جریان‌های بیرونی و داخلی در مورد مهندسی شدن انتخابات بحث خواهند کرد. منطق این انتخابات مهندسی‌شده است. خصوصاً کسانی که حذف‌شده‌اند در حوزه‌های فکری و اندیشه‌ای در بین طبقه متوسط نفوذ دارند، زیرا حذف‌شدگان نماینده طبقه متوسط هستند. وقتی این حرف‌ها زده می‌شود فکر مهندسی شدن انتخابات در ذهن تداعی می‌شود که گروه پیروز ضرر خواهد کرد.

 جامعه ایران این روزها در چه شرایطی قرار دارد؟ آیا مردم دوباره با صندوق‌های رأی قهر می‌کنند؟ باوجود رد صلاحیت گسترده اصلاح‌طلبان مردم گزینه‌ای ندارند که آن را بشناسند و به آن رأی دهند! از جهت دیگر به گفته رئیس‌جمهور «جمهوریت» در ایران درخطر است، واکنش جامعه چگونه خواهد بود؟

جمهوریت همیشه در ایران در معرض خطر بوده، چون جامعه ما در دو مسیر متضاد حرکت کرده است که در یک نقطه به هم وصل می‌شوند در یکجایی جامعه احساسی و عاطفی و در جای دیگر رادیکال بوده است. این دو موجب شده تا گروه‌های رادیکال و پر صدا و پرگو ظهور کنند و نوعی پوپولیسم سیاسی مقطعی ایجادشده است و دموکراسی در ایران را به دموکراسی انتخاباتی تبدیل کرده است. جمهوری اسلامی بیشتر جمهوری انتخاباتی است تا جمهوری معطوف به جامعه‌ای مدنی یعنی نهادها نیستند که جمهوریت را باقی نگه می‌دارند، بلکه دموکراسی و انتخابات است که جمهوریت را نشان می‌دهد. وقتی انتخابات یک‌طرفه می‌شود و رقیب حذف می‌شود و یک گروه باقی می‌ماند به‌طور طبیعی تیر خلاص را به سر جمهوری زده می‌شود که در عمل جمهوری اسلامی در این شرایط آسیب می‌بیند، اما اینکه این اتفاقات چه دردسرهایی ایجاد می‌کند به لحاظ جامعه‌شناسی می‌توان گفت که گروه پیروز به‌تدریج به فروپاشی می‌رسد و گروهی که تک‌صدایی است به سخره گرفته می‌شود. برای نمونه دولت محمدرضا شاه بعد از کودتا علیه مصدق تک‌صدایی ایجاد کرد که در داخل و خارج به سخره گرفته شد و مردم به او «محمد دماغ» یا «محمدرضاشاه فاسد» می‌گفتند. درحالی‌که قبل از کودتا گروه‌های سیاسی متعدد و رجل قدیمی بودند و دعواها در درون نظام و بین آدم‌ها بود، اما بعد همه افراد در برابر محمدرضا شاه قرار گرفتند و او را مورد سؤال و استهزا قراردادند در آن شرایط زدن شاه کاری نداشت. درحالی‌که قبل از آن نمی‌توانستند این‌طور رفتار کنند و گروه پیروز هم به سخره گرفته نمی‌شد.

