این همان بحث عدالت اجتماعی و فلسفه اقتصادی حکومت حضرت علی(ع) است که همه را به طور یکسان از بیت المال برخوردار میکرد و هر کسی اگر کار اضافی میکرد برای خودش بود و مالیاتش را هم پرداخت میکرد ولی همه از میزان و استانداردی برخوردار بودند. بنابراین اگر نوع نگاه اقتصادی بر کشور عوض شود اقشار ضعیف هم این خسارت را تجربه نمیکردند و راه نجات، در همان عبرتهای اقتصادی است.
او ادامه داد: معمولا بخشی از جامعه حقوقی دارند که ماهیانه به حساب آنها واریز می شود اما بخش دیگر از این امکان برخوردار نیستند و باید متوجه این قشر و وظیفه دولتمردان شویم که دولتمردان نمیتوانند کشور را به شکل سرمایه داری و یا شبه سرمایه داری اداره کند. وقتی رابطه اقتصادی استثماری عوض شود، خواه ناخواه این قشر آسیب پذیر هم بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و آن هم وقتی است که دولتها متوجه وظیفهای به نام عدالت اجتماعی شوند. بنابراین من متوجه هستم که ممکن است آسیبهای ایجاد شده باشد اما در مجموع این اتفاقی که کرونا بر سر ما آورد را آسیب نمیبینیم و به نظر من کرونا نعمت بود.
این استاد دانشگاه بیان کرد: در حال حاضر بیشتر روی وجه سلامتی کرونا تمرکز می شود درحالی که این پدیده مانند هر پدیده دیگری لایههای دیگری هم دارد که یکی از این لایهها جسمانی و تندرستی است و لایههای دیگر اجتماعی و اقتصادی و لایه الهی هم دارد که به آنها اشاره کردم و ضرورت دارد که همه لایهها را در کنار هم ببینیم. یعنی فهم درستی از لایههای به هم متصل از این ویروس را باید داشته باشیم. نخبگان ما باید این مساله را خوب درک کنند و در اختیار مردم قرار دهند و تفسیر و جهان بینی الهی هم باید پشت این کار باشد؛ یعنی از جنس کنشی که باعث واکنشی به نام ویروس شد، عالم را تحلیل نکنیم. بحثی هم مربوط به مردم میشود که میتوانند اتفاقات خوب و مبارکی که این روزها برای آنها رقم خورد را یادداشت و شکار کنند. این موارد برای خودش گنجینه است و بعدا میتوانند به آنها رجوع کنند که چه بودند و چه شدند؛ چون ممکن است خیلیها عبرتی نگیرند چون بشر فراموش کار است.
افروغ در رابطه با افزایش اعتماد بین مردم و مسوولان، اظهار کرد: مردم و حکمرانان باید این اعتمادی که تا حدودی ترمیم شده است را حفظ کنند. من بارها گفته ام که در مقایسه با کشورهای خارجی باید این را فهم کنیم که ما ملتی هستیم که اعماق روابطمان حکایت از هبستگی دارد یعنی وقتی شرایط، حاد میشود، وفاق اجتماعی فوران میکند، بر خلاف غربیها که در شرایط حاد، فردگرایی و خودخواهی بالا می رود همانطور که حمله به فروشگاهها و خرید اسلحه را دیدیم؛ ولی ما برعکس هستیم اما یک مشکل داریم که اگر در شرایط عادی، ذیل نظم و وفاق سیاسی، آرامشی در کشورهای غربی حاکم است اما برای ما در مواقع بحران، شرایط ایده آل حاکم می شود چون ما وفاق اجتماعی داریم.
او در پاسخ به این سوال که چرا در شرایط حاد شاهد وفاق اجتماعی در کشورمان هستیم نه در شرایط عادی، گفت: من این مساله را به فرهنگ مردم ربط نمیدهم بلکه بیشتر به برخورد حاکمان مربوط میشود؛ حاکمان، خادمان خوبی برای ما نبودند و نیستند. حاکمان تا قبل از اینکه به قدرت برسند شعار خدمت سر میدهند و وقتی وارد قدرت سیاسی شدند به لحاظ جایگاه ساختاری قدرت سیاسی و اینکه پل رابطی برای رسیدن به سایر تنعم ها و مواهب طبیعی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، یادشان می رود که این جایگاهِ خدمت است و جای خادم و مخدوم را عوض میکنند. لذا علت این امر نوع مواجه حکمرانان با مردم است که با مردم شفاف و روراست نیستند و نمیدانند وطیفه برطرف کردن نیازها به دوش آنها هست. متاسفانه بعضا مردم هم ممکن است اسیر فرایندهای القائی و اغوایی حکمرانان شوند. در شرایط غیر عادی اعتمادی ایجاد شده است که ای کاش در شرایط عادی هم تداوم داشته باشد و همواره سعی کنیم چیزی که در شرایط بحرانی بروز و ظهور می کند در شرایط عادی هم ظهور و بروز داشته باشد.
این جامعه شناس در خصوص عملکرد نخبگان و حاکمیت در شرایط کرونایی، گفت: نخبگان چند دسته هستند؛ نخبگانی را که غرب زده هستند و متاسفانه هویت فرهنگی و تاریخی جامعه را نمی فهمند اصلا به حساب نمیآورم؛ اما در بین نخبگان و روشنفکرانی که بیشتر تاریخ، هویت و زبان مردم را می فهمند و با درد مردم آشنا هستند مطلوب بنده هستند. نخبگانی که فهم درستی از هویت تاریخی ایرانیان دارند غرب زده نیستند درواقع بده بستانی با غرب دارند که دلخواه من هستند. اما در خصوص عملکرد حاکمیت به رغم اینکه تلاش میکنم حرف تلخی نزنم اما نمیتوانم حرف شیرین هم بزنم و نمیتوانم قضاوت خوبی از عملکرد آنها داشته باشم؛ چون حرف خوب تحویل می گیریم ولی عمل خوب تحویل نمیگیریم و همه قوا همانند هم هستند. یعنی یک قوه ایجاد امید میکند ولی فقط حرف میزند و در عمل به گونهای دیگر رفتار میکند و ای کاش حرف، عمل متناسب با خودش یا عمل، حرف متناسب با خودش را داشت.
افروغ در پایان با قدردانی از عملکرد کادر درمان خصوصا پرستاران، خاطرنشان کرد: در کل برخی از اجزای این قوا خوب عمل کردند و من عملکرد وزارت بهداشت را خوب میدانم چراکه با مردم شفاف بود و آمارها را دقیق در اختیار مردم قرار داد. پرستارها ما را شرمنده کردند و نشان دادند که این قشر در شرایط غیر کرونایی هم بیشترین زحمت را می کشید اما متناسب با زحمت، متاسفانه از مزایای حیات انسانی و اجتماعی برخوردار نبود و الان در شرایط غیر عادی هم زحمت میکشند و امیدواریم این هم برای نظام پزشکی ما عبرتی شود که بفهمند باید متناسب با زحمات افراد پاداش دهی صورت بگیرد. متاسفانه فاصله بین پزشک و پرستار خیلی زیاد است و الان می فهمیم که چه زحمتی می کشند و شاید به عنوان یک روشنفکر بتوانم از طریق این مصاحبه از کل نظام پزشکی، وزارت بهداشت و به طور خاص پرستارها قدردانی کنم.