  به نظر شما میزان مشارکت مردم و پیروز انتخابات چه گروهی است؟

به نظر من در انتخابات مجلس یازدهم گروه پیروز بازنده است. در بحث مشارکت انتخاباتی منطق ساده‌ای به نام منطق چهارگانه وجود دارد. منطق اصولگرایی حدود 30 درصد حداقل مشارکت‌کنندگان در انتخابات را دارد و گروه اصلاح‌طلب بخش بزرگی از مردم است که حدود 70 درصد از جمعیت رادارا است که حدود 20 تا 30 درصد اصلاح‌طلبان به‌صورت فعال در عرصه انتخابات مشارکت دارند. گروه دیگر جمعیتی که مطلقاً مشارکت ندارد مگر در شرایط بحرانی مثل رفراندوم یا تغییر نظام، مانند سال 58 که 98.2 درصد مردم به جمهوری اسلامی ایران رأی دادند. اکنون ما در آن موقعیت نیستیم و در موقعیت دوم یعنی مقابله راست و چپ هم نیستیم. تنها چیزی که الآن وجود دارد این است که 10 تا 15 درصد از مشارکت‌کننده‌ها قهر می‌کنند و حذف می‌شوند. مگر اینکه آنها به اصلی دست پیدا کنند و بگویند ما ضرورت حضور داریم، حتی اگر کاندیدایی نداشته باشیم. به نظر من بهترین کار این است که افراد خودشان را حذف نکنند. بهتر است حدود 7-8 درصد از این 15 درصد بیایند و به‌علاوه نزدیک به 30 درصد رأی‌دهنده‌ها و 20 درصد جمعیت پراکنده، معطل و بسته به منطق انتخابات نیز وجود داشته باشد تا انتخاباتی در حد 50 درصد داشته باشیم. پیش‌بینی من این است که این انتخابات در حد 50 درصد شرکت‌کننده خواهد داشت. ولی جریان‌های بیرونی و داخلی در مورد مهندسی شدن انتخابات بحث خواهند کرد. منطق این انتخابات مهندسی‌شده است. خصوصاً کسانی که حذف‌شده‌اند در حوزه‌های فکری و اندیشه‌ای در بین طبقه متوسط نفوذ دارند، زیرا حذف‌شدگان نماینده طبقه متوسط هستند. وقتی این حرف‌ها زده می‌شود فکر مهندسی شدن انتخابات در ذهن تداعی می‌شود که گروه پیروز ضرر خواهد کرد.

  روند انتخابات جامعه را به چه سمتی سوق می‌دهد؟

مرحله بعد مرحله خروج گروه پیروز است و می‌تواند موجب ظهور نیرویی دیگر در جامعه شود. من دو سال است که در این موردبحث و هشدار می‌دهم و گفته‌ام که انتخابات جدید سهم بیشتری را برای جریان سوم تولید خواهد کرد. اگر جریان سوم در منطق کلان اصلاح‌طلب و در فعل محافظه‌کار است بر سرکار بیاید ما در مشارکت مشکلی نخواهیم داشت، ولی دموکراسی ایرانی بیش از اینکه به معنای عدالت‌طلبی باشد از درون آن تز توسعه بیرون می‌آید و از مجلس بیشتر بحث توسعه درمی‌آید تا دموکراسی چون در مجلس همیشه مناقشه در باب دموکراسی می‌شود و نیروهای موافق و مخالف داریم که انحصارطلب و منافع ملی و دموکراسی و... را مدنظر ندارند و به سراغ این نکته می‌روند که توسعه به کجا می‌رود، همان‌طور که این اتفاق در زمان شاه هم افتاد. بعدها وقتی دو حزب شبیه به هم و خودساخته بیرون آمدند مسئله آنها توسعه بود و لذا به دنبال برنامه‌های توسعه رفتند و شاه بازیگر اصلی این ماجرا شد چون هر دو آنچه را که از سیاست‌های توسعه دنبال می‌شد پیگیری می‌کردند. امروز هم‌چنین اتفاقی می‌تواند در ایران رخ بدهد و ما به این مسیر برویم و نیروی سومی به وجود بیاید که در اساس اصلاح‌طلب است و در ظاهر و شرایط اولیه توسعه‌طلب است. این توسعه‌طلبان در کنار اصولگراها باهم متحد می‌شوند و درنهایت حاکمیتی یکدست و یکپارچه ایجاد می‌شود. که می‌تواند برای جمهوری اسلامی مضر باشد. جامعه ما همواره در معرض بحران‌ها است، به همین دلیل ما به مشارکت عام و سیال عموم جامعه نیاز داریم. وقتی بخشی از نیرو بارد صلاحیت بیرون می‌روند، نمی‌توان با سهولت برای عبور از بحران‌ها از آن‌ها مشارکت طلب کرد.

  آیا راه برون‌رفت از نظارت کنونی وجود دارد؟

نه این نظارت باید جلو بیاید و بی‌فایده و خنثی و بی‌اثر شود. خطاهای آن بیشتر مشخص شود، زیرا نظارت کنونی همچنان خوب و بد تعیین می‌کند که در عمل هم عملکرد خوب از کار درنمی‌آید. انقلاب نمی‌شود فکر نکنید که انقلاب می‌شود در حقیقت بی کارکردی و ناتوانی در عمل و ضعف در مدیریت و فقدان نظام کارشناسی و ... ظهور می‌کند که خطرناک است. وقتی قدرت دارید و کسی برای اعمال قدرت ندارید، بی‌قدرت هستید. وقتی رقبا را حذف می‌کنند آنگاه باید فقط با خودشان کار کنند. چون دیگران را از دایره مشارکت رانده‌اند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.